eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
483 دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
111 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚 روزی ( علیه السلام ) در كوه طور ، به هنگام مناجات عرض كرد : ای پروردگار جهانیان ! جواب آمد : لبیك! سپس عرض كرد : ای پروردگار اطاعت كنندگان! جواب آمد :‌لبیك! سپس عرض كرد :‌ای پروردگار گناه كاران ! موسی علیه السلام شنید :لبیك، لبیك ، لبیك! حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ، یكبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم : ای خدای گناهكاران ، سه مرتبه جواب دادی ؟خداوند فرمود : ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهی ندارند و اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسی پناهنده شوند؟ 📚:قصص التوابین/ص 198 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
📝 💞مادر💞 مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت:خب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم. گفتم:چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت:می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت:بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن! داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. ⁉️اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: 📌تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره . تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم .وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ 💞تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم: قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره 🖋آره عزيزم پدر و مادر از جمله اون نعمتهايی هستن كه دومي ندارن پس تا هستند قدرشون رو بدونيم 🌺
🌹 روزی یکی از یاران امام هادی علیه‌السلام که بر اثر برخورد با حیوانی صدمه دیده بود، نزد حضرت رفت و با اشاره به زخم‌هایی که برداشته بود، به روزگار و نحسی آن بد و بیراه می‌گفت. آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند: آیا تو شیعه ما هستی که اینگونه روزگار را متهم میکنی؟! روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند (و مردم هر چه میکشند از دست خودشان است) و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده». آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر آگاه شد و از گفته و عقیده خود توبه نمود. 📙(وسائل الشیعه،ج7،ص509). 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍃🍃🍃 🔆ایثار یا شکر 🔅چون شقیق بلخی (م 174) به مکه رفت و ابراهیم ادهم (م 166) او را دید، شقیق گفت: «ای ابراهیم چه می‌کنی در کار معاش؟» گفت: «اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد، صبر کنم.» 🔅شقیق فرمود: «سگان بلخ هم این کنند که چون یابند، مراعات کنند و دم جنبانند و اگر نیابند صبر کنند.» ابراهیم گفت: «پس شما چگونه می‌کنی؟» 🔅فرمود: «اگر ما را چیزی رسد، ایثار کنیم و اگر نرسد، شکر کنیم.» ابراهیم برخاست و سر شقیق را بوسید و گفت: «ولله تو استادی» 📚مقدمه‌ای بر مبانی عرفان، ص 54 -تذکره الاولیاء، ص 226 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
🌱🌱🔅🌱🌱🔅🌱🌱🔅🌱🌱 🔆ارث دو عمو ❄️پارسا زاده‌ای بر اثر مرگ دو عمویش، دارای ارث و ثروت بسیار گردید. او آن ثروت را به فسق، اسراف و ریخت‌وپاش زیاد و در راه‌های بد مصرف می‌کرد و به هر گناهی دست می‌زد. سعدی می‌گوید از روی نصیحت به او گفتم: ای فرزند! درآمد، همچون آب جاری است و زندگی همانند آسیابی است که به‌وسیله‌ی آن آب، در گردش است. (اگر) آب کم شود یا از بین برود، سنگ آسیاب از گردش می‌افتد. بیهوده خرج مکن که به روز دشواری می‌افتی. ❄️جوان در جوابم گفت: «آسایش زندگی حاضر را نباید به خاطر رنج آینده به هم زد. نقد را بگیر و دست از نسیه بردار.» دیدم نصیحت مرا نمی‌پذیرد، هم‌نشینی با او را ترک کردم. ❄️مدتی گذشت. همان‌طور که من پیش‌بینی می‌کردم، بر اثر عیاشی و اسراف، کارش به‌جایی رسید که دیدم، لباس پر وصله‌ی پاره‌پاره پوشیده و لقمه‌لقمه به دنبال غذا بود. وقتی او را این‌چنین دیدم، خاطرم دگرگون شد. دیدم از مردانگی به دور است که اکنون نزدش بروم و با سرزنش کردن، نمک بر زخمش بپاشم. 