🌼منتظران ظهور
#نماز_شب
🔸بیداری سحر، حتی در #صحت_جسم، تأثیر بسزایی دارد.
این را نمیشود نادیده گرفت. فقط یک التزام میخواهد. انسان شروع کند تا ببیند چقدر #برکات نصیبش میشود؛ عمر طولانی، صحت جسم، فراوانی رزق، از آثار نماز شب است...
🖋آیت الله ناصری
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
🌥داستان ظهور☀️
اتفاقات هنگام ظهور بصورت داستانی برگرفته از روایات اهل بیت علیه السلام
👇👇👇
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
🌼منتظران ظهور
⭕️فضائل امیرالمومنین :شجاعت امام علی(ع)
🌼امیرالمومنین(ع) در جمیع صفات نمونه بوده اند.
اما شاید بتوان گفت یکی از صفات بارز ایشان که داستان های زیادی در مورد آن وجود دارد صفات شجاعت ایشان می باشد.
🌸 در ماجراى جنگ ذات السلاسل که در سال هشتم هجرت رخ داده است سپاه اسلام به فرماندهى حضرت على(ع) به طور بسیار عجیبى بر دشمن پیروز شد و سوره عادیات در شإن شجاعت حضرت امام على(ع) نازل گردید. دلاورى، شهامت و صلابت امیرمومنان به قدرى چشمگیر و سرنوشت ساز بود که وقتى آن حضرت از میدان جنگ باز مى گشت، پیامبر(ص) به اتفاق همه مسلمانان، یک فرسخ بیرون از مدینه به استقبال على(ع) شتافتند.
🌹 وقتى حضرت رسول(ص) با على(ع) ملاقات نمود با شور و شوق توصیف ناپذیرى پیشانى على(ع) را بوسید و در مورد اخلاص و شجاعت على(ع) فرمود:
🌼 اى على, اگر من از آن ترس نداشتم که گروه هایى از مسلمانان درباره تو همان را بگویند که مسیحیان درباره عیسى(ع) مى گویند (که او پسر خداست) امروز سخنى در شإن و مقام بلند تو مى گفتم که به هیچ گروهى از مسلمانان نگذرى، مگر اینکه خاک زیر پایت را به عنوان تبرک بردارند.
🌹این داستان تنها نمونه ای از فضایل امام علی(ع) می باشد. اما حقیقت این است که علاوه بر داستان های فراوانی که در فضایل امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) احادیث و از آن بالاتر آیات فراوانی در برتری امام علی(ع) آمده شده است. علاوه بر اینکه اسناد تاریخی شیعه وسنی شاهدی بر این مدعاست، زنده ماندن نام علی (ع) پس از گذشت قرنها و با وجود دشمنی بسیار نسبت به ایشان خود گواهی بر فضیلت ایشان نسبت به دیگران می باشد. در دوران خلافت بنی امیه وبخصوص معاویه بسیار تلاش شد تا از امام علی(ع) چهره ای منفور طراحی کنند. صرف هزینه های زیاد از بیت المال و استفاده از قدرت وزور هم برای از بین بردن فضایل این امام همام و پاک نمودن احادیث در این زمینه از کتب تاریخی بجایی نرسید.
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت اول (امام به سوی کعبه می رود) حتماً بارها شنیدهای که وعده خ
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت دوم (شهادت سیّد محمّد)
امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است.
ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
همسفر خوبم!
آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذیطُوی» برویم؟
حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خواندهای:
«أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
اکنون برخیز و با من به کوه «ذیطُوی» بیا.
وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شدهاند.
شاید بگویی:
مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیدهاند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ظهور بدهد.
آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان علیه السلام است، عبای پیامبر صلوات الله علیه میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟
این، همان عمامه رسول خداست.
گوش کن!
امام به یاران خود میگوید:
«میخواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
گوش کن!
پیام امام این است:
«من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم.
ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛
زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانیهاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
نگاه کن!
سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛
زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
من کمی نگران هستم،
مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمیشود، کمکم به نگرانی من افزوده میشود،
خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟
و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟
مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟
مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است.
حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
نفس زَکیِّه یعنی: فردی بیگناه و پاک که مظلومانه کشته میشود.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت دوم (شهادت سیّد محمّد) امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» ا
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت سوم (حکم ظهور در بیت المعمور یا خانه آباد)
اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.
جهان تشیّع عزادار امام حسین(ع) و برادر با وفایش عباس است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛
امّا این کار با تشریفات خاصّی صورت میگیرد.
با اجازه ظهور دیگر حکومت سیاهیها غروب میکند و هنگام طلوع روشنایی است.
امشب انتظار به سر میآید و خداوند فرمان ظهور را صادر میکند.
اگر چه ما هماکنون در مکّه و کنار خانه خدا هستیم؛ امّا باید امشب سفری به آسمان چهارم داشته باشیم.
مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟
صبر کن، برایت میگویم.
ما باید به کنار «بیتُ المَعمُور» برویم.
حتما میگویی: «بیتُ المَعمُور» دیگر کجاست؟
همانطور که ما کعبه را به عنوان خانه خدا میشناسیم و گرد آن طواف میکنیم، خداوند بالای این کعبه، در آسمان چهارم، خانهای ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف کنند.
«بیت المعمور» به معنای «خانه آباد» است و اجازه ظهور امام زمان کنار این خانه صادر میشود و همه دنیا آباد میشود.
آری، در دوران غیبت، دنیا خراب و ویران است. وقتی که ظهور امام فرا برسد دنیا آباد میشود، برای همین، آبادیِ دنیا از کنار خانه آباد (بیتُ المَعمُور) آغاز میشود.
باید امشب با من به آسمان چهارم بیایی.
حتماً میدانی که قرآن از آسمانهای هفت گانه سخن گفته است.
ما اکنون میخواهیم به طبقه چهارم آن برویم.
خوب نگاه کن!
چه میبینی؟
تمام پیامبران اینجا جمع شدهاند. اینجا میتوانی آدم و نوح و عیسی و موسی و ابراهیم(ع) را ببینی.
گروهی از مؤمنان هم در اینجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سویی خیره شده است.
آن طرف را نگاه کن، چه میبینی؟
فرشتگان دارند چند منبر نورانی را به سوی «بیتُ المَعمُور» میآورند.
خوب دقّت کن، آیا میتوانی تعداد آن منبرها را بشماری؟
درست است، چهار منبر نورانی!
رسول خدا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها میروند و بالای آنها مینشینند.
چه شوری در میان این فرشتگان و انبیاء و مؤمنان برپا شده است...
در این هنگام، همه درهای آسمان باز میشوند.
پیامبر میخواهد دعا کند و با خدای خویش نجوا کند.
همه فرشتگان و پیامبران نیز آمادهاند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی!
پیامبر چنین عرضه میدارد:
«بار خدایا!
تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی.
لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است».
همه فرشتگان و پیامبران نیز همین سخن را زمزمه میکنند.
نگاه کن!
پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین(ع) در بالای آن منبرها به سجده رفتهاند.
آنان در سجده چنین میگویند:
«بار خدایا!
بر ستمکاران خشم گیر؛
زیرا حریم تو شکسته شد.
دوستانت کشته و بندگان خوبت ذلیل شدند».
همسفر خوبم!
تو خوب میدانی که منظور آنها از این سخنان چیست.
وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد و دُرّ یگانه عصمت، فاطمه(س) شهید شد، همان روز، حریم خدا شکسته شد!
آن روزی که امام حسین(ع) با لب تشنه شهید شد، ذلّت اهل ایمان شروع شد.
و به راستی، پیامبر خوب میداند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.
جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشتهای را به آسمان دنیا میفرستد.
من مدّت زیادی در این فکر بودم تا علّت این کار را بفهمم.
