eitaa logo
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
2.2هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
23 فایل
مقام معظم رهبری: ⚠️هیئت سکولار نداریم⚠️ هیئت ها نمی توانند سکولار باشند هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم هرکس علاقه مند به امام حسین(ع) است یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است. . مدیر کانال: @abbas_rezazade_1377 ادمین جهت تبلیغ و تبادل: @Amirmohamad889
مشاهده در ایتا
دانلود
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_سوم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق + نرگس جان لط
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| رسیدیم بهشت زهرا ماشین تو پارکینگ پارک کردیم سرراهمون دوتا شیشه گلاب خریدیم با دوتا شاخه گل رز قرمز 🌹🌹 رسیدیم سر مزارشهید علی خلیلی در گلاب باز کردم + نرگس سادات خانم گل لطفا شما گلاب بریز من مزار میشورم یه وقتی نامحرمی میاد شایسته نیست - چشم آقای مرتضی جان +جانم تو کهف الشهدا تو برام از شهدای اونجا شعر خوندی اینجا من برات شعر بخونم ؟ - آره عزیزم حتما «به‌هوش باش و از این دست دوستی بگذر  به‌هوش باش که از پشت می‌زند خنجر   به‌هوش باش مبادا که سحرمان بکنند  عجوزه‌های هوس، مطربان خُنیاگر   چنان مکن که کَسان را خیال بردارد  که بازهم شده این خانه بی‌در و پیکر   بدا به ما که بیاید از آن سر دنیا  به‌قصد مصلحت دین مصطفی کافر   به این خیال که مرصاد تیر آخر بود  مباد این که بنشینیم گوشه سنگر   که از جهاد فقط چند واژه فهمیدیم  چفیه، قمقمه، پوتین، پلاک، انگشتر   بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد  در آن رکاب نباشم سیاهی لشکر   بدا به حال من و خوش به حال آن که شدست  شهید امر به معروف و نهی از منکر   چنین شود که کسی را به آسمان ببرند  چنین شود که بگوید به فاطمه مادر   قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد  که بی‌وضو نتوان خواند سوره کوثر   زبان وحی، تو را پاره تن خود خواند  زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟   چه شاعرانه خداوند آفریده تو را  تو را به‌کوری چشمان آن هو الابتر   خدا به خواجه لولاک داده بود ای‌کاش  هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر   چه عاشقانه، چه زیبا، چه دلنشین وقتی  تو را به دست خدا می‌سپرد پیغمبر   علیست دست خدا و علیست نفس نبی  علی قیام و قیامت علی علی محشر   نفس‌نفس کلماتم دوباره مست شدند  همین که قافیه این قصیده شد حیدر   عروسی پدرِ خاک بود و مادرِ آب  نشسته‌اند دو دریا کنار یکدیگر   شکوهِ عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد  چنان‌که همسر تو در رکوع انگشتر   همیشه فقر برای تو فخر بوده و هست  چنان‌که وصله چادر برای تو زیور   یهودیانِ مسلمان ندیده‌اند آری  از این سیاهیِ چادر دلیل روشن‌تر   حجاب روی زمین طفل بی‌پناهی بود  تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر   میان کوچه که افتاد دشمنت از پا  در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر   میان آتشی از کینه، پایمردی تو  نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر   کنون به تیرگی ابرها خبر برسد ‏که زیر سایه آن چادر است این کشور   رسیده است قصیده به بیت حسن ختام  امید فاطمه از راه می‌رسد آخر + خیلی قشنگ بود خانم گل نرگس جانم بریم سر مزار آقا ابراهیم - بریم آقای •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ مرتضی تو رو شهید ململی گذاشت سرراهم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌همیشه از خوبی های آدمها برای خودت دیوار بساز... ‌‌ و اگه یه وقتی در حق تو بدی کردند فقط یه آجر از دیوار بردار... ‌ چون واقعاً بی انصافیه که بعد از کلی خوبی بخاطر یه اشتباه یا حتی بدی کل دیوار رو خراب کنیم... ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
