بخشش زوّار امام حسین علیهالسلام در شب نیمه شعبان...
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِذَا كَانَ لَيْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ نَادَى مُنَادٍ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى زَائِرِي الْحُسَيْنِ ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَكُمْ ثَوَابُكُمْ عَلَى رَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ»؛ «هنگامی که شب نیمه شعبان فرا رسد، منادی از افق اعلی ندا دهد: ای زائرین امام حسین علیهالسلام برگردید در حالی که گناهانتان بخشیده و پاداش شما بر خدای شما و پیامبر صلی الله علیه و آله است.»
و در مکانی دیگر فرمودند: «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ»؛ «کسی که در شب نیمه شعبان امام حسین علیهالسلام را زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد و هزار حج برای او مینویسد»
تهذيب الأحكام، ج ۶ ص ۴۹
وسائلالشيعة، ج ۱۴ ص ۴۶۹
درخواست ۱۲۴ هزار پیغمبر از خدا در شب نیمهشعبان...
یکی از اعمالی که در نیمه شعبان خیلی بر آن تأکید شده زیارت امام حسین علیهالسلام است؛ ابی بصیر از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُصَافِحَهُ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ فَلْيَزُرْ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ تَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِي زِيَارَتِهِ فَيُؤْذَنُ لَهُمْ»
«کسی که دوست دارد با صد و بیست هزار پیامبر مصافحه کند، باید در نیمه شعبان قبر امام حسین علیهالسلام را زیارت کند؛ هر آینه ارواح پیامبران علیهمالسلام از خداوند اجازه میخواهند که امام حسین علیهالسلام را زیارت کنند و خداوند به آنان اجازه زیارت عنایت میفرماید.»
تهذيبالأحكام، ج ۶، ص ۴۸
انتظار چیست؟ - رفتار منتظر
دوران غیبت، دوران خشم الهی
قال الباقر (ع): « إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَجَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ » زمانی که خداوند برخلایق خشم بگیرد، ما اهل بیت را از آنها دور می کند.
بنابر این روایت دوران غیبت اعم از غیبت صغری و غیبت کبری، دوران خشم خداوند است.
امشب می خواهیم به تبیین این موضوع بپردازیم و برای خروج از این دایره غضب راهی ارائه کنیم.
دو نتیجه از زمان غیبت امام زمان (عج)
اولین ثمره غیبت:
امام کاظم (ع) می فرمایند: « إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ» برای صاحب این امر (صاحب ولایت و امامت) غیبتی است، این غیبت آنقدر طولانی می شود که مردم از ولایت و امامت امام زمان (عج) عدول می کنند. همانا کسانی که از اعتماد به امام زمان (عج) دست برمی دارند بدانند که عصر غیبت عصر امتحان است.
بنابراین روایت یکی از نتایج غیبت، دست کشیدن مردم از امام زمان (عج) به عنوان ولی خدا و امام دوازدهم است. در ایام غیبت، وفای به عهد متدیّنین مورد امتحان قرار می گیرد.
دومین ثمره دوران غیبت:
قال الصّادق(ع): « أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ » آگاه باشید! به خدا قسم، امام شما دوره ای از روزگار شما را در غیبت بسر می برد، شما آنقدر مورد آزمایشهای سخت قرار می گیرید که می گویید: او مرده است، او را کشته اند، هلاک شده است، درکدام درّه افتاده است؟! (یعنی به مرگ امام زمان (عج) یقین پیدا می کنید.)
عصر غیبت امام زمان (عج)، عصر غضب خداست. به این علت که اعتقادات مردم، دچار تزلزل می شود. بهمین جهت و بنابر روایات، عصر غیبت، عصر امتحان و سختی هاست.
با توجه به این مقدمه این سؤال ایجاد می شود که چه حقیقتی می تواند ما را از غضب الهی دور کند؟
آن حقیقت انتظار است.
انتظار چیست؟
در این بحث با بیان معنای دقیق انتظار، این واژه را از ابهام خارج کرده تا بتوانیم بصورتی کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم.
انتظار، تحوّل و جوشش درونی است مبتنی بر یک عقیده، که لازمه ی آن عقیده عمل است. چنانکه در روایات آمده است: « أَفْضَلُ أَعْمَال إنْتِظَارُ الْفَرَجِ » انتظار فرج یک عمل و یک فعل به حساب می آید. به بیان دیگر باید انتظار منجر به حرکت شود و در حد عقیده باقی نماند. البته در شارع مقدس، هر عملی باید مبتنی بر یک عقیده باشد و هر ایدئولوژی و راه و روشی باید بر اساس یک جهان بینی و یک اعتقاد شکل بگیرد. بنابراین انتظار مقوله ای مرکب از دو عنصر است: 1- عقیده، 2- عمل. در روایت آمده: « أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ » چون نفس انتظار به امام زمان (عج) بازمی گردد و امامت، اتمام و اکمال دین است، پس در حقیقت انتظار، عبادت محسوب می شود.
با ذکر این مطالب به این نتیجه رسیدیم که انتظار باید بر اساس عقیده باشد و براساس آنچه از متون دینی به دست آمده، منتظر باید پنج عقیده نسبت به امام زمان (عج) داشته باشد که به بیان آن می پردازیم:
عقیده اول، امام واسطه فیض است.
عقیده ی اول نسبت به امام زمان (عج) این است که ایشان تا قیامت واسطه ی فیض الهی است. اگر خداوند بخواهد رحمتش و اجابت دعایش و نصرتش را شامل حال عالمیان کند، این عمل نیاز به واسطه دارد و آن واسطه امام زمان (عج) است. قرآن در خصوص شب قدر می فرماید: « تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ » به این مفهوم است که ملائکه، مقدرات ما را نزد امام زمان (عج) می آورند. این عقیده ی ماست. امام واسطه ی فیض است. اگر مدتی شیئی را در برابر خورشید قرار بدهید تا آتش بگیرد، این اتفاق نخواهد افتاد اما اگر ذره بینی در بین خورشید و آن جسم قرار دهید، آتش می گیرد. همانگونه که ذره بین، حرارت خورشید را متمرکز می کند، امام معصوم (ع) نیز فیض الهی را متمرکز کرده و به عالم می رساند. امام سبب اتصال بین زمین و آسمان است. « لَوْلَا حُجَة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا » اگر امام (ع) نباشد، آسمان بر زمین خراب خواهد شد. بواسطه وجود امام است که همه موجودات روزی می گیرند و همه چیز در عالم در جای خودش قرار می گیرد.
