eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
347 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear ورز کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇 🌿 وقتی اومدم بیرون ،تعجب کردم! سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما خبری از ماشینش نبود!! اونقدر فکرم درگیر بود،که نمیتونستم به اینکه کجا رفته فکر کنم! ماشین رو روشن کردم و راه افتادم! تمام طول راه با خودم درگیر بودم! "کدوم واقعیت رو باید قبول کنم!؟ منظورش چی بود؟ یعنی چی که آدم دیندار شاده؟ بعدم چه هدفی؟کدوم خدا؟ اون میگفت خدا رو تو اتفاقات ببین! این میگه خدا تو رو برای خودش خلق کرده! اینا چی دارن میگن!! اه... دارم دیوونه میشم! یعنی چی!"بلند بلند با خودم حرف میزدم اما هرچی میگفتم،گیج تر میشدم! اعصابم داشت خورد میشد!😣 "خاک تو سرت ترنم! فکرتو دادی دست دو تا آخوند؟؟! خر شدی؟؟اینا خودشونم نمیدونن چی میگن،😂 فقط میخوان مردمو دنبال خودشون بکشونن!! اونوقت توهم پاشدی افتادی دنبالشون؟؟😞 میخوای دوتا ریشو مشکلتو حل کنن!!؟😂 بابا هیچ هدفی برای انسان نیست! نکنه میخوای بری دنبال خدایی که وجود نداره؟؟!😠" تا خونه فکر کردم و غر زدم! خیلی دیر شده بود. با ترس و لرز وارد خونه شدم! بابا رو یکی از کاناپه ها دراز کشیده بود. مثل موش جلوی در ایستادم، هیچی نداشتم که بگم! بابا بلند شد و رفت سمت پله ها، برگشت و خیره نگاهم کرد: -فقط اگر بفهمم پات رو کج گذاشتی،من میدونم با تو!! مواظب نمره های این ترمتم باش که بدجور به ادامه ی این آزاد بودنات بستگی داره!! اخم ترسناکی رو صورتش بود! مامان هم سرش رو تکون داد و پشت سر بابا رفت تو اتاق! رفتم آشپزخونه، شامم رو برداشتم و بردم بالا تو اتاقم.اعصابم از قبل هم خوردتر شده بود! "اینهمه گند زدی،بس نیست؟ بفهمه افتادی دنبال آخوندا دیگه خودش اقدام به کشتنت میکنه!"😡 اینقدر عصبی و کلافه بودم که بعد از چندقاشق قرص آرامبخشم رو خوردم و خوابیدم...! نزدیکای ظهر بود که بیدار شدم. سرم درد میکرد.😣 خودم رو راضی کردم که دیگه نرم دنبالش! با این فکر که:"من میخواستم بدونم کجاها میره و چیکار میکنه،که حالا فهمیدم! پس دیگه نیازی نیست که بازم برم!" موفق شدم که مانتوم رو از تنم دربیارم و بشینم پای درسم.هنوز ذهنم درگیر حرفایی بود که شنیده بودم و این نمیذاشت تمرکز کنم!فردا امتحان سختی داشتم،اما اصلا فکرم یک جا نمیموند!! از یک طرف هم همش دلم میخواست بلند شم و برم دنبالش!انگار عادت کرده بودم به این کار! نگاهم به کتاب بود،اما چشمام کلمات رو نمیدید!نصف یکی از صفحه ها خالی بود، خودکارم رو برداشتم و سعی کردم هرچی که فکرم رو مشغول کرده رو بنویسم! "اون جلسه ، آرامش ، پذیرش واقعیت ، عدم افسردگی ، کدوم واقعیت ؟ من ، یک انسان ، چرا؟؟ ، هدف خلقت؟؟ برای خدا ، خدا ، دیدن و پرستیدن ، کجا؟؟ ، مشکلات ، اتفاقات "اون" ، آرامش ، دیدن خدا ، اون جلسه" دور کلمه ی اول و آخر رو خط کشیدم. هر دو یکی بود!! هیچی ازش نمیفهمیدم! کلافه شده بودم!😫 هوا داشت تاریک میشد.... نفهمیدم چطور امتحان رو دادم،اما هرچی که به ذهنم میرسید نوشتم! اینقدر فکرم درگیر بود که حتی نفهمیدم امتحان سختی بود یا آسون! سریع از دانشگاه خارج شدم. ظهر شده بود! دیگه نتونستم خودم رو راضی کنم! ماشین رو روشن کردم و راه افتادم! این ساعت باید سر ساختمون میشد، پس فایده نداشت برم محلشون. با اینکه مطمئن بودم درست اومدم اما برای اطمینان بیشتر، دو سه بار ،سر تا ته خیابون رو رفتم و برگشتم! حتی کوچه ها رو نگاه کردم! اما ماشینش نبود!! "یعنی امروز نیومده سرکار؟!"😳 با این فکر ،رفتم سمت خونش، چندبار تو محلشون دور زدم اما بازم ماشینش نبود!! نمیدونستم کجا رفته! حتی نمیدونستم برای چی باز اومدم دنبالش!! سرخیابونشون پارک کردم .هرجا رفته بود،بالاخره باید پیداش میشد! نزدیکای تاریکی هوا رفتم طرفای مسجد، اما بازهم خبری ازش نبود! شاید رفته بود مسافرت! با ناامیدی برگشتم خونه. اما این ماجرا تا یک هفته ادامه پیدا کرد! انگار آب شده بود رفته بود تو زمین!!😔 هرجایی که فکرم میرسید رفتم اما نبود که نبود!!
مثل مرغ پرکنده شده بودم! هیچ جا نبود! حتی سه شنبه و پنجشنبه رفتم اونجایی که جلسه بود،اما نیومد....! امتحاناتم تموم شده بودن! با این درگیری های ذهنی واقعا قبول شدنم معجزه بود!! مجبور شدم به گوشیش زنگ بزنم اما.... خاموش بود!!!📵 چند روز بعد وقتی که سر کوچشون به انتظار نشسته بودم، یه وانت جلوی در نگه داشت و اسباب و اثاثیه ی جدیدی رو بردن تو خونه! ناخودآگاه اشک از چشمام سرازیر شد...💔 اون رفته بود....!! اما کجا؟؟نمیدونستم....😭 احساس میکردم یه کوه پشتمه...! خسته و داغون به خونه ی مرجان پناه بردم! -سلام ترنم خانووووم!چه عجب!یاد ما کردی! -ببخشید مرجان... خودت که میدونی امتحان داشتم! خیلی وقت بود همو ندیده بودیم! کلی حرف برای زدن داشت.... منم داشتم اما نمیتونستم بگم! دلم میخواست گریه کنم اما حوصله ی اون کار رو هم نداشتم!! تمام وجودم شد گوش و نشستم به پای حرفای صمیمی و قدیمی ترین دوستم! پای تعریفاش از مهمونی ها.... از رفیق جدیدش... از دعواش با مامانش و دلتنگیاش برای داداشش میلاد! -ترنم!!خوبی؟ -اره خوبم...چطور مگه؟ -آخه قیافت یجوریه!! واقعا خوب به نظر نمیای!😕 -بیخیال مرجان!مشروب داری؟ -اوهوم.