#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_کوچه_بنی_هاشم
🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را میزدند...
گزارشهای دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل میکنیم:
📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ.
▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربهای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱)
📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا
▪️قنفذ، با ضربهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دندههای پهلوی آن مظلومه شکست.(۲)
📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها
▪️قنفذ ضربهای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳)
📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف
▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴)
📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها
▪️مغیره آنقدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵)
📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا
▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه نالهای کشید که عمر باز با تازیانهاش بر روی دست آن حضرت زد.(۶)
📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمِها!
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷)
📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸)
✍از لالهزار توحید آتش زبانه میزد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه میزد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی بین خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه میزد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
وقتی که باغ میسوخت صیاد بیمروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
با چشم خویش دیدم جاندادنِ پدر را
از نالهای که مادر در آستانه میزد...
📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵
📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵
📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲
📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵
📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت)
📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴
📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳
📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸فرازهایی از مصیبت «هیزم» و «آتشزدن» خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها...
روایات و گزارشات تاریخی متعدد و جانسوزی از این واقعه به ما رسیده است که چند مورد از آن را نقل میکنیم:
📜 امام باقر علیهالسّلام در روایتی فرمودند:
... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ.
▪️حضرت مهدی «ارواحنافداه» با همان هیزمی که اولی و دومی آوردند تا علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام را بسوزانند، آن دو را به آتش میکشد؛ و آن هیزم در دست ما اهلبیت علیهمالسلام نسل به نسل به ارث میرسد (تا به دست حجة بن الحسن علیهماالسلام برسد)(۱)
📜 إنّه اِختَبَزَ جيرانُ آلِ محمّد عليهمالسلام وَ احتَطَبوا ثلاثينَ يَوماً مِن الحَطَِب الّذي وَضَعَُه الأوّلُ وَ الثّاني
▪️آنقدر آن هیزم زیاد بود که همسایه های خانه مولا علی علیهالسلام تا سی روز برای پختن نان و سائر امور از آن استفاده میکردند.(۲)
📜 اِنّهم جَمَعوا الحَطَبَ عَلَی بابِ الدّار حتّی بَلَغَ السَّقفَ.
▪️آن قدر هیزم پشت در خانه جمع کرده بودند که به سقف میرسید.(۳)
📜 إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَی أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ.
▪️بعد از آنکه فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» در را به روی او باز نکرد، عمر با صدای بلند گفت: اگر علی «علیهالسلام» از خانه بیرون نیاید، خانه را با هیزم بسیار به آتش کشیده و اهل آن را میسوزانم.(۴)
📜 فَأمَرَ بِحَطَب فَجَعَلَ حَواليَ بَيتِه ثُمّ اِنطلَقَ عُمَرُ بِنارٍ
▪️سپس دستور داد تا هیزم بیاورند و آنها پشت در و حوالی آن جا بگذارند؛ سپس خودش آمد و با فتیلهای که در دست داشت، آنها را به آتش کشید.(۵)
📜 وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ و دَخَلَ الدُّخانُ البَیتَ
▪️آتش، به در رسید و چوبه در آتش گرفت(۶) و دود وارد خانه شد... (۷)
✍ دامن فردوس و دود، چگونه باور کنم؟
آتش و بیت وَدود، چگونه باور کنم؟
حوریه و دیو زشت، وای از این سرنوشت
جنت و یاس کبود، چگونه باور کنم؟
حکم خدا و رسول، حرمت و قدر بتول
گشت فراموش زود، چگونه باور کنم؟
سوی بهشت حجاز، بولهب آورده باز
بار حَطَب جای عود، چگونه باور کنم؟
پیش روی باغبان، آمده دست خزان
بر ورق گل فرود، چگونه باور کنم؟
دری که روح الامین، بر آن گذارد جبین
خصم به آتش گشود، چگونه باور کنم؟
خوردن نان و نمک، آتش و غصب فدک
اجر رسالت نبود، چگونه باور کنم؟
حق علی را همه، با زدن فاطمه
خصم تلافی نمود، چگونه باور کنم؟
📚(۱)دلائل الإمامة ص۴۵۶
📚(۲)مثالبالنواصب،ابنشهرآشوب،ج۱ ص۲۱۱(خطی)
📚(۳)العبرة الساکته،دهینی،ج۳ ص۱۰۹
📚(۴)بحارالانوار ج۳۰ ص۱۱۰
📚(۵)تفسیر العیاشی ص۸۶۰
📚(۶)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۷)الشافی، سیدمرتضی، ج۱ ص۲۴۱ (با اندکی تفاوت)
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 شرح مختصری از مصیبت «مِسمار»
حقیقتاً همینجاست که مرحوم «غرویاصفهانی» حقّ مطلب را سروده است که ما توانایی فهمیدن ، گفتن و شنیدن این مصیبت را نداریم:
📜 وَ لَستُ أدْرِي خَبَرِ المِسمٰارِ / سَلْ صَدرَها خَزانَةَ الأسرارِ
▪️من نمیفهمم و نمیدانم ماجرای میخ در را؛ اگر تو میخواهی بدانی، از سینه زهرا سلاماللهعلیها که همان گنجینه اسرار خداست، بپرس که میخ در با آن چه کرد؟!(۱)
🥀 اما با قلمی لرزان و دلی سوزان، چند گزارش را نقل میکنیم:
📜 وَ فاطمَةُ قَدْ ألصَقَتْ أحشاها بِالْبابِ تَترُسُهُ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر در تکیه داده بود و اجازه نمیداد در باز شود.
