🌹#طنز جبهه😁
🌿... یه موقع هائی در منطقه به علت ازیاد نیروها,😵 فضای کافی برای استراحت بچه ها نبود... البته به جز 👈برای آقا فریبرز😇 فریبرز نصفه شب, خسته و کوفته از نگهبانی رسيد ديد تو چادر جا نيست بخوابه.😎 شروع کرد سر و صداکردن،😄به بچه هائی که خواب بودند👈 گفت: کمی خجالت بکشید😖 مگه اينجا جاي خوابه؟ پاشيد نماز شب بخونيد، معنویت خودتون بالا ببرید, دعا بخونيد...😳 ما هم تحت تاثير حرفاش بلند شديم و اجبارا مشغول عبادت شديم،😍 و خودش رفت راحت گرفت خوابيد.🎩😵
🌿... تو منطقه بیماری "گال"😇 راه افتاده بود. آنهایی که این بیماری را گرفته بودند، قرنطینه کرده بودند.😎شب بود و همه خسته بودند وهوا هم خیلی سرد بود.😊 بچه ها همه توی سنگر خوابیده بودند و جای کافی هم برای استراحت نبود.😳ناگهان فریبرز با خودش😚 فکری کرد 😥که چطوری برای خودش جایی دست و پا کند...😢 رفت وسط بچه ها دراز کشید و شروع کردم به خاراندن خودش...😵 آنقدر خودش را خاراند که بچه ها به خیال اینکه فریبرز هم "گال" دارد😂 همه از ترس شان رفتند بیرون داخل حسینیه لشگر😄 فریبرز هم راحت تا صبح خوابید... 😝
#کتاب_گلخندهای_آسمانی
#ناصر_کاوه
🌸@Amariyon3