«اين آيه در باره دو تن از اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم نازل شده است كه از رفيق خود سلمان غيبت كردند. چون او را خدمت پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم فرستادند تا برايشان غذا بياورد، پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم او را نزد اسامة بن زيد كه مسئول [بيت المال] بود فرستاد تا غذا بگيرد. اسامه گفت چيزى ندارم كه به تو بدهم. هنگامى كه سلمان نزد آن دو برگشت گفتند چرا غذا نياوردى؟ گفت خدمت پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم رسيدم، ايشان مرا نزد اسامه فرستاد و او گفت الان چيزى ندارم، به اين جهت نتوانستم چيزى تهيّه كنم. آن دو نفر گفتند: اسامه بخل ورزيد و غذا نداد، و در باره سلمان گفتند:
اگر او را به سراغ چاه سميحه[١١] بفرستيم آب فروكش خواهد كرد و خشك خواهد شد. آنگاه اين دو نفر راه افتادند تا نزد اسامه بيايند و بررسى كنند كه چرا اسامه به سلمان غذايى نداده است. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود
من آثار خوردن گوشت در دهان شما میبينم. گفتند: ما امروز گوشت نخوردهايم. فرمود: گوشت سلمان و اسامه را میخورديد [: غيبت اين دو را میکرديد]. سپس اين آيه نازل شد.»
روايات ديگرى نيز رسيده كه غيبت به منزله خوردن گوشت مسلمان مرده است.[١٢] به هر حال، اين تشبيه بیسابقه در قرآن و نيز تأكيد روايات در توضيح مطلب، بيان كننده زشتى اين عمل است كه بدترين ظلم و ستم نسبت به برادر دينى است و در ننگين بودن اين عمل همين بس كه گرگ نسبت به گرگ اين كار را انجام نمیدهد:
روايات ديگرى نيز رسيده كه غيبت به منزله خوردن گوشت مسلمان مرده است.[١٢] به هر حال، اين تشبيه بیسابقه در قرآن و نيز تأكيد روايات در توضيح مطلب، بيان كننده زشتى اين عمل است كه بدترين ظلم و ستم نسبت به برادر دينى است و در ننگين بودن اين عمل همين بس كه گرگ نسبت به گرگ اين كار را انجام نمیدهد:
وَ لَيسَ الذِئب يَاكُل لَحمَ ذِئبٍ / وَ يَاكُل بَعضنَا بَعضاً عياناً
گرگ [با آن درّندگى] گوشت گرگ را نمیخورد، ولى بعضى از ما به طور علنى [گوشت] بعضى ديگر را [به وسيله غيبت] میخورد.
پینوشتها
[١] - نساء- ٣١: اگر از گناهان كبيرهاى كه از آن نهى شدهايد اجتناب كنيد گناهان كوچك شما را میپوشانيم و در جايگاهى نيكو واردتان میسازيم.
[٢] - اصول كافى، ج ٢- ص ٢٧٦، باب الكبائر، حديث ١.
[٣] - همزه- ١.
[٤] - حجرات- ١٢.
[٥] - نساء- ١٤٨.
[٦] - كشف الريبة، ص ١.
[٧] - محجة البيضاء، ج ٥- ص ٢٥٣، الترغيب و الترهيب، ج ٣- ص ٥٠٣، مكاشفة القلوب غزالى، ص ١٥٦، انوار نعمانيه، ص ٢٥٩، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج ٧٢- ص ٢٢٢.
[٨] - كشف الريبه، ص ٦، مكاسب محرمه، ص ٤٠، الترغيب و الترهيب، ج ٣- ص ٥١١، حديث ٢٤، وسائل الشيعه، ج ٨- ص ٦٠١، انوار نعمانيه، ص ٢٥٩، جامع السعادات، ج ٢- ص ٣٠٢، محجة البيضاء، ج ٥- ص ٢٥١، احياء علوم الدين، چاپ بيروت، ج ٣- ص ١٤١.
[٩] - اصول كافى، ج ٩- ص ٣٥٩، باب السباب، حديث ٢، وسائل الشيعه، ج ٨- ص ٦١٠، حديث ٣.
[١٠] - مجمع البيان، چاپ بيروت، ج ٩- ص ١٣٥.
[١١] - « سميحه» چاه پر آبى بوده است.
[١٢] - جهت اطلاع بيشتر در اين مورد رك.: معراج السعادة، ج ٤٢٩، الترغيب و الترهيب، ج ٣- ص ٥٠٦ و ٥٠٧، احياء علوم الدين، چاپ بيروت، ج ٣- ص ١٤٢، كشف الريبه، ص ٣.