بشین برم بیارم. باورم نمیشد که رفتن اون منو اینقدر بهم ریخته! بار آخر از دست مشروب به خونش پناه برده بودم و حالا از نبودش به مشروب! نه! این اونی نبود که من دنبالشم! من آرامشی از جنس اون میخواستم نه مشروب!! تا مرجان بیاد بلندشدم و مانتوم رو پوشیدم! -عه!!کجا؟؟سفارشتو آوردم خانوم!😉 بغلش کردم و گونه‌ش رو بوسیدم! -مرسی گلم،ببخشید! نمیتونم بمونم!یه کاری دارم،باید برم. قول میدم ایندفعه زودتر همو ببینیم!🙂 با مرجان خداحافظی کردم و رفتم تو ماشین! سرم رو گذاشتم رو فرمون. نمیتونستم دست رو دست بذارم. من اون آرامش رو میخواستم!! به مغزم فشار آوردم! کجا میتونستم پیداش کنم!؟ یدفعه یه نوری گوشه ی مغزم رو روشن کرد! دفترچه!!!!😳 با عجله شروع به گشتن کردم! نمیدونستم کجای ماشین پرتش کرده بودم! بعد ده دقیقه،زیر صندلی های پشتی پیداش کردم!! جلد طوسی رنگش،خاکی شده بود! یه دستمال برداشتم و حسابی تمیزش کردم! نیاز به تمرکز داشتم! ماشین رو روشن کردم و رفتم خونه! دو ساعت بود دفترچه رو ورق میزدم اما هیچی پیدا نکردم. هیچ آدرس و نشونه ای ازش نبود! فقط همون نوشته های عجیب و غریب...! با کلافگی بستمش و خودم رو انداختم رو تخت و بغضم رو رها کردم!😭 غیب شده بود! جوری نبود که انگار از اول نبوده!! چشمام رو با صدای در ، باز کردم! مامان اومده بود تا برای شام صدام کنه. نفهمیدم کی خوابم برده بود!! سر میزشام، بابا از نمره هام پرسید. احساس حالت تهوع بهم دست داد، سعی کردم مسلط باشم، -هنوز تو سایت نذاشتن. -هروقت گذاشتن بهم اطلاع بده. یه بیمارستان هست که مال یکی از دوستامه. میخوام باهاش صحبت کنم بری اونجا مشغول به کار بشی! -ممنون،ولی فعلا نمیخوام کار کنم! -چرا؟؟😳 -امممم....خب میخوام از تعطیلات استفاده کنم. کلاس و مسافرت و... -باشه،هرطور مایلی. ولی همه ی اینا بستگی به نمراتت داره! سرم رو تکون دادم و با زور لبخند محوی زدم! ساعت یک رو گذشته بود، اما خواب بد موقع و افکاری که تو سرم رژه میرفتن،مانع خوابم میشدن! به پشتی تخت تکیه داده بودم و پاهام رو تو شکمم جمع کرده بودم! سرم داشت از هجوم فکرهای مختلف میترکید!! هنوز فکرم درگیر حرف هایی بود که شنیده بودم! افکارم مثل یه جدول هزار خونه که فقط ده تا حرفش رو پیدا کردم،پراکنده بود!! نمیدونستم چرا!اما از اینکه دنبال بقیه ی حرف‌ها برم ،میترسیدم! احساس میکردم میخوان مغزم رو شست و شو بدن! اما از یک طرف هم نمیتونستم منکر این واقعیت بشم که یه آرامشی رو از یادآوری‌شون احساس میکردم! با دودلی به دفترچه نگاه کردم!
« شـــــ🔥ــیطان گــراف » از عالم خیال بـه در عالم(دنیا): ‏هرنعمتی که از بین بره قدرشو میدونی. توبه هم یه نعمته... مراقبتم:) ⇠
✍مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می‌شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم.