آری، پیامبر از این منبر پایین نمیآید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد و خداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته را قبلاً به آسمان دنیا فرستاده است تا وقتی دعای پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریعتر حکم ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.
پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
🌼منتظران ظهور
#نماز_شب
💠آیت الله العظمی بهجت (ره) :
🔸نماز شب را ترک نکنید که برکات بسیار دنیوی و اخروی دارد .
می گویند اگر کسی نماز شب خواند و فردای آن روز گفت من گرسنه مانده ام ، دروغ می گوید ! مگر اینکه روزه گرفته باشد.
زیرا خداوند رزق و روزی او را تضمین کرده است . البته قناعت گنجی است که هیچکس از آن بی نیاز نیست .
📚 حدیث دلتنگی ، ص ۲۱۳
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت چهارم (سیصد و سیزده نفر از راه میرسند) اگر دقّت کنی میبینی
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت پنجم (پرچم سخنگو)
شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!
امشب، پایان روزگار غیبت رقم میخورد. شهر مکّه در تاریکی فرو رفته استّ امّا کنار کعبه نورانی است. امشب کسی به مسجد الحرام نیامده است.
آن جوان را میبینی که کنار کعبه مشغول دعاست؟ نمیدانم او با خدا چه نجوایی دارد.
آیا میخواهی نزدیک برویم و او را از نزدیک ببینیم؟
او امام زمان است که در این خلوت شب با خدای خود راز و نیاز میکند.
آیا میدانی مُضطرّ واقعی اوست که خدا دعای او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح میکند؟
خدا در قرآن میگوید:
«أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ: چه کسی دعای مُضطرّ را اجابت میکند و سختیها را از او دور مینماید؟
اکنون سؤال مهمّی از تو دارم:
آیا میدانی امام زمان چگونه میفهمد که دعای او مستجاب شده است؟
او از کجا میفهمد که باید قیام کند؟
آیا میدانی که در آن لحظاتی که قرار است دوران غیبت تمام شود، چه حوادثی روی میدهد؟
اگر دقّت کنی میبینی که امام به همراه خود یک پرچم آورده است.
خدای من! آن پرچم خود به خود باز میشود.
آیا میتوانی نوشته روی پرچم را بخوانی؟
روی پرچم چنین نوشته شده است: «البَیعَةُ للّه»
یعنی هر کس با صاحب این پرچم بیعت کند در واقع با خدا بیعت کرده است.
صدایی به گوش میرسد. این صدا از کیست؟
امام که مشغول دعا است، شخص دیگری هم در اینجا نیست، پس چه کسی است که سخن میگوید؟
گوش کن ! آیا میشنوی چه میگوید؟ «ای ولیّ خدا، قیام کن!».
من این طرف و آن طرف را نگاه میکنم تا شاید گوینده این سخن را بیابم.
عجب!
این همان پرچم است که با قدرت خدا به سخن در آمده است.
همسفرم! تعجّب نکن! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسی(ع) نیست؟
مگر درخت به اذن خدا به سخن درنیامد و با موسی(ع) سخن نگفت؟
در اینجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن میگوید.
شمشیر امام را نگاه کن که خود به خود از غلاف بیرون میآید و با آن حضرت سخن میگوید: «ای ولیّ خدا قیام کن!».
نگاه کن، مسجد الحرام چقدر نورانی شده است!
چه شوری بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام میآیند.
در میان آنها فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند نیز حضور دارند.
مسجد پر از صفهای طولانی فرشتگان میشود. در این میان دو فرشته بزرگ الهی را میبینی، آنها جبرئیل و میکائیل هستند.
جبرئیل با کمال ادب خدمت امام میرسد و سلام میکند و میگوید: «ای سرور و آقای من ! اکنون دعای شما مستجاب شده است».
اینجاست که امام دستی بر صورت خود میکشد و میفرماید: «خدا را حمد و ستایش میکنم که به وعده خود وفا کرد و ما را وارثِ زمین قرار داد».
نگاه کن! چگونه امام با شنیدن سخن جبرئیل حمد و شکر خدا را میکند.
پس من و تو هم باید شکرگزار خدا باشیم که روزگار سیاه غیبت به سر آمد و سپیده ظهور دمید.
به نظر تو اوّلین کار امام در هنگام ظهور چیست؟
جواب یک کلمه بیشتر نیست: نماز .
آری، امام در کنار کعبه میایستد و نماز میخواند.
شاید امام به شکرانه اینکه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز میخواند.
و شاید او میخواهد با نماز از خدا طلب یاری کند؛ زیرا او راهی بسیار طولانی پیش روی خود دارد و نیازمند یاری خداست.
وقتی نماز تمام میشود او از جای خود برمیخیزد و یاران خود را صدا زده و میگوید: ای یاران من! ای کسانی که خدا شما را برای ظهور من ذخیره کرده است به سویم بیایید.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
⏯ ادامه دارد ...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت پنجم (پرچم سخنگو) شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان! ا
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت ششم (پرچم سخنگو) [ ادامه ]
نگاه کن، ببین!
یاران امام یکی بعد از دیگری، خود را به مسجد الحرام میرسانند.
همه آنها کنار درِ کعبه دور امام جمع میشوند...
اکنون امام به کعبه، خانه یکتاپرستی تکیه میزند و اوّلین سخنان خود را برای یارانش میگوید.
او این آیه قرآن را میخواند:
«بَقیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ».
و سپس میفرماید:
«من بَقیّةُ اللّه و حجت خدا هستم».
میدانم که میخواهی بدانی معنای «بَقیّة اللّه» چیست.
حتماً دیدهای بعضی افراد، وسایل قیمتی تهیّه کرده، آن را در جایی مطمئن قرار میدهند. آن وسایل، ذخیرههای آنها هستند.
خدا هم برای خود ذخیرهای دارد. او پیامبران زیادی برای هدایت بشر فرستاد. پیامبران همه تلاش خود را انجام دادند.
ولی آنها موفق نشدند که حکومت الهی را تشکیل بدهند؛ زیرا هنوز مردم آمادگی آن را نداشتند.
امام زمان ذخیره خداست تا امروز حکومت عدل الهی را در همه جهان برپا کند.
آری، امام بَقیّةُ اللّه است، او ذخیره خداست. او یادگار همه پیامبران است.
چه جمع زیبایی، یک شمع و سیصد و سیزده پروانه!
آیا آن ستون نور را میبینی؟
یک ستون نور از بالای سر یاران امام زمان به آسمان رفته است. این ستون خیلی نورانی است. همه میتوانند این نور را ببینند.
این معجزه خدا و نشانه ظهور است. همه مردم دنیا، این نور را میبینند و دلشان شاد میشود.
یاران امام دور شمع وجود او حلقه زدهاند، من در این میان نگاهم را از محبوبم برنمیدارم.
نگاه کن! آستینِ چپ پیراهن امام را ببین، آیا آن لکه سرخ را روی آن میبینی؟
به راستی چرا لباسِ امام، خون آلود است؟ آیا به بدن او صدمهای وارد شده است؟
نه، این خونِ سرخی که تو میبینی یک تاریخ است، یک نماد است. این خون، بسیار قدیمی است و یک دنیا حرف دارد، تو را به جنگ اُحُد و زمان پیامبر میبرد.
این سرخی خون، میراث سالیان دراز است، این خون، خون لب و دندان پیامبر است.
در جنگ اُحُد وقتی که لب و دندان پیامبر زخمی شد، قطراتی از آن خون بر آستین پیراهن او چکید.
امروز همان لباس پیامبر را فرزند عزیزش بر تن کرده است.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت ششم (پرچم سخنگو) [ ادامه ] نگاه کن، ببین! یاران امام یکی بعد
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت ششم (پرچم سخنگو) [ ادامه ]
نگاه کن، ببین!
یاران امام یکی بعد از دیگری، خود را به مسجد الحرام میرسانند.
همه آنها کنار درِ کعبه دور امام جمع میشوند...
