امام صادق (ع):
هر کسی زنی را ببیند و بلافاصله چشمانش را به آسمان بدوزد یا چشم فروبندد، چشم باز نگرداند مگر اینکه خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد.
📚 بحارالانوار ج۱۰۱، ص۳۷
❥
☀️#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔴برای امام زمان هر کاری از دستتون بر
میاد انجام بدید...
کمک کنید به نزدیک شدن ظهور که اگر فردا
مولا ازمون پرسید تو برای ظهور من چه
کردی شرمنده و خجالت زده نباشیم...
💡با صدقه دادن برای سلامتی مولا،
💡با انجام واجبات،با ترک گناهان به خاطر
آقا امام زمان،
💡با خوندن دعای عهد صبح به صبح،
💡با انجام کارهای خیر به نیت سلامتی و
ظهور مولا،
💡با خوندن دعای الهی عظم البلا و دعای
اللهم کن لولیک،
💡با خوندن قرآن و صلوات و هدیه به
حضرت و....
با این کارها هم قدمی برای ظهور بردارید
هم خودتون رو آقا امام زمان عج نزدیک کنید
#امام_زمان
هم اکنون شبکه قران
سخنرانی حجت السلام والمسین سید حسین مومنی
در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
#در_محضر_معصومین
🔰امام جعفرصادق علیهالسلام:
✍ اُغزوا تُوَرِّثوا ابناءَكُم مَجداً.
⚫️ در جبهههای نبرد با دشمن (همواره آماده و در راه خدا) جهاد نمائید كه شرف و افتخار را بعد از خود برای فرزندانتان به یادگار خواهید گذاشت.
📚وسائل، ج ١١، ص ٩
#حدیث_روز
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
با بد حجابی خود، امروز باعث گناه چند نفر شدی ؟
یه عده مجرد بودن، اونها رو #تحریک_به_گناه کردی
💁♀ برای بعضی دخترا #الگو_شدی
🚻 برای عدهای از زنان شوهردار، #رقیب شدی
👨🦰برای بعضی مردها، #آرزو شدی
💔 برای بعضی خانوادهها عامل #اختلاف_و_طلاق شدی،
😈 برای شیطان، دشمنان دین و ایران، باعث #شادی_و_امید شدی
#برای_خدا، پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله)، امام زمان(عجّاللهفرجه)، شهدا و مومنین، نشانهی #مخالفت، نافرمانی، رنجش #اندوه شدی
و....
🚭 از شما سؤال میکنم:
👈اگر فردی سیگاری در اتوبوس کنارتان سیگار بکشد، نمیگی: خاموش کن؟
❓آیا سیگاری در پاسخ شما میتواند بگوید:
#مسألهی_شخصی_است_؟
👈 مسأله حجاب هم،
وقتی روی دیگران تاثیر میگذارد؛
دیگه مسألهی #شخصی نیست!😔
خداوند متعال در سوره یس می فرماید:
ما #اعمالی که بندگان خدا انجام میدهند، را می نویسیم.
#آثارش را هم می نویسیم👇
" ...وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ "
هدایت شده از السلام علیک یا امام رئوف
🔸 ماجرای بوسه شهید🌷 سید حسن نصرالله 🌷بر دستان رهبر انقلاب در کنفرانس جهانی
اولین جلسه کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه بود. پس از سخنرانی، هنگامی که آقا در حال عبور از سالن کنفرانس بود، سیدحسن نصرالله، خودش را به آقا رساند و دست ایشان را بوسید. برایم کمی تأمل برانگیز بود. یک روز بعد که به دیدار سیدحسن نصرالله رفتم، قضیه را پرسیدم.
سیدحسن گفت: امسال رسانههای جهانی مرا به عنوان "مرد سال" نامیدهاند و در کشورهای عربی نیز عنوان "موفقترین رهبر جهان عرب" را به من دادهاند. دیروز چون مراسم به طور مستقیم در جهان پخش میشد،
مناسب دیدم به همه بگویم که من "سرباز" رهبر انقلابم🌷
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات. 🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
منتظران گناه نمیکنند
این کتاب عالیه برای دختران نسل جدید عالیه
«کد ۸۲» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/201128
منتظران گناه نمیکنند
«کد ۸۲» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/201128
هم میتونید کتاب بخرید
یا مطالعه کنید تو طاقچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🎬 #کلیپ «امت آخرالزمان»
👤 شهید سید مرتضی آوینی
🥀 داغهای همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم، چرا که ما امت آخرالزمانیم...
امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. 💚
📥 دانلود با کیفیت بالا
#مهدویت
•
-آیتﷲبهجت(ره):
خدا میداند در دفتر امام زمان(عج)
جزو چه کسانی هستیم؟!
کسی که اعمال بندگان در هر هفته
دو روز دوشنبه، پنجشنبه
به او عرضه میشود،
همین قدر می دانیم
آن طوری که باید باشیم، نیستیم ..
#امام_زمان
منتظران گناه نمیکنند
نگاه خدا قسمت59 ساحره: چه خوب ! فقط مواظب باش تیراتو به خودی نزنی - باشه حواسم هست ساحره: من برم نم
نگاه خدا
قسمت60
ماشینمو دم در دانشگاه پارک کردمو رفتم داخل محوطه که ساحره از پشت صدام میزد
ساحره: سارا،سارا
محسن : عع زشته ساحره اسم کوچیکشو صدا میزنی
ساحره: خیلی خوب خانم رضوی
- سلام
ساحره : سلام خوبی؟
- ممنونم ( یه دفعه محسن صداش بلند شد)
امیر طاهااا..
ساحره :واا خودت چرا اسم کوچیک صدا میزنی
محسن : چون من یه مردو صدا زدم عزیزم
( با کل کل کردناشون خندم میگرف،امیر طاها اومد کنارمو به آرومی سلام کرد)
- سلام
محسن ( زد به بازوی امیر طاها) چته حاجییی ،نبینم غمت وو
امیر طاها: اذیت نکن محسن
ساحره: ععع محسن استاد ارمنی داره میره بریم سوالمونو بپرسیم (ساحره و محسن رفتن، منم میخواستم برم که )
امیر طاها: خانم رضوی
- بله
امیر طاها: من قبول میکنم
(یعنی من چشمام داشت در میومد )
اگع میشه آدرس محل کاره پدرتونو بهم بدین ( اینقدر هول شدم تو کیفم یه کاغذ و خودکار برداشتم آدرس محل کارو شماره تلفن و دادم بهش)
امیر طاها: خیلی ممنونم ،یاعلی
امیر طاها رفت و من اصلا یادم رفت تشکر کنم،یادم رفت ازش بپرسم که چی شد نظرش عوض شد...
نگاه خدا
قسمت61
خیلی خوشحال بودم ،از کلاس که اومدم بیرون دیدم ۵ تماس بی پاسخ از عاطفه داشتم
شمارشو گرفتم - الو عاطفه
عاطفه: یعنی من از دست تو چیکار کنم هاااا
( خندم گرفت) چی شده مگه؟
عاطفه: خبر مرگت چرا گوشیتو بر نمیداری؟
- خوب کلاس بودم
عاطفه: الان مگه کلاس داری؟ - اره دیگه ،گفته بودم کلاسامو عوض کردم
عاطفه: واااای ساراا،میکشمت، آخر هفته کدوم خری کلاس بر میداره ، من به خاطر تو اومدم خونه
- وااا این همه دانشجو هستن تو دانشگاه دیگه ،تازه تو به خاطر من اومدی یا آقا سید کلک
عاطفه: الان کلاست کی تموم میشه - یه کلاس دیگه دارم ،ساعت۵ تمام میشه
عاطفه: از سمت دانشگاه بیا دنبالم بریم بیرون - باشه
عاطفه : فعلن
کلاسم که تمام شد رفتم سمت ماشینم سوار شدم دیدم ،ساحره و شوهرش محسن ،با امیر طاها بیرون ایستادن
رفتم جلو شیشه رو دادم پایین - ساحره جون جایی میخواین برین ،میرسونمت
ساحره: نه عزیزم مزاحم نمیشیم خودمون ماشین میگیریم میریم - نه بابا چه مزاحمتی بیاین سوار شین
ساحره: بچه ها سوار شیم
امیر طاها : شما برین من یه جایی کار دارم (نمیدونم چرا اینو گفت مگه میخواستم بخورمش)
ساحره و محسن سوار شدن و حرکت کردیم
گوشیم زنگ خورد : اخ اخ عاطفه بود ،جواب ندادم ،دوباره زنگ زد
ساحره: ساراجون چرا جواب نمیدی - دوستمه ،قراره باهم بریم خرید
محسن : ببخشید خانم رضوی مزاحمتون شدیم ،اگع میشه بزنین بغل ما خودمون میریم
- نه بابا این چه حرفیه ،خونش تو مسیرمونه میرم دنبالش با هم میریم اگه دیرتون نمیشه
ساحره: نه عزیزم این چه حرفیه منم خوشحال میشم دوستت و ببینم (دوباره گوشیم زنگ خود)
- جانم عاطفه( یعنی صدای جیغ و دادشو ساحره و محسن شنیدن هر دوتا خندشون گرفت)
عاطی: معلوم هست کجایی تو ،یه ساعته لباس پوشیدم چوب خشک شدم من
- شرمنده،دوسه دقیقه دیگه بیا دم در
عاطی : اره جون عمه ات ،دوسه دقیقه تو دو سه ساعته
(از خجالت قطع کردم )
- ببخشید ،دوستم یه کم شوخه
ساحره : اره مشخصه
رسیدیم دم در خونه عاطفه چند تا بوق زدم که عاطفه اومد پایین
ساحره از ماشین پیاده شد به عاطفه سلام کردو عقب کنار محسن نشست (عاطفه صورتش سرخ شده بود )
- سلام بانو ،بیا سوار شو
عاطفه سوار شد و با محسن و ساحره احوالپرسی کرد
حرکت کردیم - عاطفه جان ،
ساحره جون و شوهرش هم دانشگاهیم هستن
عاطی: خیلی خوشبختم
ساحره: همچنین عزیزم ساحره و محسن و رسوندیم خونشون بعد خودمون رفتیم بازار - خوب عاطی خانم کجا بریم
عاطی: بریم مزون یکی از دوستام ،حراج زده بریم ببینیم...
