eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
24.2هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 🌼 🌼 🍃💞 ... من نشستم و مشغول تلاوت سوره هاى الم سجده و يس شدم؛ پس ناگهان نرجس خاتون مضطرب و هراسان برخاست . 💞 پس به سويش دويدم و گفتم: در امان خدا و در پناه نام خدا باشى. سپس پرسيدم: آيا چيزى حس مى كنى؟ گفت: آرى ، عمه جان.💞 گفتم: بر اعصاب خود مسلط باش و آرامش خود راحفظ كن ، كه اين همان وعده الهى است كه به تو نويد داده بودم. 💞 حكيمه مى گويد: يك لحظه من و نرجس را حالت رخوت و بى خبرى فرا گرفت؛ ناگهان متوجه شدم كه نور يزدان قدم در عرصه گيتى نهاده است . 💞 جامه را كنار زدم ديدم كه حجت خدا اعضاى سجده را بر زمين نهاده ، پيشانى بندگى بر آستان معبود گذاشته است . 💞 او را در آغوش كشيدم و ديدم بسيار پاك و پاكيزه است . در همان لحظه صداى امام عسكرى را شنيدم كه خطاب به من مى فرمود: هلمى الى ابنى يا عمه: عمه جان پسرم را پيش ‍ من بياور. 💞 حجت خدا را پيش پدر بردم؛ يك دست خود را پشت و يك دست ديگر را زير تهيگاه كودك قرار داد؛ و پاهاى نو رسيده را بر روى سينه اش چسبانيد.💞 زبان مباركش را در دهان نوزاد قرار داد؛ دست مباركش را بر چشمها، گوشها و مفاصل او كشيد. سپس فرمود: پسرم سخن بگو.💞 حجت خدا بر يكتائى خداوند و رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله وسلم) گواهى داد؛ آنگاه بر يكايك امامان ، از اميرمؤ منان تا پدر بزرگوارش درود فرستاد؛ و ساكت شد. 💞 امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: عمه جان او را ببر كه به مادرش سلام كند؛ بعدا به نزد من بياور. او را به نزد نرجس خاتون بردم؛ بر او سلام كرد؛ آنگاه به خدمت امام (عليه السلام)برگردانيدم و در كنارش نهادم . 💞 فرمود: عمه جان روز هفتم به نزد ما بيا. حكيمه مى گويد: فرداى آن روز كه براى تقديم سلام به حضور امام حسن عسكرى (عليه السلام)رفته بودم؛ جامه را از روى گهواره كنار زدم كه مولايم را زيارت كنم؛ او را نديدم . 💞 عرض كردم: فدايت شوم؛ سرورم كجاست؟ فرمود: : عمه جان او را به كسى سپرديم؛ كه مادر موسى فرزندش را به او سپرد.💞 روز هفتم به خدمت امام (عليه السلام) رفتم و سلام كردم ، فرمود: پسرم را به پيش من بياور. رفتم و سرورم را در پارچه اى كه پيچيده شده بود به خدمتش آوردم . 💞 امام حسن عسكرى (عليه السلام) همانند دفعه پيشين زبان در دهان او نهاد. گوئى شير يا عسل به او مى داد. سپس فرمود: پسرم سخن بگو. 💞 لبان نازكتر از گلش باز شد؛ و بر يكتائى خداوند و رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله وسلم) گواهى داد؛ و بر پيامبر و ائمه (عليه السلام) درود فرستاد؛ تا به پدر بزرگوارش رسيد؛ آنگاه اين آيه را تلاوت نمود: 💞 وارثين_ونمكن_لهم_فى_الأرض_ونرى_فرعون_و_هامان_وجنودهما_منهم_ماكانوا_يحذرون 💞 "به نام خدای بخشایشگر مهربان، ما اراده کرده ایم به کسانی که در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده اند منت بگذاريم؛ آنان را پیشوایان خلق و وارثان زمین قرار دهیم.💞 در روی زمین به آنها قدرت و سیطره دهیم؛ به فرعون و هامان و لشکریانش، آنچه را که از آن بیمناک بودند بنمائیم."💞🍃 🤲