ادامه 👇
عقیده دوم، امام ولی و سرپرست امت است.
دومین عقیده این است که ما تحت سرپرستی و امامت و رهبری امام (عج) قرار داریم، بنابراین انتظار فرج به این معناست که ما سرپرست داریم. امام زین العابدین (ع) به یکی از صحابه خاص خود بنام اباخالد کابلی فرمودند: « یَا بَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ وَ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ ع أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ » اى اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهورش هستند، برترین مردم همه زمانها هستند، زیرا خداوند - که گرامى و بلند مرتبه است- چنان خرد و درک و شناختى به آنها ارزانى داشته که غیبت [و عدم حضور امام] براى آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است.
اعتقاد اطاعت و باور نسبت شخص منتظر نسبت به امام (عج) در عصر حضور همانگونه است که در عصر غیبت است.
عقیده سوم، امام حیّ و حاضر است.
سومین عقیده ای این است که ایشان زنده هستند و در همین دنیا زندگی می کنند. یعنی اینکه در عوالم دیگر مثل برزخ و امثال آن حضور زندگی نمی کنند. این مطلب از توقیع مبارک ایشان به شیخ مفید مورد استناد قرار می گیرد. در کتاب موسوعة التوقیعات نقل گردیده که امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید فرموده اند: « فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ ... إنّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ » جناب شیخ، تمام اخبار شما در علم ماست و هیچ یک از اخبار و احوال شما بر ما پوشیده نیست، ... ما نسبت به اعمال شما بی خبر نیستیم و یاد شما را فراموش نکردیم.
در هفته دو بار، روزهای دوشنبه و پنجشنبه نامه اعمال شیعیان به ساحت مقدس بقیة الله (عج) عرضه می شود و ایشان برای ما دعا می کنند. از گناهان ما اندوهگین می شوند. پس باید بدانیم که زمام امور ما بدست ایشان است.
عقیده چهارم، ما سبب غیبت امام هستیم.
چهارمین عقیده این است که ما موجبات غیبت امام (ع) را فراهم کرده ایم. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شرح تجرید الاعتقاد می فرماید: « وجودُهُ لطف و تصرفُهُ لُطف آخر و عَدَمه منّا » اینکه خداوند نعمت وجود امام زمان (عج) را به ما ارزانی داشته از باب لطف اوست، و اینکه در امور زندگی ما تصرف می کند لطف دیگری است، اما غیبت ایشان از جانب ماست.
امام (عج) در توقیعی چنین میفرمایند: « فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ » هیچ چیز شما را از ما دور نکرد مگر گناهان شما، چیزی که ما دوست نداریم از شما ببینیم.
عقیده پنجم، ظهور امام قطعی است.
پنجمین اعتقاد این است که ایشان حتما خواهند آمد. امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: « یَا أَبَا حَمْزَةَ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی حَتَمَهُ اللَّهُ قِیَامُ قَائِمِنَا فَمَنْ شَکَّ فِیمَا أَقُولُ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ کَافِرٌ بِه» ای اباحمزه! از رخدادهایی که خداوند وقوع آن را قطعی ساخته است قیام قائم ماست، هر کس در آنچه می گویم تردید کند، خدا را ملاقات خواهد کرد در حالیکه کافر است.
امر ظهور امام زمان (عج) حتمی است و از جمله مواردی است که عباراتی مثل اگر، شاید، ممکن است، امکان دارد و ... در آن راه ندارد. همچنانکه حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: « و الله لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ قائِمَنا مِن اَهلِ البَیت» به خدا قسم اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی کند تا قائم ما که از اهل بیت من است، ظهور کند.
وقتی منتظر به این پنج اصل باور داشته باشد، این اعتقاد برای او منشأ عمل می شود.
ادامه
ادامه
رفتار منتظر
ما در زمان غیبت سه نوع رفتار داریم:
1- رفتار مربوط به خودمان
2- رفتار نسبت به دیگران
3- رفتار نسبت به امام زمان (عج)
در مورد اعمال و رفتار خودمان باید اهل ورع باشیم. در قرآن آمده است: « لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » با توجه به حدیث ثقلین که می فرماید: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی » هر حکمی که شامل قرآن شود، شامل عترت هم می شود. طبق آیه، درک قرآن تطهیر می خواهد بنابراین درک عترت هم تطهیر می خواهد. باید اهل ورع باشیم تا امام زمان (عج) را درک کنیم. امام صادق (ع) فرمودند: « مَنْ سُرَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر » هر کس می خواهد از اصحاب و منتظران امام زمان (عج) باشد باید انتظار بکشد و در حال انتظار، به تقوا و خوش خلقی رفتار نماید. رفتار دیگر منتظر نسبت به خود این است که معارف اهل بیت (ع) را و حلال و حرام آن را از دو منبع قرآن و روایات بیاموزد.
بعد از آنکه رفتار خود را طبق مواردی که گفته شد اصلاح کرد، نوبت به دقت در رفتار خود نسبت به دیگران می رسد. در این باره، سه وظیفه دارد:
1- به مردم معارف اهل بیت (ع) را بیاموزد.
2- مردم را به سوی امام زمان (عج) دعوت کند.
3- از دوستداران امام زمان (عج) رفع گرفتاری کند.
ما با انجام وظایف خودمان، آمادگی پیدا می کنیم تا با انجام وظایفمان نسبت به دیگران، به امام زمان نزدیک می شویم.
سومین بخش رفتار ما، وظایف ما نسبت به امام (ع) است. منتظر باید در ایام غیبت برای امام عصر (عج) صدقه بدهد، این عمل ناشی از آن اعتقادی است که امام خویش را حی و حاضر در عالم می داند و از آنجا که انسان زنده در مواجهه با خطرات است، برای رفع آن صدقه می دهد.