°``[ 🌸🍃 ]``° `` `` ‌ ‌ کسایـےکہ‌میجنگن،زخمےهم‌میشن! دیروزباگلولہ،امروزباحرف💔! ‌ شھداوقتےتیرمیخوردن‌میگفتن فداسـرمھدےفاطمھۜ :)' این‌تصورمنھ ...🚶‍♂ تویـےکہ‌دارےبراےامام‌زمانت‌کار‌میکنے شب‌وروز..! وقتےمردم‌باحرفاشون‌بھت‌زخم‌زدن تودلت‌باخودت‌بگو؛ [- فداسـرمھدےفاطمھۜ -] شک‌نکن شک‌نکن شک‌نکن آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کنھ🌿'. ‌ •| •| •| °[ @MONTAZERZOHOR313313 ]° °``[ 🌸🍃 ]``°
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ذهن شما یک آهن رباست... ‌ اگر شما به خوبی ها فکر کنید خوبی ها را جذب میکند... و اگر شما به مشکلات فکر کنید مشکلات را جذب میکند... همیشه به چیزهای خوب فکر کنید و خوش بین و مثبت اندیش باشید... ‌ ما همیشه چیزهایی را دریافت میکنیم که به آنها فکر میکنیم پس مثبت فکر کنید تا زندگی به طور خودکار برایتان مثبت شود... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
•~❤️ ~• •~• •~• ـ•﷽•ـ ‌ اگر اَجَل به وِصالت مرا مَجال نداد... ‌ امیدِ آمدنت بر مزارم هم خوب است... ‌ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• •~❤️~•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_چهارم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق رسیدیم بهش
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| - مرتضی + جانم - چرا باید یه دختر با بی حجابیش باعث شهادت یه جوان مذهبی بشه + نرگس تو اینو میگی علی آقا شهید شده از مقام اخروی برخود دار شده اما من تو رفقام دیدم یه دختر با بی حجابش باعث شده اون پسر کلا جهنمی شده - وای خدا + نرگس میدونی چرا عاشقت شدم ؟ - 😍😍😍چرا + چون تنها دختری بودی که با اینکه مانتویی بودی عفیف و محجبه بودی نگاه حرام یه پسر روت حس نکردم برای همین خاستم برای من بشی - مرتضی تو رو شهید ململی گذاشت سرراهم واقعا هم ازش ممنونم + نرگس جان یادت باشه از اینجا بریم کتاب سلام برابراهیم هم برات بخرم - درموردچیه ؟ + درمورد شهید ابراهیم هادی - من چیز زیادی درموردش نمیدونم + خودم برات توضیح میدم درموردش خیلی شخصیت بزرگی بوده یه سری من ازش مطلب میدونم برات تعریف میکنم بقیه اشم ان شاالله از کتاب خودت میخونی - باشه دستت دردنکنه مرتضی جان •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با اعصبانیت گفتم : فرمایش . •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
(◍•💚•◍) ‌「 」 ‌‌ ‌ بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است... ‌این انتظار نیست ادا در می آوریم... ‌ •| •| •| •➣ @Montazerzohor313313 ❥ (◍•💚•◍)
•• 🍹 •• •[ ←خانما اگر میخواین همسرتون عاشقتون باشه ؛ پس توے خرج کردن پول هاش دقت کنید! یعنـے ولـخرج نباشـین... قبل از خرج هاے بزرگ و نیمه بزرگ باهـاش مشـورت کنید! چون اینجورے میفهمه شما قدر پولے که بازحمت بدست اورده میدونید و با یه خانوم مدیر و مدبر طرفه •• براے خودتون خرج کنید •• خوب بپوشید •• به سلامتے تون برسید •• آموزش ببینید ولییے به جا و به اندازه ... •| •| @Montazerzohor313313 ••🍹••
