eitaa logo
🇵🇸🇮🇷•|منتظران مهدی|•🇮🇷🇵🇸
99 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
51 فایل
بسم رب شهدا باخدا باش و پادشاهی کن بیخدا باش و هرچه خواهی کن این کانال برای اعضای بالا درست نشده هدف اصلی ما ظهور آقا امام زمان است ان شاءلله پیام سنجاق شده کانال برای دسترسی بهتر مطالب است یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️ 🇮🇷♥️
😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐 😎🖐
ایرانم🇮🇷❤️ افتخار چادری ام🙂💕 ام🇮🇷🖐🏻 از نسل زینبم😍🕊 با غیرتم😌♥️ وطنمم🔗🇮🇷 دین و رهبرمم🦋😍 حسینی ام🙂❤️ آینده نظامی میشم😍🖐🏻 کنید👌 حداکثری🦋 با غیرت پخش کنن😏❤️
😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻 😎✌️🏻
#حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب #اربعین #حجاب همہ باهـ‌م فور‌ ڪنیم تا این دو هشتگ داغ بشن😍😍
خبری که هیچ وقت دیده نشد سمت راستی رضا شریفی هستند، مرزبانی که حین ماموریت تو بانه کردستان به شهادت میرسه؛ سمت چپی مهسا امینی ساکن سقز کردستان که علت فوتشون رو همه میدونند! هر دو در یک زمان آسمانی میشوند ولی قدرت رسانه در انتشار، یکی را بایکوت خبری و دیگری را تیتر اول رسانه ها میکنن
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چادرم رامحکم‌تر می‌گیرم 😌 وقتی می‌فهمم من چه قدر امام زمانم را خوشحال می‌کند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Homayoun Shajarian - Irane Man (320).mp3
17M
ای در رگانم خون وطن ای پرچمت ما را کفن دور از تو بادا اهرمن... ایران من
ای‌بابا ای‌بابا بد شد که :)😂💔 اگه بخاطر مهسا کشف حجاب کردید ماهم بخاطر این خانم حجابمون رو محکمتر از همیشه نگه میداریم . . ! ما با هم خیلی فرق داریم !! به قول اون خانم : بازم حماسه سازی عصر ِ عاشوراست اگر خاندان عقیله بنی هاشم شهید شدند ولی زینب تنها نیست :) غیرت علوی این نیست حاجی ؛ غیرتتون ُ دریابید !
•🇮🇷🇮🇷• ❌توجه توجه❌ دوستانی که اینستاگرام دارید برید زیر اخرین پست حضرت اقا و کامنت بزارید خیلیا ریختن دارن توهین میکنن به رهبرمون‼️ 🔴حتما حتما حتما این کامنتارو بزارید👇🏻👇🏻 🔻انتشار بدید و در کانالاتون بزارید تا بقیه هم باهامون هم صدا بشن و مشتی بزنیم تو دهن دشمنا
ما همه تحت ولایت رهبری هزاران تا نا موافقم باشه تا جهاد یک ایرانی در رگ داریم هیچ دولتی کمنستی حق دخالت در کشور عزیزمان را ندارد ما جان می‌دهیم برای امنیت و پایداری ایران وانقلاب
این سر خانومی هست که حتی نخاعش هم وصله دلم نیومد پخش کنم سانسور کردم
🎥نوبت جهاد به شما هم رسید.... یادتان هست چقدر غبطه میخوردید که چرا نمی‌توانید لباس رزم بپوشید و در میدان جنگ با دشمنان مبارزه کنید؟ تمام جبهه کفر و شیاطین با همه ابزارش به جنگ شما آمده است خانم محجبهـ🌸 اکنون در وسط میدان نبرد هستید و فرمانده و سرباز این میدان هم فقط شما هستید .همینطور که دارید راه میروید مبارزه و جهاد میکنید❤️❗️ بدون اینکه چیزی بگویید😍...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ❣ 💫شهید احمد علی نیری💫 ............... 💠دوباره اشک از چشمانش جاری شد.بعد ادامه داد: وقتی احمدعلی به اینجا می آمد همه‌ی بچه ها را جمع می کرد.آن ها را می برد مسجد و برایشان صحبت می کرد. قرآن به بچه ها یاد می داد.احکام می گفت.با بچه ها بازی می کرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمدعلی بزرگ تر بودند.اما همه‌ او را قبول داشتند. 💠همه اهالی او را دوست داشتند.احمد استاد جذب جوان ها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجد جامع آیینه ورزان جمع می شدند و یک لحظه از او جدا نمی شدند. خیلی از اهالی اینجا را احمدعلی هدایت کرد. 