غیبت از بزرگترین گناهان است. همانطور که میدانیم سرمایه بزرگ انسان در زندگی حیثیت و آبروی اوست و هر چیزی آنرا به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد. بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب میشود و اینجاست که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگینتر است.
مفهوم غیبت
چنانچه از اسمش پیداست بدین معناست که در غیاب کسی سخن گویند. منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد خواه این عیب جسمانی باشد یا اخلاقی. در اعمال او باشد یا در سخنش و حتی در واری که مربوط به اوست مانند لباس ، خانه ، همسر ، فرزندان و مانند اینها. بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند غیبت نخواهد بود مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویی داشته باشد که در اینصورت حرام است. مثل اینکه در مقام مذمت کسی بگوید آن فرد نابیناست یا کوتاه قد است.
در تفاسیر متعدد در ذیل این آیه آمده است که آبروی برادر مسلمان همچون گوشتتن اوست و ریختن این آبرو با غیبت و فاش کردن اسرار ، مثل خوردن گوشتتن اوست در حالی که غیبت شده مثل مردگان قادر به دفاع از خود نیست. به تعبیری دیگر افراد جامعه اسلامی از مومنان تشکیل شده است و مومنان نیز به فرموده خداوند برادر یکدیگرند. عبارت «اخیه میتاً» برای این است که او بیخبر از غیبت است و عبارت «فکر هتموه» این را میرساند که کراهت شما از این کار امری ثابت و محقق است. هیچ شکی در این نیست که شما هرگز راضی نمیشوید گوشت مرده انسانی را که برادر شماست بخورید بلکه از آن کراهت دارید، پس باید از غیبت کردن هم نفرت داشته باشید.
فلسفه تحریم غیبت
یکی از فلسفههای تحریم غیبت این است که آبرو و حیثیت انسانها که سرمایه بزرگ هر فردی است در هم نشکند و شخصیت افراد لکهدار نشود.
نکته دیگر اینکه غیبت بدبینی میآفریند. پیوندهای اجتماعی را سست میکند. سرمایه اعتماد را از بین میبرد و پایههای تعاون و همکاری را متزلزل میکند.
دیگر اینکه غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد و گاه سرچشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتارها میشود و آثار سوء فردی و اجتماعی فراوانی را بدنبال میآورد.
موارد جواز غیبت
در چند مورد فقها غیبت کردن را جایز شمردهاند که عبارتند از :
غیبت از کسی که فسقش آشکار باشد نه نهانی. مثل اینکه ظرف شراب را آشکارا در خیابان بدست گرفته و بیاشامد.
در مقام شکایت مظلوم از ظالمی که به او ستم کرده و بیان ظلمی که به او شده غیبت مانعی ندارد.
هر گاه مسلمانی از کسی مشورت گیرد در باب معاملهای که با شخص معینی میخواهد انجام دهد و طرف مشورت عیبی از آن شخص میداند که اگر نگوید معامله انجام میگیرد و آن مسلمان به رنج و ضرر خواهد افتاد در اینصورت ذکر آن عیب برای چنین شخصی مانعی ندارد.
غیبت کردن به قصد نهی از منکر مانعی ندارد به این معنی که هرگاه منکری را از مسلمانی ببیند و بداند که اگر غیبتش را بکند آنرا ترک میکند در اینصورت غیبت جایز است ولی اگر احتمال بدهد که ترک کرده ذکر آن جایز نیست و حرام است.
غیبت نمودن و ظاهر کردن عیب کسی که گمراه و گمراه کننده است و در دین خدا بدعتی گذاشته به قصد اینکه مردم فریب وی را نخورند و در دامش نیفتند جایز نیست.
غیبت کردن از فاسقی که روایتی نقل کرده یا بر امری شهادت داده به قصد اینکه مردم فسق او را بشناسند و به قولش ترتیب اثر ندهند جایز است.
رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی کند زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده مقدم بر مفسده هتک ادعا کننده است.
بطور کلی هر موردی که مصلحت غیبت کردن از مفسده حتک احترام مومن بیشتر باشد غیبت جایز است.
