•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت_سی_و_پنجم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_عشق شش بار تواین
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـت_سی_ششم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_عشق
وارد خونه شدم
عزیزجون رفته بود خونه همسایمون برای کمک به آش نذری
رفتم لباسام عوض کردم اومدم تو پذیرایی
روم نمیشود به آقاجون بگم
آقاجون : نرگس جان بابا چیزی میخای به من بگی؟
- آقاجون میخام یه چیزی بهتون و باهتون حرف بزنم
آقاجون : باشه بابا بریم حیاط
رفتیم حیاط رو تاپ دونفر نشستیم آقاجون شما به من اطمینان دارید
آقاجون : گل ناز بابا این چه حرفیه
چی شده باباجان
- آقاجون قول بدید ازدستم ناراحت نشید
آقاجون - چشم بابا
بگو چی شده
- حاج بابا استادم ازمن امروز خواستگاری کرد
آقاجون : خب باباجان این اون مقدمه چینی نمیخاستم دخترم
وقتی یه دختر بزرگ میشه
هزارتا خواستگار داره
توام که سه ترم این آقا میشناسی فکرات بکن جواب بده
اما نرگس سادات
تا نگفتی بله
من پشتم
اما با گفتن بله باید تا آخر به پای بله ای که گفتی بمونی
- آقاجون اجازه میدید برم شلمچه فکر کنم جواب بدم
آقاجون : آره بابا برو
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
راهی شلمچه شدیم
کفشام ورودی شلمچه درآوردم و قدم به خاک مقدس شلمچه گذاشتم
•[
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