eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
359 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 💕 دختر بسیجی 💕 با رفتن آوا خیلی سریع شماره ی آرام رو گرفتم که بعد خوردن دوتا بوق جواب داد ولی به جا ی اینکه با من حرف بزنه با کس دیگه ای حرف می زد و من که فهمیده بودم حواسش به گو شیش نیست و احتمال می دادم با خوردن دستش تماسم وصل شده باشه، تماس رو قطع نکردم و به حرفاش گوش دادم که سر کسی که مطمئن بودم آرزو یه غر می زد: آخه اینا هم سواله که تو نوشتی ؟ از صبحه! که دارم فکر میکنم چی دوست دارم و از چی بدم میاد! ارزو _خب مگه چی نوشتم که مدام غر می ز نی؟ اصلا تقصیر منه که این همه برا ی تو وقت گذاشتم و از اینو ر و اونور تحقیق کردم! _بگو چی ننوشتی ؟ مثال اینجا نوشتی آیا دوست دارید همسرتون آرایش کنه؟ آخه عقل کل مَََرد ی هم هست که این رو دوست نداشته باشه؟ من به این سوال چی باید جواب بدم ؟ آرزو با صدایی توأم با خنده گفت : براش بنویس دوست داری که رژ صورتی بزنه فکر کنم خیلی بهش بیاد. آرام که از صداش معلوم بود حسابی حرصش در اومده گفت: آرزو فقط ساکت باش! اینجا رو نگاه کن نوشته دوست دارید همسرتون تو ی خونه چه لباسی بپوشه؟ به نظر تو چه لبا سی بپو شیم خوبه؟ یا اینکه موهاش چه حالتی باشه! آرزو : آرام براش بنویس دوست دار ی با کت و شلوار باشه و موهاش رو هم مثل شب خاستگاری حالت بده. آرام بهش توپید : آرزو برو بیرون که دیگه دارم دیوونه می شم . _باشه من میرم ولی تو با دقت جواب بده چون مشاوره مون گفته باید حداقل ده سوال رو مثل هم جواب داده با شین وگرنه با هم تفاهم ندارین. _مرده شور هم خودت رو ببره هم اون مشاوره تون رو! یعنی اگه الان او به همین سوال جواب بده که دوست داره من تو ی خونه با تاپ شلوارک صور تی باشم من هم باید همین جواب رو بدم! آخه من این رو کجا ی دلم بزارم ا ی خداااا! آرزو با خنده گفت : وای آرام! آراد رو با تاپ شلوارک صور تی تصور کن! صدای جیغی شنید ه شد و بعد صدای آرام که مثل اینکه با خودش حرف بزنه، گفت : دختر ه ی احمق! کاش جا خا لی نداده بود و بالش توی سرش می خورد تا دلم خنک بشه. گو شی رو رو ی گوشم گذاشته بودم و به جر و بحثشون می خن دیدم که آوا از داخل سالن با صدای بلند ی گفت :آراد خل شدی؟ چرا گو شی رو ر وی گوشت گذاشتی و می خندی؟! با این حرف آوا خودم رو جمع جور و تماس رو قطع کردم و دوباره به آرام زنگ زدم که جوابم رو داد: _الو... _سلام خوبی! _سلام ممنون خوبم. _ولی صدات که این رو نمی گه؟ _پس چی می گه؟ _می گه که آرام خانم خوب نیست و عصبیه! _نه! خوبم فقط یه کم از سوالایی که آرزو نوشته حرصی ام! _چرا؟! سوالی خوبین که!؟ _واقعا تو اینجو ر فکر میکنی؟ میگم میشه بی خیالشون بشیم؟! _نه نمی شه! مال من تازه تموم شده و تو هم فردا اولین کاری که می کنی اینه که تکالیفت رو تکمیل شده و بدون جا انداختن بهم تحویل میدی! _ولی مال من تازه نصفه شده! _خب تا فردا تمومش کن! چیزی نگفت و من صدا ی نفس های حرصی ش رو شنیدم و با خنده گفتم :حالا انقدر حرص نخور، بهت این تخفیف رو می دم تا جاهاییش رو که دوست نداری جواب ندی. با طعنه و حرص ی گفت :وا ی که چقدر لطف می کنید! با لحن آرومی گفتم : آرام اگه ازت بخوام از خودت برام عکس بفرستی این کار رو م ی کنی؟ _آره، ولی می شه ب گی بر ای چی می خوای ؟ _آوا ازم خواسته عکست رو بهش نشون بدم. _یعنی دیگه با ازدواجمون مخالف نیست؟ _در این مورد چیز ی نگفت و لی قیافه و رفتارش که این رو می گه. _آیدا چی؟ او همچنان مخالفه؟ _چیزی نمی گه ولی از مامان شنیدم د یرو ز رو تا شب برا ی خرید لباس بر ای جشن بیرون بوده. _تو تا حالا با خودت فکر کر دی شاید حق با خواهرات باشه؟ _نه؟ _چرا شاید اونا ... _آرام من بهتر از تو اونا رو می شناسم همانطور که بیشتر از اونا تو رو می شناسم و بر ای همین دلیلی نمیبینم که بخوام به حرفاشون فکر کنم. آرام تو هنوز هم مرد دی؟ _نه اصلا! _پس چرا همه اش یه جو ری ازم می پر سی که... _راستش یه ذره مضطربم و لی وقتی.... وقتی می شنوم که بهم میگی تو مطمئنی آروم می شم. _آرام من دوستت دارم و هیچ کس و هیچ چیز هم نمیتونه مانع رسیدن م به تو بشه! حالا هم برو و با آرامش سواال رو جواب بده و بدون جواب تک تکشون برای من مهمه. _باشه! پس فعلا خداحافظ . _خداحافظ . برای اولین بار خداحافظ ی کردم و منتظر موندم تا اول او تماس رو قطع کنه. گو شی رو کنارم انداختم و همراه با بستن چشمام سرم رو ر وی پشتی مبل گذاشتم که چند د قیقه بعدش صفحه ی گو شی م روشن شد و من با خوشحالی گو شی رو برداشتم و عکس آرام رو باز کردم.