منتظر باید هر روز دعای عهد بخواند. چون اعتقاد دارد که امام زمان (عج) رهبر و امام اوست پس هر روز باید با او بیعت کند و تجدید عهد نماید. منتظر باید امام (ع) را در زندگی خود داخل کند و اعمال مستحبی مکرر برای او انجام دهد تا حیّ بودن امام خویش را به جهانیان اعلام نماید.
پس در بُعد عقیدتی انتظار فرج، پنج باور مطرح شد و در خصوص رفتار و وظایف منتظر نیز سه دسته وظایف ذکر گردید.
کسی که اینگونه منتظر ظهور امام زمان (عج) باشد اگر از دنیا برود و امام را نبیند، خداوند دو پاداش به او می دهد: ثواب کسی را که در رکاب امام قرار دارد، یا اینکه او را رجعت می دهند تا ایام ظهور امام را درک کند که البته بحث رجعت مفصل است و جزء اعتقادات
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله:
مَن أحیا لَیلةَ العِیدِ ولَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، لَم یَمُتْ قَلبُهُ یَومَ تَموتُ القُلوبُ.
رسول خدا صلى الله علیه و آله: هرکه شب عید (فطر و قربان) و شب نیمه شعبان را احیا کند، در آن روزى که دلها مى میرند، دل او نمیرد.⁷
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج 1ص 75
امام صادق(سلام الله علیه) فرمودند_:
هر مؤمنی آرزوی خدمت به حضرت مهدی(عج) را داشته باشد و برای تعجیل فرجش دعا کند، (اگر از دنیا برود ، هنگام ظهور)کسی بر قبر او می آید و او را به نامش صدا میزند که_:
فلانی مولایت صاحب الزمان ظهور کرده اگر میخواهی به پا خیز و به خدمتش برو، و اگر میخواهی تا روز قیامت بخواب.
پس عده ی بسیاری به دنیا باز میگردند و در خدمت امام هستند_
مکیال المکارم
امام جعفرصادق (علیهالسلام):
المَهدی سَمِحٌ بِالمالِ، شدیدٌ عَلی العُمّالِ، رحیمٌ بِالمَساکینِ.
حضرت مهدی (علیهالسلام) بخشنده است و مال را به وفور می بخشد؛ بر مسئولان و کارگزاران بسیار سختگیر و بر فقرا و ضُعفا رئوف و مهربان است.
الملاحم و الفتن، ص ۱۳۷
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند :
من تصدّق في شعبان بصدقة و لو بشقّ تمرة، حرّم الله جسده على النّار
هر که در ماه شعبان ، حتی به اندازهی پارهای از خرما ، صدقه بدهد ، خداوند بدناش را بر آتش حرام میفرماید.
عیون أخبار الرضا(عليهالسلام) ج1، ص231
چه رابطهای میان «نوروز» و «امام زمان علیهالسلام» وجود دارد؟
در روایات فوق، جایگاه ویژه نوروز به خاطر حوادث و وقایع تاریخی-دینی میباشد؛ نه به دلیل اهمیت روز اول فروردین؛ مانند تقارن عید غدیر و بت شکنی حضرت ابراهیم علیهالسلام در روز نوروز! و دیگر اینکه نوروز روز ظهور و کشته شدن دجال است؛ و از این روایت چنین برداشت میشود که نوروز ارتباط تنگاتنگی با امام زمان علیهالسلام دارد. و به این دلیل میگوئیم نوروز عید است، زیرا روز ظهور و روزی است که بساط ظلم از عالم برچیده و عدالت در همه جا گسترده میشود. وگرنه اعیاد مسلمانان که مشخص و معین است: مفضل گوید به امام صادق علیهالسلام گفتم: مسلمانها چند عید دارند؟ فرمودند: چهار عید دارند؛ گفتم: من عید فطر و قربان و جمعه را میشناسم، (عید چهارم کدام است؟) فرمودند: عظیم ترین اعیاد و شریف ترین آنها روز هجدهم ذی الحجه (عید غدیر)است...(خصال ج۱ ص۲۶۴). پس مشخص شد عیدی به نام «نوروز» اصلا منشا روایی ندارد و تنها سنتی از سنتهای ایرانیان کهن تا به امروز بوده. ضمنا روایاتی که معارض با روایت معلی بن خنیس ذکر شدهاند، از نظر سند معتبر نیستند!!!
حال سوال پیش میآید که بالاخره روز ظهور چه روزیست!؟ عاشورا؟ نوروز؟ و... جواب: دربارهٔ روز قیام و ظهور حضرت، روایات مختلفی وارد شده است. که در آنها، روز نوروز، عاشورا، شنبه و یا جمعه، روز ظهور معرفی شده است. از آن جایی که نوروز، طبق «سال شمسی» و عاشورا، بر اساس «سال قمری» محاسبه میشود، پس یکی شدن این دو روز امکان پذیر است و احادیث در این باب هیچ منافات و تعارضی با یکدیگر ندارند؛ و همزمانی این دو روز با جمعه یا شنبه نیز ممکن است.
آیا تعیین وقت_ظهورصحیح است؟
تعیین تاریخ ظهور امام زمان به چند صورت، متصور است:
اینکه تاریخ و وقت ظهور امام موعود را بهطور دقیق و تفصیلی معین کنیم که در فلان سال، فلان ماه و فلان روز خواهد بود؛ این احتمال باطل است؛ زیرا در هیچروایتی به آن اشاره نشده است و علاوه بر آن در برخی از احادیث تعیینکننده وقت ظهور مورد لعن، قرار گرفته است.
اینکه موعد ظهور به صورت نامعین و اجمالی تعیین گردد؛ مثلاً گفته شود، هرگاه خداوند اراده کند، آن امام ظهور خواهد کرد؛ این احتمال بهطور حتم اشکالی نداشته و صحیح است.