اکنون امام به کعبه، خانه یکتاپرستی تکیه میزند و اوّلین سخنان خود را برای یارانش میگوید.
او این آیه قرآن را میخواند:
«بَقیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ».
و سپس میفرماید:
«من بَقیّةُ اللّه و حجت خدا هستم».
میدانم که میخواهی بدانی معنای «بَقیّة اللّه» چیست.
حتماً دیدهای بعضی افراد، وسایل قیمتی تهیّه کرده، آن را در جایی مطمئن قرار میدهند. آن وسایل، ذخیرههای آنها هستند.
خدا هم برای خود ذخیرهای دارد. او پیامبران زیادی برای هدایت بشر فرستاد. پیامبران همه تلاش خود را انجام دادند.
ولی آنها موفق نشدند که حکومت الهی را تشکیل بدهند؛ زیرا هنوز مردم آمادگی آن را نداشتند.
امام زمان ذخیره خداست تا امروز حکومت عدل الهی را در همه جهان برپا کند.
آری، امام بَقیّةُ اللّه است، او ذخیره خداست. او یادگار همه پیامبران است.
چه جمع زیبایی، یک شمع و سیصد و سیزده پروانه!
آیا آن ستون نور را میبینی؟
یک ستون نور از بالای سر یاران امام زمان به آسمان رفته است. این ستون خیلی نورانی است. همه میتوانند این نور را ببینند.
این معجزه خدا و نشانه ظهور است. همه مردم دنیا، این نور را میبینند و دلشان شاد میشود.
یاران امام دور شمع وجود او حلقه زدهاند، من در این میان نگاهم را از محبوبم برنمیدارم.
نگاه کن! آستینِ چپ پیراهن امام را ببین، آیا آن لکه سرخ را روی آن میبینی؟
به راستی چرا لباسِ امام، خون آلود است؟ آیا به بدن او صدمهای وارد شده است؟
نه، این خونِ سرخی که تو میبینی یک تاریخ است، یک نماد است. این خون، بسیار قدیمی است و یک دنیا حرف دارد، تو را به جنگ اُحُد و زمان پیامبر میبرد.
این سرخی خون، میراث سالیان دراز است، این خون، خون لب و دندان پیامبر است.
در جنگ اُحُد وقتی که لب و دندان پیامبر زخمی شد، قطراتی از آن خون بر آستین پیراهن او چکید.
امروز همان لباس پیامبر را فرزند عزیزش بر تن کرده است.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هفتم (شمشیری که کوه را متلاشی میکند) نزدیک اذان صبح است و
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت هشتم (کنار کعبه چه خبر است؟)
حالا دیگر آفتاب بالا آمده است، مردم مکّه متوجّه میشوند که در مسجد الحرام خبرهایی است.
آنها از یکدیگر سؤال میکنند:
این کیست که در کنار کعبه ایستاده است و گروهی گرد او را گرفتهاند؟
در این میان صدایی در همه جا طنین انداز میشود.
گوش کن!
این صدای جبرئیل است:
«ای مردم!
این مهدی آل محمّد است، از او پیروی کنید».
همه مردم دنیا این صدا را میشنوند.
عجیب این است که هر کسی این ندا را به زبان خودش میشنود، اگر عربزبان است به زبان عربی میشنود، اگر فارسزبان است به زبان فارسی.
وقتی مردم این ندا را شنیدند با یکدیگر در مورد ظهور سخن میگویند و میفهمند که وعده خدا فرا رسیده است.
مردم مکّه با شنیدن این ندا به سوی مسجد الحرام هجوم میآورند تا ببینند چه خبر شده است.
آنان میبینند که امام با یارانش جمع شده اند.
اکنون امام میخواهد با مردم سخن بگوید به نظر شما اوّلین سخن امام با مردم چیست؟
امام به کنار کعبه میرود و به خانه خدا تکیه میزند و چنین میگوید:
«ای مردم!
من مهدی، فرزند پیامبر هستم.
هر کس میخواهد آدم و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) و محمّد(ص) را ببیند، مرا ببیند!
ای مردم من شما را به یاری میطلبم.
چه کسی مرا یاری میکند؟».
و اکنون یک امتحان بزرگ الهی در پیش روی مردم مکّه است؛
زیرا با اینکه امام بیش از هزار سال عمر دارد؛ امّا به شکل یک جوان ظهور کرده است.
مردم مکّه در شک و تردید هستند، گروهی از آنها باور نمیکنند که این جوان، همان مهدی(ع) باشد.
آنها دسیسه میکنند و تصمیم میگیرند تا امام را به قتل برسانند؛ ولی فراموش کردهاند که امام چه یاران باوفایی دارد، یارانی که عهد بستهاند تا آخرین نفس از امام دفاع کنند.
وقتی مردم مکّه میبینند که یاران امام آماده دفاع هستند پشیمان میشوند و مسجد الحرام را ترک میکنند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هشتم (کنار کعبه چه خبر است؟) حالا دیگر آفتاب بالا آمده است،
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت نهم (صدای شیطان به گوش میرسد)
مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیدهاند.
دلهای آنها به سوی امامِ خوبیها متوجّه شده و همه دوست دارند امام را ببینند.
درست است که کوفه و مدینه الآن در تصرّف سفیانی است؛ امّا اگر به یکی از این دو شهر بروی، میبینی که سپاهیان سفیانی به حق بودن فرمانده خود شک کردهاند و میخواهند از بند سپاه سفیانی رها شوند و به سوی امام بیایند.
از آنجا که شیطان، دشمن سعادت انسانهاست، میخواهد هر طور که شده باعث گمراهی مردم شود. او اکنون نیز در فکر فریب دادن مردم است و میخواهد مانع پیوستن آنها به امام بشود.
او میداند که با ظهور امام زمان، بندگان خوب خدا در دنیا حکومت خواهند کرد و برای ناپاکان در زمین جایی نخواهد بود.
به همین دلیل، موقع غروب آفتاب، شیطان با صدای بلند، همه مردم دنیا را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:
«ای مردم، آگاه باشید که سفیانی و یاران او حق هستند».
همه مردم این صدا را میشنوند؛ امّا نمیدانند که صدای شیطان است.
عدّهای به گمراهی میافتند و صدای شیطان آنها را فریب میدهد و متأسفانه آنها از امام زمان بیزاری میجویند.
من خیلی دلم به حال این مردم میسوزد که چگونه فریب شیطان را میخورند.
در سخنان امامان معصوم(علیه السلام) آمده بود که در نزدیک روزگار ظهور، دو ندا در آسمان طنین خواهد انداخت.
ندای اوّل که نزدیک طلوع آفتاب به گوش میرسد، ندای جبرئیل است و صدای دوم که نزدیک غروب خورشید به گوش میرسد، صدای شیطان است.
شیعیان که از قبل، این مطلب را میدانستند هرگز فریب نمیخورند. آنها میدانند که حکومت عدل الهی بسیار نزدیک است.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت نهم (صدای شیطان به گوش میرسد) مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئ
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت دهم (لشکری که در دل زمین فرو میرود)
امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است.
چهار شب از ظهور امام زمان میگذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند.
سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد.
آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.
امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت میکنند.
سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است.
به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه میخواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟
من میدانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمیگذارد.
سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت میکند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر میشود.
میدانید «بَیْدا» کجا است؟
حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» میرسی.
پاسی از شب میگذرد...
آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت میآید؟
نگاه کن!
ظاهرش نشان میدهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است.
آن مرد سراغ امام را میگیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.
یاران امام، آن مرد را خدمت امام میآورند.
آن مرد میگوید:
«ای سرورم!
من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم».
من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب میکنم.
چگونه است که این مرد ادّعا میکند فرشتگان را دیده است؟
امام که به همه چیز آگاهی دارد، میگوید:
«حکایت خود و برادرت را تعریف کن».