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_و_پنجم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق - مرتضی +
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم + نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی - اوهوم تقریباهیچی نمیدونم + شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل شهرت داره گمنام هستش یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند. ابراهیم هادی با دوبنده ی ... . محمود.ک با دوبنده ی ... . از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم. همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد. ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد. در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود. با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت. با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون. بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند. حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با اعصبانیت گفتم : فرمایش . گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن. حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... . سرم رو پائین انداختم  و رفتم . یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت. عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به # •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ نزدیک یادمان شهدای مکه یه واحد فرهنگی بود با مرتضی وارد واحد فرهنگی شدیم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌همه میتوانند پولدار شوند ولی همه نمیتوانند بخشنده شوند ‌چون پولداری یک مهارته و بخشندگی یک فضیلت... ‌ همه میتوانند درس بخوانند اما همه فهمیده نمیشوند چون باسوادی یک مهارته اما فهمیدگی یک فضیلت... ‌ در کل زندگی هامون هم همینه همه یاد میگیرند که زندگی کنند اما همه نمیتوانند زیبا زندگی کنند... چون زندگی یک عادته ولی زیبا زندگی کردن یک فضیلت... ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
[✨🍃] ~ ~ •• اِلهی اَماَت قَلبی عَظِیمُ جِنایَتی•• ‌ "خدایا" ‌ بزرگی جنایاتم به مرگ کشیده دلم را... ‌ این همان♡دل♡است که باید حرم تو باشد زنده اش میکنی!!! ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• [✨🍃]
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_و_ششم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق به سمت مزار
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| + نرگس جان خانم بلند شو عزیزم بریم کتاب بخریم بعد به سمت خونه حرکت کنیم - باشه چشم نزدیک یادمان شهدای مکه یه واحد فرهنگی بود با مرتضی وارد واحد فرهنگی شدیم + سلام بردار خداقوت ببخشید یه نسخه کتاب سلام بر ابراهیم میخاستم * سلام بله یه چند لحظه صبر کنید بفرمایید اینم کتاب + خیلی ممنونم این کارت لطف کنید بکشید * قابل نداره برادر + ممنونم اخوی سوار ماشین شدیم - دستت دردنکنه آقا کتاب باز کردم - إه مرتضی صفحه اول کتاب یه شعر هست + بلند بخون لطفا منم گوش بدم - باشه چشم بسم الله الرحمن الرحی مهادی سلام حضرت ساقی سلام ابراهیم سلام کرده ز لفت جواب می خواهیم سحررسید و نسیم آمد و شبم طی شده به شوق باده ی تو ما هنوز