• بعضی دخترای حزبالهی توئیت میزنن:
ای کاش ما پسر بودیم و خودمون رو میرسوندیم سرزمینهای اشغالی و چنین و چنان میکردیم!
• رهبری فرمود: #فرزندآوری و خانهداری مجاهدتی بزرگ و هنری زنانه است و اگر به آن توجه شود، پیشرفت یک جامعه تضمین خواهد شد.
• خواهران حزب الهی لطفا
ساده #ازدواج کنید، با قناعت زندگی کنید، حداقل چهارتا بچه بیارید و وقف #امام_زمان کنید تا کشور از تفرد و پیری جمعیت نجات پیدا کنه.
اون موقع شما شهید زندهاید!
عرصهی جهاد شما اینه!!!
#کپیباذکرصلواتبرایظهورآقاامامزمان
❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
پناهیان: الهی کہ همه پسرا مزدوج بشن💍
جمعیت: الهے آمین
پناهیان: نگاشون کن عینِ این دخترایے کہ خواستگار ندارن میگن الهۍ آمین😑
خنده حضار😄
پناهیان: پسرا باید عین مرد برن خواستگاری
نہ این که بشینن تو خونہ دعا کنن خواستگار براشون بیاد!
#استاد_پناهیان
#ازدواج
خواهرم تو دنیای مجازی هیچ پسری برای #ازدواج💍 یا عشق با دختر آشنا نمیشه..
شاید بتونه مثلا یکم دوستت داشته باشه،
اما عاشق نمیتونه بشه..مگه عاشق شدن الکیه ..
بلکه فقط یک حس زود گذر هست👌👌
اینکه این پوکر میفرستند و میگن تو❤️هستی
شما زود دل نده🤦♀🤦♀
به یاد داشته باشید ...
قلبمـ❤مثلـ قبرم جای یک نفر هستـ✔️
اولین مرد زندگی دختر باباش🧔🏻هست ..
و آخریشم#همسرش💍
مجازی جای #عشقبازی نیست
به آبروی #خانواده هم فکر کنیم
.#سیلی_آبدار😅
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم💕
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...🗣
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…🙈
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد☀️...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️👀
یهو یکی داد زد :🗣🗣
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
.
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
.
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن😱🥶 که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️💞
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."🦋
.
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…🤒
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.😢
.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛😞
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛✨
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈
.
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
.
بعد ازدواج💕
با خانومم اومديم حرم...❤️
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤️😂😝
(به روایت آقای موسوی زاده)