اینکه از طریق قواعد حساب و جفر، بهطور اجمال یا تفصیل به زمان ظهور حضرت علم پیدا کرده و از آن خبر دهیم؛ این احتمال گرچه در برخی روایات به آن اشاره شده[۱] ولی از سند معتبری برخوردار نیستند، خصوصاً آنکه تاریخ ظهور، ممکن است، مورد بَداء(تغییر غیرمنتظره) واقع شود.
اینکه مطابق برخی از روایات بهطور کلی و اجمال به ظهور آن حضرت اشاره گردد:
مثل اینکه از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد کرد، سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه.[۲]
و نیز اینکه: به اسم قائم در شب بیستوسوم ماه رمضان ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا قیام خواهد کرد و آن روزی است که حسینبنعلی در آن روز به شهادت رسید.[3]
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص106، ح13.
[2]. الغیبة، طوسی، ص 453.
[3]. الإرشاد، ج2، ص 379.
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
رجعت قومی از بنیاسرائیل در نوروز:
«آیا ندیدى گروهى را که از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار کردند و آنان هزاران نفر بودند و خداوند فرمان مرگ آنها را صادر کرد سپس آنها را زندهکرد» (بقره/۲۴۳)
امام صادق علیه السلام فرمودند :«یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَحْیَا اللَّهُ فِیهِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ»
در نوروز خداوند آن قوم را زنده کرد همان قومی که در موردشان آیه فوق نازل شد... و این آیه اشاره به داستان زنده کردن قومی از بنیاسرائیل دارد که تعداشان بیشمار بود و از ترس مرگ با طاعون از شهرهای خود به صحراها و بیابانها گریختند و برای خودشان، گودالهایی حفر نموده و گفتند: خودمان را به کمک این حفرهها از مرگ دور نگاه میداریم و آنها در حدود سیهزار نفر مرد و زن و بچه بودند». خداوند به ایشان فرمود: «بمیرید»! و همگی همچون جاندادنِ یک نفر جان دادند و تکّههای بدنشان متلاشی شده و استخوانهایشان پوسید. حزقیلبنعجوز علیهالسلام بر ایشان گذشت و به آنها نظر افکند و در کارشان تأمّل و در مورد احوال ایشان با خداوند نجوا کرد. خداوند داستان ایشان را برای او بیان نمود. حزقیل فرمود: «ای پروردگار و مولای من! تو قدرتت را در زمانشان به آنها نشان دادی و ایشان را متلاشی نمودی و زمان بر آنها گذشت. پس قدرتت را به آنها بنمایان و ایشان را برای من زنده کن تا آنها را بهسوی تو بخوانم. و آنها را بر ایمان به خودت و تصدیق من موفق گردان». خداوند به او وحی نمود: «ای حزقیل! ارزش و منزلتِ امروز، نزد من عظیم است و من سوگند خوردهام چنانچه مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد، خواستهاش را برآورده نمایم و امروز «نوروز» است. پس این آب را بگیر و بر آنها بپاش که آنها به خواست من زنده خواهند شد» حزقیل آن آب را بر آنها پاشید. پس خداوند همهٔ آنها را زنده کرد؛ پس ریختن آب در «نوروز»، سنّت قدیمی و ثابتی گشت که سبب آن را جز راسخون در علم کسی نمیداند!
تفسیراهل بیت علیهمالسلام ج۲،ص۲۴۰
تفسير الصافي ج ۱، ص ۲۷۲
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۸۶
قصصالأنبیاء(للجزایری)، ص۳۱۵
مستدرک الوسایل، ج۶، ص۳۵۳
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
امام حسن عسکری علیه السلام
سيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى اَلنَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَكَدِّرَةٌ اَلسُّنَّةُ فِيهِمْ بِدْعَةٌ وَ اَلْبِدْعَةُ فِيهِمْ سُنَّةٌ اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ اَلْفَاسِقُ بَيْنَهُمْ مُوَقَّرٌ
به زودى زمانى فرا مى رسد كه مردم ، چهره هايشان ، خندان و شادان است و دل هايشان ، تاريك و تيره . سنّت ، در ميان آنان ، بدعت به شمار مى آيد و بدعت ، سنّت . مؤمن را به ديده حقارت مى نگرند و فاسق را محترم مى شمارند .
مستدرك الوسائل ج11 ص380
امام صادق علیه السلام:
ما مِن یَومِ نَیروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أیّامِنا و أیّامِ شِیعَتِنا
هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن روز منتظر فرج [ظهور قائم آل محمّد صلی الله علیه وآله] هستیم؛ چراکه نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
مستدرک الوسائل، ج ۶، ۳۵۲
«وقتي سال نو میشود و بهار میشود، يك سال جديد آمده است و يك سال هم رفته است.
در روايات آمده: هر شب و روزی كه میآيد، ندا میدهد و میگويد: من ديگر تكرارشدنی نيستم. بهره خودت را از من ببر. فردا شب، فردا شب است. نگو من فردا شب، نمازشب میخوانم! من ديگر نيستم! من روز قيامت كه شهادت میدهم، صفحه وجود من از نور نافلهٔ شبِ تو خالی است.
سال بهطريقاولی وقتی كه رفت ديگر برنمیگردد. امسال هم كه آمد ديگر برگشتنی نيست.
بنابراين همانطور كه دستور دادهاند که هر شبانهروز، خودتان را به حساب و كتاب بكشيد، باید يك مراقبهای هم نسبت به سال گذشته داشته باشيد. اين بوتهای كه من در خانهام داشتم، خشك شد، دوباره الآن گل داده است. من در اين يك سال چه كردهام؟ حساب و كتابی از خودش بكشد و نسبت به امسالش با خدای متعال عهدها و قرارهایی ببندد و از نفْس خودش تعهداتی بگيرد. امسال بايد در وادی حق يك قدم جلو برويم؛ عالمتر و متقیتر و خداشناستر و خدومتر شويم و عيبهای ما كم شود. فرمود: كسی كه دو روزش مساوی است ضرر كرده است. حالا كسی كه دو سالش مساوی است، چطور؟ فرمود: كسی كه امروزش از دیروزش بدتر است، ملعون است و از رحمت خدا دور است. كسی كه امسالش از پارسالش بدتر شود، چه؟
يك محاسبهای از خودمان بكنيم ببينيم پارسالمان بهتر از سال قبل بوده و عيبهای ما كجا بوده است؟ اگر انسان، اهل مراقبه و محاسبه نباشد، همه عالم هم معلم شوند، هيچ چيز دست او را نمیگيرد. معلم مثل طبيب است، نسخه را میدهد، بايد خود شما دارو را مصرف كنی و خودت مراقب احوال خودت باشی.