📚حکایت‌های گلستان، ص 245 🔸🔸امام عسکری علیه‌السلام فرمود: «از اسراف کردن دوری کنید که اسراف از کار شیطان می‌باشد.» 📚بحارالانوار، ج 50، ص 292 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻 🔆پیامبر صلی‌الله علیه و آله خندید ☘معمربن خلاد گفت: از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم: جانم به فدایت! فردی در بین عده‌ای است و در بین سخنانش مزاح می‌کنند و می‌خندند! ☘امام فرمود: «اگر چیزی نباشد اشکالی ندارد.» (راوی گوید: گمان کردم که منظور ایشان فحش دادن است.) ☘سپس فرمود: مرد عربی نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد و هدیه‌ای برای ایشان آورد و گفت: پول هدیه‌ام را بده، پیامبر صلی‌الله علیه و آله خندید. ☘هرگاه پیامبر صلی‌الله علیه و آله غمگین می‌شد، می‌فرمود: «اعرابی چه شد؟ ای‌کاش می‌آمد.» 📚کافی، سنن النبی صلی‌الله علیه و آله، حدیث 65 🍁🍁امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: «همانا برایم (در همه کارها) شما اُسوه هستید.» 📚بحارالانوار، ج 20، ص 95 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
🔆بخشش امام حسين عليه السلام   مردى از انصار محضر امام حسين عليه السلام رسيد، خواست نياز خود را مطرح كند، امام فرمود: برادر انصارى آبرويت را از درخواست بخشش با زبانت نگهدار! هر چه مى خواهى در نامه اى بنويس و بياور كه من به خواست خداوند بقدرى به تو خواهم داد كه تو را خوشحال كند. آن مرد نوشت . يا ابا عبدالله ! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و به من فشار آورده و من اكنون امكان پرداخت ندارم . خواهش مى كنم با او صحبت كن كه به من مهلت دهد تا روزى كه وضع ماليم بهتر شود. امام عليه السلام پس از خواندن نامه داخل منزل شد و كيسه اى همراه خود آورد كه هزار دينار در آن بود به او داد و فرمود: پانصد دينار آن را به قرضت بده و پانصد دينار آن را خرج زندگيت كن ! سپس فرمود: حاجت خود را جز به سه نفر مگو؛ 1) آدم ديندار. 2) با مروت . 3) آبرودار. چون شخص ديندار به خاطر دينداريش به تو كمك خواهد كرد. انسان با مروت از مروتش حيا كرده به تو كمك خواهد نمود. و انسان آبرودار مى فهمد كه تو آبرويت را در راه اين حاجتت گذارده اى و بدون جهت اين كار را نكرده اى ، حتما مشكلى برايت پيش آمده است از اينرو آبرويت را حفظ نموده و حاجت تو را بر مى آورد. 📚 ب : ج 78، ص 118
🔆شأن نزول آيات پوشش روزى در هواى گرم مدينه ، زنى جوان و زيبا در حالى كه طبق معمول روسرى خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پيدا بود، از كوچه عبور مى كرد. مردى از اصحاب رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) از طرف مقابل مى آمد. آن منظره زيبا سخت نظر او را جلب كرد و چنان غرق تماشاى آن زيبا شد كه از خودش و اطرافيانش غافل گشت و جلو خودش را نگاه نمى كرد. آن زن وارد كوچه اى شد و جوان با چشم خود او را دنبال مى كرد. همانطور كه مى رفت ، ناگهان استخوان يا شيشه اى كه از ديوار بيرون آمده بود به صورتش اصابت كرد و صورتش را مجروح ساخت ، وقتى به خود آمد كه خون از سر و صورتش جارى شده بود. با همين حال به حضور رسول اكرم رفت و ماجرا را به او عرض رساند. اينجا بود كه آيه مباركه نازل شد: اى پيامبر! به مؤ منان بگو كه ديده هاشان را فرو گيرند و عورتهاشانرا نگاهدارند؛ زيرا كه آن براى ايشان پاكيزه تر است . به درستى كه خدا - به آنچه مى كنند - آگاه است . و به زنان باايمان نيز بگو كه ديده هاشانرا فرو گيرند و عورتهاشان را نگاه دارند و زيور و زينت خود را - مگر آنچه از آن آشكار آمد - ظاهر نسازند و بايد كه روسريها و مقنعه هاشانرا بر گريبانهاشان فرو گذارند و پيرايه هاى خود را ظاهر نسازند مگر براى شوهرانشان ، يا پدرانشان ، يا پدران شوهرانشان ، يا پسران خواهرانشان ، يا زنانشان ، يا مملوكان ، يا ديوانگان و افراد بله ، يا كودكان غير مميّز 📚مسئله حجاب ، صحفه 138 - 137.
🔆خويشتن دارى در گناه جوانى عزب و بدون زن است ، زيبا هم هست آن هم در نهايت زيبايى ! به جاى اينكه او بخواهد برود سراغ زنها، زنها سراغ او مى آيند، روزى نيست كه صدها نامه و صدها پيغام براى او نيايد، از همه بالاتر برجسته ترين زنان مصر، صددرصد عاشق او شده اند، شرايط كامجويى برايش فراهم است ، تمام امكانات آماده ، درها همه بسته ، خطر جان برايش درست كرده است ، زن به او مى گويد: - يا كام مى دهى ، يا به كشتنت خواهم داد و خون تو را خواهم ريخت . با اين شرايط يوسف چه مى كند؟ دست به دعا برمى دارد و عرض ‍ كند: - رب السجن احب الى ممايد عوننى اليه و الا تصرف عنى كيدهن اصب اليهنّ(1) پروردگارا! زندان براى من از آنچه اين زنها دارند مرا به سوى آن دعوت مى كنند بهتر است ، خدايا من را به زندان بفرست و به چنگال اين زنها گرفتار نكن .(2) 1-قرآن مجيد، سوره يوسف ، آيه سى و سوم . 2-انسان كامل ، صفحه 88.
🔆خدا را چگونه مى توان ديد؟! مرحوم سيّد محسن امين در كتاب شريف خود آورده است : روزى شخص عرب بيابان نشينى به حضور مبارك امام محمّد باقر عليه السلام شرف حضور يافت و عرضه داشت : آيا شما خدائى را كه عبادت و ستايش مى نمائى ، تاكنون ديده اى ؟! حضرت باقرالعلوم عليه السلام در پاسخ او اظهار داشت : من هرگز چيزى را كه نبينم ، اطاعت و عبادت نمى كنم . عرب بيابان نشين گفت : چگونه او را ديده اى ؟! حضرت فرمود: خدا را با چشم و ديد ظاهرى نمى توان ديد؛ وليكن مى توان او را با چشم دل و نيروى درون مشاهده نمود، چون حقايق امور و اشياء به وسيله فهم و شعور درونى درك و تحصيل مى گردند. و سپس در ادامه فرمايشاتش افزود: خداوند سبحان با حواسّ ظاهرى قابل حسّ و لمس نيست ، او را نمى توان با مردم و ديگر موجودات مقايسه نمود؛ بلكه او به وسيله آيات و نشانه ها شناخته مى گردد، همچنين او به وسيله علامات و حركات جهان طبيعت ، قابل وصف و درك مى باشد. او خدائى است كه مانند و شريكى ندارد و قابل مقايسه با هيچ موجودى نيست. حقير گويد: براى خداشناسى به ترجمه و تفسير آية الكرسى و نيز سوره توحيد مراجعه شود. همچنين براى تشبيه نسبى و تقريب ذهن به اوايل فصل اوّل كتاب كشكول نفيس : ج 2 مراجعه شود كه مى توان اين جهان را با كالبد جهان بدن انسان و نيز خداوند سبحان را در چند جهت با عقل و روح مقايسه نسبى كرد. 📚أعيان الشّيعة : ج 1، ص 651.