مینشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامههایی هست روی سِن؛
🌀 موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را
🌀. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابهای، چیزی؛ قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش - کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است - با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت.
🌀میگوید من دیگر رفتم و نماندم. میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با اینهمه جوان و این برنامهها؟
🌀 گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم - حالا به تعبیر بنده - مردهشور این کلیسا را ببرد! خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟
🌀اگر قرار است که ما جوان را به #فسق و #فجور و #عیش و #عشرت و موسیقی #حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟
🌀این که #دیگر_اسلامی نیست؛ این #غیر_اسلامی است، این #ضدّاسلامی است
🌀. بنابراین جاذبهای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبهها نیست، اینها #ضدّ_مصلحت است، #ضدّ_حق است؛ اینها #خیانت به محیط دانشجویی است؛ #جاذبه_از_راههای_درست.۱۳۹۴/۰۴/۲۰
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان
🌹@montazeranzohoor13