کفاره و توبه آن
چون غیبت کردن از گناهان کبیره است اگر کسی به آن مبتلا شد واجب است فورا از آن پشیمان شود و پس از پشیمانی قلبی به زبان نیز استغفار نماید و عازم باشد که دیگر گرد چنین گناهی نرود و بار دیگر مرتکب این گناه ناپسند نشود. و از آنجا که غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد از او عذرخواهی نماید هر چند بصورت سربسته باشد و اگر دسترسی بطرف ندارد یا از دنیا برای او استغفار نموده و عمل نیک انجام دهد شاید به برکت آن خدای متعال هم وی را بخشیده و طرف مقابل را راضی سازد.
دفاع از آزادی مردان.mp3
2.11M
😉دفاع از #آزادی_مردان🤪🆗
☹️چرا اینقدر ما مردا عقب مونده ایم⁉️
😔آخه تا کی باید ساکت باشیم و هیچی نگیم⁉️
🖐خیلی از خانوما برای #آزادی شون آستین بالا زدن و دارن میجنگن اما ما مردا مث زردنبو نشستیم و کاری نمیکنیم😬...
------------------------------
🎙گوینده: آقای رضا نجان
#تولیدی #طنزطوری
#پویش_حجاب_فاطمی
https://www.instagram.com/p/CT7bl1zIHco/?utm_medium=share_sheet
👆اگر اینساگرام دارید پیچ برنامه مخاطب خاص
✅همگی یکدل و یکصدا دعای فرج مولا
صاحب الزمان عج را بخوانیم🤲
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌹
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمان الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ. اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی. السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ. الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل. یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین.
🌸سلامتی وفرج امام زمان عجل الله صلوات🌸
مولــای من💚
گاهے فکر مے کنم اگر شیعیانتان
در گم ڪردن شما✨
مانند کودکے باشند که مــادرشان را گم کرده...😭
حال چندین سال بود ڪه شما ڪنار مــا بودید و چندین سال بود منتقم خون اربابمان حسین ظهور کرده بود🌹
وقتی کودکی مادرش را گم می کند😔
هرچه به او بگویی
فقط مادرش را می خواهد🥰
همه کار هایش
بر مبنای پیدا کردن مادر است👑
گریه و زاری راه می اندازد😢
و فقط مادرش را می خواهــد
مولا جان💚
چندین سال است که گمتان کرده ایم
امـا دریغ از قدمی برای پیدا کردنتان😔
یا اباعبدالله الحسین
🌴به رسم ادب و ارادت سلام میدهیم به ارباب بی کفن:🌴
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ.✨✨✨✨✨✨
التماس دعا
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 امام زمان (عج): یادم کردی یادت کردم
🔵 آیت الله عبدالقائم شوشترى که مدتى امام جمعه شاهین شهر اصفهان بود، مىگفت که در مسجد مقدّس جمکران، نماز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ونماز تحیّت را خواندم، بعد در حیاط مسجد، زیر آسمان دو رکعت نماز استغاثه به صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) را خواندم و بعد از نماز دعاى «سلام الله الکامل التام…» را زمزمه کردم و همواره یاد مولاى عزیزم بودم.
🌕 به منزل آمدم واستراحت کردم، در عالم رؤیا روى پلى کنار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) حضرت بقیه الله الاعظم ـروحى فداه ـ را مشاهده کردم، حضرت رو به من کردند وبا انگشت به سینه من زدند وفرمودند:
«یادم کردى یادت کردم».
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰رسول خدا صلّی الله عليه وآله:
✍وَ هِی أطْهَرُ بُقاعِ الْأرْضِ وَ أعْظَمُها حُرْمَةً وَ إِنَّها لِمَنْ بَطحاءِ الْجَنَّة.
🔴 کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است.
📚بحارالانوار/ج98/ص115
#حدیث_روز
⛔ *خانم هایی که از ظاهر زیبا برخوردارند یا با ظاهری زیبا (و آرایش و کم حجاب⛔)به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند*
👇👇👇
⭕ *هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیست*❗
🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت
✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است)
📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته .
✍️ *اصل داستان*
يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم .
يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد.
✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟
گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود.
اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟
گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد.
تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم .
خيلي تشكر كرد و پياده شد .
✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم .
✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!
توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت!
شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير.
گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبودكه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود .
✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم.
گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد .
گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم.
✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم.
گفتم: با من چه كار داريد؟
گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟!
درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده ام.
يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم .
❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!
من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم!
✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود.
اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.
✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟
گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم .
حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و...
❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي،
اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي!
🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
❇️با لباسهاي تنگ و نامناسب⛔
آرايش و موهاي رنگ شده⛔
و بدون حجاب⛔
صحيح از خانه بيرون
ميآمدي، اين تعداد از مردا