eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
490 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
6.7هزار ویدیو
109 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرمایند: 🔹من دعا گوی هر مؤمنی هستم که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و پس از آن برای تعجیل فرج من دعا کند. 📚 مکیال المکارم، جلد ۱، صفحه ۳۳۳ اَللَّهُم صَلِّ علی مُحَمد وَآل مُحَمدو عَجل فَرجَهم 🏴🏴🏴
(ع)🌱 : مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی از عاشقان اهل بیت (علیهم السلام) که در مجالس ذکر علیه السلام میخواند و غوغایی بپا می کرد یک بار گذرش به روستایی می افتد که در ایام محرم به اسم امام حسین علیه السلام مردها در خانه یکی از اهالی جمع می شدند و چای میخوردند و صحبت میکردند و اصلا چیزی از و نبود حاج ملا آقا جان به آنها اعتراض می کند که این چه مجلس عزاداری است؟ همان شب سلام الله علیها را در خواب می بیند که به او می فرمایند چرا مجلس عزای پسرم را برهم زدی؟ فردا حاج ملا آقا جان از اهل مجلس عذر خواهی میکند هرجا دوستانشان به هر صورتی به یاد آنها باشند به آنها توجه دارند پس نباید مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام را کوچک شمرد.
🥀 روزها مےرود و فاصلہ ها ڪم بشود سه روز دگر مانده بشود شاید از مرحمٺ اشڪ تو چشم آلوده بہ دیدار تو محرم بشود ❤️ 🥀
💠 هیئت محل 🔻جلوی در وایساده بودم و کفش عزادارا رو جفت می کردم، خانمی اومد و گفت: آقاپسر چه خبره؟ چرا انقدر صدای بلنگوتون بلنده، ما اینجا زندگی می کنیم. 🔹سعید گفت: صدای مداحیه، آهنگ که نیست. 🔸رضا گفت: حق داره نباید انقدر صدا رو زیاد کنیم. 🔹امین گفت: کلا ده شب تو ساله، تحمل کنه. 🔸پوریا گفت: خونه خودمونه، دوست داریم صدای بلندگو رو زیاد کنیم. ✅ علی آقا گفت: هیئت گرفتن از کارهای خیلی خوبیه و ثواب زیادی داره، ولی باید تا جایی که میشه همسایه ها رو اذیت نکنیم بعد رو به بچه ها کرد و گفت: یه کم صدا رو کم کنید و باندها رو بچرخونید به سمت داخل صدا کمتر بیرون از 📎 📎 📎 📎
💠آخرین شهید 🔻ابروهای بلند و سفیدش را با دستمالی به پیشانی بست بود خون روی چشمانش را نگیرد از روی اسب بی حال روی زمین افتاده از ترس نزدیکش نمی شدند، یکی از بین جمع فریاد زد سوید کشته شده رهایش کنید، عصر روزعاشورا صدای هله هله دشمن بلند شد با خوشحالی می گفتند: حسین کشته شد. ابرو در هم کرد و گفت: نوه پیامبر خدا کشته شده باشد و من جانی در تن داشته باشم؟ نیزه شکسته های رویش را کنار زد، نشست، شمشیرش را به غارت برده بودند خنجری از چکمه اش بیرون کشید و به سمت دشمن حمله کرد و آخرین شهید کربلا شد. 📌عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۳۴، ص۹۳-۹۴۶۹۲ 📎 📎 📎 📎
💠 تازه داماد 🔻تصمیم گرفت ماه عسل رو با کاروان برن کربلا، عاشورا هفدهمین روز بعد عروسیشون بود، هانیه چشم از وهب بر نمی داشت، باد ملایمی می وزید، قمر رو به وهب کرد و گفت: پاشو پسرم، نوه رسول خدا رو یاری کن. همه نگاه ها منتظر تصمیم وهب بود، دست سر زانو زد و بلند شد، نگاه مضطربش رو به هانیه بود، ترس در چشمان مادر موج میزد، ترس از عشقی که بین وهب و هانیه بود، با صدای نگران رو به پسر کرد و گفت: ازت راضی نیستم اگه نری میدان. 📌مجله دیدار آشنا، شماره 22 , محمد مهدی کریمی نیا 📎 📎 📎 📎