هدایت شده از 🍃درمسیرعاشقـی🕊
رفاقت با امام زمان...
خیلی سخت نیست!
توی اتاقتون یه پشتی بزارین..
آقا رو دعوت کنین..
یه خلوت نیمه شب کافیه..
آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه!
#نیمه_شب
#قرار_عاشقی
ــ ــ ــ ـــــــ🌿ـــــــ ــ ــ ــ
@montazeranmahdizahraa
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سر سفره علی باباهارو دعا کنید
هرکسی نون حلال میخوره اینجا دعوته
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مولای من کسی است که خدا اصرار دارد با صدای رسا بعد از 1400سال با وجود چندین مرتبه تخریب کامل کعبه بگوید ،همان کسی که به او می گفتید مگر علی نماز هم میخواند، هم من ،هم نماز هم کعبه با شکافش سینه چاک او هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا ببرید نجف ، من نجف بروم ، همه ی درد هایم درمانمی شود ؛ ❤️🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یهچیزیبگمدلتآرومبشه:
اونچیزیکهخدابراتکنارگذاشته
سهمهیچکسدیگهاینمیشه،پسآرومباش..♥️
#خدایمن🕊
پرسیدند با چہ ارام میشوید؟!
ناگھان میان جمعیت یك نفر
گفت:
نجف :)💛
#میلاد_امام_علی #روز_پدر
#ولادت_حضرت_علی
』
رهبـــــ♥️ـــــرم!
عڪست را هر روز مرور مےڪنم
تا نڪند یادم برود؛
براے لبخند چہ ڪسے مےجنگم ...✋🏻
بہ عڪست خیره مےشوم و نگاهم درنگاهت
گره مےخورد؛
انگار تمام دلخوشے ام تو هستے..🙃✨
#رهبرانهـ
#جانمفدایرهبرمـ♡
روزت مبارک ♥️ پدر مهربانم
چادرم!
به خودم و تو
افتخارمےکنم...؛
وقتی میدانم
حضرت زینب(س)هم
تورا به سر داشته((:
#چادرانه
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ای شـهـیـد...
کـهـ بـرقـلـه هـای عـــشـــقنـشـسـتـه ای
مـی شـود در دعـاهـایت یـادمان کنی...🙃
#شهیدمصطفےصدرزاده
#رفیقشهیدمـ♡
🕊
🍃درمسیرعاشقـی🕊
✍ای شـهـیـد... کـهـ بـرقـلـه هـای عـــشـــقنـشـسـتـه ای مـی شـود در دعـاهـایت یـادمان کنی...🙃 #شه
داشته ردمی شده بره هیئت یکی ازاینابرمیگرده میگه آقامصطفی،آقامصطفی این مشروبارومیبینی اینارومامیخوایم بخوریم به عشق تو آقامصطفی میگه یه دفعه واستادوبعدگفتش که بچه ها نخوریدایناروپاشید باهم بریم هیئت بعدمیگه ماهممون زدیم زیرخنده وگفتیم آقامصطفی چی میگی مااومدیم اینجاعشق وحال کنیم هیئت کیلوچنده ماامشب میخوایم ایناروبخوریم هیچ کاری نمی تونی بکنی نه میتونی تنهایی بیای درگیربشی بامانه میتونی به رفیقات الان زنگ بزنی تااونابیان ماایناروخوردیم دیدم اقامصطفی این طرف رو نگاه کرد یه اجربرداشت زد توسرش دیدیم خون داره از سرش میادمیگه ماازترس دست و پامون شل شد خدایاچیکارکنیم مصطفی روبرداشتیم بردیمش توی پارک سرشوشستیم سریع دستمال کاغذی چیزی زدیم به سرش دیگه همین جوری سرمصطفی روخشک کردیم یه دفعه مصطفی برگشت گفتش که بچه هاشماکه امشب مشروبتون رونخوردید من که نزاشتم برین پاشین بریم هیئت گفتیم خدایااین ادم کیه به خاطراینکه ما مشروب رونخوریم زدسرخودشوشکوند🙂♥️🕊