13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری
#امام_علی_علیه_السلام
#محبت
#ولایت
#مهربانی
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
#کانالمنتظرانظهور در
ایتا و هورسا و آپارات ↙
@montazerane_zohour
25.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ راه نجات
#امام_علی_علیه_السلام
#محبت
#ولایت
#داستان
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
#کانالمنتظرانظهور در
ایتا و هورسا و آپارات ↙
@montazerane_zohour
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری
#امام_علی_علیه_السلام
#محبت
#ولایت
#مهربانی
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔@montazerane_zohour
مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
📃 همواره در انتظار فرج (آل محمد علیهم السلام) باشید و از رحمت خداوند نومید نشوید؛ زیرا که محبوب ترین اعمال در پیشگاه خداوند، انتظار فرج است.
📜 انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
⬅️ شیخ صدوق، خصال، ج ۲، ص ۶۱۱ – ۶۳۷
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #ظهور #انتظار_فرج
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
🏴 مصائب امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
☑️ عمّار میگوید:
▫️ به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین (ع) رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را درحالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن (ع) در سمت راست و حسین (ع) در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم:
🔹 اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
▫️ عرضه داشتم:
🔹 شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمائید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است.
▪️ میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
🔸 ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی مینمود که میترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمینگرم مگر اینکه اشک راه گلویم میگیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در میآید.
⬅️ انوار العلومة، ص ۲۱۴
برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۲۹
🏷 #امام_علی_علیه_السلام
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حکایت کشاورزی که به محضر امام زمان (عج) رسید و خانه ی امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) را به او نشان دادند.
🎙حجت الاسلام مسعود عالی
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
تشرف شیخ محمد تقی قزوینی خدمت امام زمان(عج) پس از شفا یافتن از بیماری لاعلاج به دست امیر المومنین حضرت علی(ع)
🏷 قسمت اول:
♦️ شیخ جلیل، میرزا عبد الجواد محلاتی، که از اهل تقوی و مجاورین نجف اشرف بود، فرمود:
▪️ شیخ محمّد تقی قزوینی، که در مدرسه صدر منزل داشت و از نظر علم و عمل و تقوی و زهد بینظیر بود، دائما میگفت:
▫️ حاجتی که من از خدا دارم و در حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام همیشه خواستهام این است که خدمت ولی عصر، حضرت بقیّه اللّه ارواحنا فداه، مشرّف شده و پاهای مبارک آن حضرت را ببوسم و در کمال عجز و با دل شکستگی میگویم:
📜 اللهمّ ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.
▪️ ایشان مبتلا به مرض سل شد و با این که فقیر و نیازمند بود، نهایت عزت نفس را داشت و حال خود را پوشیده میداشت.
مدّت هجده سال، در جوار حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام، موفّق به تحصیل علم بود.
🩸 مرض او طول کشید و همیشه سرفه میکرد و در وقت سرفه از سینهاش خون خارج میشد و به همین سبب از حجرهاش به انبار مدرسه منتقل شد، تا اطراف حجره به خونی که از سینهاش دفع میشد، آلوده نشود.
مدتی در آن مکان بود و خون از سینهاش دفع میشد، تا این که همه از او ناامید شدند و کسی گمان نمیکرد که از این مرض شفا پیدا کند.
چند روزی گذشت.
او را در کمال صحت و سلامتی یافتند.
‼️ همگی از آن حالت و سلامت او شگفتزده شدند؛ بهخاطر آن شدّت و سختی که داشت و خونی که از سینهاش خارج میشد.
به هر حال برای همه سؤال بود که چگونه ناگهانی سلامت خود را باز یافت. همه میگفتند:
🔹 این نبوده مگر به یک واسطه غیبی؛
▪️ لذا از سبب شفای او پرسیدند.
گفت:
▫️ شبی از شبها، حال من خیلی وخیم شد؛ به طوری که هیچ حس و حرکت و شعوری برایم باقی نماند.
✨ اوایل فجر بود، ناگاه دیدم سقف انبار شکافته شد و شخصی که یک صندلی همراهش بود، فرود آمد و آن را در مقابل من گذاشت. بعد از او شخص دیگری فرود آمد و بر آن صندلی نشست. در همان حالت مثل این که به من گفتند:
🔸 این شخص امیر المؤمنین علیه السلام است.
