eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
487 دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
111 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به دوستان مهربون✋😊 من مصطفی صدرزاده بانام جهادی"سیدابراهیم" درسال 1365/6/1 دراستان خوزستان شهرستان شوشتربه دنیااومدم😊 تا11سالگی درخوزستان زندگی میکردیم؛ امابعداز اون به خاطرشغل پدر 2سال دراستان مازندران و بعد هم ساکن شهریارشدیم😊
یکی ازویژگی هایی که من داشتم این بود👇 که توکارفرهنگی به شدت به کسایی که هیچ کس حسابشون نمیکرد،، بها میدادم.. روی بچه ها ی محله خیلی حساس بودم اگه وضعیت مالی خوبی نداشتن ، حتی براشون لباس و اسباب بازی با هزینه ی خودم میخریدم😊😍 دوستام سربه سرم میذاشتن وبهم میگفتن اسپانسرِ پایگاه خودم میگفتم من میرم بین فامیل گدایی میکنم، پول جمع میکنم میارم برای مسجدخرج میکنم مالِ دنیا اصلا برام مهم نبود..
وامااااا.... بلاخره ازسال92باسختی های زیاد تونستم واردسوریه بشم،، وبه واسطه آموزشهای نظامی ک دردوران نوجوانی وجوانی دیده بودم ب عنوان فرمانده گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شدم. سه سال در سوریه در کنارِ برادرای افغانیم حضور داشتم😊
اونجا یه رفیقی هم پیداکردیم که عجیب بوی خداوبهشت رومیداد... همتون این عزیزدل رومی شناسید.. آقا مرتضی جانِ عطایی(ابوعلی)😍
انگیزم از رفتن به سوریه ، دفاع از مظلوم بود .. واعتقادم این بود که یک جوانِ شیعه باید همیشه آماده دفاع از مظلومین باشه،، بمن میگفتن،، چند بار اعزام شدی و بخاطر بچه هات دیگه سوریه نرو ... منم جوابشون گفتم : بچه های من فدای یک کاشیِ حرم حضرت زینب سلام الله😍☺️ دردورانِ فتنه هم جزء بسیجیانِ فعالِ تهران بودم☺️
با هویت ایرانی، اجازهِ اعزام به سوریه را نمی دادند ،، بخاطرِ همین مجبور شدم هویت افغانستانی بگیرم؛ و به جمعِ نیروهای مخلص فاطمیون ملحق شدم 😊😍 خیلی خیلی دوستشون داشتم ... عاشقِ تک تکِ بچه های مظلوم فاطمیون بودم..♥️
ما پنج شنبه ها توی کانتینر دعای کمیل داشتیم، جمعه صبح هاهم صبحانه ودعای ندبه داشتیم😍 درسال86موفق به ازدواج شدم.. ثمره این ازدواج هم دخترو پسر گلم بودن ،،،که خیلی عاشقشون بودم 😍
دوران نوجوانیم رو باشرکت درمساجدوعضویت دربسیج سپری کردم.. ازبچگی روی افغانستانی هاخیلی حساس بودم!! بچه هاکه مسخرشون میکردن عصبانی وناراحت میشدم😬 میگفتم:ایناهم برادرای ماهستن.. به شهداهم علاقه زیادی داشتم😍
با وجود تحصیلاتِ حوزوی که داشتم ، در دانشگاه ، رشته ی ادیان و عرفان ، ادامه‌ی تحصیل دادم ؛ درهمین دوران ، برای مبارزه و عزیمت به سوریه اقدام کردم ، که با سختگیریهای فراوانی روبرو شدم ...‌
وسرانجام بعد از چندین بار مجروح شدن در درگیری با داعش، ظهر روزِ تاسوعا مقارن با1394/8/1 درعملیات محرم در حومه حلب سوریه،، به آرزوی قلبی خودم یعنی شهادت،، رسیدم☺️ 😍