بنابراين در امسال که سال جديدی است، بايد برای خودمان برنامهريزی جديدي داشته باشيم و برنامهريزیهای ما خيالی هم نباشد، با واقعيت منطبق باشد؛ ولی برنامه روبهپيش باشد. در باطن، ظاهر و در معنوياتمان و در همه چيزمان بايد تصميم بگيريم عيبهای گذشته مرتفع شود، در سال آينده انشاءالله اين عيبها برطرف شود. سعی كنيم امسال ما بهتر از سال گذشته ما باشد. صحيح نيست انسان دوسالش مثل هم باشد؛ نماز ، روزه و شبزندهداری امسال با سال قبل بايد فرق داشته باشد؛ زبانش و گوشش باید فرق کند».
نوروز در روایات
روایت شیخ احمد بن فهد حلى در كتاب «مهذب» و دیگران در تألیفات خود از معلى بن خنیس و او از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده است كه فرمود:
نوروز، روزى است كه قائم ما اهل بیت و صاحب امر خلافت در آن روز قیام می كند و خداوند او را بر دجال پیروز می گرداند. او دجال را در مزبله كوفه بدار می آویزد، هیچ روزِ نوروزى نمی گذرد مگر اینكه ما در آن روز انتظار فرج داریم.
متن روایت:
أَقُولُ رَوَى الشَّیْخُ أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی الْمُهَذَّبِ وَ غَیْرُهُ فِی غَیْرِهِ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ ... وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ ...
بحارالأنوار، ج۵۲ص۲۷۹
امام حسن عسکری(علیهالسلام) :
«به خدا سوگند؛ مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) آنگونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او، از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزّوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف )، پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیلِ فرج مقدسش، موفقشان فرماید.»
کمال الدّین، باب ۳۸،حدیث
دلائل الإمامه،ص ۴۸
پاداش استغفار در ماه شعبان
داوود رَقّی می گوید: به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم: برترین عمل در ماه شعبان چیست؟ فرمودند: صدقه و استغفار.
وسائل الشيعة، ج10، ص511 به نقل از اقبال الاعمال
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: هرکس در هر روز از ماه شعبان 70 مرتبه استغفار نماید، روز قیامت همراه حضرت رسول خدا صلّی الله علیه وآله محشور می شود، و مورد لطف و عنایت خاصّ خداوند متعال قرار می گیرد.
بحارالأنوار، ج97، ص72 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام
ابوحمزه نقل می کند از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند: هرکس در هر روز از ماه شعبان 70 بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ، الْحَيُّ الْقَيُّومُ، وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»این استغفار برای وی در افق مبین نوشته می شود. ابوحمزه گفت: عرض کردم: افق مبین چیست؟ فرمودند: زمین مسطحی در جلوی عرش که نهرهایی در آن جاری است، و به تعداد ستارگان در آنجا جام وجود دارد.
بحارالأنوار، ج58، ص29 به نقل از معانی الاخبار
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: هرکس در ماه شعبان70 بار استغفار بگوید، خداوند گناهانش را می آمرزد، هرچند به تعداد ستارگان آسمان باشد.
وسائل الشيعة، ج10، ص510 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: هرکس هر روز از ماه شعبان، 70 بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»، خداوند دوری از آتش و جواز عبور از صراط را برای او می نویسد، و وی را در خانه دائمی جای خواهد داد.
بحارالأنوار، ج97، ص91 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام
ابراهیم به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کرد: برترین دعا در ماه شعبان چیست؟ فرمودند: استغفار؛ هرکس هر روز از ماه شعبان 70 بار استغفار کند، مانند کسی است که در ماه های دیگر هفتاد هزار بار استغفار نماید. عرض کردم: جهت استغفار چه بگویم؟ فرمود: بگو: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»
بحارالأنوار، ج97، ص 91 به نقل از ثواب الاعمال
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
روایت از امام رضا علیه السلام
اباصلت هروی میگوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
زیاد دعا کن.
زیاد استغفار کن.
زیاد قرآن تلاوت کن.
از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
هر امانتی که گردنت هست ادا کن.
تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.
هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز.
عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
علل الشرایع ص ۳۳۷
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
در بغل کشیدن شید بحرالعلوم توسط
امام زمان علیه السلام
عالم بزرگوار آخوند ملا زین العابدین سلماسی می گوید: «در مجلس پرفایده سیّد بحر العلوم حاضر بودم که شخصی از ایشان سؤال کرد از مکان دیدار روی نورانی امام عصر(ع) در غیبت کبری.
در دست علاّمه بحرالعلوم قلیان بود و مشغول کشیدن بود. از سؤال آن شخص ساکت شد و سر را به زیر انداخت و خود را مخاطب کرد و آهسته چیزی فرمود و من می شنیدم که می گفت: «چه بگویم در جواب او در حالی که آن حضرت مرا در بغل کشید و به سینه خود چسبانید در حالی که آورده اند که اگر کسی حضرت را مشاهده نمود ردّ نماید و کسی را مطلع نکند.» و این سخن را چند مرتبه تکرار کرد.
سپس در جواب سؤال کننده فرمود: «از امامان معصوم(ع) روایت شده که کسی که ادّعای دیدن امام زمان (ع) را بکند ردّ شده است.»
و به همین دو کلمه قناعت کرده و به آن چیزی که می فرموده اشاره ای نکرد.»
همچنین مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی می گوید: «من با علاّمه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی می رفتیم و با او درسها را مباحثه می کردیم و غالباً من درسها را برای سیّد بحرالعلوم تقریر می نمودم، تا اینکه من به ایران آمدم.