‍   مهدی جاااان این روزها همه به انتظار یلدا نشسته اند برنامه ریزی میکنند وخودشان را آماده میکنند وحسابی تدارک می‌بینند و حساب و کتاب میکنند برای خرج شب یلدا و..... ازخودم میپرسم آیا تو از یلدا عزیزتر نیستی که اینگونه مشتاقت،ودرانتظارت  نیستیم؟!؟! وتدارک برای ظهورت نمی‌بینیم!!😔 کاش می‌دانستیم سرگرم شدن به بازی ها و سرگرمی های دنیا ما را لحظه به لحظه از تو دورترمیکند.... مهدی جان برایمان دعا کن،،،آقابه بی وفایی وبی معرفتی ما نگاه نکن،،،به خودت نگاه کن،به محبتت،به دستت که برای مارو به سوی آسمان دراز میشود نگاه کن به چشمانت که بادیدن گناهان ما پر آب میشود نگاه کن برایمان دعاکن آقا برایمان دعاکن تا حقیقت را ببینیم و بفهمیم تنها راه رسیدن به آرامش بودن در کنارتو است وهمراه شدن باتو برای رسیدن به خدا مهدی جان آقای خوبم مارا ببخش😔 من ازامشب تا شب یلدا می‌شمارم گناهانی را که به خاطر لبخند زیبای تو کنارخواهم گذاشت !!!! و شب یلدا که طولانی ترهست نسبت به بقیه شب های سال بیشتر برای ظهورت دعا میکنم  اللهم عجل لولیک الفرج به حق الحسین علیه السلام.....آمین
🔴 پیراهن ضد آتشِ امام مهدی ⭕️ حضرت مهدی عجل الله فرجه، امام قائم به قیام با شمشیر است! یعنی کسی که قرار است هدف و رسالت تمام فرستادگان خدا که همان برپائی حکومت صالحان است را برقرار نماید؛ خداوند چنان حجتش را به انواع عنایات خاصّ خود مجهز نموده که حتی اگر دشمن بخواهد علیه امام از سلاح آتش زا استفاده کند، لباس ایشان ضد حریق و گرماست! همان لباسی که جبرئیل علیه‌السلام آن را از آسمان برای ابراهیم علیه‌السلام آورد، تا از آتش نمرود رهایی یابد؛ این لباس هم اکنون در اختیار امام مهدی عجل الله فرجه است؛ و اگر چنین نبود: یعنی اگر قرار نبود دشمن علیه حضرت از اسلحه آتش زا استفاده کند شاید ضرورتی برای پوشیدن آن لباس وجود نمی‌داشت؛ هر چند نباید دیگر حکمت ها و جنبه اعجاز آن را فراموش کرد 🌕 امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: وقتی‌که ابراهیم(ع) در آتش افکنده شد، جبرئیل(ع) لباسی از جنس نقره برایش آورده و بر او پوشانید که آتش از او دور شد و اطراف ابراهیم گل‌های نرگس رویید. و ما اهل بیت آن را به ارث برده‌ایم؛ همراه قائم ما علیه‌السلام است، آنگاه که ظهور کند 📗المحاسن ج۲، ص۳۸۰ 📗قصص الأنبياء، ج۱، ص۱۰۶ @montzeran
دختر طلاست و صد البته دوست دار و هوادار پَر و پا قرص طلا! یک طلافروش چندین نوع احتیاط و مراقبت به خرج می دهد و درصدی از درآمد خود را هزینه می کند تا کسی به فکر سرقت طلاها نیفتد. خداوند هم از دختر که سرمایة با ارزش پدر و مادر و طلای گرانقیمت آفرینش است، خواسته مواظب باشد تا مبادا با بی توجهی و غفلت، دزدهای شرافت و شخصیت، در او طمع کنند و هوس سرقت در سر بپرورانند.
وقتی برای رفتن به مدرسه، استخر، باشگاه، مهمانی یا هر جای دیگری سوار ماشین می شوید، دیدن صندلی های کثیف، آشغال های زیر پا، شیشه های دودی شده با خاک و غبار و...، حس مثبتی به انسان منتقل نمی کند. در این میان، گفته های رانندة موفرفری با آن دست های چرک گرفته و لباس های پر از چین و چروکش که مدام از تمیزی، نظافت، آراستگی، کلاس، زیبایی ظاهری... دَم می زند، حوصلة شما را سر می برد. یعنی همه باور دارند که ظاهر آدم ها، نشان دهندة باطن آنهاست و اگر کسی ظاهرش به گونه ای باشد و باطنش جور دیگر، کسی به حرف و ادعایش توجه نمی کند. پس چه طور می توان حرف برخی را باور کرد که با بدترین وضع حجاب و آرایش و... ظاهر می شوند و مدام دَم از خدا و دل پاک می زنند، در حالی که ظاهرشان رنگ و بویی از خدا و معنویت ندارد! خداوند می فرماید: همة مردم زیانکارند، مگر کسانی که در کنار ایمان شان، عمل صالح داشته باشند: ایمان+ عمل شایسته.1 پدرم گفت: گل از رنگ و لعابش پيداسـت و زن مــؤمنه از طــرز حــجابش پيداست2 1 . سورة عصر، آیات 2 و3: «إنَّ الإنسانَ لَفِی خُسْرٍ، اِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات». 2 . مرحوم آغاسی.