نگاه خدا
قسمت62
- خوب ،کارت آقا سیدم اوردی عزیزم
عاطی: نه خیر کارت آقا سید بعد عروسی میاد تو دستم فعلن که کارت حاجی رو دارم
- وایی از دست تو ( رسیدیم به مزون دوست عاطفه ،لباسای قشنگی داشت ،چشمم به یه پیراهن بلند آجری با مروارید نباتی افتاد ،قیمتش هم تو حراج خیلی خوب بود واسه همین خریدم،یه روسری ابریشم خیلی قشنگ هم گرفتم که بدم به مریم )
- عاطفه اینا همه مال خودت گرفتی؟
عاطی: نه واسه عمه ام گرفتم
- واییی به فکر قلب حاجی هم باش که الان پیامک میره براش
عاطی: لوووس
عاطفه رو رسوندم خونشون بعد رفتم خونه
ساعت ۹ شب بود
در و باز کردم بابا و مریم رو مبل نشسته بودم
سلام کردم
بابا رضا: سلام بابا ،چقدر دیر کردی؟
- آخ ببخشید یادم رفت زنگ بزنم ،با عاطفه رفته بودیم خرید
بابا رضا: اشکال نداره برو لباساتو عوض کن بیا شام بخوریم
- چشم
رفتم اتاقم لباسمو عوض کردم روسری مریم و گذاشتم داخل یه نایلکس بردم پایین
رفتم تو آشپز خونه رفتم سمت مریم - مریم جون قابلتونو ندارن ،شرمنده سلیقه ام زیاد خوب نیست
مریم : وایی سارا جان دستت درد نکنه ( بغلم کرد) خیلی ممنونم ( بابا رضا هم با دیدن این صحنه لبخند زد)
موقع غذا خوردن بودم که یه دفعه بابا گفت امروز یکی اومد دفتر مریم : خوب ! کی بود؟
نگاه خدا
قسمت63
بابا رضا : آقای کاظمی ( غذا پرید تو گلو سرفه ام گرفته بود مریمم ترسید بلند شد زد به پشتم)
مریم : چی شدی تو ،سارا جان چرا اینقدر تند میخوری
- خوبم ،خوبم
بابا رضا: میشناسی سارا،آقای کاظمی رو
- ( من من کردمو) نه زیاد هم دانشگاهی هستیم ولی هم کلاس نیستیم ،چیزی گفته؟
بابا رضا: اومده بود خاستگاری
- جدی؟ خوب شما چی گفتین؟
بابا رضا: من گفتم که باید با تو صحبت کنم
( وااااییی معلوم بود بابا راضیه)
بابا رضا: خوب تو چی میگی؟
- هوووممم نمیدونم من زیاد نمیشناسمش
بابا رضا : خوب میگم فردا شب با خانواده ش بیاد با هم صحبت کنین - هر چی شما بگین
مریم لبخند زدو گفت: انشاءالله هر چی خیره همون بشه
غذامو خوردم و رفتم تو اتاقم
خیلی خوشحال بودم که بابا راضی شده
گوشیمو برداشتمو و شماره سانار و گرفتم - الو ساناز
ساناز: به خانم بی معرفت ،یعنی ما یه زنگی نزنیم تو نباید زنگ بزنی ببینی دختر خاله ات مرده است، زنده است؟
- وااییی ساناز ول کن اینارو ،یکی و پیدا کردم
ساناز: بگووو جانه من
- جان تو ( صدای جیغ و خنده اش میاومد)
ساناز : خوب چه جوری پیدا کردی - حالا مفصله ماجراش هرموقع اومدم پیشت برات تعریف میکنم
ساناز: باشه باشه ،به مامان بگم از خوشحالی بال درمیاره - باشه فعلن من برم کار دارم
ساناز : باشه عاشقققققتم
اینقدر خوشحال بودم که انگار روی زمین نیستم ،تصمیم گرفتم فردا دانشگاه نرم ،خونه به مریم کمک کنم