🌷چند تا از آنها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمد شهید شدند. یادش بخیر احمد چه آدمی بود.ما بزرگتر ها هم تحت تاثیر او بودیم.. خدا می داند وقتی توی کوچه و باغ ها راه می رفت انگار همه در و دیوار به او سلام می کردند! پیرمرد این ها را گفت و دوباره اشک از چشمانش جاری شد. همسر همین آقا وقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید: حاج اقا چی شده؟! من پنجاه سال با حاجی زندگی می کنم، تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه! شما چه گفتید که اشک حاجی رو در آوردید؟! 🌿حتی بعضی از بچه ها احمداقا را می شناختند .می گفتند: از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و.... 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️
💚یا امیرالمومنین حیدر💚: 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 راوی: دکترمحسن نوری 💠به جرئت می توانم بگویم که احمداقا خودیت نداشت.نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود.برای همین به نظر می آمد که به برخی از اسرار غیب دست پیدا کرده. ✨گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود.پیش بینی ها و خبر از آینده می داد که برای ما بسیار با ارزش بود. ✨من از دوستان احمداقا بودم.خاطرم هست یک روز در این سال‌های آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمداقا مخفیانه به من گفت: شما دوتا حاجت داری که این دو حاجت را از خدا طلب کردی. ☘اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه ، موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبه‌ی خوبی از اعمال و نفس خودت داشته باشی یا نه‌. ✨من خیلی تعجب کردم.ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل عاشورا و یک روز بعد عاشورا مراقبه‌ی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند. ☘بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجت‌ها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه. 💠خداروشکر، من آن سال حال خوبی داشتم.خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد.. در روزهای دهه‌ی اول مراقبه‌ی خودم را بیشتر کردم.در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند. ☘بعد از دو، سه روز احمداقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشار داد و به من گفت: بارک الله وظیفه ات را خوب انجام دادی.خداوند یکی از آن حاجت هایت را به تو می دهد. ✨بعد به من گفت: می خواهی بگویم چه حاجتی داری؟! من روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقه ای که به ایشان داشتم گفتم: نه نیازی نیست. ☘چند روز بعد حاجت اول من روا شد☘ 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶 ... ↪️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💫شهید احمد علی نیری💫 قسمت_قبل گذشت تا ایام اربعین. ایشان مجدداً به من گفت: خداوند می خواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت می کنی. من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد... آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. اما به دلیل ملاحظه‌ای که داشتم نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم. خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم. بعد آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم. بعد از اربعین به خدمت احمداقا رسیدم. از ایشان درباره‌ی خودم سؤال کردم گفت: "متاسفانه وضعیت خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلا به شما نمی دهد.