#خودمانی
قسم به تکتک زخمهای فراق ؛
حیاتِ من،
به نگاه تو بند است ؛ حضرت عشقــ❤️
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@montazeranzhoramamasr
#خودمانی
✍برای پایان "ماچ"های دزدکی دخترکی که حالا بیش از یکماه است از پشت شیشهی موبایل، برای بابا پست میشود!
▫️برای پایان "عاشقتمهای" پراز بغض مامان، درجواب "دلم تنگ شده" هایِ پسرکی که در خانهی مادربزرگ حبس شده!
▫️برای تکرار نشدنِ ماجرای تلخِ جوانی که یک موجود میکروسکوپی، بافاصلهی سه روز پدر و مادرش را از او گرفت!
و ....
برای تکرار نشدن هزاران خاطرهی تلخ دیگر ؛
فردا #در_خانه_بمانیم ♨️
@montazeranzhoramamasr
#خودمانی
✍ میگویند؛
دمشهایِ گهگاهی و اعجازانگیز تو اگر نباشد؛ کارِ دنیا، تمام است!
عمریست خواندهایم؛ یا نفّاح
اما نفهمیدهایم، باید بیاییم زیر نفحههایِ خاصت، عریان بایستیم، تا حرارتِ ملایمش، محوّل الاحوال مان کنـــد...
بسم الله.... یا نفّاح ✨؛
میشود این روزها، اعلیترین نفحهات را بر زمین بدمی؟
همان که وعده دادهای ؛
یَمْلاءُ الأرضُ قِسْطاً و عَدْلا...؟
همان که؛
نفسهایش ریههای جهان را زنده خواهد کرد💫؟
#خودمانی
✍ اینکه روزبروز، فرزندانمان، در خانههای خودمان، نااَمنتر میشوند و هر روز هزاران-هزارشان، در قتلگاهِ شبکههای اجتماعی قتلِ عام میشوند ...
➖ اینکه خیانتهای همسران، (آنچه که عمری از تکرار کلماتش نیز حیا میکردیم) به یک اتفاق رایج تبدیل شده ...
➖ اینکه در خانههایی رفاه هم اگر هست، دیگر آرامش، کیمیایی نایاب است ...
➖ اینکه زن، که دامنش، بسترِ عروج مردان است؛ به نقطهی مرکزیِ حملهی دشمن، برای از هم گسستنِ خانوادهها تبدیل شده ...
➖ اینکه نوجوان و جوان، ارزشهای الهی را دیگر، باور ندارند ...
💥 #فقط و فقط یک دلیل دارد؛ ما ارزان فروش شدهایم!
و این ارزان فروشی، از "فقر آگاهی" بوجود آمد.
اگر #انسان_شناسی مان، کامل بود،
اگر قیمتِ خودمان، را باور کرده بودیم،
اگر مقصود خدا را از خلقتمان شناخته بودیم؛ گران فروش میشدیم ... زمان، انرژی، استعداد، عمر، جوانی و ... در یک کلام، تمامِ خودمان را حراج نمیکردیم!
سهمی را نگه میداشتیم برای بزرگ شدن همان روحی که از خدا، در درونمان، امانت است! و باید روزی آنرا به کاملترین و زیباترین مدلِ ممکن، به صاحبِ امانت برگردانیم!
همهی فقـــر ما، برای این است که؛
نمیدانیم؛
ـ که هستیم، و در زمین چه میکنیم؟
🔺خبرهای خوبی داریم ...
و تولیداتی که از جنس " انسان شناسی اَند برای هَمه " و خدا منّت گذاشت و به ثمر نشست!
برایتان از آنها حرف خواهیم زد!
589.1K
#خودمانی
✿ پیام صبحگاهی استاد شجاعی
پیرامون #بحران_گاز
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
#خودمانی
✍ کمتر از سه روز به آغاز #ماه_رجب مانده،
به بارش ویژهی ابر مهربانی خدا!
برای ورود به این بزم آماده ایم یا نه؟
※ برای بالا گرفتن پیمانهها و پُر کردن آنها،
※ برای نزدیک شدنی که پر از شرمساری است اما اشتیاقی قدمهایت را به جلو میراند!
※ برای از نو شروع شدن،
※ برای از نو عاشق شدن،
※ برای از نو عاشق تر شدن،
※ برای عزم دوباره،
※ برای خسته نشدن و ادامه دادن...
و ....
کمتر از یک هفته به "لیله الرغائب" باقی است!
※ شب مهندسی آرزوها،
※ همان شبی که میکوبند و دوباره میسازند قلبی را که یکسال در میان رغبتها و دغدغههای کوچک، هرزه گردی کرده است!
※شبی که باید بسازند تو را ...
※ و بسازی خود را!
دقیق مطابق آیه ۲۴ سوره توبه!
که خدا صدرنشین قلبت باشد، و بعد خانوادهی آسمانیات و بعد یاری این خاندان ...
باید ساخته شوی؛ تا انسان شوی،
تا در شعبان به رفاقت انسانهای کامل برسی،
و در رمضان، مَحرم این خانه باشی... تا در بگشایند به رویت و از جامی بنوشانندت که مَحرَمان آسمان مینوشند و مست میکنند!
※ رجب در راه است ...
※ سادهتر بگوییم؛ رمضان در راه است،
برایش باید خویشتنِ خویش را شُست و پیراست!
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
#خودمانی
※بین الطلوعین واژه عجیبی است!
واژهای که صفی از مفهوم در امتدادش ردیف میشود.
هر طلوعی، در پس یک طلوع دیگر اتفاق میافتد!
از لحظهای که خط سپیدی دلِ سیاهی را میشکافد، جریان طلوع شروع میشود؛
تا آنکه کمکم سپیدی قدرت گرفته و بر سیاهی غالب میشود!
آنوقت دیگر سراسرِ آسمان را نور دربر میگیرد، و ذرهای از سیاهی باقی نمیماند.
بینالطلوعین را لحظهی رفت و آمد تمام فرشتگان روز و فرشتگان شب در زمین میدانند!
فقط همین فاصله است که تمام ملائک خداوند در زمین حضور دارند، و انرژی زمین به بالاترین سطح ممکن میرسد.
※ شناخت باطن بینالطلوعین، و حقیقت ماجرای طلوع، مقدمهی فهم زمانی است که در آن هستیم.
جریان حق طلوع اولش را از سر گذرانده،
و در حال قدرت گرفتن برای غالب شدن بر سیاهی است.
نور که غالب شود؛ همهی جهان را فرا خواهد گرفت در .... طلوع دوم !
#خودمانی
نشسته بودم گوشهی صحن سید کریمان
سحر جمعه و نزدیک طلوع!
صحن کم کم خلوت میشد و همهمهی نشاط آسمانی مردم آرام آرام بسمت سکوتی در صحن، حرکت میکرد.
جوانی آنطرفتر نشسته بود و زل زده بود به حیاط!
اینجا زل زدن کار عاشقانه و پرتکراریست و برایم دیدن این صحنه عادت شده بود.
در درونم نجوایی بود ، نه از جنس حرف زدن!
از جنس یک طلب واقعی:
| شدت حملات شیاطین در آخرالزمان، کاملاً محسوس است!
مرا و فرزندان مرا و همهی فرزندان اهل بیت علیهمالسلام و تمام فطرتهای بیدار را از چنگال آنان در امان بدار! |
داشتم با خودم فکر میکردم، این روزهای آخر سختترند! باید طاقت آورد و مبارزانه ایستاد.
همین لحظه، جوان رویش را بسمتم برگرداند،
گویا خسته بود از چشمانتظاری کسی که به راهش، چشم به حیاط دوخته بود!
بی مقدمه گفت:
انتظار خیلی سخته ...
※ سری تکان دادم و گفتم: سخت اما شیرین!
با لبخندی نگاهش را از من گرفت و دوباره به حیاط زل زد.