✅ اثبات امامت علی(ع) با سیره پیامبر(ص)
👈 مهمترین تلاش های پیامبراکرم(ص) که جانشینی امام علی(ع) و خلافت بلافصل آن حضرت را اثبات می کند
🔶 سیره و مجموعه تعاملات پیامبر گرامی(ص) و رفتارهای آن حضرت در خصوص امام علی(ع) به حدی شفاف و روشن است که جای هیچگونه تردید وشبهه را در مورد جانشینی پیامبر(ص) و امامت آن حضرت باقی نمیگذارد. در اینجا به برخی از اهم این شاخصهای رفتاری که دال بر اثبات امامت علی(ع) و جانشینی بلافصل آن حضرت است به نحو اجمال اشاره میکنیم:
1⃣ حدیث یومالانذار
پیامبر خدا بر اساس آیه شریفه: «و انذر عشیرتک الاقربین» و خویشان نزدیکت را هشدار بده! (شعراء ۲۱۴) مامور میشود خویشان خود را به اسلام دعوت کند. چون آنان با دعوت پیامبر گرد هم میآیند، حضرت میکوشد با فراهم آوردن مقدمات زمینه را برای رساندن و فهماندن پیام اصلی به جمع حاضر آماده گرداند. سپس میفرماید: کدامتان مرا بر این کار یاری میدهد تا برادر وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ در آن جمع تنها کسی که به این فراخوان پاسخ مثبت میدهد. علی(ع) است. پیامبر خدا(ص) پس از آن پاسخ مثبت میفرماید: این برادر و وصی و جانشین من در میان شما است. پس گوش به فرمان و مطیع او باشید. (تاریخ طبری، ج۲ ص۳۱۹)
2⃣ احادیث وصایت و وراثت
وصیت برای تداوم راه و حراست مکتب، همواره سیره رسولان الهی بوده است. پیامبر گرامی نیز با تصریح به این حقیقت در موارد متعدد و مناسبتهای مختلف وصایت و وراثت را برای علی(ع) رقم زده است. از جمله فرموده است: «ان لکل نبی وصیا و وارثا، و ان علیا وصیی و وراثی» بیگمان هر پیامبری وصی و وارثی دارد و علی وصی و وراث من است. (تاریخ دشمق، ج۴۲ ص۳۹۲)
در فصل «احادیث وراثت» متون روایی و تاریخی این حقیقت بر اساس منابع شیعه و سنی موجود است. این متون شامل جملاتی است که در آنها پیامبر خدا(ص) به صراحت علی(ع) را وارث خود، وارث علم و گنجینه دانش خود، و نهایتا وارث به پیشوایی امت خویش معرفی مینماید. (معالم المدرستین، ج۱ ص۴۸۳)
3⃣ احادیث منزلت
از جمله شکوهمندترین عناوینی که پیامبراکرم(ص) با آن از علی(ع) یاد کرده است، «همسانی» و «همشانی» علی(ع) با ایشان در کار رهبری است. اینگونه احادیث در قلم و بیان عاملان و محدثان به اقتضای صراحت کلام پیامبر به «احادیث منزلت» مشهورند. پیامبر خدا این جایگاه بلند علی(ع) را با عبارات مختلف از جمله با این عبارت طرح فرموده است: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی» تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست. (همان، ج۲ ص۳۷)
و در برخی نقلها آمده است که پیامبراکرم(ص) پیش از این جمله صریحا فرموده است: «انه لابد من امام و امیر، فانا الامام، و انت الامیر» مردمان را امام و امیری لازم است، من امامم و تو امیر هستی. (همان)
4⃣ حدیث ثقلین
حدیث ثقلین با محتوایی واحد و گونههای بیانی مکرر، بارها به وسیله پیامبراکرم(ص) در مکانهای مختلف: عرفه، مسجد خیف، غدیرخم، حجره شریفش به هنگام شدت بیماری در آخرین لحظات زندگانی و... بیان شده است، و بسیاری از صحابه نیز آن را روایت و گزارش کردهاند. یکی از گونههای مختلف نقل این حدیث چنین است: من در میان شما چیزی به یادگار میگذارم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گمراه نگردید. کتاب خدا که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است- و عترتم، اهل بیتم هرگز این دو ازهم جدا نشوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبود من چگونه با آن دو رفتار میکنید. (سنن ترمذی، ج۵ ص۶۶۳)/کیهان
🌷 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
در آسمان دو فرشته است که موکل بندگانند، اگر کسی تواضع کند، بلندش میکنند (و مقامش را بالا میبرند) و اگر تکبر کند پائینش میآورند (و در نزد مردم پست میکنند).
📗 وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۲۷۲
#یا_امام_زمان
من سرم گرم گناه است، سرم داد بزن
سینه ات سخت به تنگ آمده! فریاد بزن
جمعه هایی که نبودید، به تفریح زدیم
ما فقط درغم هجران تو تسبیح زدیم
جمعههای_نیامدنٺ_چقدر_دلگیر_است
🌹تعجیل در ظهور و سلامتی مولامون امام مهدی (عج) پنج صلوات 🌹
🌼🍃 اللهُمَّ عَجِّلْ الِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🍃🌼
🌸داستانی زیبا وتکان دهنده🌸
اگراشکتان جاری شدگرفتارها ومریضها رو هم دعا کنید
بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید: با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی میکردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم.
مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار میکرد و یک هفته استراحت
در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است.
برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که میتوانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر میزدم و جویای احوال او میشدم.به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام میورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.
دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار میورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم.
دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سورهی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم. کسی در خواب به من میگفت: «چطور میخوابی در حالی که خدا بیدار است؟ برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن، خداوند دعاهایت را میپذیرد.» با عجله رفتم وضو گرفتم، با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم مینگریستم و اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم:
«یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بندهای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شدهایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایهی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کورهی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشتهاند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.»
قبل از اینکه سپیدهی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم، همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا میزد و میگفت: تو کی هستی؟ اینجا چکار میکنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم. آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود! با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم.
او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمیدانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟ گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم. همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفتزده شدند و همه میگفتند: سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده میگرداند.
پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد، در بارهی آن رویداد تنها این را به یاد میآورد که قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و نمیدانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه.
بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانوادهی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت.
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓چرا رهبری چیزی نمیگوید علناً؟
✔️مردم نفهمند امام علی(ع) هم که نمونه عالی حکومت داریست خانه نشین میشود و نمیتواند کاری بکند.
4_5960811516130231781.mp3
1.9M
🌷 نکته زیبا از علامه حسن زاده و مشغول کردن نفس
🔊 استاد خسروجردی
@montzeran