eitaa logo
🇯🇴منتظران ظهور مهدی🇮🇷
3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
91 فایل
این کانال به نیت خودسازی برای رفع موانع ظهور میباشد و مطالب، مرتبط با آقاجانمون میباشد ... ↩️کپی تمام مطالب به هر شکل که دوست دارید با ذکر یک صلوات به نیت فرج امام زمان آزاد است ارتباط با خادمین کانال ↙️ @Sadeghi_94 @Sam_sharfi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ لذت استفاده از داشته‌هایت را با مقایسه‌کردن آن‌ها خراب نکن مادربزرگ برایم از سفر هدیه آورده بود. وقتی جعبه کادو را باز کردم، از خوشحالی بالا و پایین می‌پریدم و فریاد می‌زدم: آخ جون... آتاری. آن روزها هر کسی آتاری نداشت. تحفه‌ای بود برای خودش. کارم شده بود صبح تا شب در دست گرفتن دسته خلبانی آتاری و هواپیما بازی کردن. مدتی گذشت و من هر روزم را با آتاری بازی کردن شب کردم و هرچه می‌گذشت بیشتر از قبل دوستش داشتم. خوشحال‌ترین کودک دنیا بودم تا اینکه یک روز خانه یکی از اقوام دعوت شدیم. وارد خانه که شدم چشمم خورد به یک دستگاه جدید که پسر آن خانواده داشت. بهش می‌گفتند: «میکرو». آن‌قدر سرگرم بازی شدیم که زمان فراموش شد. خیلی بهتر از آتاری بود. بازی‌های بیشتری داشت، دسته بازی دکمه‌های بیشتری داشت. بازی‌هایش برعکس آتاری یکنواخت نبود و داستان داشت. تا آخر شب قارچ‌خور بازی کردم و هواپیمای آتاری را فراموش کرده بودم. به خانه که برگشتیم دیگر نمی‌توانستم آتاری بازی کنم. دلم را زده بود. دیگر برایم جذاب نبود. مدام آتاری را با میکرو مقایسه می‌کردم. همه‌اش به این فکر می‌کردم که چرا من نباید میکرو داشته باشم. ولی یک بار نشد بگویم چرا من آتاری دارم و دیگران ندارند؟ امروز که در انباری لای تمام خرت‌وپرت‌های قدیمی آتاری‌ام را دیدم، فقط به یک چیز فکر کردم؛ ما قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم. آن‌قدر درگیر مقایسه‌کردنشان با دیگران می‌شویم تا لذتشان از بین برود و دل‌زده‌مان کند. داشته‌های دیگران را چوب می‌کنیم و می‌زنیم بر سر خودمان و عزیزانمان، و به این فکر نمی‌کنیم داشته‌های ما شاید رویای خیلی‌ها باشد. زندگی به من یاد داد مقایسه‌کردن همه چیز را خراب می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: اگر شکر کنید نعمتم را بر شما بیشتر می‌کنم.‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎ ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 خواهران عزیز 🌹🌿🌹 مطالب کانال طبق هشتگ های زیر در خدمت شما قرار میگیره و بالای کانال سنجاق میشه تا دسترسی آسان به همه مطالب داشته باشید: کتاب صوتی 😍 مجموعه‌ صوتی 🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 کانال ♥️ Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
💠 شخصی در خواب دید که روز قیامت شده و اموات با سرعت به طرف بهشت می روند. اما یک مُرده که می لنگد و عقب افتاده پرسید :«تو چرا این طوری راه می روی؟» جواب داد: « اینهایی که با سرعت می روند کسانی هستند که فرزندانشان برای آنها کار خیر کرده‌اند به همین خاطر هم با سرعت به سمت بهشت می روند ، ولی بچه من برای من کار خیری نکرده است😔 » پرسید: «فرزندت چه کاره است؟» گفت : «رخت شور است و در کنار فلان رودخانه رخت(لباس) می شوید »
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 خواهران عزیز 🌹🌿🌹 مطالب کانال طبق هشتگ های زیر در خدمت شما قرار میگیره و بالای کانال سنجاق میشه تا دسترسی آسان به همه مطالب داشته باشید: کتاب صوتی 😍 مجموعه‌ صوتی 🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 کانال ♥️ Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
✨﷽✨ هوای یکدیگر را داشته باشید دل نشکنید قضاوت نکنید هنجار های زندگی کسی را مسخره نکنید به غم کسی نخندید به راحتی از یکدیگر گذر نکنید آدم ها دنیا دو روز است هوای دلتان را داشته باشید
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 خواهران عزیز 🌹🌿🌹 مطالب کانال طبق هشتگ های زیر در خدمت شما قرار میگیره و بالای کانال سنجاق میشه تا دسترسی آسان به همه مطالب داشته باشید: 😍 درجهان معاصر استاد طائب 🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 کانال ♥️ Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🌹 🔘 داستان کوتاه معلم گفت : دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟ هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه ! معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟ حالا پسرها می گویند : تمیزه ! معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد. وباز پرسید : خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟ یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه ! معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟ بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو ! معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق ! و از دیدگاه هر کس متفاوت است ❌پس لطفاً همدیگرو با منطق خودمون قضاوت نکنیم ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi
✨﷽✨ 📌 فتوکپیِ اشتباهات دیگران یعنی... ▪️ این که کار اشتباهَت را گردن جامعه بیندازی و بگویی «رسم جامعه اینطوره؛ سنّت خانوادگیه؛ الان اینطوری مُد شده و...»، خودش اشتباهی دیگر است. حتی اگر مانند حادثه کربلا ۳۰ هزار نفر کار اشتباهی انجام دهند، دلیل نمی‌شود که تو هم فقط به این خاطر که بی اراده هستی، آنها را همراهی ‌کنی. ▫️ اگر با توجیهاتی همانند خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش! یا چون همه رفتند و هیچ کس نمانده، من هم می‌روم، کارها به تایید می‌رسید، ما هم امروز باید دست از یاری امام زمان برمی‌داشتیم. ▪️ یکی از مهمترین کارها برای تعجیل در ظهور، گناه نکردن است، اما این روزها خوب و بدِ خیلی از کارها در جامعه جور دیگری اِلقا و تعیین شده و در واقع به سنّت و عُرف جامعه تبدیل شده است (درحالیکه آن کار از نظر اسلام شایسته نیست)؛ مانند سنّت‌های غلط در مورد ازدواج، مهریه و... ▫️ اگر دیگران کار بدی می‌کنند، تو مانند فردی بی اراده تقلید نکن! تو حقِ انتخاب داری؛ باور کن متفاوت بودن، بهتر از گناهکار بودن است. اگر نمی‌توانی شرایط را تغییر بدهی، لااقل برای اشتباه دیگران کف نزن! ▪️ ذغال سنگ و الماس هر دو از جنس کربن هستند، ولی الماس چون فشار بیشتری را تحمل کرده، تبدیل به سنگی با ارزش شده است. ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ 💠 ■⇨http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• «نان قلب و دل» دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یک برادر در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه، گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد. ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل قبول کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد. زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. پس راز این ماجرا را از برادر سؤال کرد. اسماعیل گفت: اول این که زمانی که گندم بر زمین می ریزم در این فصل سرما ، در دلم پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود. در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را .برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند. ═✧❁🌸❁✧═؛ شماهم‌دعوتیدبه‌کانال👇 http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi ═✧❁🌸❁✧═
🔅 ✍ راز آرامش و فراغت از اضطراب چیست؟ 🔹مردی سوار هواپیما شد. سمینارش تازه به پایان رسیده بود. او می‎رفت تا در سمینار بعدی شرکت کند و دیگران را به‌سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. 🔸هواپیما از زمین برخاست. مدتی گذشت. همه به گفت‌وگو مشغول بودند. مرد در افکارش غوطه‌ور بود که در جلسه‌ بعدی چه‎ بگوید و چگونه بر مردم تأثیر بگذارد. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد که کمربندها را ببندید. 🔹اندکی بعد، صدایی از بلندگو به گوش رسید: لطفاً همگی در صندلی‌های خود بنشینید. طوفان بزرگی در پیش است. 🔸موجی از نگرانی به دل‌ها راه یافت، امّا همه کوشیدند ظاهر خود را آرام نشان دهند. کمی گذشت. 🔹طوفان شروع شد. صاعقه زد و نعره رعد برخاست. کم‌کم نگرانی از درون دل‌ها به چهره‌ها راه یافت. بعضی دست به دعا برداشتند. طولی نکشید که هواپیما در طوفانی خروشان بالا و پایین می‌رفت. گویی هم‌اکنون به زمین برخورد می‎کند و از هم متلاشی می‎گردد. 🔸مرد نیز نگران شد. اضطراب به جانش چنگ انداخت. از آن همه مطالب که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند. سعی کرد اضطراب را از خود دور کند امّا سودی نداشت. 🔹نگاهی به دیگران انداخت. همه آشفته بودند و نگران که آیا از این سفر جان سالم به در خواهند برد؟ 🔸ناگاه نگاهش به دخترکی خردسال افتاد. آرام و بی‎صدا نشسته بود و کتابش را می‌خواند. آرامشی زیبا چهره‌اش را در خود فروبرده بود. 🔹هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می‎کرد. انگار طوفان مشت‎های خود را به هواپیما می‎کوفت. امّا هیچ‌کدام این‌ها در دخترک تأثیری نداشت. گویی در گهواره نشسته و آرام تکان می‎خورد و در آن آرامش بی‎مانند به خواندن کتابش ادامه می‎داد. 🔸مرد ابداً نمی‎توانست باور کند. او چگونه می‎توانست چنین ساکت و خاموش بماند و آرامش خویش را حفظ کند؟ 🔹بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد و فرود آمد. مسافران شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا مرد می‎خواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند. او ماند و دخترک. 🔸مرد به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و سپس از آرامش او پرسید که چرا هیچ هراسی در دلش نبود زمانی که همه آشفته بودند؟ 🔹دخترک به‌سادگی جواب داد: چون خلبان پدرم بود. او داشت مرا به خانه می‎برد. اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند. 🔸گویی آب سردی بود بر بدن مرد، سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن، این است راز آرامش و فراغت از اضطراب. 🔹به خدای مهربانی‌ها اعتماد کنیم، حتی در سهمگین‌ترین طوفان‌ها، و بدانیم او خلبان ماهری است.