آن مرد رو به امام میکند و چنین میگوید:
«من آمدهام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد.
من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم.
وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم.
ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا!
این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!».
آن مرد سخن خود را چنین ادامه میدهد:
«سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد.
فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند.
من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم.
ناگهان فرشتهای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت:
اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت.
بعد از آن رو به من کرد و گفت:
به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن».
حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.
آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد.
آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را میبیند توبه میکند و توبهاش قبول میشود.
آیا میدانی آن فرشتهای که با این مرد سخن گفت که بود؟
آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟
او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند.
سپاه سفیانی که میخواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است.
خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش میشود.
گروهی از آنها که از ماهها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار میکنند.
سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا میگیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون میکند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت دهم (لشکری که در دل زمین فرو میرود) امشب، شب چهاردهم «مُحرّ
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت یازدهم (لشکر ده هزار نفری میآید)
مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را میشنوند خیلی میترسند و برای همین شهر آرام میشود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست.
پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم.
خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام میروم و از او میپرسم: چرا امام به سوی کوفه حرکت نمیکند؟
او در جواب میگوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند.
آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کردهاند.
آنان به مکّه دعوت شدهاند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند.
آیا تا به حال دیدهای که پرندگان چگونه به سوی لانههای خود پناه میبرند؟
این افراد هم این گونه به مکّه پناه میآورند و در خدمت امام به آرامش واقعی میرسند.
اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد.
اگر به خارج از مکّه بروی میبینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه میشتابند!
مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقهای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام!
این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است.
آنان با عشقی مقدّس، بیابانها را پشت سر میگذارند و تمام سختیها را در راه یاری امام تحمّل میکنند.
و تو خود میدانی که سیصد و سیزده یار به گونهای دیگر به مکّه آمدند.
آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمدهاند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آیندهای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد.
ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام میباشند، آنها میآیند تا قائم آل محمد(علیه السلام) را یاری کنند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت دوازدهم (شیران بیشه ایمان میآیند) کم کم لشکر ده هزار نفری کامل میشود. آنها
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت سیزدهم (لباس ضدّ آتش و عصای شگفت انگیز)
اکنون همه سربازان و یاران امام در مکّه جمع شدهاند. آنها آمدهاند تا جان خود را فدای امام کنند.
امام لباس رزم بر تن کرده و آماده حرکت به سوی مدینه شده است.
آیا میدانی که لباس رزم امام، همان پیراهن یوسف(ع) است؟
به راستی چرا امام این لباس را به تن کرده است؟
آیا میدانی لباس امام، لباسی معمولی نیست، بلکه لباسی ضدّ آتش است.
تعجّب نکن، بگذار تاریخ آن را برایت بگویم.
پیراهن یوسف(ع) در اصل از ابراهیم(ع) بود.
هنگامی که نمرود میخواست ابراهیم(ع) را به جرم خداپرستی در آتش اندازد، جبرئیل به زمین آمد تا بزرگ پرچمدار توحید را یاری کند. او همراه خود لباسی از بهشت آورد. به خاطرِ همین لباس، ابراهیم(ع) در آتش نسوخت.
پس از ابراهیم(ع)، این لباس به فرزندان او به ارث رسید تا اینکه لباس یوسف(ع) شد و باعث روشنی چشمان یعقوب!
این لباس نسل به نسل گشت تا پیامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم(ع)، یکی بعد از دیگری به ارث بردند.
و اکنون روشن شد که چرا خداوند این پیراهن را برای امام زمان نگه داشته است؟
همسفرم!
مگر آتش نمرود بزرگترین آتش آن روزگار نبود؟
یک بیابان آتش که شعلههای آن به آسمان میرسید!
نمرود با امکاناتی که در اختیار داشت آتشی به آن بزرگی ایجاد کرد و ابراهیم(ع) را در میان آن آتش انداخت؛ امّا خدا، پیامبر خود را با آن پیراهن یاری کرد و امروز همان پیراهن در تن امام زمان است.
امام آماده حرکت شده است، من دقّت میکنم تا ببینم امام با چه اسلحهای میخواهد به جنگ دشمنان برود.
امام به جای اسلحه، یک چوبدستی دارد!
با خود میگویم که چرا فرمانده این لشکر، این چوب را با خود برداشته است؟
آخر ما میخواهیم به جنگ توپ و تانک و موشک برویم.
هر چه فکر میکنم جوابی برای خود نمییابم؛ برای همین از یکی از یاران امام سؤال میکنم که چرا امام به جای اسلحه این چوبدستی را با خود برداشته است؟
او برایم میگوید: این چوبی که در دست امام قرار دارد، همان عصای موسی(ع) است.
با اینکه چوب این عصا هزاران سال پیش، از درخت بریده شده است؛ امّا هنوز تر و تازه است، مثل اینکه همین الآن آن را، از درخت قطع کردهای.
در زمان موسی(ع)، بشر در سحر و جادو پیشرفت زیادی کرده بود و به اصطلاح، فنآوری بشر آن روز، سحر و جادو بود؛ امّا وقتی موسی(ع) عصای خود را به زمین زد، ناگهان آن عصا به اژدهایی تبدیل شد که همه آن سحر و جادوها را در یک چشم به هم زدن بلعید.
امروز هم بشر هر چه پیشرفت کرده و هر فناوری جدیدی داشته باشد باید بداند که امام زمان با همین عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت.
این عصا، یک عصای شگفتانگیز است که هر دستوری را که امام به آن بدهد، انجام میدهد.
تازه حالا فهمیدهام که این چوب، یک عصای سخنگو هم هست و با امام سخن میگوید!
آری، آنچه که بشر به دست خود ساخته است توسط این عصا بلعیده میشود، تانک باشد یا هواپیما یا موشک، چه فرق میکند، کافی است امام به عصا امر کند.
قرآن در مورد عصای موسی(ع) سخن گفته است. آن عصا یک بیابان سحر و جادو را بلعید، این نکته را قبول میکنی چون قرآن این را میگوید. پس دور از ذهن نخواهد بود که این عصا بتواند هواپیما و موشک را هم ببلعد.
هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه میخواهد باشد. این عصا به اذن خدا میتواند مقابل آن بایستد.
آیا میدانی وقتی امام، این عصا را بر زمین بزند، آن عصا تبدیل به چه چیزی میشود؟
من نمیدانم از چه لفظی استفاده کنم؟
آیا میتوانم بگویم تبدیل به اژدهایی بزرگ میشود؟
میترسم بگویی که این نویسنده چه حرفهای عجیب و غریبی میزند.
واقعا نمیدانم چه بگویم؟
هیچ چیز بهتر از این نیست که سخن امام باقر(ع) را برایت بگویم.
تو که دیگر سخن آن حضرت را قبول داری که فرمود:
«چون قائم ما، عصای خود را به زمین بزند، آن عصا، شکاف بر میدارد، شکافی به اندازه فاصله زمین تا آسمان! و آن عصا هر چه را که مقابلش باشد، میبلعد».
به راستی که خداوند چه حکمتهای زیبایی دارد و با عصای موسی(ع)، آخرین ولیّ خود را یاری میکند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت سیزدهم (لباس ضدّ آتش و عصای شگفت انگیز) اکنون همه سربازان و
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت چهاردهم (هزاران فرشته به کمک آمده اند)
نگاه کن!
یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستادهاند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.
آن جوان را میبینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟
آیا او را میشناسی؟
او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.
آیا پرچمی را که در دست اوست میشناسی؟
این همان پرچم پیامبر است.
همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.
آیا میدانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟
اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.
پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز نکرد و تحویل حضرت علی(ع) داد.
آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.
آیا میدانی که این پرچم از جنس پارچههای دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است.
این پرچم آن قدر نورانی است که میتواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.
