eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.6هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
338 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 وتبلیغات 👇👇 @appear تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_شهدا🔥 #جنگ_نرم📲 🎞یادش بخير #شهید_حجت می گفت: جنگ نرم مثل #خمپاره60 میمونه!!! چون نه صدا داره نه سوت فقط وقتی متوجه میشی که :دیگه رفیقت نه #مسجد میاد نه #هیئت... #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
به سید می‌گفتن: اینا ڪی هستند مياري #هيئت؛ بهشون مسئوليت میدی؟! می‌گُفت: ڪسی ڪه تو راه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهـل بیٺ و یه گوشه بشینـه و شما بهش #بها ندی، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی تحویلش بگیری؛ #جذب همین راه میشه!...🦋 #شهید_سیدمجتبـی‌_علمدار 📕 کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی ‌ #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
به سید می‌گفتن: اینا ڪی هستند مياري #هيئت؛ بهشون مسئوليت میدی؟! می‌گُفت: ڪسی ڪه تو راه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهـل بیٺ و یه گوشه بشینـه و شما بهش #بها ندی، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی تحویلش بگیری؛ #جذب همین راه میشه!...🦋 #شهید_سیدمجتبـی‌_علمدار 📕 کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی ‌ #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
#خادم_الحسین علیه السلام پشت ترک موتورش بودم رسیدیم به یک چهار راه #خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد . بهش گفتم: امید چرا نمیری..؟! ماشین که اطرافت نیست؟ بهم گفت: رد کردن چراغ #خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه پس اگر رد بشم گناهه داداش.☝️ من شب تو #هیئت اشک چشمم کم میشه..💔 #شهید_امید_اکبری✨ #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 ◾️▪️السلام علیکِ یا قرَّة عینِ الرّسول▪️◾️ 🏴مراسم عزاداری شهادت ام ابیها حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها هیئت خواهران شباب الزهرا (س) ======================= ▪️سخنران : سرکار خانم محمدی ▪️مداح اهل بیت(ع): سرکار خانم شمشیری (بنی طباء) ======================= 🔹زمان:شنبه و یکشنبه ۲۵ و ۲۶ آذرماه از ساعت ۱۴:۳۰ 🔹مکان: شهرری ، خیابان دیلمان ، کوچه سپاه ، حسینیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۶۴ پهلویم در هم رفت و دیگر از دردجیغ زدم... مصطفی حیرت زده نگاهم میکرد.. و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده..که با همه چندساله ام از ،... دلم تا روضه در و دیوار پر کشید.... میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها ✨حضرت زهرا(س)✨را صدا میزدم.. تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده ای از پهلویم ترک خورده است... نمیخواست از خانه خارج شوم.. و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود..که مقابل در اتاق رژه میرفت کسی نزدیکم شود... صورت خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت،.. در تمام این مدت از حضورش بودم و باز دیدن جنازه اش دلم را زیر و رو کرده بود.. که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، گریه میکردم... از همان مقابل در اتاق، اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت _مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه! میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده.. و کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود... از این اتاق و با این زن نامحرم میکشید.. که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست _مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون! و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود.. که با گریه پرسیدم _باهاش چیکار کردن؟ لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه ،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