📜 وَ رَﻛَلَ ﺍﻟﺒٰﺎﺏَ ﺑِﺮِﺟﻠﻪِ ﻭ ﻋَﺼَﺮَﻫﺎ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﻟﺤﺎﺋِﻂِ ﻋَﺼﺮةً ﺷﺪﻳﺪةً ﻗﺎسیةً ﺣﺘﻲ ﻛﺎﺩَﺕْ ﺭُﻭﺣُﻬﺎ ﺃﻥْ ﺗَﺨﺮُﺝُ ﻣِﻦ ﺷِﺪّةِ ﺍﻟﻌَﺼﺮة
▪️در اینجا بود که عمر با پای نحسش محکم به در زد (۲) و فاطمه زهرا سلاماللهعلیها شدیداً تحت فشار در و دیوار قرار گرفت به گونهای که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود.
📜 ﻭَ ﻧَﺒَﺖَ ﺍﻟﻤِﺴﻤﺎﺭُ ﻓﻲ ﺻَﺪْﺭﻫﺎ ﻭ ﻧَﺒﻊَ ﺍﻟﺪَّﻡُ ﻣِﻦ ﺻَﺪﺭِﻫﺎ ﻓَﺴَﻘَﻄَﺖْ ﻟِﻮَﺟْﻬِﻬﺎ ﻭ ﺍﻟﻨﺎﺭُ ﺗُﺴْﻌَﺮُ
▪️و میخ آن در، در سینه مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها کاشته شد؛{ «نَبَتَ» در لغت به معنای کاشته شدن است؛ در اینجا کنایهای است از شدّت ضربه و فرورفتگی } (۳) که در اثر آن میخ، خون از سینه مبارکش جاری شد (۴) و با صورت روی زمین افتاد ؛ در حالی آتش در اطرافش زبانه میکشید. (۵)
📜 ﻓَﺼﺮَﺧَﺖْ صَرخَةً ﺟَﻌَﻠَﺖْ أﻋﻠَﻲ ﺍﻟﻤَﺪینةِ ﺃﺳﻔَﻠَﻬﺎ
▪️در آن هنگام، آن بانوی مظلومه چنان نالهای زد که مدینه زیر و رو شد.
📜 ﻭ ﺻٰﺎﺣَﺖ: ﻳﺎ ﺃﺑﺘﺎه! ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍلله! ﻫٰﻜﺬﺍ ﻳُﺼﻨﻊُ ﺑِﺤَﺒﻴﺒَﺘِﻚَ ﻭ ﺍﺑﻨﺘِﻚ
▪️و فریاد زد: ای پدرجان! ای رسول خدا! (میبینی که) چه بلا هایی را بر سر دختر و حبیبهات آوردند؟!
📜 ﺁﻩ ﻳﺎ فِضّةُ! ﺍِﻟَﻴﻚِ ﻓَﺨُﺬﻳﻨﻲ ﻓَﻘَﺪ ﻭَﺍﻟﻠّﻪِ ﻗُﺘِﻞَ ﻣٰﺎ ﻓﻲ أﺣﺸٰﺎﺋﻲ
▪️سپس فضه را صدا زد و فرمود: آه ای فضة بیا و مرا دریاب که به خدا، بچهای که به آن باردار بودم، کشته شد.(۶)
✍ دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود
باغبان بود و خزان باغ شد
میخ در کم کم ز آتش داغ شد
یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در
قلبِ آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد، سوی پهلویش مرو
روز، رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون میگریست
میخ بر سر میزد و خون میگریست
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود و دود بود و دود بود...
📚(۱)الأنوار القُدسية، ص۲۶
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹؛ و ج۳۰ ص۲۸۸
📚(۳)مؤتمر علماء بغداد ص۶۲؛ و عوالم العلوم،ج۱۱ ص۵۸۶
📚(۴)الکوکب الدُّریّ، ص۱۹۴
📚(۵)الهدایة الکبری،ج۱ ص۱۷۹ (بااندکی تفاوت)
📚(۶) بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۸۸
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸مصیبت «افتادنِ درب خانه» بر روی بدن مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در برخی از نقلها چنین آمده است:
📜 ضَرَبَ عُمَرُ بِرِجلِهِ عَلَی البٰابِ؛ فَقُلِعَتْ فَوَقَعَتْ عَلَی بَطنِها سلاماللّهعلیها فَسَقطَتْ عَلَى وَجهِها و غُشيَتْ عَلَيها و سَقَطَتْ جَنينُها
▪️وقتی که قسمتی از چوبههای در، آتش گرفته بود، عمر با پایش محکم به در کوبید که در اثر آن ضربه، «در» از جا کنده شد و بر روی بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها افتاد و آن حضرت با صورت به زمین افتاد و غش کرد و جنینش سقط شد.
📚مجمع النورین،مرندی،ص۴۱۸
📚عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۹
📚حدیقة الشیعة،اردبیلی،ص۴۵.
📚اصول دین،مقدس اردبیلی،ص۳۰۶.
📝 چند تایی زدند با پا، در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگها نشکست
چه کند بار شیشهاش با، در
همه کج رفتهاند... حتی میخ
همه لج کردهاند... حتی در
سرش از ازدحام ناچاراً
یا به دیوار میخورد یا در
دختری داد میزند: بابا
دختری داد میزند: مادر...
📝 ای وای دَمی که یارم از پا افتاد
انگار علی زیر قدمها افتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از روی دری که روی زهرا افتاد ...
✍ البته نقل معروف و مشهور این است که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بین در و دیوار قرار گرفتند؛ که البته این نقل هم منافاتی با نقل مشهور ندارد چرا که ممکن است ابتداءًا آن بانوی مظلومه بین در و دیوار قرار گرفته و سپس درب نیمسوخته از جا کنده شده و بر روی آن حضرت افتاده باشد... {وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.}
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸به خدا قسم، «حجاب خدا» دریده شد ...
به نقل مرحوم «سید بن طاووس»:
روزی حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام به یکی از اصحابشان به نام «عیسی»، فرمودند:
وقتی که نزدیک شهادت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شد، آن حضرت، «انصار» را فراخواندند و فرمودند:
📜 یا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی
▪️ای گروه انصار و هرکسی که حاضر است! آگاه باشید و خوب گوش فرا دهید؛ آگاه باشید که درب خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، درب خانه من است؛ خانهاش خانه من است.
📜 فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ
▪️ هر کس حرمت آن خانه را حفظ نکند، حجاب خدا را دریده است.
🥀 «عیسی» گوید:
📜 فَبَکَی أَبُو الْحَسَنِ علیهالسلام طَوِیلًا وَ قَطَعَ بَقِیَّةَ حَدیثِهِ وَ أکثَرَ البُکاء.
▪️امام کاظم علیهالسلام پس از بیان این حدیث، گریه سختی کردند به گونهای که از سخن بازماندند.
🥀 پس از آنکه کمی آرام شدند،فرمودند:
📜 هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ
▪️به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد.
📜 یَا أُمَّهْ یَا أُمَّهْ! صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا
▪️آه ای مادرجان! ای مادرجان! صلوات و درود خدا بر او باد.
📚طُرفٌ من الأنباء و المناقب،ص۱۱۵
📚بحار الأنوار، ج٢٢ ص۴٧٧
✍ بت پرستان كعبه توحيد را آذر زدند
روز روشن با لگد بيت خدا را در زدند
در مدينه هر چه گرديدند، گل پيدا نشد
جاي گل با شاخهٔ هيزم به زهرا سر زدند
روي ناموس خدا و دست شيطان واي من!