امروزه برای جبران کسری فعالیت های بدنی، استفاده از وسائل ورزشی همانند تردمیل و دوچرخه ثابت زیاد شده و فرد ساعت ها روی آن حرکت می کند، در حالی که هیچ پیشرفت و حرکت واقعی ندارد. برخی از دوستان و اطرافیان تازه به دوران رسیده، با شرکت در چند ترم کلاس زبان و موسیقی یا حتی آمدن از روستا به شهر، چنان ادا و اطواری در می آورند و آن قدر در پوشش، حرف زدن و راه رفتن شان تغییر ایجاد می کنند که اگر کسی آنها را نشناسد، به خودش شک می کند! اینان با ادعای کلاس، متفاوت و به روز بودن، نه تنها خودشان به سوی کمال و معنویت حرکت نمی کنند، بلکه دوستان جو زده، دهن بین و متزلزل را هم به حرکت مصنوعی و نمایشی راضی می کنند. به قول حافظ: در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود حضرت علی(ع) می فرماید: «انسان پست و کم ظرفیت، با اندک مقامی فریفته می شود» «اَلدَّنِیُّ یُبْطِرُهُ اَدْنَی مَنزِلَةٍ». عیون الحکم والمواعظ، ص257.
تابستان که می شود، سر و کلة مگس های مزاحم هم پیدا می شود. سرکشی و چشیدن غذاها و شیرینی ها و تأیید و رد دست پخت سرآشپز خانه، از کارهای روزمره آنان است؛ ولی دماغ، پیشانی، لب و دست های انسان چه شیرینی ویژه ای دارد که بیشتر روی آن فرود می آیند، معمایی است که برای حل آن باید ساعت ها به تفکر نشست! از دیگر عادت های بد مگس ها، به هم ریختن اعصاب و کلافه کردن انسان است، به ویژه وقتی هوا گرم است و برق منزل هم قطع! البته عُقلای روزگار! درب و پنجره ها را تورپیچ و غذاها را با روپوش های مناسب محافظت می کنند! ولی به هر حال اساتید فن و بزرگان مگسی! با ابتکار عمل، همواره راهی جدید می گشایند. برخی مردان و پسران هم مثل مگس های چِندش آور، در کمین بی پوشش مانندن دختران هستند، تا روی شیرینی ایمان آنها بنشینند؛ پس مواظب باش، خصوصاً در فصل گرما!!
‏«دختران بهشتی(آموزش حجاب)» را در بازار اندروید ببین: http://cafebazaar.ir/app/?id=com.allbaloo.kids.HijabGirls&ref=share
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای دخترا وبانوان
(ع)🌷 برای من تکیه‌گاه یعنی تو امید دل هر بی‌پناه یعنی تو♥️ 💚
قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق! یعنی به جـز حریـــم تو بر من حرام عشق با خون وضو بگیر و دو رکعت غــزل بخوان آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق ترسم کـــه در سماع کشانــم قنـــوت را وقتی که قبله گاه تو باشی، امام عشق از رکعت نخست  در افتاده ام بـــه شک در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق سـی پاره ی حضور مرا چله بست شو قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تورج‌م رو ندیدی؟ ۴۰ سال چشم انتظاری مادر شهید ... اشک همه رو درآورد ...
