فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 وای از دل زینب...😭😭
#منتظران_ظهورمهدی 🏴
╰─═ঊঈ🏴🖤🏴ঊঈ═─╯
مداحی آنلاین - ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری - دارستانی و کریمی.mp3
2.59M
🏴ویژه #شام_غریبان #محرم
▪️ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب(س)
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #دارستانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi
࿐჻ᭂ⸙🍃🏴🍃⸙჻ᭂ࿐
دویدن...
من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
🖤🍃🖤🍃
🖤✨امان از دل زینب....
🖤✨بین گودال و حرم،عطر فروشم امروز
💛✨تن عریان تو را با چه بپوشم امروز؟
🖤✨من ببینم که تو بی پیرهنی می میرم
💛✨تکیه ی بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم
🖤✨چقدر دلهره و غم سرِ پیری دارم!
💛✨پدرم گفت که یک روز اسیری دارم
🖤✨پدرم گفت که یک روز بلا می بینم
#محرم🖤
#حضرت_زینب😭
#امام_حسین😔
𝐣𝐨𝐢𝐧↴
‹ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄‹
در #منتظران_ظهورمهدیــ با ما همراه باشیــــد🏴👇
༺༻ http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi ༺༻
مولای من🖤
دلم میخواست
عاشورا که می رسد
مثل مردم زمان حضرت صادق علیه السلام
درب خانه تان را می زدیم و به محضرتان می آمدیم برای عرض تسلیت!😭
اما چه می توان کرد،
به گمانم این بار هم چاره ای نیست🥺
جز اینکه پا به عالم خیال بگذارم.
وضو می گیرم،
چرا که معتقدم حتی فکر کردن به شما هم وضو می خواهد .
پس بسم الله؛
چشمانم را می بندم
لباس مشکی به تن کرده ام و قلبم را ماتم سرای سید الشهدا علیه السلام ،
به راه می افتم
دقایقی بعد
به خانه تان می رسم
پشت در خانه ایستاده ام
و به یاد می آورم که اذن دخول لازم است و واجب،
پس با احترام درب خانه را به صدا در می آورم!
به لحظه ای روضه ی مادر به پا می شود در تمامِ وجودم؛
اما نه !
لا اقل ، به خاطر صاحب خانه نه!
به اندازه کافی این روزها در دلشان اوج گرفته مصیبت و عزای جد مظلومشان ؛ حالا وقت مرور کردن مصائب مادر سلام الله علیها نیست!
ناگهان
وقتی درب خانه تان باز می شود
می بینم
که
رخت عزا به تن کرده اید
شال ماتم به دوش انداخته اید
چشمانتان از شدت گریه سرخ سرخ شده
گیسوانتان آشفته است و رنگ به رویتان نمانده!
تا چشمم به این حال و روز تان می افتد
بی قرار و به زحمت لب باز میکنم :
-آقاجان
مولای من
پدر مهربانم
سلام!
صاحب عزای این دوماه
برای عرض تسلیت آمده ام !
دور سرت بگردم
آجرک الله فی مصیبت جدک"
با این جملاتِ من ،
انگار آشوبی در دل تان به راه می افتد
و طوفانی در قلبتان به پا می شود !
دست به سر می گذارید!
اشک که نه،
خون از گوشه چشم تان جاری می شود
و با صدایی حزن آلود و به غم نشسته
زمزمه می کنید:
یا أهل العالم إن جدّی الحسین علیه السلام قتلوه عطشانا😭
و من در خیالاتم به خود این اجازه را می دهم
که از شما بخواهم گوشه ی شال عزایتان را بر چشمانم بکشید و
روزی اشک محرم و صفر امسالم را بیفزایید !
راستش را بخواهید!
تمام حزن و غم و مصیبت این دوماه عزاداری ،یک سو؛
و نگرانی و آشوب دلم برای دل داغدار شما،
سویی دیگر!
آه مولای پریشان حالِ عزادارم
یادم باشد
این دوماه
برای تسکین قلب داغدارتان
هر صبح صدقه بدهم🤲🏼
"به خدا می سپارمت
سرت سلامت
مولایِ غصه دارم!"😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
#بیداری_از_خواب_غفلت (قسمت دوم)
🔺آیا انسانی که اشرف مخلوقات است، باید تنها محدود به این باشد که شکمش را سیر کند، خانه ای بسازد و تناسلی داشته باشد!!!
🔺اگر تنها به جسم باشد که حیوانات لیاقت و شایستگی بیشتری برای مقام خلیفةالهی داشتند زیرا آنها دید بسیار بهتر و گوش بسیار تیزتزی دارند، بعضاً قدرت بدنی شان هم از انسان بیشتر است و نیاز به اینهمه مراقبت و بهداشت و... ندارند و سالهای سال در مسیری که خدا برایشان تعیین کرده حرکت می کنند و تخطی هم نمی کنند.
🔺لفظ انسانیت وقتی درباره انسان صدق می کند که در مسیر رشد قرار گرفته باشد و به مساله رشد روحی و جنبه ها و نیازهای روحی اش توجه داشته باشد، نه اینکه صرفا به مسائل جسمانی توجه کند.
🔺کسی که از نظر روحی و معنوی رشد نداشته باشد، این مرده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند مَنْ ساوَا یَوماهُ فَهُوَ مَغبوُنٌ.
کسی که دو روزش مساوی باشد این مغبون است، دچار ضرر و زیان شده است!
💢استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
🔴تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟
♦️شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟
پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟
♦️یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند...
💢 راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند:
♦️1-امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها): بخشی از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند.
♦️2- حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است. مرسوم بوده که در لشکرکشی های بزرگ یک وقایع نگار برای ثبت اتفاقات حضور داشته باشد. سپاه عبیدالله بن زیاد دارای وقایع نگار بود. نقل شده است که همین فردمانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد.
♦️3جنایتکاران سپاه دشمن: خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت. خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش.
♦️4- یاران زنده مانده امام (علیه السلام): فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده.
♦️غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد.
سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب
📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی محقق تاریخ اسلام و تشیع
بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 1)
◾️ شام غریبان کربلا نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است...
▪دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!
چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام...
▪️شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.
🔴 عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند .
و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند.
🌅هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند...
🔥عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
♻️سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
⚫️عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
💐لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.
🔥هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد...😭😭😭😭😭😭😭😭😭
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
📙ارشاد شیخ مفید ،ج2
📗در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_الساسارتلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری عليهاالسلام بر شتر بی جهاز...
◾دمی که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرمانِ من؟!
راوی گوید:
ثمّ أمر ابن سعد (لعنه اللّه) بأن تحمل النّساء على الأقتاب بلا وطاء و حجاب
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:
زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سوّد اللّه وجهك يا ابن سعد! في الدّنيا و الآخرة.تأمر هؤلاء القوم بأن يركّبونا، و نحن ودائع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُند ای ابن سعد!
تو به این مردان امر می کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم.
عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فالتفتت يمينا و شمالا، فلم تر إلّا أجسادا على الرّمال و رؤوسا على الأسنّة بأيدي الرّجال، فصرخت، و قالت: وا غربتاه! وا أخاه! وا حسيناه! وا عبّاساه! وا رجالاه! وا ضيعتاه بعدك يا أباعبداللّه
▪️ پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود.
پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فلمّا نظر الإمام زين العابدين عليه السّلام إلى ذلك لم يتمالك على نفسه دون أن قام و هو يرتعش من الضّعف، فأخذ بعصاة يتوكّأ عليها، و أتى إلى عمّته، و ثنى ركبته،فأخذ ليركبها فارتعش من الضّعف،و سقط على الأرض
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود:
عمه جان!بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.😭😭
فلمّا رآه الشّمر (لعنه اللّه) أتى إليه، و بيده سوط، فضربه
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه😭😭
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائما این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید. 😭😭
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه خادم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود
.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
📚معالي السّبطين ج۲ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴🕯🖤🕯🏴
1_5778513598.mp3
2.25M
🏴 #پادکست ویژه #محرم
▪️ ام المصائب
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
#اعمال_محرم_صفر_به_نیت_ظهور
┉┉┉•••◂ 𖦹🕊🖤🕊𖦹▸•••┉┉┉
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┉┉┉•••◂
1_5842262675.mp3
23.09M
🏴#نوای_حسینی
▪️تو رو به اضطرار زینب...
با صدای سید علی فالی🎤😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🤲مزد عزاداریها؛ ظهور حضرت مهدی
👌 پیشنهاد دانلود اشکی ریختید التماس دعای فرج😭😭😭
اقامون همیشه ما رو دعا میکننند بی انصافیه که برا فرجش هر روز دعا نکنیم 😭😭😭😭😭
#اعمال_محرم_صفر_به_نیت_ظهور
┉┉┉•••◂ 𖦹🕊🖤🕊𖦹▸•••┉┉┉
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
دوستان عزیزم، برنامه شنبه ها برای جبران حق الناس 👇👇
🌟 فرستادن ۱۰۰ گل خوشبوی صلوات هدیه نثار حضرت محمد (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت🌟
ان شاءالله نیت قلبیمان اول سلامتی آقا امام زمان و بعد برای عزیزانی که حقی از آنها توسط ما ضایع شده است 🤲
سلامتی آقا امام زمان صلوات.💓💜
📝بزرگی میگفت:👇👇
دختر ها و خانوم هایی که تو ایام عزاداری ماه محرم آرایش میکنن میان روضه یا میرن کنار خیابون تماشای دسته های عزاداری😭😔
منو یادِ زن های شامی میاندازند که وقتی بهشون خبر رسید کاروان اسرای کربلا و سر های بریده به شام رسیده آرایش کردن و خلخال به پاهاشون بستن و هلهله کنان به تماشای اون عزا رفتن ...😭😂😭😭😭
هیچ وقت این حرفِش رو فراموش نمیکنم.
#تلنگر👆👆👆👆
📌 تا میتونید نشر بدید قطعا تأثیرِ زیادی خواهد گذاشت 📌
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرّم