•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
✨راهنمایی به حق
✍خانواده ای یهودی در همسایگی امام حسن مجتبی علیه السلام در مدینه زندگی میکردند. دیوار خانه امام که چسبیده به خانه آنان بود، شکافی برداشته بود و نجاست به دیوار خانه امام سرایت میکرد. مرد یهودی از این موضوع خبرنداشت. روزی زن او برای کاری به خانه امام آمده و شکاف دیوار و وضع بد آن را دیده بود. هنگامی که زن به خانه خود رفت، جریان را برای همسرش تعریف کرد. مرد یهودی از اینکه امام در این مورد چیزی نگفته بود، شرمنده شد. نزد امام آمد و از امام پوزش خواست. امام فرمود که اشکالی ندارد و از جدّش، رسول خدا شنیده است که باید به همسایه احترام گذاشت. مرد با دیدن رفتار خوش امام، دست زن و بچه خود را گرفت، نزد امام آمد و همگی مسلمان شدند.
📚در#قلمرو آفتاب_پیمان پارسایی
______
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
🔻ضرورت دوری از مجلس گناه
✍مجلسی بزرگ ترتیب داده شده بود. تمامی بزرگان در ساختمانی مجلل جمع شده بودند. منصور دوانیقی در حیره، مجلسی پرزرق و برق به راه انداخته و امام صادق علیه السلام را نیز به آن دعوت کرده بود.
امام برای رعایت مصلحت، در مجلس حاضر شد. سفره گسترده شد و حاضران سر سفرهها فرا خوانده شدند و همگی به خوردن پرداختند. در این لحظه یکی از میهمانان درخواست ظرفی آب کرد، ولی خادمان به جای آب، جامی از شراب به دست او دادند.
امام صادق علیه السلام بی درنگ از جایش برخاست و از مجلس بیرون رفت. هر چه منصور و اطرافیان او به امام اصرار کردند که مجلس را ترک نکند، موفق نشدند. امام در پاسخ آنها تنها یک جمله فرمود: «از رحمت الهی به دور است
کسی که در چنین مجلسی و بر سر چنین سفره ای بنشیند».
📚در#قلمرو آفتاب -ابوالفضل هادی منش
______________
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
📌بهشت، پاداش ترک گناه
✍در همسایگی ابو بصیر میزیست. مردی عیاش و هرزه بود. کنیزکان خواننده ای داشت که همه روزه برایش آوازخوانی و دست افشانی میکردند و صدای ساز و آواز آنان به خانه ابوبصیر میرسید. ابوبصیر از این موضوع ناراحت بود. روزی تصمیم گرفت این موضوع را به او گوشزد کند. او را دید و گفت: «صدای ساز و آواز خانه تو موجب ناراحتی ما شده است و سر و صدای شما مانع مطالعه و بحثهای علمی ما در خانه میشود. » مرد با بی اعتناییگفت: «این خانه از آن من است و هر کار که بخواهم، در آن انجام خواهم داد. » ابوبصیر چند بار دیگر نیز به او اعتراض کرد و به امربه معروف و نهی از منکر پرداخت. روزی، مرد با دیدن تلاش او در نهی از منکر، به ابوبصیر گفت: «این کار زشت در من ریشه کرده است و من نمی توانم از آن دست بردارم و بدان عادت کرده ام. از تو خواهش میکنم نزد مولایت، امام صادق علیه السلام بروی و مشکل مرا به عرض ایشانگفت: «این خانه از آن من است و هر کار که بخواهم، در آن انجام خواهم داد. » ابوبصیر چند بار دیگر...
ادامه دارد....
📚در#قلمرو آفتاب_پیمان پارسایی
______
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
✍ادامه...
...نیز به او اعتراض کرد و به امربه معروف و نهی از منکر پرداخت. روزی، مرد با دیدن تلاش او در نهی از منکر، به ابوبصیر گفت: «این کار زشت در من ریشه کرده است و من نمی توانم از آن دست بردارم و بدان عادت کرده ام. از تو خواهش میکنم نزد مولایت، امام صادق علیه السلام بروی و مشکل مرا به عرض ایشان برسانی که چاره ای برای رهایی من از بند آن بیندیشد».
مدتی گذشت و ابوبصیر در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسید و رفتار همسایه خود را به عرض امام رساند. امام در پاسخ فرمود: «وقتی به شهر کوفه برگشتی، همسایه ات برای گرفتن پاسخ مشکل خود نزد تو خواهد آمد. سلام مرا به او برسان و از سوی من به او بگو اگر گوش دادن به موسیقی حرام را کنار بگذاری، من بهشت را برای تو ضمانت میکنم».
ابوبصیر تشکر کرد و از محضر امام مرخص شد و مدتی بعد به سوی شهرخود بازگشت...
ادامه دارد....
📚در#قلمرو آفتاب_پیمان پارسایی
______
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
✍ادامه...
همسایه اش به خانه او آمد. وقتی دیدارکنندگان ابوبصیر رفتند و او با همسایه اش تنها شد، رو به ابوبصیر کرد و گفت: «ای ابوبصیر! آیا سخنمرا به امام صادق علیه السلام رسانیدی؟ » ابوبصیر سری تکان داد و گفت: «آری! » سپس سخنان امام را برای او بازگفت. مرد همسایه وقتی پیام امام را شنید، منقلب شد. در حالی که میگریست، گفت: «ای ابوبصیر! تو را به خدا سوگند میدهم آیا خود امام این سخنان را فرمود؟ او پاسخ داد: «آری! به خدا سوگند که امام، خود، در مورد تو چنین فرمود. » مرد اشک از چشمانش سترد و گفت: «به خدا همین تضمین امام برایم کافی است. » سپس از جایش بلند شد و خداحافظیکرد و به خانه خود رفت.
مرد همسایه چند روز بعد، ابوبصیر را به خانه خود دعوت کرد و به او گفت: «ای ابوبصیر! من از راه خویش بازگشته و توبه کردهام و همه داراییام را در راه خدا داده ام. اکنون حتی لباسی برای پوشیدن ندارم. اگر برایت ممکن است، لباسی به من قرض بده. » ابوبصیر لباسی به او داد. مرد ترک دنیا گفته و پیمانی که امام صادق علیه السلام با او بسته بود، سخت او را به بازسازی امر آخرتش وا داشته بود.
ادامه دارد....
📚در#قلمرو آفتاب_پیمان پارسایی
__
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✨♥️🕊
✍ادامه...
مدت زیادی نگذشت که مرد همسایه در بستر بیماری افتاد. وضع او وخیم شد و در آستانه مرگ قرار گرفت. ابوبصیر به عیادتش رفت و دید نفسهای آخرش را میکشد. مرد به محض دیدن ابوبصیر، به او گفت: «ای ابوبصیر! امام به وعده خود عمل کرد. » و پس از ساعتی دیگر از دنیا رفت. ابوبصیر از ماجرای شگفت آن مرد اندوهناک شد و تصمیم گرفت به دیدار امام برود. امام به محض دیدن او فرمود: «ای ابوبصیر! ما به پیمان خود وفاداریم. » ابوبصیر گفت: «آری! او نیز به پیمان خود وفا کرد و همه چیز را
کنار گذاشت. » امام با شنیدن این سخن شادمان شد.
📚در#قلمرو آفتاب_پیمان پارسایی
__
➬@montazeranzohour_313
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»