در راهیم تیر به دست بیا که دوباره بت شده ایم طناب و دلو بیاور که در چاهیم هزار مرتبه از خودگذشتی و رفتی هزار مرتبه غرق خودیم و می کاهیم تو از میانه عرش خدا به ما آگاهی و ما که از سر غفلت ز خویش ناآگاهیم تو مثل نور نشستی میان قلب همه دمی نظر به رهت کن چون پر کاهیم زبان ماکه به وصف تو لال می ماند ببین که خیر سرم شاعریم و مداحیم صدای صوت اذان تو ،هست مارابرد وگرنه ما از سر شب غرق ناله و آهیم تمام عمر جوانی ما تباهی شد امیدوار به رحمت و عفو اللهیم خداکند شامل شفاعتت شویم ابراهیم سراینده اکبرشیخی از روابط عمومی مجتمع صنایع شهید ابراهیم هادی تا برسیم قزوین تقریبا نصف کتاب خوندم رسیدیم قزوین - دستت دردنکنه خیلی این دو روز به زحمت افتادی + وظیفه ام بود خانم گل - میای بریم خونه ما؟ + نه عزیزم تورو میرسونم خونه از حاج بابا تشکر کنم بعد میرم خونه •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ مامان آمبولانس خبر کنیم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌ ‌ خدا میخواهد پرواز را به ما یاد بدهد ‌ پس اگر ما را آزاد میگذارد برای این است که بال زدن را تمرین کنیم نه اینکه سقوط ما برایش اهمیتی نداشته باشد... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
•✨🍃• '~ ~' ‌ مولا علے(ع): کسی که پیوسته تنبلی کند ‌ در رسیدن به آرزویش ناکام مانَد... ‌ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• •✨🍃•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_و_هفتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق + نرگس جا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| مرتضی اینا برای یه پروژه از طرف دانشگاه برده بودن نیروگاه هسته ای اهواز زهرا هم شدیدا مشغول کارهای عروسیش بود برای هم مسئولیت بسیج خواهران فعلا با من بود داشتم پرونده یکی از خواهران کنترل میکردم که آقای اصغری جانشین مرتضی صدام کرد ==خواهر موسوی - بله آقای اصغری این لیست خواهرانی که مجاز به شرکت در طرح ولایت کشوری شدن خدمت شما باهشون هماهنگ کنید دوره ۵ دیگه شروع میشه - بله حتما آقای اصغری یه سوال == بله بفرمایید - آقای کریمی مجاز شدن ؟ == بله هم آقای کریمی هم آقای صبوری اسامی نگاه کردم من و زهرا هم مجاز شده بودم اما فکر نکنم ما بتونیم بریم با تک تک خواهران تماس گرفتم و گزارش دوره بهشون دادم من بخاطر امتحانام زهرا بخاطر کارای عروسیش دوره نرفتیم دوره تو مشهد بود تو فرودگاه داشتیم بچه ها را بدرقه میکردیم - مرتضی خیلی مراقب خورد و خوراکت باش + چشم - رسیدی به من زنگ بزن +چشم - رفتی حرم منم خییییلی دعا کن + چشم - مرتضی مراقب خودت باشیا + نرگس چقدر سفارش میکنی بخدا من بچه نیستما ۲۶-۲۷ سالمه انقدر که تو داری سفارش میکنی مامان سفارش نمیکنه - آخه اولین بار دارم ازت دور میشم خوب نگرانتم + من فدات بشم من گزارش دقیقه ای به شما میدم - ممنون تو خونه داشتم کتاب میخوندم زهرا زنگ زد - الو سلام آجی خانم °° سلام داشتی چیکار میکردی عروس جان ؟ - زهرا بیکاری ؟ °° آره چطورمگه ؟ - میای بریم بدیم خیاطت برام چادر حسنا بدوزه °° مطمئنی چادر حسنا میخای ؟ - آره مرتضی هربار تو چادر حسنا سر میکنی خیلی خوشگل نگات میکنه °° وا ؟ - والا حالا میخام بدوزم خیلی خوشش میاد °°باشه حاضر شو میام دنبالت رفتیم خیاطی - خانمی لطفا طوری بدوزید که تا پس فردا حاضربشه سه روز دیگه از مشهد میاد میخام با این چادر برم بدرقه اش && باشه حتما خانم موسوی - ممنونم تو فرودگاه منتظر بودیم پرواز بچه ها بشینه زهرا با شیطنت گفت مامان آمبولانس خبر کنیم داداشم الان نرگس با چادر حسنا ببینه غش میکنه مادرجون: عروسم اذیت نکن دسته گل گرفتم جلو صورتم طوری که معلوم نباشه منم مرتضی وقتی منو دید فقط با ذوق نگاه میکرد •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ خدا چه درجه صبری بهت داده مائده ان شاالله به سلامتی بره برگرده •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
👦🍃 🍃 °•° °•° ‌ دروغ های رایجی که والدین هرگز نباید به کودکان خود بگویند❗️ ▪برای فلان چیز پول نداریم▪ به او بگویید قرار است خانه‌ی بزرگ‌تری بخرید و به‌همین‌خاطر نمی‌توانید فلان چیز را برایش تهیه کنید. به او کمک کنید بفهمد که گاهی‌اوقات برای انجام کاری که به نفع خانواده است باید از خودگذشتگی کرد. ▪تو بهترین نقاش دنیایی کارت فوق‌العاده‌ست▪ وقتی خودتان هم واقعا چنین عقیده‌ای ندارید فرزندتان را تحسین نکنید. باور کنید یا نه کودکان آن‌ قدر هم که شما فکر می‌کنید گول نمی‌خورند. در عوض می‌توانید خلاقیت او در کارش را تحسین کنید. او را برای کارها و توانایی‌هایی تحسین کنید که باور دارید حقیقت دارند نه برای هر کار معمولی که از او می‌بینید. ‌ •| |• •| |• فـرزنـد خـوب تربیت کنیـم ↓ •• @MONTAZERZOHOR313313 •• 🍃 👦🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_و_هشتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق مرتضی اینا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| امتحانای ترم چهارم من تموم شد جشن فارغ التحصیلی مرتضی اینا هم برگرارشد و‌مرتضی با مدل A دانشجویی نخبه اعلام شد و از یک ماه دیگه برابر با ترم ۵ من توی نیروگاه هسته ای نطنز شروع به کار میکرد قراربود همزمان هم تو سپاه ناحیه قزوین شروع به کار کنه تو خونه خودمون داشتم تحقیقم تایپ میکردم که گوشیم زنگ خورد یه نگاه ب اسم مخاطب کردم عروس داییم مائده سادات بود دکمه اتصال مکالمه زدم - الو سلام مائده جان •• سلام عزیزم خوبی؟ آقامرتضی خوبه ؟ حاج آقا و عمه جان خوبن؟ - ممنون همه خوبن شما چیکار میکنی ؟ پیداتون نیست ؟ این پسردایی ما کجاست ؟ پیدایش نیست •• برای همین زنگ زدم عزیزم فرداشب بیاید خونه ما با عمه اینا همه دعوت کردم - ان‌ شاالله خیره •• آره عزیزم خیره سید رسول داره میره سوریه خاستم شب قبل از رفتنش یه مهمونی بگیرم - مائده جان پسردایی برای چی میره سوریه ؟ •• بعنوان مدافع حرم میره عزیزم - توام موافقت کردی مائده؟ •• آره عزیزم نمیخام مانع رسیدنش به معشوق باشم - خدا چه درجه صبری بهت داده مائده ان شاالله به سلامتی بره برگرده •• ممنون ان شاالله با آقا مرتضی بیاید منتظرتونم - باشه چشم •• به عمه جان سلام برسون یاعلی شماره مرتضی گرفتم - سلام علیکم حاجی فاتح قلوب + علیکم سلام تاج سر -خداقوت عزیزم + ممنون - مرتضی +جانم ساداتم - فرداشب یه مهمونی دعوتیم + مهمونی رفتن ناراحتی مگه؟ - آره این مهمانی داره سیدرسول پسرداییم داره میره سوریه + خوشابه سعادتش خدا نصیب همه آرزومنداش کنه - ان شاالله +پس فرداشب میام دنبالت باهم بریم - آره دستت دردنکنه + قربونت کاری نداره خانمی؟ - مراقب خودت باش •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ مرتضی داشت منو میبرد خونه خودشون نمیدونم چرا تواین هفت روز انقدر آروم شده انگار میخاد چیزی بهم بگه •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌انسانیت یعنی ‌به کسایی احترام بزاری ‌که نه برات کاری کردن و نه قراره کاری کنن... ‌ وگرنه همه آدما به کسایی که بهشون نیاز دارن احترام میزارن... ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
