1_4713359076.mp3
1.88M
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ #راه_های_تکمیل_نماز_(۱)
مانع نماز؛آزار و اذیت همسر۱
🎤استاد کفیل
👇👇👇👇👇👇👇
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤🤲🏻
╭━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╮
@montazeran_zoohor
╰━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╯
#خطبه_فدڪيه
👈قسمت اول
👈قسمت دوم
👈قسمت سوم
👈قسمت چهارم
👈قسمت پنجم
👈قسمت ششم
👈قسمت هفتم
👈قسمت_ھشتم
👈قسمت نهم
👈قسمت دهم
👈قسمت یازدهم
👈قسمت دوازدهم
👈قسمت سیزدهم
👈قسمت چهاردهم
#فاطمیه
خطبه_فدڪيه قسمت پانزدهم👇
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شرحی_مختصرازخطبهی_فدک📜
#ڪلیپتصویرے
#قسمت 5⃣1⃣
#ازاحیـایغـدیرتاظهـوروارثغدیر
📌پانزدھمین قسمت از مجموعه «شکوه یاس» با موضوع «مرور و شرحی مختصر از خطبه فدک» به مناسبت ایام فاطمیه سلام الله علیها بازنشر داده می شود.
💚✨اینک چرا پس از روشنگری به راهی دیگر رفتید و پس از آشکار شدن حق آنرا پنهان نمودید و پس از روی آوری عقبنشینی کردید و پس از ایمان مشرک شدید⁉️
📝ترجمه: محمدتقی اختیاری | راوی : بهروز رضوی | سخنران: دکتر سیدحمید خوئی - محسن فرهمند آزاد | گوینده: محی الدین تقی پور، مهدی رستمی
#یافاطمه🕯🍂'
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤🤲🏻
╭━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╮
@montazeran_zoohor
╰━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╯
🌹
📜داستان آموزنده و واقعی
#تا_خدا_فاصلهای_نیست
#قسمت_چهاردهم
تا ساعت 11 صبر کردم یه موتور سیکلت که کلاه کاسکت سرش بود آمد درست جلوم ایستاد گفت:
خانم یه افتخار میدی به ما...؟
ازش دور شدم پیاده شد دنبالم اومد باز تیکه میانداخت پشتم بهش بود داشتم ازش دور میشدم با خودم گفتم خدایا الان برادرم برسه بخدا باهش دعوا میکنه ولکن نبود ، باز متلک زد... کیفم رو بلند کردم که بزنمش تا برگشتم خدایا این برادرمه...
ولی از اون همه هیکل یه استخوان که انگار یه پوست کشیده بودن روش مونده بود....
گریهم گرفت بغلش کردم گفت:
بسه همه دارن نگاهمون میکنن عیبه
گفتم:
به من چه دارم برادرم رو بغل میکنم
گفت:
اونا که نمیدونن که خواهرمی بسه دیگه...
ولی ولش نمیکردم تا به زور گفت:
بسته دیگه
همه داشتن نگاهمون میکردن...گفت:
بیا بریم دوست ندارم اینجا باشیم
سوار موتور شدیم رفتیم بیرون شهر از شدت سرما پوستم داشت کَنده میشد ولی درونم گرم گرم بود چون عزیزترین کسم رو از پشت بغل کرده بودم ، وقتی رسیدیم همش داشتم نگاهش میکردم به صورت زیبا ش، از نگاه کردنش سیر نمیشدم که گفت:
چیه داری به چی نگاه میکنی...؟!؟
گفتم:
چرا اینطوری شدی چقدر لاغر شدی چرا سرت رو تراشیدی
گفت:
چیزی نیست اینطوری دوست دارم ؛ از مادرم بگو چرا مریضه مریضیش چیه بردینش دکتر...؟
خواستم بهش بگم که اون شب حمله قلبی زده ولی نخواستم ناراحتش کنم گفتم:
چیزی نیست خوب میشه...
گفتم:
داداش برگرد بخدا همه پشیمونن
گفت:
محاله دیگه بر گردم چرا اون شب پشتم در نیومد از عموهام میترسید اگر اشاره میکرد هر 4 تا رو میزدم دیگه برام مهم نیست نمیخوام هیچ وقت ببینمش
گفتم:
کی؟!
گفت:
پدرت (حتی نگفت پدرم)
گفتم:
اونم پشیمونه
گفت:
دیگه فایده نداره اون شب پشتم رو خالی کرد پشیمانی چه فایده داره....؟دیگه حرفش رو نزن ازش ناراحتم خیلی ، دوست داشتم اون شب بجای عموم پدرت بود که منو بزنه برام خیلی آسون تر بود...
گفتم:
حالا چرا سرت رو تراشیدی
سکوت کرد دانستم که یه چیزی شده بهش گیردادم که بهم بگه....
گفت:
باید بهم قول بدی که جایی به زبونت نیاری...
گفتم:
قول میدم
گفت:
شیون جان زیبایی نعمت خوبی هست از طرف خدا به بشر ولی جای خودش بد چیزیه.... یه روز تو میدون کارگرا یه مرد اومد گفت دو نفر میخوام که آجر از راه پله با پُشتشون ببرن طبقه 3، منو یک مرد میان سال رفتیم ؛ تو راه بهم گفت چرا درس نمیخونی چرا کارگری میکنی؟
خیلی مرد خوبی بود انگار داشت با برادر خودش حرف میزد تا رسیدیم گفت باید امروز تموم بشه کار، صبح استادکار میاد برای بنایی... خودش رفت گفت که کار دارم تا عصر برنمیگردم اگر چیزی خواستید به زنم بگید اون خونهست... حدود 1 ساعت کار کردیم که اون مرد گفت نمیتونم پُشتم درد میکنه من میرم، بهش گفتم که بهش قول دادیم که امروز کار رو تموم کنیم گفت والله نمیتونم و رفت...
داشتم آجر میبردم بالا از راه پله یک دفعه تو حیاط سرم رو بالا کردم دیدم یه 'زن از پنجره داره بهم نگاه میکنه... سرم رو انداختم پایین به کارم مشغول شدم وقتی داشتم از راه پله بالا میرفتم در رو باز کرد گفت بفرما این چایی رو بخور رفتم بالا که آجرو بزارم، آمدم پایین همانجا بود چایی رو گرفتم خوردم لباسش ناجور بود بهش توجه نکردم به کارم رسیدم وقتی از راه پله ها رفت و آمد میکردم درست جلو در میایستاد... با خودم گفتم اگر این دفعه باشه باهاش تند رفتار میکنم که بره تو وقتی رفتم نبود الحمدالله تا چند دفعه رفتم بعدش اومد در رو باز کرد گفت ببخشید بیزحمت میشه لامپ اون اتاق رو برام عوض کنید آخه سوخته گفتم چشم؛.....
ادامه دارد....
🌹
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤🤲🏻
╭━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╮
@montazeran_zoohor
╰━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثوابِ خرج کردن در راه حضرت فاطمه
الزهرا سلام الله علیها 😭
بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا
درهم و دیناری در راه محبت فرزند دختر
پيامبر علیه السلام انفاق کند، مگر آنکه در
این دنیا آن درهم را
🔸هفتاد برابر برکت دهم و
🔸در بهشت در عافیت بوده و
🔸گناهانش را میبخشم
📗منبع:مستدرك الوسائل ، ج۱۰، ص٣۹۹
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤🤲🏻
╭━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╮
@montazeran_zoohor
╰━═━⊰⊰❀ ⃟ ⃟ ❀⊱⊱━═━╯