صبح چشمامو باز کردم دیدم ساعت ۱۱ نزدیک ظهره تن تن اتاقمو مرتب کردم رفتم پایین پیش مریم - مریم جووون شرمنده خواب بودم مریم : قربون دختر گلم برم همه کارا رو رسیدم فقط میوه و شیرینی میمونه که حاجی گفت غروب زودتر میام میخرم
( رفتم بغلش کردم ) خیلی ممنونم
غروب بابا اومد - سلام بابا جون
بابا رضا: سلام دخترم بیا اینا رو بگیر از دستم - چشم دستتون درد نکنه
میوه هارو شستم و خشک کردم مرتب چیدم
شرینی رو هم داخل ظرف چیدم بردم گذاشتم روی میز
مریم :سارا جان برو اماده شو مهمونا الاناست که برسن
- چشم
🔴 رسانه اسرائیل شعبه ایران یا همان #انتخاب
به جای عکس خبر حمله اسراییل به یمن
عکس فتوشاپی حمله به تهران را گذاشت
.
💣 ختم بزرگ دعای علقمه برای نابودی اسرائیل
زمان: غروب جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳
با حضور تمام شیعیان و اهل سنت در سراسر کشور
با عنایت مولایمان امام عصر علیه السلام ، در غروب جمعه 13 مهر ماه ، نیم ساعت مانده به مغرب( به افق هر شهری ) که مناسبترین زمان استجابت دعاست، دعای" علقمه" را که حاوی نفرینهای مٶثر است را بجهت نابودی اسرائیل صهیونیسم عنود ،قرائت خواهیم کرد.
به اذن الله اثر فوق العاده ای خواهد داشت.
هر چه در توان دارید اطلاع رسانی بفرمایید تا تمام ایران و مسلمانان دنیا ، حتی اهل سنت هم که از ظلم به ستوه آمده اند ، همراهی کنند.
" و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"
منتظران گناه نمیکنند
اقامه نماز جمعه این هفته به امامت امام خامنهای خواهد بود.
حالا بازم باید بررسی شود تا پنج شنبه صبر کنیم ببنیم راسته یانه
منتظران گناه نمیکنند
#رهایی_از_رابطه_حرام 7⃣ 🔹 سه تا موضوع رو باید یکی یکی بهش بپردازیم.✋🏻 💢 اول چیکار کنیم که گرفتار ا
#رهاییاز_رابطهحرام 8⃣
❇️ #سومیننکته برای پیشگیری از روابط حرام اینه که [آدم سعی کنه کلا بیکار نباشه!] آدمی که بیکار باشه طبیعتا حتی اگه خودش هم نخواد بالاخره تسلیم هوای نفسش میشه.
✔️ حتما سعی کنید وقت خودتون رو با کارهای مفید پر کنید تا اصلا وقت نکنید به این چیزا فکر کنید!⚡️
⭕️ متاسفانه یکی از مشکلات بزرگ دوران دبیرستان اینه که نوجوانان وقت خالی خیلی زیادی دارن و همین وقت های خالی زمینه رو برای انواع گناهان آماده میکنه.💥✋🏻
🔶 پدر و مادرها و مسئولین مدارس در این زمینه باید بیشتر کار کنند و وقت دانش آموز رو با مطالعه و ورزش و کار اقتصادی و کار جهادی پر کنند.
⭕️ اگه انسان از سنین نوجوانی به رابطه با نامحرم آلوده بشه واقعا در ادامه کارش خیلی سخت خواهد شد و به این سادگی ها نمیتونه از این مشکل رها بشه💥.
خصوصا با توجه به دسترسی راحت به شبکه های اجتماعی، هر فردی تا اراده کنه خیلی زود میتونه با تعداد زیادی نامحرم ارتباط برقرار کنه.در چنین شرایطی پر بودن وقت انسان بسیار مهم خواهد بود