eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
24.2هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🌸 🌺سَلام عَلَیکُم🌺 📚روزی که ! ✍سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امير کبير خبردادند؛ که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن ازفالگيرها ودعانويس‌ها در شهرشايعه کرده بودند؛ که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود. 🔸هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند؛ امير بى‌درنگ فرمان داد؛ هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد؛ بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند؛ پنج تومان را پرداختند؛ و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى ديگرهنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند؛ يا از شهر بيرون مى‌رفتند. 🔹روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند؛ که درهمه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود؛ به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: 🔸ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند؛ که اگربچه را آبله بکوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى، بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. 🔹پيرمرد با التماس گفت: باور کنيد که هيچ ندارم. اميرکبير دست در جيب خود کرد؛ و پنج تومان به او داد؛ و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد؛ اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. 🔸چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگرنتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حال گريستن ديده بود. 🔹علت را پرسيد؛ و ملازمان امير گفتند؛ که دو کودک شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت : عجب❗️ من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است؛ که او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: 🔸گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست؛ آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس برخود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد؛ و گفت: خاموش باش. 🔹تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم؛ مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثرجهل آبله نکوبيده‌اند. 🔸امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيزما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه وخيابانى مدرسه بسازيم؛ و کتابخانه ايجاد کنيم؛ دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند؛ و من از اين مى‌گريم؛ که چرا اين مردم بايد اين قدرجاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند.😔😭😔 🤲🌷🤲اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ بِحَقِّ الحُسَینِ "عَلَیهِ السَّلامُ" وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ🤲🌷🤲 🖐وَالعاقِبَهُ لِلمُتَقین🖐 🌸🤲🌸التماس دعا🌸🤲🌸 @کانال منتظران ظهور🤲 🌺@montzranzhoor🌺