🔴بنای یادبود شیطان در آمریکا ساخته و رسما افتتاح شد!
🔸معبد شیطان روز پنجشنبه از مجسمه موجودی بالدار و سر بز به نام بافومت در کاپیتول ایالت رونمایی کرد.
🔸اما بسیاری از مردم نمی دانند که شیطان پرستی در آمریکا و جهان وجود دارد، آنها می گویند همه اینها نادرست است!
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ راهکار رهایی از مشکلات ومقدر شدن بهترین ها.
✅ با اینکار نظر خاص حضرت ولیعصر علیه السلام را جلب کنیم .
✅ با اینکار زمینه تربیت ما به دست حضرت صاحب الزمان علیه السلام فراهم می شود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ِ امام زمان ما این است...
#پیشنهاد_دانلود
استاد دولتی
https://eitaa.com/montazeranmouood313
🟩 #شش_ماه_به_ظهور
➖ شماره : ( ۸۶ از ۱۰۰ )
✍🏻 ۴. انصار و بیعت ایشان با حضرت
【 پیشنهاد مطالعه 】
┉┉┉┉┉┉┉┉┉
#بررسی_حوادث_آخرین_ماههای_پیش_از_ظهور
◉ eitaa.com/montazeranmouood313
🌹نماز شب بیست و ششم ماه #شعبان
رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند
🔷کسی که در شب بیست و ششم از ماه شعبان 10 رکعت نماز بگزارد که در هر رکعتی سوره حمد را یک بار و آیه آمن الرسول (سوره بقره آیات 285،286) را 10 بار بخواند
🔶خداوند تعالی او را از آفت ها و آسیب های دنیا و آخرت ایمنی می بخشد و در روز قیامت خداوند تعالی شش نور به او عنایت می فرماید
📕اقبال الاعمال سید بن طاووس جلد دوم ص 948
#منتظران_موعود
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
°ْ🇯🇴🇮🇳°ْ↷
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
حضرت آیت الله العظمی عبدالقایم شوشتری رحمت الله میفرمود:
در تخت پولاد دریایی از معرفت موج میزند
اگر توانستید برای زیارت این قبرستان اقدام کنید
تربت نورانی عارف گمنام جناب مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به «هالو حسین»
مدفون در قبرستان تخت پولاد اصفهان
این ولی گمنام الهی مکرر محضر حضرت حجت ارواحنا فدا میرسید واز ملازمان حضرت علیه السلام بود
👇👇👇👇
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! .... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم .
به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم ، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود ، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار ، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است ، احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
ادامه دارد...
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتظر واقعی فریب نمیخوره
حاج آقا بندانی نیشابوری
#منتظران_موعود
❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁
°ْ🇯🇴🇮🇳°ْ↷
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 شرح مختصر فضیلت و فرازهای زیارت آل یاسین
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی
🎙 #ابراهیم_افشاری
#منتظران_موعود
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
°ْ🇯🇴🇮🇳°ْ↷
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام زمان وقتی ظهور میکنند، خودشان را چگونه معرفی میکنند؟
#منتظران_موعود
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
°ْ🇯🇴🇮🇳°ْ↷
https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7