شهید کاظم مهدی زاده در وصیت‌نامه خویش می‌فرماید: میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..! ◇ ‏باید می‌رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم. ‏ هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات💐💐💐💐💐 ❣❣❣❣❣‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
17 🔸 گفتیم که در یک خانواده اگه جای زن و مرد با هم عوض بشه خانواده بهم میریزه. 💢 در آخرالزمان دو تا فاجعه بزرگ رخ میده: یکی ظلم فراوان طاغوت ها و مسئولین ظالم و یکی هم نابودی خانواده ها که منجر به فساد زنان و مردان میشه. این خلاصه صدها روایت هست...
🚫 متاسفانه وقتی ما به فیلم ها و سریال ها نگاه میکنیم میبینیم همشون با تمام قدرت برای زدن ها تلاش میکنن و بیشترین تاثیرات رو در افزایش داشتند. ⭕️ خانمه توی فیلم تعدادی مرد خوش تیپ و زیبا میبینه و مدام با شوهرش مقایسه میکنه و کم کم از شوهر خودش سرد میشه.. 💢 یا آقا توی سریال ها زنان زیبا رو میبینه، رفتارهای عشوه گرانه زنان دیگه رو میبینه و دلش میخواد که همسری مثل اونا داشته باشه و کم کم از همسر خودش سرد میشه... واقعا شما میتونید یه فیلم حکیمانه و عالمانه برای تقویت بنیان خانواده پیدا کنید؟ ✅ فیلم نامه نویسان جوان باید تلاش کنن فیلم نامه های عمیق و زیبا بنویسند تا ان شاءالله اتفاقات بهتری در عرصه سینمای ما بیفته...
🔵 به طور کل صهیونیست ها از دو تا موضوع خیلی بدشون میاد و تا این دو تا موضوع رو بشنون بهم میریزن و شدید ترین حملات رو میکنن! ☢️ یکی اینکه یه نفر بیاد مومنین رو تشویق به شدن بکنه! ⭕️ چون اونا خودشون تمام ثروت های جهان رو در دست دارن و شدیدا بدشون میاد کسی بخواد پولدار بشه! میگن ثروت فقط باید توی دستان ما باشه! ☢️ یکی هم اینکه اگه یه نفر بیاد و برای محکم شدن ها تلاش کنه شدیدا روبروش می ایستن و بیشترین حملات رو میکنن همونطور که میدونید صهیونیست ها در هر کشوری تعدادی نفوذی و فریب خورده دارن که اون ها رو به جنگ دو گروه بالا میفرستند..
🔸 در حالی که خود یهودی ها به شدت به پایبند هستند و اولا تعداد زیادی بچه دارن و ثانیا تمام قواعد و آداب خانواده رو رعایت میکنن. در خیلی از جاها زنان و دختران یهودی کامل دارن و شدیدا به مسائل مستهجن حساس هستند ⭕️ یکی از علت های اینکه تعداد 5 میلیون یهودی الان دارن بر 7 میلیارد انسان حکومت میکنن همینه که خانواده های قوی دارن ولی خب برای سایر جوامع انواع برنامه ها رو برای کاهش جمعیت و افزایش طلاق اجرا میکنند... 🔖 پایان بخش هفدهم
✅همگی یکدل و یکصدا دعای فرج مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بخوانیم🤲 🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌹 اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَعَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَالسَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ. خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شکوه بسوى تو است‏ و اعتماد و تکيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پيرويشان را بر ما واجب کردى و بدين سبب مقام‏ و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديک مانند چشم بر هم زدن يا نزديکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفايت کنيد که شماييد کفايت‏کننده ام و مرا يارى کنيد که شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب الزمان‏ فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت همين ساعت هم‏اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق محمد و آل پاکيزه اش‏. الهی به حق مقدسات عالم و نام اعظم پروردگار حاجت روا شوید. “آمین یا رب العالمین”
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا