مگه قرار نشُد
چادر که سر میکنیم
معنیش این باشه
که زینتهامون رو
از نامحرم بپوشونیم؟!
و اصلا چادر برای بی اثر کردن جلب توجه هاست.
پس فلسفه تبلیغ و عرضهی این چادرهایِ
پر زرق و برق و سنگ دوزی و مروارید کاری (که قطعا فقط در مهمانی استفاده نمیشه و داریم توی خیابون و مترو هم روی سر خانمها میبینیم) و
دو کیلو آرایش صورت چیه؟!
فلسفه این چفیه انداختن روی چادر برای راهپیمایی و زیارت و...؟؟
فلسفه ادا و ژستهای لوس و سبک، با امانت شهدا در استوری و پروفایل...چیه؟؟
کدوم #حجاب منظورمونه دقیقا؟
حجاب زهرایی،
یا این حجاب های سلیقه ای امروزی که رنگ و بوی جلب توجه دارند!
شهیدی که شاید در مسیر پیاده روی اربعین از کنار مزارش در حوالی حرم مولایمان علی علیه السلام گذشتهای خطاب به من و تو در وصیتنامه اش نوشته بود:
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت کنند، نه مثل حجابهای امروز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد».
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@montazeranoor
سلام علیکم🌱
دوستان بریم سراغ ادامه ی بحث نفوذ و دشمن شناسی؟!🤚
#نفوذ و #دشمن_شناسی
اوج کلاس مکه ابوجهل بود و ابوسفیان!!
ابوجهل سال دوم هجری تو جنگ بدر فاتحه اش خونده شد کشته شد اون صحبتی که این شخص با عبدالله مسعود(کسی که به درک واصلش کرد) داره نشون میده که چقدر کلاس کارش پایین بوده
(ابوجهل تو جنگ بدر اومده بود، زخمی شد افتاد...
عبدالله مسعود هم تو سپاه اسلام بود این عبدالله مسعود خیلی ضعیف بود، جونِ جنگیدن نداشت...
ابزار جنگم نداشت وقتی می خواستن از مدینه بیان شمشیر نداشت هیچی نداشت توان چوب زدنم نداشت...
به همسرش گفت: ما داریم میریم چیکار کنیم؟! گفت: این چاقویی که باهاش مثلاً نون خُرد میکنیم اینو ببر لااقل اون جا میخوای غنیمت بگیری بتونی طنابی رو پاره کنی...
این با چاقوی آشپزخونه شون اومده بود...🙄
وقتی رسید خب این دید یل ها و فلان...
گفت خدایا ما ضعیفیم جون نداریم ولی میخوایم در راه تو یه کاری بکنیم
تو قدرت داری، خبیث ترین اینا رو نصیب من کن من بکشمش تو که میتونی...!!
جنگ مغلوبه شد...
زخمی ها افتادن زمین این بین زخمی ها راه میرفت یهو چشمش افتاد به ابوجهل که زخمی افتاده رو زمین...
این دو تا از مکه همدیگه رو می شناختن دیگه عبدالله مسعود برده ی سیاه بود اومد صاف نشست روی سینه ی ابوجهل...
ابوجهل یهو چشماشو باز کرد دید اوه عبدالله مسعود😣
گفت: هوی سیاه زاده خجالت نمیکشی رو سینه ی من نشستی؟! 😡
این خندید گفت: دیگه وقت این هارت و پورتها گذشته میبینی که چه وضعیتی داری😏
دید راست میگه
گفت: عبدالله مسعود تو منو نکش!!
گفت: چرا؟!
گفت: آخه این خیلی واسه من کسر شأنه که بعداً بگن ابوجهل توسط عبدالله مسعود کشته شد...😐
گفت: آقا چی کار کنم؟!
گفت: منو ول کن بذار یه علی ای، پیغمبری بیان منو بکشن که اقلاً واسه ما تو تاریخ یه شأنی باشه (کلاس فکرو ببینین کجاست)
گفت: خودم باید بکشمت...
گفت: خب حالا تو منو میخوای بکشی لااقل این کله ی منو یه جوری ببر که وقتی کله ها رو میچینن این کله ی من بالاتر از همشون قرار بگیره!!!!
این اوج کار مکه است اوج کلاسشون اینه...
عبدالله مسعود گفت: یه کله ای برات ببرم صداش در تاریخ بمونه...
این ابوجهل قبل از اسلام اسمش ابوالحِکَم بود مشاور فرهنگی مکه بود...
پیغمبر اکرم اسم ابوجهل رو بهش داد
فرمودن این با این همه فهمی که داره منو قبول نمیکنه معلومه داره تجاهل میکنه...
این یکیشون بود...
دومی هم ابوسفیان بود...
این ابوسفیان در فتح مکه دیگه دید چاره ای نداره اومد مسلمان شد کلاس کار مکه اینا بودن
ابوبکر تونسته در اسلام خودشو نفر دوم بعد از پیغمبر معرفی کنه و تا الان هم باقی مونده این کلاس کار به مکه نمیخوره این باید از یک آبشخور قوی پشتیبانی بشه مال جای دیگه باشه...
اینو کی ساپورتش میکرد؟!
این نیروی کی بود؟!
از کجا اومده بود؟!
به چه هدفی اومده بود؟!🤔
تمام نقطه بحث اینجاست که ایشون مال کلاس مکه نبود...
#ادامه_دارد