بعد اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبه‌ای که باید داشته باشی." این تسلط روحی ایشان بر دوستانش باعث شده بود که احمداقا بیشتر از یک دوست برای ما باشد. او برای ما یک مربی بود. یک استاد اخلاق.. ما علاقه‌ی شدیدی نسبت به احمداقا داشتیم.. منتهی احمداقا آن قدر تکامل پیدا کرده بود، آن قدر مدارج عالیه را طی کرده بود و این اواخر به حضرت حق تقرب پیدا کرده بود ، که دیگر ماندنش در دنیا خیلی سخت به نظر می آمد. 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💫شهید احمدعلی نیری💫 💎در حدیث قدسی آمده: اخلاص سرّی از اسرار من است که در دل بندگان محبوب خویش به امانت نهاده‌ام.💎 💠خالصانه برای خدا کار می کرد.احمداقا سخت ترین کارها را در مسجد انجام می داد. یکبار یادم هست که می خواست بخاری مسجد را روشن کند.یک دفعه به خاطر گازی که در آن جمع شده بود صدای انفجار آمد! خدا خیلی رحم کرد.آتش زیادی از دهانه‌ی بخاری خارج شد و تمام ابرو ها و ریش احمداقا سوخت.اما او خیلی تحمل داشت.حتی یک آه هم نکشید. 🌾💚🌾💚🌾💚🌾💚🌾 بار دیگر در تزیین مسجد برای نیمه شعبان از روی نردبان به زمین افتاد و دستش شکست‌ اما این اتفاقات ذره‌ای در او تردید ایجاد نکرد. او با جدیت کار در مسجد را ادامه می داد. ☘می دانست حضرت زهرا(س)در حدیث زیبایی می فرمایند:کسی که عبادت خالصانه‌اش را به سوی خدا بفرستد، خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهد فرستاد. 🔶 ... ↪️ 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
💚یا امیرالمومنین حیدر💚: 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ❣ 💫شهید احمد علی نیری💫 💠شنیده بودم که احمد مشغول نگارش قرآن است. قبلا یک بار کل قرآن را نوشته بود‌.بعد هدیه داد به یکی از دوستان. برای بار دوم کار نگارش را آغاز کرد. اما این بار کار را تمام نکرد! پرسیدم: تو که شروع کردی، خب تمامش کن و بده به من. گفت: نه، اولش با اخلاص بود. اما الان احساس می کنم اخلاص لازم برای این کار را ندارم. 💠احمد بنا به گفته‌ی مادرش هیچ گونه هوا و هوسی نداشت‌.یک بار ندیدیم که بگوید فلان غذا را دوست دارم یا اینکه فلان چیز را می خواهم.اصلا این گونه نبود. زندگی او ساده و بی آلایش بود.اصلا به دنبال مد و لباس شیک و....نبود. البته اشتباه نشود. احمداقا همیشه تمیز بود.کُت ساده و تمیز، محاسن و موهای کوتاه، چهره‌ای خندان و آرامش خاصی که انسان را به خدا نزدیک می کرد از ویژگی های او بود که از اخلاصش نشئت می گرفت. ☘بارها به شاگردانی که با او بودند سفارش می کرد که فلانی نور صورتت کم شده! فلانی با دوستان خوبی همراه نیستی! یا برعکس، درباره کار خوب افراد نیز چنین عباراتی داشت. ☘احمداقا توجه داشت .. به کسانی بگوید که در پی رشد معنوی هستند.او خالصانه با آن ها صحبت می کرد و تلاش داشت آن ها را کمی بالا بیارد. 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 راوی:دوستان شهید 💠بارها باخودم فکر کرده‌ام که« راه نجات و سعادت» در چیست؟ در«دوری از مردم»یا «با مردم»بودن؟ آیا می توان دوست خدا شد و در عین حال در متن زندگی بود؟ چگونه می توان کارهای متضاد را باهم انجام داد؟هم با مردم معاشرت کرد، هم درس خواند، هم کار کرد، هم با دوستان خندید و گریه کرد، هم تلخ و شیرین روزگار را چشید و.... اما در عین حال در نمازها معراج داشت. 💠بارها از خودم سوال کردم: آیا راه رسیدن به مقام بندگی پایان یافته؟ آیا افراد نظیر احمد آقا الگوهایی دست نیافتنی هستند؟وصدها پرسش دیگر. ☘اما با نگاه به روز مره‌ی احمداقا می بینیم که راه رسیدن به خدا و قرب الهی و رسیدن به اولیای حق از متن جریان زندگی شکل می گیرد. 