✨﷽✨ ✨ خواهرم! هرگز اجازه نده که دنیا این پنج چیز را از تو بگیرد: لحظه ناب مناجات با خدا نیکی به والدین محبت به خانواده‌ احسان به اطرافیان و اخلاص در کردار ‍💯 ••✾🏴🍂🏴✾•• 🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻
✨﷽✨ ✨ دیگران را ببخش ... حتی وقتی متاسف نیستند بگذار حق با آنان باشد ... اگر این چیزیست ڪه به آن نیازمندند ... خودت را به کوته فکری آنان گره نزن این سلامت روانت را از تو می‌گیرد...🌸 ••✾🏴🍂🏴✾•• ▪️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم▪️
🔸️روزی به حکیمی گفتند: کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید. فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی: 🪴 خــــــــدا می‌بینـــــد 🪴 زندگیتون پر از نگاه رحیمانه الهی 🇵🇸‹https://eitaa.com/montazeran_zohouremahdi ⇢♡›
🔅 ✍️ اگر زندگی بهتر می‌خواهی، خودت را تغییر بده نه دیگران را 🔸مردی برای مشاوره نزد من آمد. او پسر مؤمنی است. 🔹شروع به تعریف از زندگی‌اش می‌کند و می‌گوید: یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق می‌خواهد. 🔸می‌گویم: متوجه شدم! کفایت می‌کند. 🔹در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی می‌گویند و تسمه بر آن سوار می‌شود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمه‌ای بخواهد آن را بگرداند، به‌مرور رشته‌رشته شده و پاره می‌شود. 🔸اکنون نیز فولی تو ریش‌ریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگی‌ات بر زندگی تو وارد شود، دیر یا زود عاصی شده و طلاق خواهد خواست. 🔹تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگی‌ات اصلاح شود، چراکه تغییر همسر هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍ هرچه پُر تر، سربه‌زیرتر 🔹ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ: 🔸ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩه بودم. 🔹ﺧﻮﺷﻪ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮ ﺑﻪ‌ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ‌ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ کرﺩﻧﺪ. 🔸ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ کرﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺧﻮﺷﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺳﺮ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ. 🔹ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ‌ﺍﻧﺪ.
✍️ پرهیز را رها نکن 🔹وای به حال بیماری که فکر کند دیگر کاملاً بهبود یافته است چون پرهیز را رها خواهد کرد. 🔸پس برای حفظ تقوا و پرهیز نفس در معرفت الهی راهی به‌جز بیمارپنداشتن خود تا لحظه مرگ نداریم. 💠 فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ؛ پس خودستایی مکنید، او به حال هر که متّقی (و در خور ستایش) است از شما داناتر است.
| ✅ من شما را فراموش نکردم، شما هم...! آیت الله  علی سعادت پرور ره: هفته ای یک بار، صد صلوات و صد سوره توحید خوانده و ثوابش را هدیه کنید به روح مادربزرگها و پدربزرگها و فامیل‌های پدری و مادری ؛ این عمل برای حلّ مشکلات مختلف مثل :تاخیر در ازدواج دختران و پسران، مشکلات روحی و خانوادگی و ... .  بسیار مجرّب است، به شرط مداومت بر آن! 📚سلوک سعادت، ص ۱۵۷-۱۵۸. ✅نکته: از دو نفر از شاگردان آیت‌الله سعادت‌پرور ره، نقل شده است که این دستور در روز جمعه انجام شود که باعث می‌شود اجداد پدری و مادری در حق نوه خود دعا کنند! ای عزیز! آیت الله سیدعبدالله جعفری ره (از شاگردان علامه طباطبایی (ره) با وجود کهولت سنی که دارند برنامه شان این است که هر هفته یک روز را کنار قبر مادرشان و پدرشان حاضر می شوند. در یکی از روزهای سرد زمستانی به ایشان عرض کردم: هوا خیلی سرد است. فرمودند: « ... این را بدانید که انتظار پدر و مادر از فرزندانشان  پس از فوتشان بیشتر از حال حیاتشان می باشد که آنها به زیارت و دیدارشان بروند». 📚 سلوک با همسر، ص ۵۷ .
