eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.1هزار ویدیو
347 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear ورز کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🚫نمادهای در افزارها را بشناسید... 🤘🤟🤞👌​ نماد عمومی شیطان پرستان 🖕​ نماد ضد فرهنگی 👁 نماد تک چشم شیطان پرستی 👩‍👩‍👦👩‍👩‍👧‍👦?👩‍❤️‍💋‍👩👩‍❤️‍👩👨‍👦👩‍👧‍👧👨‍👦‍👦👨‍👨‍👦‍👦👨‍👨‍👧‍👧👨‍👨‍👧‍👦👨‍👨‍👧👨‍👨‍👦هم جنس گرایی زنان 👨‍👨‍👦👨‍👨‍👦‍👦👨‍❤️‍👨👨‍❤️‍👨👨‍❤️‍💋‍👨هم جنس گرایی مردان ☯️♋️ نمونه ای از اعداد 6 و 9 ♍️ کلمه "الله" که وارونه شده ♉️➰♈️ نمایی متشابه به بز شیطان پرستی☣️ 3 بز ➿2 بز 🙏​ نماد عبادت بوداکه همه بعنوان تشکراستفاده میکنن 👐​ 🙌​ برعکس کردن حالت قنوت مسلمانان؛ 🗽 مجسمه آزادی 🕍 عبادتگاه صهیونیسم 🕎 آرم شمعدانی فراماسونری و سازمان موساد صهیونیسم 🔯✡️نشان صهیونیسم جایی را پیدا نمیکنید که سیستم قوی و مرموز فراماسونری نفوذ نکرده باشد!!
♨️✌️حمایت فوری طوفانی 📌امام‌خامنه‌ای درباره حمله‌ حماسی حماس فرمودند: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را می‌بوسیم۱۴۰۲/۷/۱۸ 🤲امروز بر تک‌تک ما وظیفه است، حمایت معنوی و مادی از مظلومان غزه 🤝بسم‌الله؛ باید با کمک‌های کم‌وزیاد، دست نائب امام‌زمان(عج) را بازتر و پُرتر کنیم برای حمایت بیشتر از مجاهدانی که شجاعانه دل را به خط مبارزه با جنود شیطان زده‌اند! 👌رجوع کنید به سایت رهبری leader.ir/fa/monies انتخاب وجوهات 》کمک‌ها 📡انتشار حداکثری این پیام با
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۷ ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد _ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راههای منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون! از طنین ترسناک کلماتش.. دوباره جام وحشت در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمیشنید مصطفی چه میگوید که زیر گوشم زمزمه کرد _نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن! مات چشمانش شده و میدیدم.. دوباره از نگاهش شرارت میبارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد _دیشب از بیمارستان یه بسته «آنتی بیوتیک» گرفتم که تا تهران همراهتون باشه. و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد.و به سمت عقب گرفت.... سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان بود که توضیح داد _اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه میرسیم دمشق. تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره. و شاید هنوز نقش اشک هایم به دلش مانده بود.. و میخواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربانتر شد _من تو فرودگاه میمونم تا سوار هواپیما بشید، به امید خدا همه چی به خیر میگذره! زیر نگاه سرد و ساکت سعد،پوزخندی پیدا بود و او میخواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد.. که با لحنی دلنشین ادامه داد _خواهرم،ما هم مثل شوهرت هستیم ظلمی که تو این شهر به شما شد، ! این وهابیها حتی ما سُنیها رو هم ندارن... و سعد دوست نداشت... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