پس از مدّتی بین علماء و دانشمندان شیعه، سیّد بحرالعلوم به عظمت و علم معروف شد.
من تعجّب می کردم و با خود می گفتم: «او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟!»
تا آنکه موفّق به زیارت عتبات عالیات عراق شدم. در نجف اشرف سیّد بحرالعلوم را دیدم. در آن مجلس مسأله ای عنوان شد، دیدم جدّاً او دریای موّاجی است که باید حقیقتاً او را بحرالعلوم نامید.
روزی در خلوت از او سؤال کردم: «آقا! ما که با هم بودیم، آن وقتها شما این مرتبه از استعداد و علم را نداشتید بلکه از من در درسها استفاده می کردید، حالا بحمداللّه می بینیم، در علم و دانش فوق العاده اید.»
ایشان فرمود: «میرزا ابوالقاسم! جواب سؤال شما از اسرار است! ولی به تو می گویم، امّا از تو تقاضا دارم، که تا من زنده ام، به کسی نگوئید.»
من قبول کردم، ابتدا اجمالاً فرمود: «چگونه این طور نباشد و حال آن که حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) مرا شبی در مسجد کوفه به سینه خود چسبانیده.
گفتم: «چگونه خدمت آن حضرت رسیدید؟»
فرمود: «شبی به مسجد کوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولیّ عصر (ع) مشغول عبادت است. ایستادم و سلام کردم، جوابم را مرحمت فرمود و دستور دادند، که پیش بروم! من مقداری جلو رفتم، ولی ادب کردم، زیاد جلو نرفتم. فرمودند: «جلوتر بیا.» پس چند قدمی نزدیکتر رفتم، باز هم فرمودند: «جلوتر بیا.»
من نزدیک شدم، تا آنکه آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسباند. در اینجا آنچه خدا خواست به این قلب و سینه سرازیر شود، سرازیر شد.»
نجم الثّاقب - ملاقات با امام زمان (ع)
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
حضرت موسی(ع) چگونه قبض روح شد؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
روزی عزرائيل نزد موسى(ع) آمد.
موسى به او گفت: تو كيستى؟ او گفت: من فرشته مرگم.
موسى(ع) گفت: چه می خواهی؟ او گفت: آمده ام روح تو را قبض كنم.
موسى(ع) گفت: از كجاى بدنم روحم را قبض مى كنى؟
عزرائيل گفت: از ناحيه دهانت .
موسى(ع) گفت: چرا؟ من که با اين زبان و دهان با خدايم، سخن گفته ام.
عرزائيل گفت: از ناحيه دستهايت.
موسى(ع) گفت: چرا؟ من که با دستهايم كتاب آسمانى تورات را حمل كرده ام.
عزرائيل گفت: از ناحيه پاهايت.
موسى(ع) گفت: چرا؟ من که با پاهايم به (طور سينا) براى مناجات با خدا رفته ام.
گفتگوى موسى و عزرائيل ادامه يافت. تا اينكه عزرائيل گفت: من دستور دارم كه تو را رها کنم، تا هر وقت كه خودت مرگ را خواستى به سراغت آيم.
از آن پس، موسى مدتى زنده ماند. تا اينكه روزى در بيابان عبور مى كرد، مردى را ديد كه قبر مى كَند. به او گفت: مى خواهى تو را در كندن قبر كمك كنم؟ آن مرد گفت: آرى.
موسى(ع) او را كمك كرد تا قبر كاملا آماده شد. در اين هنگام، آن مرد خواست به ميان قبر برود بخوابد تا ببيند قبر چگونه است.
موسى(ع) گفت: من داخل قبر مى روم تا ببينم چگونه است.
موسى داخل قبر رفت و در ميان قبر خوابيد و هماندم مقام خود را در بهشت ديد. گفت: خدايا مرا به سوى خود ببر.
عزرائيل، بى درنگ روح موسى(ع) را قبض كرد و همان قبر، قبر موسى(ع) گرديد، و آن كسى كه قبر را مى كَند، خود عزرائيل به صورت انسان بود.
(به همین دلیل، هیچکس از محل قبر حضرت موسی(ع) خبر ندارد.)
به اين ترتيب خداوند خواست، بنده شايسته اش موسى(ع) با رضايت و خشنودى به لقاءالله بپيوندد.
علل الشرايع ص 70
داستانها و پندها جلد 5
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
هیجده نکته درباره ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها
۱. اول زنى که به رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله) ایمان آورد .
۲. بانویی که پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) درباره اش فرمود: «افضل زنان بهشت است» .
۳. زنى که خداوند از طریق جبرئیل و پیامبر(صلّىاللّهعلیهوآله) به او سلام مى رساند .
۴. همسرى که سالها بعد از وفاتش پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله)، نام او را مى برد و ستایش و دعا مى کرد، و گاهى در فراق او اشک مى ریخت و به زنان خود مى فرمود:
خیال نکنید مقام شما بیش از اوست، زمانى که همۀ شما کافر بودید، او به من ایمان آورد. او مادر فرزندان من است . عایشه مى گوید: هرگاه مى خواستیم خود را نزد پیامبر (صلّىاللّهعلیهوآله) عزیز جلوه دهیم ستایش از خدیجه (علیها السلام) مى کردیم .
۵. بانویى که تا زنده بود، رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله) با دیگرى ازدواج نکرد .
بانویى که عاشق کمال بود و به همین دلیل، همین که از صداقت و امانت حضرت محمد(صلّىاللّهعلیهوآله) باخبر شد، شخصى را با اموال خود براى تجارت به سراغ حضرت فرستاد، و طى یک قرارداد، اموال را همراه یک غلام براى تجارت به شام در اختیار حضرتش قرار داد .
۶. خدیجه، تنها یک همسر نبود، بلکه در حقیقت، یار و همراه و بازوى صادقى براى پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) بشمار مى رفت .
۷. خداوند، بسیارى از ناگوارى هاى پیامبر عزیز (صلّىاللّهعلیهوآله) را از طریق خدیجه آسان مى فرمود :
اموال این بانو در پیشبرد اهداف پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله)، نقش مهمى داشت.
