eitaa logo
منتظران ظهور مهدی (عج)
462 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :أفضلُ أعمالِ اُمّتي انتظارُ فَرَجِ اللّه ِ عزّ و جلّ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين كارهاى امّت من ، انتظار فرج از خداوند عزّ و جلّ است.❤ (کپی همراه باذکر #صلوات ؛ آزاد است)
مشاهده در ایتا
دانلود
منتظران ظهور مهدی (عج)
🟢#حفظ_سوره_یاسین_و_طه 🔻" کربلایی رضا کرمانی " موذن آستان قدس رضوی نقل می کرد: " پس از وفات حاج شیخ
🟢 🔻مردی حصیر باف می گفت: " عیال من پس از وضع حمل تا هشت ماه ؛ قطره ای شیر در سینه نداشت که به بچه خود بنوشاند و از این بابت بسیار در زحمت و اندوهگین بودم تا آنکه یکی از دوستان ؛ مرا به حضور شیخ راهنمایی کرد . بامدادی بود که به محضرش رفتم و جماعتی پیش از من در انتظار نوبت بودند ؛ اما ناگهان مرحوم حاج شیخ با صدای بلند فرمودند: " آن کسی که عیالش شیر ندارد!" به حضورش رفتم ؛ سه دانه انجیر مرحمت کردند و فرمودند: " عیالت هر روز یک دانه از اینها را با قرائت سه " " و بخورد. " 🔻مستقیماً به خانه آمدم و یکی از سه انجیر را به عیال خود دادم . ساعتی نکشید که اطلاع داد سینه هایش پر از شیر شده است و شیر خود به خود خارج می شود و پیراهن او را خیس کرده است.‼️ 💫⚜💫⚜💫 🟢 🔻" حاج شیخ حسن ازغدی ساعت ساز " می گفت: " برادری داشتم مصروع که در اثر حمله صرع در جوی آب افتاده و مرده بود . آب جنازه او را برده بود و جسد در زیر پلی مانده بود . چون جسد مانع جریان آب می شد ؛ آبیاران به جستجوی علت بند آمدن آب پرداختند و جنازه را پس از یکی دو ساعت از زیر پل بیرون کشیدند . خلاصه جنازه را روی زمین خواباندیم و با پارچه ای روی آن را پوشاندیم . 🔻 در آن هنگام ؛ حاج شیخ (قدس سره) در دِه ما که " حصار " نام داشت ؛ ساکن و به ریاضتی مشغول بودند . باری ؛ گریه کنان به خدمتشان رفتم و ماجرا را برای ایشان تعریف کردم . آن مرد بزرگ بالای سر جسد حضور یافتند و با انگشت خود ؛ بر پیشانی او اشاراتی کردند و دعایی خواندند . ناگاه برادرم که قریب دو ساعت ؛ زیر پل در آب مغروق مانده بود عطسه ای کرد و برخاست."‼️ 💫⚜💫⚜💫 🟢 🔻" حاجی آقا کوچصفهانی " که یکی از اعیان و ملاکین کوچصفهان بوده است نقل کرده که: " مدت ها به بیماری قند شدیدی مبتلا بودم و گه گاه ضعف بر من مستولی می شد تا آنکه سفری به آستان علیه السلام کردم و در صحن مطهر به همان ضعف و رخوت شدید دچار شدم . یکی از خدام آستانه ؛ مرا به حضرت شیخ هدایت کرد. 🔻چون خدمت آن بزرگمرد رسیدم و حال خود را شرح دادم ؛ حبه قندی مرحمت کردند و فرمودند: " بخور‼️ بسیاری از امراض است که با فراموشی از میان می روند! " قند را خوردم تا سه روز از خاطرم رفت که مبتلا به چنان کسالتی هستم و در آن روز متوجه شدم که دیگر از آن بیماری در من نیست . بهبودی حال خود را به خدمت شیخ عرض کردم ؛ فرمودند: 👌" از این واقعه با کسی سخن مگو‼️ 👈 اما من پس از ده سال یک روز در محفلی ؛ ماجرای بهبودی خود را در اثر نفس آن مرد بزرگ بازگو کردم و با کمال تاسف بیماریم عود کرد.‼️ ادامه دارد...... 📚در محضر افلاکیان ؛ ص ۴۰ و ۴۱ 🌺👇 https://eitaa.com/joinchat/279511387C039237d54c 📣 دوستان را به کانال خود دعوت کنید.