وقتی که این پرچم برافراشته میشود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار میگردد، به طوری که دیگر نمیتوانند هیچ کاری بکنند.
از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دلهای یاران امام زمان چنان از شجاعت پر میشود، که گویی این دلها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.
جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت میرسد.
آیا میدانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام میآیند؟
دسته اوّل:
فرشتگانی که با نوح(ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند.
دسته دوم:
فرشتگانی که به یاری ابراهیم(ع) آمدند.
دسته سوم:
فرشتگانی که همراه موسی(ع) بودند، زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.
دسته چهارم:
فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی(ع) به آسمان، همراه او بودند.
دسته پنجم:
چهار هزار فرشتهای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.
دسته ششم:
سیصد و سیزده فرشتهای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.
دسته هفتم:
فرشتگانی که برای یاری امام حسین(ع) به کربلا آمدند.
آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان میآیند.
اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را میبینی؛
در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.
همه نیرویهای زمینی و آسمانی آمادهاند، تا ایشان دستور حرکت بدهد.
وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد میشود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.
آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا میگیرد؛ امّا کسانی که سالهای سال در جستجوی نور خدا بودهاند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا میکنند.
آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمیترسند، بلکه هر لحظه آرزو میکنند که حکومت مهدوی تشکیل شود وعدالت واقعی را به چشم خود ببینند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت پانزدهم (آنانی که بار دیگر زنده شدهاند) همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود،
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت شانزدهم (شعار لشکر امام زمان)
امام زمان برنامه لشکر خود را معیّن نموده است، اوّلین هدف این لشکر، رهایی شهر مدینه از دست طاغوت است.
درست است که سیصد هزار نفر از سپاه سفیانی در بیابان «بَیْدا» به زمین فرو رفتند؛ امّا هنوز گروهی از طرفداران سفیانی در مدینه باقی ماندهاند و این شهر را در تصرّف خود دارند.
گوش کن!
آیا این صدا را میشنوی؟
هیچکس همراه خود آب و غذا برندارد.
این دستور امام است که به لشکر ابلاغ میشود.
این تنها لشکر دنیاست که به «واحد تدارکات» نیاز ندارد!
آخر مگر میشود لشکری با بیش از ده هزار سرباز در این گرمای عربستان هیچ آب و غذایی همراه نداشته باشد.
امام برای رفع تشنگی لشکر خود چه برنامهای دارد؟
چه میشد اگر هر کسی مقداری آب و غذا با خود برمیداشت؟
دوست خوب من!
آیا موافقی همراه این لشکر برویم؟
تو خود میدانی که ما هم باید این دستور را عمل کنیم و آب و غذا با خود برنداریم.
ظاهرا موافقی که به سفر خود ادامه بدهیم باشد؛ امّا به من قول بده اگر تشنهات شد، از من آب نخواهی!
لشکر بزرگ حق، آماده حرکت است...
هر لشکر و سپاهی برای خود، یک شعاری را انتخاب میکند به نظر شما شعار این لشکر چیست؟
گوش کن!
همه لشکر یک صدا فریاد میزنند :
یا لَثاراتِ الحُسَیْنِ؛
ای خونخواهان حسین(ع)!
امام میداند که صدها سال است شیعه برای امام حسین(ع) اشک ریخته است. آری، این نام حسین(ع) است که دلها را منقلب میکند.
من در این میان به فکر فرو میروم که این لشکر چگونه شعار خود را خونخواهی امام حسین(ع) قرار میدهد! در حالی که بیش از هزار سال است که یزید و سپاهیان او مردهاند؟
این یک قانون الهی است که اگر خون مظلومی در شرق دنیا ریخته شود و کسی در غرب زمین به این کار راضی باشد، او هم شریک جرم محسوب میشود.
اگر چه یزید و یزیدیان مردهاند؛ امّا امروز گروههای بسیاری هستند که به کار یزید افتخار میکنند !
سفیانی و سپاهیان او، ادامه دهنده راه یزید هستند، اگر یزید، امام حسین(ع) را شهید کرد، امروز سفیانی که در شهر کوفه است، هر کس را که نامش حسین است، شهید میکند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت شانزدهم (شعار لشکر امام زمان) امام زمان برنامه لشکر خود را م
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت هفدهم ( بانوان پرستار )
گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت، لشکر امام زمان را همراهی میکنند.
سؤال میکنی :
این لشکر برای جنگ میرود، پس این بانوان کجا میروند؟
آیا شنیدهای هرگاه پیامبر به جنگ میرفتند، جمعی از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستاری مجروحان میپرداختند؟
اکنون امام میخواهد به شیوه پیامبر عمل کند و جمعی از بانوان را برای مداوای مجروحان همراه خود میبرد.
امام صادق(ع) خبر دادهاند که در جمع این بانوان، سمیّه هم هست.
همان که مادر عمّار یاسر بود و اوّل زن شهید اسلام.
او شیر زنی بود که در زیر شکنجههای «ابوجهل» به شهادت رسید؛ ولی حاضر نشد از عقیده خود دست بردارد.
اکنون خداوند میخواهد پاداش ایستادگی او را بدهد، برای همین او را زنده کرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد.
یکی دیگر از آن بانوان «أمّ أَیْمَن» است.
آیا او را میشناسی؟
أمّ ایمن در جنگ اُحُد و حُنَین و خَیْبَر در لشکر اسلام همراه پیامبر بود و به پرستاری مجروحان میپرداخت.
اکنون او هم به امر خدا زنده شده است تا این بار در لشکر فرزند پیامبر به مداوای مجروحان بپردازد.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هفدهم ( بانوان پرستار ) گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت،
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت هجدهم ( سنگ بزرگ )
امام یکی از یاران نزدیک خود را به عنوان فرماندار مکّه و جانشین خود معیّن مینماید و دستور حرکت به سوی مدینه را صادر میکند.
لشکر به سمت مدینه به پیش میرود.
هوا خیلی گرم است و کم کم تشنگی بر همه غلبه میکند.
من که خیلی تشنه هستم و در این فکرم که چگونه در این بیابان خشک، آب پیدا کنم.
آیا تو هم تشنه شدهای؟
امام تشنگی و گرسنگی یارانش را میبیند، دستور میدهد تا لشکر در وسط بیابان منزل کند.
اینجا یک بیابان خشک است، نه آبی، نه گیاهی!
فقط عطش است و گرمای سوزان صحرای حجاز!
آن طرف چه خبر است؟
چرا همه نگاهها متوجّه آنجا شده است؟
امام دستور داده است سنگ بزرگی را پیش او بیاورند.
این سنگ کجا بوده است؟
گویا از زمانی که از مکّه حرکت کردهایم، این سنگ همراه این لشکر بوده است.
اکنون، امام با عصایش به این سنگ میزند.
ناگهان همه فریاد میزنند : آب ! آب !
چه آب گوارایی از این سنگ جاری میشود!
خدایا این سنگ و این عصا چه حکایتی دارند؟
اصل ماجرا به زمان موسی(ع)، برمی گردد، آن زمانی که قوم موسی در بیابانی بدون آب، گرفتار شده بودند و نزدیک بود از تشنگی هلاک شوند، پس موسی(ع) عصای خود را بر سنگی زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جاری شد.
همه قوم بنی اسرائیل که بیش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سیراب شدند. اکنون همان سنگ در مقابل امام زمان میباشد.
این سنگ از موسی(ع) به امام به ارث رسیده است، آری به راستی که او وارث همه پیامبران میباشد.
آبی که از این سنگ میجوشد هم تشنگی را برطرف میکند و هم نیاز انسان را به غذا!
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت هجدهم ( سنگ بزرگ ) امام یکی از یاران نزدیک خود را به عنوان فرماندار مکّه و ج
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت نوزدهم ( بازگشت لشکر به سوی مکّه )
ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفتهایم، که خبر ناگواری از آن شهر به ما میرسد.