🌹✨در این صورت است که همه‌ی نظام هستی گهواره‌ی رشد آدمی است✨🌹 ☘باید گفت:تفاوت مهم احمداقا با دیگران از«شناخت»او به هستی سرچشمه می گرفت. از این رو عمل هرچند اندک ایشان عارفانه بود و قیمتی بی انتها داشت. او انسانی عقل گرا بود، و این ویژگی بارز شاگردان حضرت آیت الله حق شناس بود. 🍁✨این ویژگی از آن جهت مهم است که در دوران ما عرفان های کاذب و پوشالی، بلای جان عاشقان طریق خدا شده. متاسفانه شاهدیم که عده‌ای با بی اعتنایی به راه نورانی عقل، راه عرفان های غیر قرآنی و غیر عقلانی و خودساخته را در پیش گرفته‌اند.. آنها در خیال باطل خود می پندارند،لازمه‌ی دین داری و دوستی با خدا، ترک زندگی و بی توجهی به وظایف انسانی است. کسانی که خود و افراد ساده دل پیرو خود را به سوی هلاکت می کشانند.✨🍁 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 📖عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 راوی:دوستان شهید 💠بارها باخودم فکر کرده‌ام که« راه نجات و سعادت» در چیست؟ در«دوری از مردم»یا «با مردم»بودن؟ آیا می توان دوست خدا شد و در عین حال در متن زندگی بود؟ چگونه می توان کارهای متضاد را باهم انجام داد؟هم با مردم معاشرت کرد، هم درس خواند، هم کار کرد، هم با دوستان خندید و گریه کرد، هم تلخ و شیرین روزگار را چشید و.... اما در عین حال در نمازها معراج داشت. 💠بارها از خودم سوال کردم: آیا راه رسیدن به مقام بندگی پایان یافته؟ آیا افراد نظیر احمد آقا الگوهایی دست نیافتنی هستند؟وصدها پرسش دیگر. ☘اما با نگاه به روز مره‌ی احمداقا می بینیم که راه رسیدن به خدا و قرب الهی و رسیدن به اولیای حق از متن جریان زندگی شکل می گیرد. 🌹✨در این صورت است که همه‌ی نظام هستی گهواره‌ی رشد آدمی است✨🌹 ☘باید گفت:تفاوت مهم احمداقا با دیگران از«شناخت»او به هستی سرچشمه می گرفت. از این رو عمل هرچند اندک ایشان عارفانه بود و قیمتی بی انتها داشت. او انسانی عقل گرا بود، و این ویژگی بارز شاگردان حضرت آیت الله حق شناس بود. 🍁✨این ویژگی از آن جهت مهم است که در دوران ما عرفان های کاذب و پوشالی، بلای جان عاشقان طریق خدا شده. متاسفانه شاهدیم که عده‌ای با بی اعتنایی به راه نورانی عقل، راه عرفان های غیر قرآنی و غیر عقلانی و خودساخته را در پیش گرفته‌اند.. آنها در خیال باطل خود می پندارند،لازمه‌ی دین داری و دوستی با خدا، ترک زندگی و بی توجهی به وظایف انسانی است. کسانی که خود و افراد ساده دل پیرو خود را به سوی هلاکت می کشانند.✨🍁 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل 💠احمداقا به عنوان یک عارف عاقل، به تمام وظایف زندگی توجه داشت. درس، کار، ورزش، نظافت، ارتباط با مردم، تحلیل سیاسی و اجتماعی و... این ها باعث شد که از او یک الگوی مثال زدنی ساخته شود‌. هنوز خاطره‌ی کارهای او در ذهن بچه‌های محل باقی مانده. زمانی که با آن ها فوتبال بازی می کرد. درآبدار خانه‌ی مسجد برای مردم چای می ریخت و.... 💠شناخت صحیح احمداقا از زندگی و بندگی، او را به اوج قله‌ های عبودیت رساند. او در سنین جوانی مانند یک مرد دنیا دیده با وقایع برخورد می کرد‌ حقیقت اعمال را می دید و... 🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿 یک بار با ایشان به روستای آینه ورزان رفتیم.بعد از کمی تفریح و بازی، نشسته بودیم کنار هم. یک زنبور دور صورت من می چرخید. با ناراحتی و عصبانیت تلاش می کردم که او را دور کنم. اما احمداقا که کنار من بود بی توجه به آن زنبور به کارهای من نگاه می کرد‌. ☘بعد لبخندی زد و گفت: یقین داشته باش! بعد که تعجب من را دید ادامه داد:یقین داشته باش که هیچ حیوان گزنده‌ای بنده‌ی مؤمن خدا را اذیت نمی کند‌. 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل 💠نمی دانم چرا، اما جمال و چند تن از دوستانش همیشه می گفتند که آرزو داریم گمنام بمانیم! در ولفجر۴ در ارتفاعات غرب کشور آرزوی آنها براورده شد. 🌿مدتی بود که از آنها خبر نداشتیم‌ مادرم که جمال را بسیار دوست داشت بیش از همه بی تابی می کرد.تا اینکه یک روز خبر خوشی آمد! یکی از دوستان جمال به محل آمده بود.می گفت: مطمئن هستم که جمال زنده است. مجروح شده و به زودی بر می گردد. 🌿آنقدر خوشحال بودم که نمی دانستم چه کار کنم.دویدم به سمت مسجد. در مواقع خوشحالی و ناراحتی سنگ صبور من احمداقا بود. من آن زمان شب و روز با احمداقا بودم‌. با خوشحالی وارد دفتر بسیج شدم.دیدم احمدآقا مشغول نوشتن پلاکارد است:عروج خونین شهید جمال محمدشاهی را.... گفتم: احمداقا ننویس!خبر خوش،خبر خوش از خوشحالی نمی توانستم کلمات را کامل بگویم. گفتم: احمداقا یکی از رفقای جمال اومده میگه جمال زنده است. خودش دیده که جمال مجروح شده و بردنش بیمارستان. 🌿خیره شدم به چشمای احمداقا. اصلا خوشحال نشده بود!سرش را پایین انداخت و مشغول نوشتن ادامه جمله شد. گفتم:احمداقا ننویس،مگه نشنیدی،جمال زنده است. اگه مامانم این پلاکارد رو ببینه، دق میکنه. سرش رو بلند کرد و گفت: من جمال شما رو دیدم.توی بهشت بود.همان دو ماه پیش موقع عملیات شهید شده! انگار آب سردی روی من ریخته بودند. همه‌ی غم ها به سراغم آمد. من به حرف احمدآقا اطمینان داشتم.. 💠کمی با حالت پریشانی به احمداقا نگاه کردم. همه‌ی خاطرات داداش جمال از جلوی چشمانم عبور کرد. آب دهانم را فرو دادم و گفتم: داداشم حرف دیگه ای نزد؟ احمداقا سرش را بالا آورد و ادامه داد: چرا، به من گفت: دو ماه برام نماز قضا بخوان.من هم چند وقتی هست که شروع کردم به خواندن. بعد از آن مطمئن شدیم که جمال شهید شده، چند روز بعد فهمیدیم خبر مجروحیت جمال هم اشتباه بود. 🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💫شهید احمدعلی نیری💫 ادامه قسمت قبل 💠نمی دانم چرا، اما جمال و چند تن از دوستانش همیشه می گفتند که آرزو داریم گمنام بمانیم! در ولفجر۴ در ارتفاعات غرب کشور آرزوی آنها براورده شد. 🌿مدتی بود که از آنها خبر نداشتیم‌ مادرم که جمال را بسیار دوست داشت بیش از همه بی تابی می کرد.تا اینکه یک روز خبر خوشی آمد! یکی از دوستان جمال به محل آمده بود.می گفت: مطمئن هستم که جمال زنده است. مجروح شده و به زودی بر می گردد. 🌿آنقدر خوشحال بودم که نمی دانستم چه کار کنم.دویدم به سمت مسجد. در مواقع خوشحالی و ناراحتی سنگ صبور من احمداقا بود. من آن زمان شب و روز با احمداقا بودم‌. با خوشحالی وارد دفتر بسیج شدم.دیدم احمدآقا مشغول نوشتن پلاکارد است:عروج خونین شهید جمال محمدشاهی را.... گفتم: احمداقا ننویس!خبر خوش،خبر خوش از خوشحالی نمی توانستم کلمات را کامل بگویم. گفتم: احمداقا یکی از رفقای جمال اومده میگه جمال زنده است. خودش دیده که جمال مجروح شده و بردنش بیمارستان. 🌿خیره شدم به چشمای احمداقا. اصلا خوشحال نشده بود!سرش را پایین انداخت و مشغول نوشتن ادامه جمله شد. گفتم:احمداقا ننویس،مگه نشنیدی،جمال زنده است. اگه مامانم این پلاکارد رو ببینه، دق میکنه. سرش رو بلند کرد و گفت: من جمال شما رو دیدم.توی بهشت بود.همان دو ماه پیش موقع عملیات شهید شده! انگار آب سردی روی من ریخته بودند. همه‌ی غم ها به سراغم آمد. من به حرف احمدآقا اطمینان داشتم.. 💠کمی با حالت پریشانی به احمداقا نگاه کردم. همه‌ی خاطرات داداش جمال از جلوی چشمانم عبور کرد. آب دهانم را فرو دادم و گفتم: داداشم حرف دیگه ای نزد؟ احمداقا سرش را بالا آورد و ادامه داد: چرا، به من گفت: دو ماه برام نماز قضا بخوان.من هم چند وقتی هست که شروع کردم به خواندن. بعد از آن مطمئن شدیم که جمال شهید شده، چند روز بعد فهمیدیم خبر مجروحیت جمال هم اشتباه بود. 🔶ادامـــــه دارد...