اين جنايتْ پيشگان، سيلي به پيغمبر زدند
دست بابا بسته، مادر بر زمين افتاده بود
چار كودك مثل مرغ نيمْ بَسمل پر زدند
روبهان ديدند شير حق بود مأمور صبر
روي دست همسر او، ضربه محكمتر زدند
انبيا از درد پيچيدند در جنّت به خويش
ضربه تا بر پهلوي صديقهٔ اطهر زدند
سوره كوثر به قتل فاطمه تفسير شد
در حريم وحي سيلي بر رخ كوثر زدند...
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 فرازهایی از «جسارتهای زبانیِ» دوّمی به حضرت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها...
شخص «دوّمی» به شهادت تاریخ علاوه بر ضرب و شتم و قتل و دیگر ظلمهایی که در حق حضرت زهرا سلاماللهعلیها روا داشت، با زبانش نیز به آن حضرت جسارت کرده و آن بانوی مظلومه را آزرد؛ چند نمونه از این جسارتها را _ با عذرخواهی از محضر حضرت حجت ارواحنافداه _ نقل میکنیم:
👈 وقتی که اوّلی و دوّمی برای ظاهرسازی، به عیادت آن حضرت آمدند، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از آن دو، روی برگردانده و در آخر چنین فرمودند:
خدایا! تو شاهدی که این دو نفر، چقدر مرا در حیات و به هنگام رفتنم از این دنیا، آزار دادند؛ من شکایت از آنها را به نزد تو میآورم!
«اولی» با شنیدن این جملات، اشک تمساح ریخته و جزع و فزع کرد که در این هنگام «دوّمی» به او گفت: من تعجب میکنم از مردمی که تو را والی خود کردهاند!
📜 أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ؟!
▪️تو یک پیرمرد خِرفتی هستی که از غضب یک زن بیتابی میکنی؟!
خشم یک زن چه ارزشی دارد؟! چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند!؟سپس هر دو بلند شدند و رفتند.(۱)
👈 وقتی که «دوّمی» هیزم به پشت خانه آن حضرت گذاشت، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از پشت در به او فرمودند:
وَیْحَکَ یَا عُمَرُ ! مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟!
📜 ای عمر! وای بر تو! چگونه بر خدا و پیغمبر جسارت ورزیدی!؟
در اینجا بود که دوّمی در جواب آن حضرت، گفت:
📜 کُفِّی یَا فَاطِمَةُ! فَلَیْسَ مُحَمَّدٌ حَاضِراً
▪️بس کن ای فاطمه! محمد {صلیاللهعلیهوآله} کجا بوده الان؟!(۲)
👈 در ادامه قضیه هجوم، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در حالی که گریه میکرد، از پشت در فرمود: « خدایا! از فقدان پیغمبرت و از غصب آن حقی که تو برای ما آن حق را قرار دادی، به درگاهت شِکوه دارم.» در اینجا باز آن نانجیب به آن بانوی مظلومه گفت:
📜 دَعِی عَنْکِ یَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ ... وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ
▪️ای فاطمه! این حرفهای احمقانه زنانه را کنار بگذار! ... و در همین حال بود که چوبههای در داشت آتش میگرفت.(۳)
📚(۱)علل الشرایع،ج۱ ص۱۸۵
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۳)بحارالانوار ج۵۳ ص۲۰
╔═══❖•ೋ°
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸ردّ تازیانهای که بعد از هزار و چهارصد سال، مثل یک «بازوبند» باقی مانده است...
از علامه فقيد سيد مرتضی فيروزآبادی نقل شده است که ميفرمودند:
زمانی که در نجف اشرف بودم،یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با چادر نشسته است؛ افرادی از مومنین به صف ایستاده یکی یکی میآیند عرض ادب میکنند و میروند.
🥀 چون همه رفتند... جلوتر رفتم و عرض کردم: «مادرجان! آیا این که قریب به هزار و چهارصد سال است خطباء میگویند: شوهرتان علی صلواتاللهعلیه را با سر بی عمامه و دوش بی رِدا (عبا) و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحّت دارد؟» آن حضرت فرمودند:
📋 اِسْتَحْقَرُوا أَبَاالْحَسَنِ علیهالسلام بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله
▪️« مولا علی صلواتاللهعلیه را بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تحقیر کردند»
🥀 من به فارسی میگفتم و حضرت به عربی جواب میدادند. عرض کردم:
مادرجان! قریب هزار و چهارصد سال است مورّخین نوشتهاند و خطباء گفتهاند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد:«وَ فِي عَضُدِهَا کَالدُّمْلُج» (جای تازیانهها مثل یک بازوبند، سیاه شده و ورم کرده بود)
🥀 آن حضرت فرمودند: «بلی»
آنگاه دست راست را از آستین بیرون آوردند،دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است ...
📚 واژه نامه زهرائی،ص۴۱۷, به نقل از کشکول زاهدی.
✍️ مرحوم غروی اصفهانی چه لطیف و جانسوز این مصیبت را به «نظم» در آورده است:
📋 وَالاَثَرُ الباقِي كَمِثلِ الدُّملُجِ / في عَضُدِ الزّهراءِ اَقوَي الحُجَجِ
▪️اثری که مثل بازوبند بر بازوی زهرا سلاماللهعلیها باقی مانده، محکمترین حجت (در روز قیامت) بر علیه آنان است.
📋 و مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسوَدَّ الفَضا / يَا ساعَدَ اَللَّهُ الإِمامَ المُرْتَضى
▪️تا که بدن مبارک آن حضرت از ضربات آنان ، سیاه و کبود شد، تمام عالم را نیز سیاهی گرفت. ای خدا ! قلب علی مرتضی علیهالسلام را در این مصیبت یاری بفرما.
📚الانوار القدسیه،ص۳۱
🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸وقتی که امیرالمومنین «علیهالسلام» با همسرِ به خاک و خون افتادهاش، روبرو میشود و عبای خود را بر روی آن حضرت میاندازد...
در نقلها آمده است:
📋 ﻓَﺨَﺮَﺝَ أﻣﻴﺮُﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦَ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣِﻦ ﺩﺍﺧﻞِ ﺍﻟﺪَّﺍﺭ ﻣُﺤﻤَّﺮَ ﺍﻟﻌَﻴﻦِ دَائِرَ الْحَدَقَتَيْنِ ﺣَﺎﺳﺮاً، ﺣﺘّﻲ ألقیٰ ﻣُﻠﺎﺀَﺗَﻪ ﻋَﻠَﻴﻬﺎ ﻭ ﺿَﻤَّﻬﺎ إلیٰ صَدْرِهِ...
▪️امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در حالی که چشمانش سرخ شده بود و حدقه در کاسهٔ چشمانش میچرخید و سر و پایش برهنه بود، از داخل خانه بیرون آمد و اول عبایش را بر روی صدیقه کبری سلاماللّهعلیها انداخت و آن بانو را بلند کرد و به سینه خود چسپاند.
📋 وَ صاحَ بِفضّةَ: ﻳﺎ فِضّةُ ﻣَﻮﻟﺎﺗُﻚِ ﻓَﺎقْبِلی ﻣﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺗَﻘﺒَﻠﻪ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀُ ﻓَﻘَﺪ ﺟﺎﺀَﻫﺎ ﺍﻟﻤَﺨﺎﺽُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺮَّفسةِ ﻭ ﺭَﺩِّ ﺍﻟﺒﺎبِ، ﻓَﺎﺳﻘَﻄَﺖ ﻣُﺤﺴﻨﺎ.
▪️و سپس فریاد زد: فضه بیا! سروَرت فاطمه سلاماللهعلیها را دریاب؛ که از لگد و ضربهٔ دری که به او خورده، درد زایمان گرفته و محسنش سقط شده است...
📚هدایة الکبری ،ج۱ ص۴۰۷
📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها،ص١٢٠
✍این قصهی پایان رسیده، ابتدا هم داشت
این خانهی تاریک، روزی سرصدا هم داشت
این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست
هر نیمه شب در سجدهاش «یا ربّنا» هم داشت
خونابه های گوشِ بانو خوب میدانند
این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت
یا لَلْعجب اوباش، زهرا را چه بد کشتند!
در کوچهای که خانم آنجا آشنا هم داشت!
ثانی لگد میزد، بقیه کیف میکردند
نامردِ کوچه، دوستانی بیحیا هم داشت
درْ روی زهرا ماند، در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت!
مردان نمیفهمند، بهتر که نمیفهمند...
اوضاع زهرا پشت در «فضه بیا» هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان
بین شلوغی ضربههایی بیهوا هم داشت
مولا عبا انداخت بر رویَش، ولی زهرا
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت...
🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