#انتخاب_همسر
💕یک نفر را توی #زندگیتان راه بدهید که برای بودن و ماندنش نیازی نباشد دست به قد و #قواره اتان بزنید.
💕نیازی نباشد برای #راضی نگه داشتنش از رنگ مورد #علاقه تا تفریحاتتان را عوض کنید.و بشوید آدمی که هیچ وقت نبوده اید.
💕کسی که #قیچی دست گرفته و خودش قرار است طرز #فکر و #عقیده جدید بدوزد و تنتان کند را راه ندهید به #خلوتتان.
💕کسی که #دنیایتان را رنگ #دنیا_خودش میکند
و از شما چیزی #میسازد که میخواهد بعد #مشغول دوست داشتن آن آدمی که خودش ساخته میشود
💕یک نفر را انتخاب کنید که شما را با همین #چهره و #ظاهر بخواهد،با همین رنگ مو و مدل چشم #معمولی،با همین #لحن_صحبت کردن و نوع زندگی.
💕یک نفر را بخواهید که شما را #دوست داشته باشدبخاطر #آنچه که #هستید.نه بخاطر آنچه که #دوست دارد باشید.
╭─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╮
@Besooye_zohor313
╰─┅─ 🍃 🌺 🍃 ─┅─╯
📚#شهید_امیر_امیرگان و عنایت امام زمان(عج)
#شاید_تلنگر
✨ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ✨
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت🍃
می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من #راضی باشد🍂
نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.
صورت امیر را #زنبور نیش زده بود.
به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت
در مراسم تشییع #شهید_نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است
ازش پرسیدم چه شده:
گفت: وقتی تابوت #شهید_نوژه تشییع می شد #مردی_نورانی را دیدم
که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج،
یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟»
بعد #آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود.
باورش برای خیلی ها سخت بود. اما #نشانه_ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت.🌱
من حرف امیر را باور کردم.
من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن #نماز_امام_زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.
#شهید_امیر_امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید.
همه بدنش سوخته بود.
ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که #آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛
حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به #خدمت_امام_زمان (عج) مشرف شده است.
🗞 «کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•