▫️ حضرت توجهی به من فرمود و از حال من جویا شد.
عرض کردم:
🔹 ای سیّد و مولای من، حاجت مهم من شفای از این مرض و رفع فقر میباشد.
▫️ فرمود:
🔸 اما مرض؛ که از آن شفا یافتی.
▫️ عرض کردم:
🔹 آن آرزوی بلندی که دارم و همیشه در حرم مطهر دعا میکنم و از خدا میخواهم که مستجاب شود، چطور⁉️
▫️ فرمود:
🔸 فردا قبل از طلوع آفتاب به بالای بلندی وادی السلام رفته و در حالی که متوجه به جاده و راه کربلا باشی، مینشینی فرزندم صاحب العصر و الزّمان از کربلا میآید. دو نفر از اصحاب او همراهش هستند. به ایشان سلام کن و هرجا میروند، همراهشان باش.
(ادامه دارد)
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #توسل
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
منتظران ظهور
تشرف شیخ محمد تقی قزوینی خدمت امام زمان(عج) پس از شفا یافتن از بیماری لاعلاج به دست امیر المومنین ح
#تشرف شیخ محمد تقی قزوینی خدمت امام زمان(عج) پس از شفا یافتن از بیماری لاعلاج به دست امیر المومنین حضرت علی(ع)
🏷 قسمت دوم:
▫️... در این هنگام حواسم برگشت و به هوش آمدم؛ و هیچکس را ندیدم. با خود گفتم این جریان از خیالات مالیخولیایی بود؛ امّا پس از زمانی که گذشت، سرفه نکردم و دیدم به بهترین وجه شفا یافتهام. تعجب کردم و در عین حال باور نمیکردم که شفا یافته باشم. تا این که شب شد و اصلا سرفهای به من دست نداد. با خود گفتم اگر آنچه که وعده فرمودهاند فردا واقع شود، صورت گرفت و به زیارت مولایم حضرت صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف مشرّف شدم، بدون هیچ شکّ و شبههای به بزرگترین سعادتها رسیدهام.
🌄 صبح شد. وقت طلوع آفتاب، به محلی که امر فرموده بودند، رفتم و آنجا نشستم و رو به جاده کربلا نمودم.
✨ ناگاه سه نفر که یکی از آنها جلوتر و با کمال وقار و آرامش بود و دو نفر پشتسر او مثل مجسمه متحرک پیش میآمدند. آن دو نفر لباسشان از پشم و به پایشان گیوه بود. در اینجا هیبت و شوکت آن بزرگوار مرا گرفت به طوری که چون نزد من رسید، جز سلام کردن قادر به هیچ کاری نبودم. ایشان جواب سلام مرا دادند و از پای آن بلندی که روی آن نشسته بودم، بالا آمدند و از پشت دیوار شهر وارد جادّهای که به سوی مقام حضرت مهدی علیه السّلام است، شدند و حضرت در اتاقی که در آن مقام است، نشستند و آن دو نفر کنار در اتاق ایستادند. من هم نزدیک آنها ایستادم. آن دو نفر ساکت بودند و اصلا صحبت نمیکردند و به همین حال روز بلند شد و آفتاب بالا آمد و صبر من هم تمام شد. با خود گفتم داخل اتاق میشوم و به بوسیدن پای مبارک مولای خود مشرّف میگردم. چون پا در فضای آن اتاق گذاردم، هیچکس را ندیدم. اینجا دنیا در نظرم تاریک شد و تا شب در کنار دریای قدیم نجف، خود را به خاک و گل میزدم و فریاد میکشیدم. تصمیم داشتم که خود را از نهایت غصّهای که پیدا کرده بودم، هلاک کنم؛ امّا فکر کردم و دیدم که دعای من همین بود:
📜 اللهمّ ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده؛
یعنی
📃 خدایا آن حضرت را به من نشان بده.
▫️ و این دعا هم که مستجاب شد. پس دلیلی ندارد که خود را از بین ببرم؛ لذا به محلّ خود برگشتم و تابهحال هم این قضیّه را به کسی نگفته بودم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۱۰۳
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #توسل
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour