#پاسخ_به_سؤالات_معرفتی_اعتقادی
#قیام_و_نهضت_امام_حسین_علیه_السلام
نوشته: حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
❌شبهه❌
سؤال کنندهای میپرسد:
بعضی ها تمایل دارند بگویند امام حسین علیه السلام قیامی نکرده زیرا کسی که قیام میکند، با زن و بچه به میدان درگیری نمیرود؛ بلکه دعوا بر سر خلافت بوده و حتی خارج شدن امام حسین علیه السلام از مدینه و سپس از مکه بخاطر آن بوده که ترور نشود و اگر امام حسین علیه السلام بنا بر انجام وظیفه امامتش و نامه هایی که از مردم کوفه برایشان آمد، به طرف کوفه رهسپار شده، چرا وقتی حُر راه را بر امام علیه السلام بست، طبق نقل تاریخ به حر فرمود اگر نمی گذارید رد بشوم، پس بگذارید برگردم؛ آیا این به آن معنا نیست که موضوع قیام در میان نبوده؟
پاسخ ما :
ما ابتدا دو روایت را در این رابطه برای شما نقل میکنیم و سپس بر محور کلام نقل شده از امام علیه السلام مطلب را بررسی میکنیم انشاءالله:
روایت اول:
«... ثمّ دعا الحسين عليه السلام بدواة و بياض و كتب هذه الوصيّة لأخيه محمد رضي اللّه عنه:
:آنگاه امام حسین علیه السلام کاغذ و قلمی خواست و این وصیت را برای برادرش محمد (رضوانالله علیه) نوشت:
بسم اللّه الرحمن الرحيم هذا ما أوصى به الحسين بن عليّ بن أبي طالب إلى أخيه محمد المعروف بابن الحنفيّة؛
:این وصیت و سفارشی است که حسین بن علی بن ابیطالب به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیه میکند:
أنّ الحسين يشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له، و أنّ محمدا عبده و رسوله، جاء بالحقّ من عند الحقّ، و أنّ الجنّة و النار حقّ، و أنّ الساعة آتية لا ريب فيها، و أنّ اللّه يبعث من في القبور؛
:اینکه حسین شهادت میدهد که خدایی جز الله وجود ندارد یکتا و بدون شریک؛ و این که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بندهی او و پیامبر اوست که از سوی حق، حق را آورده و اینکه ساعت قیامت حتما خواهد آمد و هیچ شکی در آن نیست و این که خدا هر آنکس را که در قبرهاست برمی انگیزد و زنده میکند...؛
و أنّي لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنّما خرجت لطلب الاصلاح في أمّة جدّي صلّى اللّه عليه و آله، اريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر، و أسير بسيرة جدّي محمد صلّى اللّه عليه و آله و أبي عليّ بن أبي طالب عليه السلام؛
:و من خروج نکردم برای طغیان و خودپسندی و تکبر و نه برای فساد و نه برای ظلم؛بلکه خارج شدم برای اصلاح در امت جدم صلی الله علیه و آله؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر روش جَدّم محمد صلی الله علیه و آله و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام حرکت کنم.
فمن قبلني بقبول الحقّ فاللّه أولى بالحقّ، و من ردّ عليّ هذا أصبر حتى يقضي اللّه بيني و بين القوم بالحقّ [و يحكم بيني و بينهم] و هو خير الحاكمين؛
:پس هرکس مرا به حقانیت پذیرفت، پس خدا به حق سزاوارتر است(و منتی بر من ندارد) و هرکس این حرکت و نهضت مرا نپذیرفت، من صبر میکنم (و تسلیم باطل و ناحق نمیشوم) تا زمانی که خدا بین من و بین این قوم حکم کند که او بهترین حکم کنندگان است.
و هذه وصيّتي يا أخي إليك، و ما توفيقي إلاّ باللّه، عليه توكّلت و إليه انيب. (١)
:و این وصیت من است به تو ای برادرم و توفیقی برای من نیست جز به خواست و کمک خدا که من بر او توکل کرده و بسوی او کرنش و انابه میکنم.
تحلیل این روایت در رابطه با شبههی فوق:
این کلام مبارک حضرت به خوبی نشان میدهد موضوع خروج،به معنای از شهر خارج شدن برای یک سفر معمولی نیست، بلکه یک حرکت و نهضت و قیام در کار است زیرا کلمهی خروج با قرینهی جملات بعد که خروج من برای اصلاح در امت جدم و انجام تکلیف امر بمعروف و نهی از منکر بوده، معنایی جز به استقبال خطر رفتن و احتمال زیاد وقوع درگیری ندارد.
روشن است که خروج با این هدف، با توجه به درگیری چند دههای بین ظالمین بحق محمد وآل محمد با اهلبیت عليهمالسّلام و اختناق شدید حکومت معاویه و پسرش یزید، قطعا معنایی جز نهضت و قیام ندارد و بمعنای یک حرکت نرم برای تصاحب خلافت در پاسخ به دعوت مردم کوفه نمیباشد.
یک نکته: نمیدانم چرا عدهای حرکت و زندگی ائمه اطهار علیهمالسّلام را همیشه میخواهند با افکار شخصیایی که خود به آن افکار تمایل دارند، تفسیر و توجیه کنند و در اینجا با این که میبینند امام علیه السلام به وضوح دارند حرف از نهضت و قیام میزنند، اما آنها میخواهند همین قیام را به تغییر حکومت بصورت نرم و بدون رفتن در دهان اژدها و جنگ و درگیری تفسیر و در نتیجه، نشستگی و عدم مبارزه خود در برابر طاغوتیان زمان را امری درست جلوه دهند و ماهیت قیام امام علیه السلام را مخدوش نمایند.
#پاسخ_به_سؤالات_معرفتی_اعتقادی
#قیام_و_نهضت_امام_حسین_علیه_السلام
نوشته: حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
❌پاسخ به شبهه❌
قسمت دوم
شبههای در قسمت قبل مطرح شد که می گفت: امام حسين عليه السلام قیامی نکرده بود و دعوا با یزید بر سر خلافت بود و اگر آن حضرت قیام کرده بود، پس چرا با زن و فرزند عازم قیام شد زیرا کسی که به قیام و درگیری با دشمن میرود دیگر زن و فرزندانش را به همراه نمیبرد و اگر قیام کرده بود، چرا وقتی با حُرّ بن یزید برخورد کرد فرمود اگر از دعوتتان پشیمان شدهاید، من برمیگردم؛ خب کسی که قیام میکند، این گونه سخن نمیگوید و کار خود را انجام میدهد.
و اما پاسخ ما به این شبهه: در قسمت گذشته یک روایت را نقل کردیم که وصیت امام حسین علیه السلام به برادر عزیزش جناب محمد حنفیه بود و اما روایت دوم:
بحار الأنوار، ج ۴۴، ص۳۶۴، عن السید(ابن طاوس فی الملهوف)، قال:
وَ رُوِيتُ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ اَلْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَنَفِيَّةِ إِلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَللَّيْلَةِ اَلَّتِي أَرَادَ اَلْحُسَيْنُ اَلْخُرُوجَ فِي صَبِيحَتِهَا عَنْ مَكَّةَ فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي إِنَّ أَهْلَ اَلْكُوفَةِ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِيكَ وَ أَخِيكَ وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ حَالُكَ كَحَالِ مَنْ مَضَى فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُقِيمَ فَإِنَّكَ أَعَزُّ مَنْ بِالْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ فَقَالَ يَا أَخِي قَدْ خِفْتُ أَنْ يَغْتَالَنِي يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بِالْحَرَمِ فَأَكُونَ اَلَّذِي يُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا اَلْبَيْتِ فَقَالَ لَهُ اِبْنُ اَلْحَنَفِيَّةِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِكَ فَصِرْ إِلَى اَلْيَمَنِ أَوْ بَعْضِ نَوَاحِي اَلْبَرِّ فَإِنَّكَ أَمْنَعُ اَلنَّاسِ بِهِ وَ لاَ يَقْدِرُ عَلَيْكَ أَحَدٌ فَقَالَ أَنْظُرُ فِيمَا قُلْتَ فَلَمَّا كَانَ اَلسَّحَرُ اِرْتَحَلَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَلَغَ ذَلِكَ اِبْنَ اَلْحَنَفِيَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهِ وَ قَدْ رَكِبَهَا فَقَالَ يَاأَخِي أَ لَمْ تَعِدْنِي اَلنَّظَرَفِيمَاسَأَلْتُكَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا حَدَاكَ عَلَى اَلْخُرُوجِ عَاجِلاً قَالَ أَتَانِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ يَا حُسَيْنُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَنَفِيَّةِ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلاَءِ اَلنِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذَا اَلْحَالِ قَالَ فَقَالَ لِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى. قَالَ: وَ جَاءَهُ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْعَبَّاسِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلزُّبَيْرِ فَأَشَارَا عَلَيْهِ بِالْإِمْسَاكِ فَقَالَ لَهُمَا إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ أَمَرَنِي بِأَمْرٍوَأَنَا مَاضٍ فِيهِ قَالَ فَخَرَجَ اِبْنُ اَلْعَبَّاسِ وَ هُوَ يَقُولُ وَا حُسَيْنَاهْ ثُمَّ جَاءَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ فَأَشَارَ عَلَيْهِ بِصُلْحِ أَهْلِ اَلضَّلاَلِ وَ حَذَّرَهُ مِنَ اَلْقَتْلِ وَ اَلْقِتَالِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ مِنْ هَوَانِ اَلدُّنْيَا عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا أُهْدِيَ إِلَى بَغِيٍّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ أَمَا تَعْلَمُ أَنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانُوا يَقْتُلُونَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ اَلْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ اَلشَّمْسِ سَبْعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ يَجْلِسُونَ فِي أَسْوَاقِهِمْ يَبِيعُونَ وَ يَشْتَرُونَ كَأَنْ لَمْ يَصْنَعُوا شَيْئاً فَلَمْ يُعَجِّلِ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ بَلْ أَخَذَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْذَ عَزِيزٍ ذِي اِنْتِقَامٍ اِتَّقِ اَللَّهَ يَا أَبَا عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ وَ لاَ تَدَعْ نُصْرَتِي.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«محمد بن حنفیه نزد امام حسین علیه السلام آمد در آن شبی که حسین علیه السلام اراده فرمود در صبح آن شب از مکه خروج فرماید؛ پس به امام علیه السلام عرض کرد ای برادرم به درستی که اهل کوفه را میشناسی که خیانتکار هستند و به پدر و برادرت حیله کردند؛ من میترسم که حال تو مانند حال آنان شود. پس اگر نظرت بر آن قرار میگیرد که در اینجا بمانی، پستوعزیزترین کسی هستی که در حرم الهی ماندگار شوی و کسی نتواند به تو جسارتی کند.