eitaa logo
منتظران ظهور
30.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
18.9هزار ویدیو
815 فایل
کانال دوم ما کانال قرآن و ادعیه @quranvadoa نشر مطالب فقط با آیدی کانال منتظران ظهور جایز است تبادل و تبلیغ @aaaaammmee کانال تبلیغات @montazarnn @montazerane_zohour_info اطلاعات کانال آدرس ما در تمامی پیام‌رسان‌ها👇 zil.ink/montazerane_zohour
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🍃 🔶 کلاغی که مامور خدا بود اقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن، سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی، نوشابه، نون دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که... یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله‌ای انداخت تو دیگ آبگوشتی! دل همه رو برد حالا هر که دلش میشه بخوره 🔹 گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار خیلی بهمون سخت گذشت تو کوه، گشنه همه ماست و سبزی خوردیم کسی هم نوشابه نخورد خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم می‌خندیدن ولی اصلش ناراحت بودن 😔 وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن یه دفعه‌ای گفتن رفقاااااااااا بدویییییین چی شده⁉️ دیدیم دیگ رو که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگه و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون می‌مردیم کسی هم نبود اگر آقای انصاریان اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت حالت نگرفت، جونت نجات داد خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour
✳️منتظران ظهور 🔆 🔹مردی مادر پیری داشت که همیشه از دست مادرش می‌نالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت. 🔸مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره‌ای به او نشان دهد. 🔹شیخ به او گفت: مادر توست و مراقبت از او وظیفه توست، او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده. الان وظیفه توست که از او مراقبت کنی. 🔸مرد گفت: ده‌ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده‌ام، هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کرده‌ام و دیگر نمی‌توانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم. 🔹شیخ بعد از شنیدن سخنان فرزند مدعی به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت‌ کردن تو و مراقبت کردن مادرت وجود دارد و آن این است که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرده و تو از او مراقبت می‌کنی به امید روزی که بمیرد. پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمی‌توانی زحمات او را جبران کنی. 🔰قدر پدر و مادرمان را تا زنده هستند بدانیم و از آنها با حس محبت نگهداری کنیم نه با حس اجبار. راستی! اگر آنها زنده هستند همین الان فرصت خوبی است که حتی با یک تماس هم که شده جویای احوال آنها شویم. و اگر از دنیا رفته‌اند در روز پنجشنبه با خواندن فاتحه و صلوات نثار ارواح طیبه شهدا و صالحین بلاخص اموات خودمون آنها را از خودمون دلشاد کنیم. 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour
✍ سلطان به وزیر گفت: سه سوال می‌کنم اگر فردا جواب دادی، هستی وگرنه عزل می‌شوی‼️ ▫️سوال اول: خدا چه می‌خورد❓ ▫️سوال دوم: خدا چه می‌پوشد❓ ▫️سوال سوم: خدا چه کار می‌کند❓ وزیر از اینکه جواب سوال‌ها را نمی‌دانست، ناراحت بود. غلامی فهمیده و زیرک داشت. وزیر به غلام گفت: سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار می‌شوم اینکه خدا چه می‌خورد، چه می‌پوشد‌ و چه کار می‌کند❓ غلام گفت: هر سه را می‌دانم اما دو جواب را الان می‌گویم و سومی را فردا❗️ اما خدا چه می‌خورد❓ خدا غم بنده‌هایش را می‌خورد. اینکه چه می‌پوشد❓خدا عیب‌های بنده‌های خود را می‌پوشد. و پاسخ سوم را اجازه بدهید، فردا بگویم. فردا، وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد. سلطان گفت: درست است ولی بگو جواب‌ها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی❓ وزیر‌ گفت: این غلامِ من انسان فهمیده‌ایست، جواب‌ها را او داد. سلطان گفت: پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده. غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. بعد وزیر به غلام گفت: جواب سوال سوم چه شد❓ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چه کار می‌کند⁉️ خدا در یک لحظه غلام را وزیر می‌کند و وزیر را غلام می‌کند. ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour
✍ چه انتظاری از مردم داری؟ آنها حتی پشت سرخدا هم حرف می‌زنند ...! مادرم همیشه می‌گوید از هر کسی به اندازه خودش توقع داشته باش! از عقرب توقع ماچ، بوسه و بغل نداشته باش، الاغ کارش جفتک انداختن است، سگ گاهی گاز می‌گیرد گاهی دمی تکان می‌دهد! گربه هم که تکلیفش مشخص است. حالا تو بیا هی دستت را تا مچ توی کوزه عسل کن و بگذار دهن آدم نانجیب ... راست می‌گوید! توقعت را که از آدم‌ها کم کنی، غصه‌هایت هم کم می‌شوند و راحت‌تر زندگی می‌کنی، من زندگی خودم را می‌کنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت می‌شوم! چاق یا لاغرم، قد بلندم، قد کوتاهم، سفیدم، سبزه‌ام و یا ... همه به خودم مربوط است! مهم بودن یا نبودن را فراموش کن، روزنامه روز شنبه، زباله‌ روز یکشنبه است. زندگی کن به شیوه خودت و با قوانینِ خودت، با باورها و ایمانِ قلبی خودت چراکه برخی مردم دلشان می‌خواهد فقط موضوعی برای گفتگو داشته باشند و برایشان فرقی نمی‌کند چگونه هستی، هرجور که باشی حرفی برا گفتن دارند، شاد باش و از زندگی‌ات لذت ببر. ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour
⭕️👇 🔅 🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour
🔅 ✍ دلی که تو داری... 🔹روزی واعظی به مردمش گفت: هرکس دعا را از روی اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. 🔸جوانی ساده و پاک‌دل که خانه‌اش در خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت، در پای منبر بود. 🔹چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔸هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔹روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔸روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. 🔹واعظ نیز دعوت جوان پاک‌دل را پذیرفت و با او به راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت. اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: ای بزرگوار! تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده‌ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن! 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می‌گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم! ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو 🆔 @montazerane_zohour
🔅 ✍ دلی که تو داری... 🔹روزی واعظی به مردمش گفت: هرکس دعا را از روی اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. 🔸جوانی ساده و پاک‌دل که خانه‌اش در خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت، در پای منبر بود. 🔹چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔸هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔹روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔸روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. 🔹واعظ نیز دعوت جوان پاک‌دل را پذیرفت و با او به راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت. اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: ای بزرگوار! تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده‌ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن! 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می‌گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم! ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو 🆔 @montazerane_zohour
🔅 ✍هر چیزی را بخواهی زندگی همان را به تو خواهد داد 🔸پسر و پدری داشتند در کوه قدم می‌زدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد و به زمین افتاد. 🔹پسر داد کشید: آ آ آ ی ی ی! 🔸صدایی از دوردست آمد: آ آ آ ی ی ی! 🔹پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی⁉️ 🔸پاسخ شنید: کی هستی⁉️ 🔹پسرک خشمگین شد و فریاد زد: ترسو! 🔸باز پاسخ شنید: ترسو! 🔹پسرک با تعجب از پدرش پرسید: چه خبر است⁉️ 🔸پدر لبخندی زد و گفت: پسرم توجه کن. 🔹و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی! 🔸صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی! 🔹پسرک باز بیشتر تعجب کرد. 🔸پدرش توضیح داد: مردم می‌گویند که این انعکاس کوه است، ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عیناً به تو جواب می‌دهد. 🔹اگر عشق را بخواهی عشق بیشتری در قلبت به وجود می‌آید و اگر به‌دنبال موفقیت باشی آن را حتما به دست خواهی آورد. 🔸هر چیزی را که بخواهی زندگی همان را به تو خواهد داد. ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو 🆔 @montazerane_zohour