🔅 ✍️ کار اگه برای خدا باشه آدم هیچ‌وقت ضرر نمی‌کنه 🔹صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونه‌ای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود. 🔸هزینه نقاش نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارف‌مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه. 🔹چند روز بعد از تموم‌شدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم! 🔸چاره‌ای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم. 🔹از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه، از خدا و... 🔸اما باجناق با یه آرامشی گفت: خوب شد به‌خاطر خدا نقاشی کردم. 🔹و دیگه هیچی نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمی‌کنه. 🔸چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت. 🔹کار اگه برای خدا باشه آدم هیچ‌وقت ضرر نمی‌کنه؛ چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمی‌دونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچ‌وقت گم نمی‌شه. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🤲🏻 ╭⛈⃢ ✨ 🌤╰─┈➤↯𝐣𝐨𝐢𝐧↴ @montazeran_zohouremahdi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔰 هم نماز اول وقت و هم کار نیک در اول وقت، اطاعت امر خداست 💠 روزی پیرمردی به پسرش گفت: آفتابه و لگن برایم بیاور تا برای نماز وضو بسازم. 💠 پسر در اجرای امر پدر درنگ کرد و چَشم را گفت ولی خواستۀ پدر به تأخیر انداخت. پدر از او شاکی شد که چرا امر پدر به تأخیر افکندی؟ 💠 پسر گفت: پدرم! زمانی که مرا امر کردی هنوز به غروب آفتاب مانده بود. من در اطاعت امر تو درنگی نکردم که به تو ضرر رسد و نماز مغربت از اول وقت أدای آن بگذرد. 💠 پدر سکوت کرد تا جواب پسر به‌وقت بهتری بدهد‌. 💠 روزی پسر نان سنگک داغی خرید و سفره را برای صبحانه با پدر گشود. 💠 پدر نان سنگک در زیر سفره پنهان کرد و نان سنگکی که از روز قبل مانده بود را بر چراغ گرم ساخت و به پسر داد. 💠 پسر وقتی لقمه‌ای خورد، گفت: پدر، نان امروز را بده. این نان را داغ کرده‌ای و تازه نیست و بیات است. 💠 پدر گفت: نان گرم و نانی که گرم شده است هردو گرم هستند ولی اولی سردی بر خود ندیده و دومی سردی بر خود دیده و سپس گرم شده است. 💠 امر خدا و امر والدین بر فرزند هم به مَثَل آن مانَد. آن روز تو امر پدر اطاعت کردی و آفتابه و لگن آوردی ولی کلام پدر سرد و بیات نمودی و سپس داغ کردی. 💠 طعم و مزه‌اش بر من آن‌گاه بود که کلام من تا شنیدی همان دم، داغ‌داغ اجرا می‌کردی. ✅ بدان! نماز اول وقت و کار نیک در اول وقت هم اطاعت امر خداست و حکم نان داغ را دارد. 🆔🤲🏻 ╭🥀⃢ ✨ 🖤╰─┈➤↯𝐣𝐨𝐢𝐧↴ @montazeran_zohouremahdi
قلـــب انسان♥️ همانند حوضی است که چهارجویبار همیشه آب شان در آن می ریزند... اگر آب چهار جـویبار پاک باشد، قلب انسان را پاک و زلال میکنند اما اگر آب یکی یا دوتا یا چهارتای این جویبارها آلوده باشند قلب را هم آلوده میکنند.. جویباراول: چشم است جویبار دوم: گوش است جویبار سوم: زبان است جویبار چهارم: فکرو ذهن 🤲🏻 ╭⛈⃢ ✨ 🌤╰─┈➤↯𝐣𝐨𝐢𝐧↴ @montazeran_zohouremahdi
🤔 🔻 تصور کن تمام این افراد در روز قیامت منتظر گرفتن حق‌شان از تو هستند ❌ بخاطر دروغ ، بهتان ، غیبت ، خوردن مال مردم ، تمسخر دیگران ، ظلم ، تایید ظالمان ، خیانت و حق النّاس هایی... که در دنیا انجام داده‌ای. ⭕️ فقط یکی از آنها می‌تواند تمام نیکی‌ها و حسنات تو را برای خود بگیرد و بقیه از بدیهایشان به تو می‌دهند و اینجاست که زیانبار می‌شوی. 🖌 نیازمند اندیشیدن و بازخواست خودمان هستیم. •┈••✾•🪷•✾••┈• •┈••✾•🪷•✾••┈•