به امام خبر میرسد مردم مکّه شورش و انقلاب کردهاند و فرماندار شهر را به قتل رساندهاند.
اکنون امام دستور میدهد تا لشکر به سوی مکّه باز گردد.
خبر به مردم مکّه میرسد.
آنها میدانند که نمیتوانند با این لشکر مقابله کنند، بنابراین با گریه، خدمت امام میرسند و میگویند: «ای مهدی آل محمّد، توبه ما را بپذیر».
شما فکر میکنید آیا امام توبه آنها را میپذیرد؟
آری درست حدس زدهاید، او فرزند همان کسی است که وقتی نگاهش به ابنمُلجَم افتاد به پسرش، امام حسن(ع) فرمود :
«پسرم با او مهربان باش و در حقّ او احسان کن، مبادا او گرسنه بماند».
علی(ع) در حالی که فرقش با شمشیر ابنملجم شکافته شده بود، سفارش قاتل خویش را به فرزندش میکرد!
امام زمان، فرزند همان علی(ع) است.
او تمام مردم مکّه را میبخشد!
به راستی، کدامین حکومت است که چنین عطوفت و مهربانی داشته باشد؟
آیا تا به حال شنیدهای که مردم شهری قیام کنند و فرماندار را که نماینده حکومت است به قتل برسانند؛ امّا آن حکومت همه مردم را ببخشد؟
آنانی که مردم را از امام زمان و دوران ظهور میترسانند، ندانسته آب به آسیاب دشمن میریزند.
چرا ما ندانسته، چنین عمل میکنیم؟
چرا به جای آنکه شوق و اشتیاق مردم را به ظهور زیاد کنیم، آنان را بیشتر میترسانیم، این همان چیزی است که دشمنان مکتب تشیّع میخواهند.
امام زمان ما، مظهر رحمت و مهربانی خداوند است.
او میآید تا مردم دنیا، مهر و محبّت را در وجود او بیابند.
به هر حال امام، تمام مردم مکّه را میبخشد؛ فرمانداری جدید برای شهر مشخص و سپس به سوی مدینه حرکت میکند.
هنوز چند منزل از مکّه دور نشدهایم که خبر جدیدی میرسد :
مردم مکّه بار دیگر انقلاب کرده و فرماندار جدید را هم کشتهاند.
امام این بار تصمیم میگیرد تا شهر مکّه را از وجود آن ظالمها پاک کند.
او گروهی از یاران خود را به مکّه میفرستد تا در این شهر امنیت و آرامش را برقرار کنند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت نوزدهم ( بازگشت لشکر به سوی مکّه ) ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفتهای
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیستم (انتقام از قاتلین دخت پیامبر)
لشکر امام زمان به مدینه، شهر پیامبر نزدیک میشود.
اگر چه تعداد زیادی از سپاه سفیانی، در سرزمین «بَیْدا» هلاک شدند؛ امّا هنوز گروهی از آنان شهر مدینه را در تصرّف دارند.
آنان در شهر مدینه جنایتهای زیادی کردهاند و مسجد و حرم پیامبر را ویران کردهاند.
لشکر امام وارد مدینه میشود و شهر به تصرّف امام در میآید.
امام وارد مسجد و حرم پیامبر میشود و دستور تعمیر آنجا را میدهد.
آری، اینجا، مدینه است، شهر حزن و اندوه!
در مدینه بود که گروهی جمع شدند و درب خانه وحی را آتش زدند، هنوز صدای گریه فاطمه(س) در شهر طنین انداز است، قدم به قدم این شهر، شاهد مظلومیّت فاطمه(س) است.
امام میخواهد تا از دشمنان مادر مظلومش انتقام بگیرد.
اگر دیروز نامردهایی، درِ خانه فاطمه را آتش زدند، امروز به امر خدا، آنان زنده میشوند تا محاکمه شوند و در آتشی بس بزرگ سوزانده شوند.
و اینجاست که دل هر شیعهای شاد و مسرور میشود.
آری، امروز دشمنانِ فاطمه(س) در آتش میسوزند و به سزایِ عمل ننگین خود میرسند و همه دوستان خدا شاد میشوند.
امام بعد از اینکه برنامههای خود را در شهر مدینه انجام داد به سوی شهر کوفه حرکت میکند؛ زیرا خداوند چنین خواسته است که پایتخت حکومت مهدوی، کوفه باشد.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیستم (انتقام از قاتلین دخت پیامبر) لشکر امام زمان به مدینه، شهر پیامبر نزدی
🌼منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و یکم (پیش به سوی کوفه)
آیا تاکنون نام «سیّدحَسَنی» را شنیدهای؟
او از فرزندان امام حسن(ع) است که در «خراسان» قیام میکند و مردم را به یاری امام زمان دعوت میکند.
سیّدحسنی شنیده است که کوفه در تصرّف سُفیانی است برای همین با لشکر خود به سمت کوفه حرکت کرده تا سفیانی را شکست دهد و کوفه را آزاد کند.
او پرچمهایی به رنگ سیاه برای لشکر خود انتخاب میکند و با دوازده هزار نفر به سمت کوفه به پیش میتازد.
وقتی این خبر به سفیانی میرسد از کوفه بیرون میرود و این شهر به تصرّف سیّدحسنی در میآید.
فرار سفیانی از کوفه، یک تاکتیک نظامی است؛ زیرا هدف اصلی او جنگ با امام زمان است، برای همین او میخواهد قوای خود را برای آن جنگ اصلی نگاه دارد.
هنوز به کوفه نرسیدهایم که خبر فتح کوفه به دست سیّدحسنی به ما میرسد.
حالا دیگر لشکر حق به راحتی میتواند وارد این شهر شود.
خیلی دلم میخواهد مسجد کوفه را ببینم.
لحظه شماری میکنم تا هر چه زودتر وارد کوفه شویم؛ امّا لشکر متوقّف میشود.
به راستی چه خبر است؟
امام دستور دادهاند که لشکر، همینجا بیرون کوفه متوقف شود.
آن طرف را نگاه کن!
سیّدحسنی با یاران خود به سمت ما میآیند. او خدمت امام میرسد و عرض سلام و ادب میکند.
او به مولای خود، اعتقاد محکمی دارد؛ امّا برای اینکه یقین یاران او زیادتر شود، خطاب به امام میگوید: «اگر شما مهدی آل محمّد هستید، نشانههای امامت را به ما نشان بدهید».
شاید بگویی نشانههای امامت دیگر چیست؟
منظور سیّدحسنی، عصای موسی(ع) و انگشتر و عمامه پیامبر اسلام است.
امام زمان تمام آنچه را سیّدحسنی تقاضا کرده است به او نشان میدهد.
سیّدحسنی فریاد میزند : اللّه أکبر، اللّه أکبر.
همه نگاه میکنند، او پیشانی امام را میبوسد.
و بعد چنین میگوید: «ای فرزند رسول خدا! من میخواهم با شما بیعت کنم».
سیّدحسنی با امام بیعت کرده و پیمان یاری میبندد. وقتی یاران او این صحنه را میبینند، آنها نیز با امام بیعت میکنند.
دیگر وقت آن رسیده است که امام وارد شهر کوفه شود.
یاران امام در مسجد کوفه مستقر شده و در جای جای این مسجد خیمه به پا میکنند.
امشب اوّلین شبی است که لشکریان امام به مسجد کوفه آمدهاند، آنها تا صبح مشغول راز و نیاز با خدای مهربان میشوند.
ت
آیا میدانی خواندن نماز مستحبی در این مسجد به اندازه ثواب یک عُمره (سفر زیارتی خانه خدا) است.
چند روز میگذرد...
خبردار میشویم که امام همراه با گروهی از یاران خود به سمت بیابانهای اطراف کوفه میروند. پس ما نیز همراه آنان میرویم تا ببینیم چه خبر است.