°| |° ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد‌از‌حسین‌هیچ‌امامی‌به‌وقت‌مرگ مثل‌تو‌ای‌ولی‌خدا‌،تشنه‌جان‌نداد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ •| •| 📱 عکـس دانـلود شـود 🔘اطلـاعـات بیـشتـر⇩ ▪️ | @MONTAZERZOHOR313313
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_پنجاه_و_نهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق امتحانای تر
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| به سمت خونه ای پسرداییم راه افتادیم سیدرسول سه سال بود با مائده سادات ازدواج کرده بود یه دختر یک ساله و نیم داشتن مهمونی خیلی شلوغ بود یه سری از اقوام گریه میکردن اما عجب رفتار مائده سادات بود خیلی آروم بود زینب سادات دخترشون یه دقیقه هم از پدرش جدا نمیشود رسول هم میگفت : دخترم میدونه روزای آخری که پیششم داره لوس میشه - نگو پسردایی ان شاالله به سلامت میری و میای رو به مرتضی گفت پر پروازت آمادست ؟ + تقریبا دعاکن حاجی جان سید رسول : ان شاالله میپری برادر تا ساعت ۱۲ شب خونه پسرداییم اینا بودیم انقدر خسته بودم یادم رفت از مرتضی معنی حرفش بپرسم ۱۵ روز از رفتن پسرداییم میگذشت ترم ۵ دانشگاه شروع شده بود مرتضی ۵ روزی بود تو نیروگاه نطنز شروع کرده بود حجم کاریش خیلی زیاد بود برای سعی میکردم بیشتر پیشیش باشم تا خستگی کاری روح و روانش خسته نکنه رسیدم خونمون دم در خونه ماشین مرتضی بود چندمتر اونطرف تر هم ماشین سیدهادی و سیدمحسن بود باخودم گفتم آخجون نرجس از قم اومده در با کلید باز کردم رفتم تو تا وارد خونه شدم دیدم همه سیاه پوشیدن خیلی ترسیده بودم - سلام چی شده چراهمه مشکی پوشیدید ! مامان چرا گریه میکنه چی شده ؟ مرتضی اومد سمتم : نترس عزیزم هیچی نشده بیا بریم تو حیاط خودم بهت میگم - چی شده مرتضی + نترس عزیزم سید رسول مجروح شده - برای مجروحیت همتون سیاه پوش شدید؟ برای مجروحیت مامان گریه میکنه؟ سید رسول شهید شده؟ مگه نه سرش انداخت پایین و حرفی نزد - یاامام حسین 😭😭😭😭 رفتیم خونه پسرداییم مائده سادات خیلی با آرامش بود وقتی جنازه آوردن داخل خونه در تابوت باز کرد زینب سادات هم گرفت بغلش •• ببین آقای هم من هم دخترت مدافع حجاب م هستیم نگران نباشی یه حجاب یه سانتم ازسرمون عقب نمیره بعد سرش گذشت رو سینی سیدرسول شروع کرد به گریه کردن وای چه صحنه ای بود وقتی میخاستن سیدرسول بذارن تو مزار زینب سادات دختر کوچلوش بابا بابا میکرد خیلی سخت بود من که فکر نکنم یه درجه از صبر مائده سادات داشته باشم هفتمین روز شهادت سید رسول بود مرتضی داشت منو میبرد خونه خودشون نمیدونم چرا تواین هفت روز انقدر آروم شده انگار میخاد چیزی بهم بگه اما نمیتونه •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ رفتم سمت در ورودی کوچه اومدم در باز کنم که از هوش رفتم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌میگویند حرف ها هم پا دارند... پاهای بزرگی که گاهی روی دلی میگذارند و جایشان برای همیشه میماند... ‌ مراقب حرف هایمان باشیم دلی که رنجید از کسی خرسندکردنش مشکل است... ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