۸. او در راه حمایت از رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله)، آخرین فداکارى و ایثار را از خود نشان داد .
۹. پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) بعد از وفات خدیجه، گاه و بیگاه گوسفندى ذبح و گوشت آن را میان دوستان خدیجه تقسیم مى کرد و بدین وسیله نام و یاد او را گرامى مى داشت .
۱۰. کمالات خدیجه از یک سو، وفاى رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله) از سوى دیگر، کار را به جایى رساند که عایشه مى گوید: هرگز پیامبر عزیز (صلّىاللّهعلیهوآله) از خانه بیرون نمى رفت، مگر ستایشى از خدیجه مى نمود.
۱۱. خدیجه، زیباترین زنان قریش بود.
۱۲. اموال خدیجه در سه سالى که مسلمانان مکّه در محاصره اقتصادى کفار قرار گرفتند، نقش مهمى داشت.
۱۳. خدیجه، بانویى با اراده، عاقل و شریف بود. شخصى را نزد حضرت محمد (صلّىاللّهعلیهوآله) فرستاد و پیام داد که من به خاطر شرافت و قرابت و امانت و صداقت و اخلاق، به تو علاقه پیدا کرده ام. پیامبر عزیز (صلّىاللّهعلیهوآله) مسأله را با عموهاى خود مطرح کرد، مقدمات ازدواج حضرت آماده شد، و با اینکه فرزندان متعددى از پیامبر اکرم(صلّىاللّهعلیهوآله) پیدا کرد، ولى پس از فوت پیامبر (صلّىاللّهعلیهوآله) تنها، فاطمۀ زهرا (علیها السلام) به یادگار ماند.
۱۴. خدیجه (علیها السلام) به قدرى محبوب رسول اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) بود که در تاریخ مى خوانیم، پیرزنى خدمت پیامبر (صلّىاللّهعلیهوآله) رسید و مورد لطف قرار گرفت، همینکه خارج شد، عایشه پرسید: این پیرزن کیست؟ حضرت فرمود: کسى است که در زمان حیات خدیجه (علیهاالسلام) به منزل ما مى آمد و با او رفت و آمد داشت، اکنون ما باید همان پیمان دوستى آنان را حفظ نماییم؛ زیرا که خودش پیمانى از ایمان انسان است.
۱۵. خدیجه (علیهاالسلام) بیست و پنج سال در خدمت رسول اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) بود و در سن شصت و پنج سالگى از دنیا رفت. رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله) بیست شتر جوان، مهریۀ خدیجه (علیهاالسلام) کردند و خطبه عقد را ابوطالب، عموى حضرت خواندند .
۱۶. و بالاخره، دنیا جاى ماندن نیست، خدیجه (علیهاالسلام) نیز، همچون دیگران از دنیا رفت و پیامبر اکرم(صلّىاللّهعلیهوآله) را در سوگ خود نشاند. هنگام دفن خدیجه (علیهاالسلام)، رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآله) وارد قبر شد و به یاد او گریست و در محلۀ «حجون» به خاک سپرده شد.
۱۷. خدیجه (علیها السلام) کسى بود که خداوند، رسول گرامى خود را مأمور مى کند تا بشارت بهشت به او دهد .
۱۸. خدیجه (علیها السلام) کسى بود که امام حسین(علیهالسلام) بر سر قبر او آمد و گریست و مشغول نماز و مناجات شد، سپس دست به دعا برداشت.
منبع: قرائتی محسن، کتاب عمره، صص ۴۶ الی۵۱
نکاتی در مورد تاریخ زندگی حضرت خدیجه
قسمت اول
۱ - نام پدرش خویلد بن اسد از خاندان قریش ،( اسد الغابه ج۶ ص ۷۸ ) مادرش فاطمه بنت زایده ( الاستیعاب ج۴ص۱۷ ) بود ،
۲ - متولد پانزده سال قبل از عام الفیل ( الطبقات الکبری ج۸ ص۱۳ )
۳- او قبل از اسلام ثروتمند بود و تجارت میکرد
(البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۳)
۴- او زنی شریف و با درایت بود که خداوند متعال خیر و برکت برای او در نظر گرفته بود و دارای شرافتی عظیم و ثروتی زیاد بود
(عیون الاثر ج۱ص۶۳ )
۵ - در روایتی از پیامبر رحمت صلیالله علیه و آله و سلم حضرت خدیجه کبری و فاطمه زهرا و مریم و آسیه (سلام الله علیهم) سرور زنان جهان معرفی شدهاند،(البدایه و النهایه ج۲ص۱۲۹)
او را از بهترین زنان معرفی فرموده است،(امتاع الاسماع ج۱۵ص۶۰)
۶- در منابع اسلامی القابی مثل طاهره، زکیه، مرضیه، صدیقه، سیده نساء قریش، (البدایه و النهایه ج۳ص۱۵ ) و با کنیه ام المومنین یاد شده است (انوارالساطعه ص۲۴)،
۷ - حضرت خدیجه بهترین و صادق ترین وزیر و مشاور ، و مایه آرامش پیامبر رحمت صلیالله علیه و آله و سلم بود،(البدایه و النهایه ج۲ص۶۱)
۸- خدیجه بعد از آنکه با ویژگی های پیامبر رحمت ،(صلیالله علیه و آله و سلم ) بویژه امانت داری او آشنا شد و او را امین مال خود در سفر تجاری شام قرار داد، و غلامش میسره ویژگیهای او را بیان کرد، پیشنهاد ازدواج با او را مطرح کرد، (البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۲)
صداقت و امانت داری و حسن خلق و درست کاری در این پیشنهاد فوق العاده موثر بود (عیون الاثر ج۱ص۶۳ ، اسد الغابه ج۱ص۲۳)
@mooezee
قسمت دوم
حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)؛
۹- سن او را هنگام ازدواج از ۲۵ سال تا ۴۶ گفته اند وگرچه بسیاری ۴۰ سال گفته اند (الطبقات الکبری ج۸ ص۱۷۴ اسد الغابه ج۱ص۲۳، انساب الاشراف ج۱ص۹۸ ) ،
ولی تعدادی از محققان ۲۵سال را ترجیح داده اند (دلایل النبوه ج۲ص۷۱ ، البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۴، انساب الاشراف ج۱ص۹۸)
و نظر استاد بزرگوار ما ، محقق معاصر مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی نیز بر ۲۵سال بود ،
(الصحیح من السیره ج۲ص۱۱۴)
۱۰ - بعضی از منابع تاریخی اهل سنت از دو شخص به نامهای «ابوهاله هند بن نباش» ( انساب الاشراف ج۱ص۴۰۶ )
و «عتیق بن عابد»
(المحبر ص۴۵۲)
با عنوان همسران قبلی خدیجه یاد کردهاند،
ولی در مقابل برخی عالمان شیعه این را قبول ندارند،
و ابن شهرآشوب از قول سید مرتضی در شافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی، به دوشیزه بودن او هنگام ازدواج با پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) اشاره کرده است.