بعد از مدّتی راه پیمایی، امام در وسط بیابان میایستد و به یاران خود دستور میدهد تا در زمین گودالی بکَنند.
بعد از مدتّی، همه متوجّه چیز عجیبی میشوند. نگاه کن، دوازده هزار سلاح، آن هم در دل خاک!
آری، اینها اسلحههایی است که خدا برای امام و یاران او آماده کرده است.
امام به یاران خود دستور میدهد تا این اسلحهها را به شهر کوفه ببرند و در میان لشکریان تقسیم کنند.
یاران همه اسلحهها را برداشته و به سوی کوفه باز میگردند.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
🌼منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیست و یکم (پیش به سوی کوفه) آیا تاکنون نام «سیّدحَسَنی» را
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و دوم ( توبه سفیانی)
در این مدتی که امام در کوفه بودند، هفتاد هزار نفر به لشکر او پیوستهاند.
هدف اصلی امام برقراری عدالت و امنیت است و برای همین امام تصمیم میگیرد تا به جنگ سفیانی برود.
این خبر به سفیانی میرسد.
سفیانی به فکر فرو میرود...
او به یاد سیصد هزار نفری میافتد که در سرزمین «بَیْدا» به دل زمین فرو رفتند. او میترسد که خودش هم به چنین سرنوشتی دچار شود.
اکنون، سفیانی تصمیم میگیرد توبه کند و جان خویش را نجات دهد.
به راستی آیا امام توبه او را میپذیرد؟
نگاه کن!
این سفیانی است که از لشکر خود جدا شده و تنهایِ تنها به سوی امام میآید.
چون او تنها آمده و سلاحی همراه خود ندارد، یاران به او اجازه میدهند تا نزدیک شود.
سفیانی نزد امام میرود و با او گفتگو میکند...
من بیصبرانه منتظر میمانم ببینم نتیجه چه میشود.
آیا امام او را میپذیرد؟!
هیچ کس فراموش نمیکند که سفیانی جنایتهای زیادی کرده است و هزاران نفر از شیعیان را به شهادت رسانده است.
آیا درست میبینم؟
این سفیانی است که با امام بیعت میکند!
امام توبه سفیانی را پذیرفته است.
جان به فدای تو ای امامِ مهربانیها!
تو آن قدر مهربانی که سفیانی را که قاتلِ هزاران نفر است را نیز میبخشی!
پس چرا عدّهای به دروغ مرا از شمشیر تو ترساندهاند؟
برای چه من این سخنان دروغ را باور کردهام؟
چرا؟
اکنون سفیانی که با امام بیعت کرده است، به سوی لشکر خود باز میگردد.
وقتی سفیانی به لشکر خود میرسد، سربازانش به او میگویند :
ــ جناب فرمانده!
سرانجام کار شما چه شد؟
ــ من تسلیم شدم و با امام بیعت کردم.
ــ چه کار اشتباهی کردید و ذلّت را برای خود خریدید.
ــ منظور شما چیست؟
ــ شما فرمانده لشکری بزرگ بودید و ما همه گوش به فرمان تو بودیم؛ امّا اکنون سربازی بیش نیستی که باید از فرمانده خود اطاعت کنی!
آری سربازان سفیانی از نقطه ضعف او باخبرند و میدانند که او تشنه قدرت است. آنها این گونه با احساسات او بازی میکنند.
سفیانی ساعتی به فکر فرو میرود و متأسفانه، سخنان آنان کار خودش را میکند و سرانجام سفیانی را از تصمیم خود پشیمان میکند.
او اکنون بیعت خود را با امام میشکند و تصمیم میگیرد تا به شهر کوفه یورش ببرد و با امام بجنگد.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیست و دوم ( توبه سفیانی) در این مدتی که امام در کوفه بودند، هفتاد هزار نفر
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و سوم (جنگ سخت)
سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد سپاه او دو برابر لشکر امام است.
او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:
ــ ده هزار سربازی که از مکّه با امام به کوفه آمدهاند.
ــ دوازده هزار سربازی که با سیّدحسنی از خراسان، آمدهاند.
ــ هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شدهاند.
در سپاه سفیانی، صد و هفتاد هزار سرباز وجود دارد و او با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت میکند.
او نمیداند که هزاران فرشته، در رکاب مولایمان میباشند و او را یاری میکنند.
اکنون به امام خبر میرسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به میآید.
لشکر امام از شهر کوفه خارج شده و موضع میگیرد.
اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفتهاند.
امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک میشود و با آنان سخن میگوید و آنها را نصیحت میکند.
یاران سفیانی به امام میگویند: «از همان راهی که آمدهای باز گرد».
امام به سخن گفتن با آنها ادامه میدهد و به آنان میگوید: «آیا میدانید که من فرزند پیامبر هستم».
نمیدانم چه میشود که سفیانی فعلاً از جنگ منصرف میشود، شاید میترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیدهاند و احتمال دارد قلب آنها به امام علاقه پیدا کرده باشد.
سفیانی میخواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی میدهد.
سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی میکند و اوضاع آرام میشود.
خورشید روز جمعه طلوع میکند.
به امام خبر میرسد که سفیانی یکی از یاران امام را به شهادت رسانده است.
گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند.
امام آماده دفاع میشود و میان دو لشکر، جنگ سختی در میگیرد.
سفیانی آغازگر جنگ میشود و گروهی از یاران امام به شهادت میرسند.
خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!
اکنون دیگر وعده خدا فرا میرسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است و از زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.
ناگهان او میبیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین میافتند!
سفیانی نمیداند که فرشتگان زیادی به یاری امام آمدهاند.
سفیانی هرگز پیشبینی نمیکرد که سپاهیان او اینگونه تار و مار شوند.
سفیانی که اوضاع را چنین میبیند، میفهمد که دیگر مقاومت هیچ فایدهای ندارد، او با تنی چند از یاران خود فرار میکند.
آیا تاکنون اسم «صیاح» را شنیدهای؟
او یکی از فرماندهان لشکر امام است.
او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی میروند و سرانجام او را اسیر میکنند.
هوا تاریک شده است و امام نماز عشا میخواند.
اکنون سفیانی را به نزد امام میآورند.
سفیانی رو به امام میکند و میگوید: به من مهلت دیگری بده!
امام نگاهی به یاران خود میکند و میفرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کردهام که هر کاری انجام دهم با نظر و رضایت شما باشد.
یاران امام با هم مشورت میکنند و سرانجام تصمیم میگیرند که سفیانی مجازات شود؛ زیرا او بسیاری از شیعیان را مظلومانه به قتل رسانده و یکبار هم پیمانشکنی کرده است.
این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود میرسد و دنیا برای همیشه از ظلم و ستم او آسوده میشود.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیست و سوم (جنگ سخت) سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و چهارم(فلسطین۱)
بعد از کشته شدن سفیانی و نابود شدن لشکر او، امام تصمیم میگیرد تا لشکریانی را به سرتاسر جهان بفرستد.
فرماندهی هر لشکر به یکی از سیصد و سیزده نفر واگذار و دستورات لازم به آنان داده میشود.
امام از آنان میخواهد که هر جا مسأله تازهای برای آنها پیش آمد که راه حلّ آن را نمیدانستند به کف دست خود نگاه کنند؛ زیرا اینگونه میتوانند جواب سؤل خود را بیابند.
اکنون موقع خداحافظی است!
این سیصد و سیزده یار باوفا میخواهند از امام جدا شوند.
اینجاست که امام تک تک آنها را به نزد خود فرا میخواند و دست خود را به سینه آنها میکشد.
آیا میدانی علّت این کار امام چیست؟
این سیصد وسیزده نفر نمایندگان امام زمان در سرتاسر جهان هستند و آنها باید نماینده همه خوبیها باشند.
امام با کشیدن دست به سینه آنان، آمادگی آنها را برای این مأموریّت مهم زیادتر میکند.