°``[ 🌸🍃 ]``° `` `` ‌ ‌ رفیق‌جان... ‌ شھادت‌آمدنی‌نیست‌رسیدنی‌است بایدآنقدربدوے‌تابه‌آن‌برسی... ‌ اگہ‌بنشینۍتابیاید همہ‌السابقون‌می‌شوند می‌‌روند و‌این‌تو‌هستی که‌جاخواهی‌ماند... ‌ ‌ •| •| •| °[ @MONTAZERZOHOR313313 ]° °``[ 🌸🍃 ]``°
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_شصت •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق به سمت خونه ای پسرد
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| ما زودتر از مادرجون اینا به سمت خونه راه افتادیم با اتمام نمازمون صدای در اومد یعنی مادرجون اینا اومدم جانمازمون گذاشتم سر جاشون نشستم روبروی مرتضی - مرتضی + جانم - چیزی شده ؟ + نه چطور مگه ؟ - احساس میکنم میخای یه چیزی بهم بگی اما نمیتونی + آره سادات نمیتونم از واکنش تو میترسم - از واکنش من؟ + آره اگه قول بدی آروم باشی بهت میگم - داری منو میترسونی بگو ببینم چی شده + نرگس من قبل از اینکه عاشق تو باشم عاشق اهل بیتم خیلی وقت دنبال کارای رفتنم اما سپاه اجازه نمیداد بخاطر رشته دانشگاهیم الان یک هفته است با اعزامم موافقت کردن - با اعزامت به کجا؟ + سوریه فقط ازت میخام با رفتنم موافقت کنی - یعنی چی مرتضی ؟ تو میخای میری بری سوریه ؟ + نرگس آروم باش خانم دست خودم نبود صحنه ای وداع مائده اومد جلوی چشمم با صدای بلندی و لرزانی که بخاطر گریه لرزش داشت گفتم من نمیذارم بری فهمیدی نمیذارم من طاقت مائده سادات ندارم من همش ۲۳ سالمه الان بیوه شوهر جونم بشم من نمیذارم بری + نرگس آروم باش خانم گل - خانم گل خانم گل رفتم سمت چادر مشکیم + نرگس چیکار داری میکنی؟ - بین منو سوریه باید یکی انتخاب کنی فهمیدی + نرگس زشته بیا حرف میزنیم - آقای کرمی تو حرفات زدی من نمیذارم بری از اتاق رفتم بیرون دیدم فقط آقامجتبی هست - آقا مجتبی منو میرسونی خونمون ٬٬ زنداداش چی شده؟ مگه داداش نیست ؟ - هست اما من نمیخام باهش برم مرتضی وارد اتاق شد + نرگس میشه آروم - نه نمیشه اومد گوشه چادرم گرفت دستشو رو به مجتبی گفت داداش تو برو خودمون حلش میکنیم رفتم سمت در ورودی کوچه اومدم در باز کنم که از هوش رفتم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ مرتضی توچی به نرگس خانم گفتی ؟ + آره فقط خود امام حسین کمک کنه نرگس راضی بشه •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
{🏴}🍃 🍃 ~• •~ یـک قـطـره آب بـدهـیـد بـه جـوان امـام رضـا مـی‌گـویـنـد تـشـنـه بـوده‌اسـت مـانـنـد شـهـیـد کـربـلا (شـهادت امـام جـواد(ع) تـسـلـیـت بـاد) •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• 🍃 {🏴}🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_شصت_یک •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق ما زودتر از مادر
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| تو راهرو داشتم کفشام میپوشدم + زهراجان خواهر ~~ جانم داداش + نرگس بیدارشد زنگ بزن سریع خودم میرسونم ~~ چشم داداش وارد حیاط حوزه شدم پایگاه ما پایگاه مرکزی حوزه حضرت ابوالفضل بود از دور سیدهادی دیدم بخاطر مراسمای سید رسول اومده بود قزوین اعزام من و علی دامادمون و سیدهادی باهم بود سیدهادی : سلام شوهرعمه 😂😂 + سلام هادی حوصله شوخی ندارما سیدهادی: چی شده مرتضی + امروز به عمت جریان اعزام گفتم خیلی بهم ریخت گفت یا من یا سوریه سیدهادی : نرگس سادات چنین حرفی زد؟ + آره سیدهادی: جدی نگیر بخاطر شهادت رسول بهم ریخته آروم میشه + تو چیکارکردی؟ سیدهادی: هیچی بابا فنقل ما تا اعزام دنیا اومده اجازه گرفتم إه علی هم اومد سیدهادی : علی خیلی شادیا علی: آره بابا ۵ روز دیگه عروسیمه ۲۰ روز دیگه هم که اعزامم مرتضی توچی به نرگس خانم گفتی ؟ + آره فقط خود امام حسین کمک کنه نرگس راضی بشه علی: نگران نباش داداش ان شاالله اجازه میده + من برم کلاس الان شروع میشه برای دعای کمیل میام بریم مزارشهدا تو پایگاه من مربی جودو بودم تو دعای کمیل خیلی حالم بد بود از خود آقا امام حسین خاستم لیاقت دفاع از حرم دختر و خواهرشو بهم بده به سمت خونه رفتم + زهراجان نرگس بیدارنشده زهرا : نه داداش + پس من برم استراحت کنم مادر: شام نمیخوری مرتضی + نه میل ندارم مادر: خودت ناراحت نکن توکل کن به خود خانم حضرت زینب + باشه یاعلی •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ جانم چرا گریه میکنی خانمم - ببخشید منو خیلی بد رفتار کردم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌گاهی نیاز است بجای خواندن هزاران کتاب و نقد و بررسی دیگران لحظه ای خود را بخوانیم و مرور کنیم... ‌ شاید به نکاتی رسیدیم که در وجود خودمان هم بود و باعث شد دیگر سراغ دیگران نرویم... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
•• 🍹 •• •[ یک زن جذاب با وجود جذابیت و ظاهرے عالے اگر غـرغـرو باشد اگر عصبـے باشد اگر بهـانه گیر باشد اگر اسـترس داشته باشد اگر بے اعتماد به نـفس باشد اگر نسبت به مسائل بدبین و با نگاهے منفـے بنـگرد ارزشهاے خود را نزد همسر به تدریج از دست خواهد داد زنان خوش بین جذابند؛ جذاب بودن مهمتر از زیبا بودنست زیبایے عادے میشود؛ اما جذابیت عادے نمیشود چرا که اولے در ظاهر و دومے در باطن •| •| @Montazerzohor313313 ••🍹••
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_شصت_دوم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق تو راهرو داشتم
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| نرگس سادات# با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم یه ربع مونده به اذان صبح از خوابی که دیده بودم استرس داشتم رفتم سمت مرتضی منتظر موندم سجده آخر نمازش بره - 😭😭😭😭مرتضی + جانم چرا گریه میکنی خانمم - ببخشید منو خیلی بد رفتار کردم + نه جانم من بهت حق میدم سرم کشید تو آغوشش + چی شده ساداتم چرا بهم ریختی - مرتضی 😭😭😭 یه خواب دیدم + چه خوابی - خواب دیدم تو یه صف طولانی وایستادم نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود یه آقای خیلی نورانی نشسته بود پرونده ها نگاه میکرد بعدش امضا میزد اما من نه تنها به آقا نزدیک نمیشدم بلکه هی دور میشدم یهو یه نفر گفت خانم حضرت زینب داره با یارانش میاد مرتضی😭😭😭 توام تو جمع یاران خانم بودی اما یه دستت نبود اومدی سمتم گفتی صبرکن میرسی اول صف بعدش رفتی اما اون آقای نورانی انگار ازمن ناراحت بود + ان شاالله خیره فردا صبح برو پیش استاد احدی تعبیر خوابت بپرس - حتما + پاشو نماز بخونیم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ با حال آشفته ای رفتم سمت خونه مرتضی اینا تمام راه گریه میکردم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌میگفت ‌همیشه درختی که از حیاط یا دیوار باغ بیرون زده باشه ‌ازهمه درخت ها بیشتر بار میده... ‌ چون اون بار زیاد بخاطر روزی دیگرانه... ‌ میگفت همین رو به عنوان یه روش تو زندگیت داشته باش ‌ به فکر دیگران باش تا برکت ببینی... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