همه یاران همراه با گروهی از نیروهای خود به سوی کشورهای مختلف حرکت میکنند تا هر چه زودتر حکومت جهانی مهدوی تشکیل شود.
یاران امام قدرت عجیبی دارند و حتّی میتوانند از روی آب عبور کنند، برای همین برای پیمودن دریاها، نیازی به کشتی ندارند.
امام کسی را به فلسطین نمیفرستد.
تو تعجّب میکنی و علت را میپرسی.
نگاه کن!
امام خودش میخواهد به فلسطین برود، زیرا آنجا حوادث مهمّی روی خواهد داد و باید امام آنجا باشد.
بنابراین امام زمان با گروهی از یاران خود به سوی قُدس حرکت میکند.
مدّتی میگذرد...
امام به قُدس میرسد و چند روز در آن شهر اقامت میکند تا روز جمعه فرا برسد.
و تو نمیدانی که آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است!
در آن روز، عدّه زیادی از مسیحیان در این شهر جمع خواهند شد.
قرار است اتّفاق مهمّی روی بدهد.
روز جمعه فرا میرسد.
چه اجتماع باشکوهی!
همه منتظر هستند.
آنجا را نگاه کن!
بالای سرت را میگویم، آسمان را ببین!
آیا آن ابر سفید را میبینی؟
آن جوان کیست که بر فراز آن ابر قرار گرفته است؟
آیا آن دو فرشته را میبینی که در کنار او ایستادهاند؟
آن ابر به سوی زمین میآید.
در بیت المقدس غوغایی برپا شده است! شوری در میان مسیحیان برپا میشود.
شاید آن جوان، عیسی(ع) باشد!
آری،درست حدس زدم،او عیسی(ع) است.
آن ابر سفید، کنار قُدس قرار میگیرد و عیسی(ع) از آن پیاده میشود.
مسیحیان که از شادی در پوست خود نمیگنجند به طرف او میروند و میگویند که ما همه یاران و انصار تو هستیم.
شما فکر میکنید که عیسی(ع) چه جوابی به آنها میدهد؟
عیسی(ع) میفرماید: «شما یاران من نیستید».
همه مسیحیان تعجّب میکنند. عیسی(ع)، بدون توجّه به آنان، حرکت میکند.
او به کجا میرود؟
آن طرف را نگاه کن!
امام زمان در محراب «مسجد الأقصی» ایستاده و همه یارانش پشت سر او به صف نشستهاند و منتظرند تا وقت نماز شود.
عیسی(ع) به سوی محراب میرود.
او به امام نزدیک میشود و به امام سلام میکند و با او دست میدهد.
امام زمان به او رو کرده و میفرماید: «ای عیسی! جلو بایست و امامِ جماعت ما باش».
عیسی(ع) میگوید: «من به زمین آمدهام تا وزیر تو باشم، نیامدهام تا فرمانده باشم، من نماز خود را پشت سر شما میخوانم».
نماز بر پا میشود، همه مسیحیان با تعجّب نگاه میکنند.
عیسی(ع) در صف نماز مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز میخواند.
اینجاست که بسیاری از آنها مسلمان شده و به جمع یاران امام زمان میپیوندند.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیست و چهارم(فلسطین۱) بعد از کشته شدن سفیانی و نابود شدن لشک
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و پنجم (فلسطین۲)
همسفرم!
امام برنامه دیگری هم در اینجا دارد و آن ماجرای «صندوق مقدّس» است.
آیا میدانی «صندوق مقدّس» چیست؟
حتماً شنیدهای که چون موسی(ع) به دنیا آمد، مادرش، او را در میان صندوقی نهاد و آن را به دریا انداخت.
اکنون آن صندوق نزد امام است و او این صندوق را همراه خود به اینجا آورده است، شاید که این صندوق وسیله هدایت یهودیان بشود!
آیا میدانی که این صندوق، نزد یهودیان، بسیار مقدّس است؟
آیا خبر داری که این صندوق، بزرگترین نماد مذهبی یهودیان میباشد.
موسی(ع)، قبل از مرگ خود، تورات اصلی را (که بر لوحهای گِل نوشته شده بود) در میان همین صندوق قرار داد و به جانشین خود «یوشع» سپرد.
تا زمانی که این صندوق میان یهودیان بود، آنان عزیز بودند؛ امّا از آن زمانی که آن صندوق از میان آنها رفت عزّت آنها هم رفت.
آری، آنان حرمت آن صندوق را نگاه نداشتند و خداوند آن صندوق را از آنها گرفت.
آیا میدانی وقتی یکی از پیامبران بنی اسرائیل از دنیا میرفت چه کسی جانشین او میشد؟
هر کس که این صندوق نزد او یافت میشد، پیامبر بعدی بود و یهودیان در مقابل او تسلیم میشدند.
اکنون برنامه امام این است که آن صندوق را به یهودیان نشان بدهد.
وقتی یهودیان صندوق گمشده خود را نزد امام میبینند خیلی تعجّب میکنند. عدّه زیادی از آنها به امام ایمان میآورند؛ زیرا آنان بر این اعتقاد هستند که صندوق مقدّس را نزد هر کس یافتند باید تسلیم او شوند.
عدّه کمی از آنان با اینکه حق را میبینند از قبول آن خودداری میکنند و امام با آنها وارد جنگ میشود و آنها را شکست میدهد.
اکنون دیگر برنامه امام، در بیت المقدس تمام شده است و امام به سوی کوفه باز میگردد.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور ⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت بیست و پنجم (فلسطین۲) همسفرم! امام برنامه دیگری هم در اینجا
✳️منتظران ظهور
⛅️داستان ظهور☀️
🏳قسمت بیست و ششم ( بازگشت به کوفه )
خبر میرسد که کشورها یکی پس از دیگری توسط یاران امام زمان فتح شدهاند.
و جالب آنکه بسیاری از کشورها بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شدهاند و از جان و دل حکومت عدل مهدوی را پذیرفتهاند و یاران امام فقط با سیزده شهر و گروه جنگ کردهاند.
آری در سرتاسر جهان، حکومت واحدی تشکیل شده است.
و در جای جای دنیا صدای توحید و یکتاپرستی طنین انداز است و همه شهرهای دنیا پر از انسانهایی است که محبّت اهل بیت(ع) را در سینه دارند.
تنها دین جهان، دین اسلام است و این همان وعدهای بود که خدا به پیامبرش داده بود.
از روزی که امام زمان در مکّه ظهور کرد تا امروز که حکومت واحد جهانی تشکیل شده است، فقط هشت ماه گذشته است.
اکنون دیگر امام، اسلحه خود را بر زمین میگذارد؛ زیرا در سرتاسر زمین امنیّت برقرار شده است.
امام کوفه را به عنوان محل سکونت و زندگی خود انتخاب میکند و این شهر پایتخت حکومت جهانی میشود.
مسجد کوفه دیگر گنجایش مردم را ندارد به همین دلیل، امام اقدام به ساختن چند مسجد جدید در شهر کوفه میکند.
امام، مسجد سهله را به عنوان منزل خود اختیار میکند. این مسجد خانه ادریس (ع) و خانه ابراهیم(ع) بوده است.
درست است که همه دنیا در اختیار امام زمان است و همه ثروتهای جهان در دست اوست؛ امّا روش زندگی او بسیار ساده و بیآلایش است.
آری، امام به روش جدّ خود حضرت علی(ع) عمل میکند که در زمان حکومت، غذای او همواره نان جو بود.
امام هر کجا که میرود ابری بالای سر او سایه انداخته است، این یک ابر سخنگو است و با صدایی زیبا ندا میدهد: «این مهدی است».
هر چه از زمان بگذرد، در جوانی امام، تغییری ایجاد نمیشود و آن حضرت هرگز پیر نمیشود.
📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات)
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
@montazeran_zoohor