(مناقب ابن شهر آشوب ج۱ص۱۵۹ )
استاد بزرگوار ما مرحوم جعفر مرتضی محقق معاصر شیعه بر این باور است که با توجه به تعصبات قبیلهای در حجاز، ازدواج خدیجه که از بزرگان قریش بود، با دو اعرابی از قبایل تمیم و مخزوم، پذیرفتنی نیست
(الصحیح من السیره ج۲ص۱۲۳)
۱۱- او فداکارانه در خدمت پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) بود به طور مثال با آن ثروت و عظمت ، هنگام اعتکاف پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) در غار حرا از مکه غذا برای او میبرد ، فاصله ای کنونی شش کیلومتر است،
(عرشیان دکتر شهیدی ص۶۲)
و فاصله پایین کوه تا غار حرا را نیز با آن سختی که دارد می پیمود
۱۲- او را اولین ایمان آورده از زنها و بعضی ادعای اجماع کردند که او را اولین ایمان آورنده معرفی کرده اند (کامل ابن اثیر ج۲ص۵۷ )
۱۳- پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت علاقه خود به حضرت علی (علیه السلام) آگاه کرده بودند ، از این رو خدیجه برای خانه ابوطالب،ما یحتاج زندگی می فرستاد، چنانچه گفته میشد، علی(علیه السلام) نور چشم خدیجه (سلام الله علیها) است (بحار ج۱ص۲۵۵)
۱۴- او و امام علی (علیه السلام) اولین نماز گزاران پشت سر پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) میباشند،
( اسد الغابه ج۶ ص ۷۸، الاستیعاب ج۳ص۱۰۸۰)
۱۵- همه ثروت خود را
حتی بدون اینکه برای خودش یک کفن تهیه کند،
در اختیار پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) قرار داد
و او این اموال را در راه کمک به بدهکاران، یتیمان، و بینوایان و آزادی اسیران استفاده می فرمودند
ودر مورد اموال او فرمودند « هیچ مالی مثل ثروت خدیجه به من سود نبخشید »
( بحار ج۱۹ ص۶۳)
و در ماجرای محاصره شعب ابی طالب برادر زاده او گندم و جو و خرما را با شتر و با زحمت و خطر زیاد به مسلمانان میرساند،
۱۶- پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) سال رحلت او و حضرت ابوطالب را عام الحزن(امتاع الاسماع ج۱ص۴۵ ) یعنی سال غم و اندوه نامیدند،
@mooezee
قسمت سوم
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها؛
در مورد عظمت او روایات فراوانی است که برای نمونه به چند روایت اشاره میشود،
۱۷ - پیامبر رحمت(صلیالله علیه و آله و سلم) در مورد او فرمودند:
ما أبدلنی الله خیرا منها، صدقتنی إذ کذبنی الناس،
و واستنی بمالها اذ حرمنی الناس،
و رزقنی الله الولد منها ولم یرزقنی من غیرها.
ترجمه: خدا زنی بهتر از خدیجه به من نداد. هنگامی که مردم تکذیبم میکردند، او مرا تصدیق کرد،
و هنگامی که مردم مرا تحریم کردند، با ثروتش کمکم کرد،
و خدا از او فرزندانی به من داد در حالی که از دیگر زنانم به من فرزندی نداد.
(الافصاح شیخ مفید، بحار ج۱۶ص۸)
۱۸- جبرییل به پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم )گفت وقتی که خدیجه کبری نزد تو آمد از سوی پروردگارش و من به او سلام برسان و به او بشارت بدهید
« ببیت فی الجنه من قصب لا صخب»
به خانه ای از یک قطعه زبرجد در بهشت که در آن رنج و نا آرامی نیست مژده بده (اسد الغابه ج۵ص۴۳۸)
۱۹ - بانویی که پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) درباره اش فرمود: «افضل زنان بهشت است» .
۲۰- خداوند از طریق جبرئیل و پیامبر رحمت (صلّىاللّهعلیهوآله) به او سلام مى رساند .
امام باقر (علیه السلام ) فرمود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد، و گفت :
از طرف خدا و من به خدیجه (سلام الله علیها) سلام برسان ،
و نقل کرد که: چون رسول خدا(صلیالله علیه و آله و سلم) پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد:
همانا خدا سلام است و سلام (و سلامتی) از اوست،
و سلام به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد.
( بحار ج۱۸ ص ۳۸۶ح ۹۰)
۲۱ - پیامبر رحمت (صلّىاللّهعلیهوآله) بعد از وفات خدیجه،
گاه و بیگاه گوسفندى ذبح و گوشت آن را میان دوستان خدیجه تقسیم مى فرمود و بدین وسیله نام و یاد او را گرامى مى داشت .
@mooezee
تاریخ ساخت زیارتگاه بر قبر بزرگان دینی، و نظر پیشوایان اهل سنّت
اولین گنبدی که بر روی قبور أئمه بقیع ساخته شد توسط خلفای عباسی بود. در سال ١٣٢ق که مصادف بود با دوران امامت امام جعفر صادق (علیه السلام) دولت اموی سقوط کرد و اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح به هدف ایجاد جایگاه معنوی برای عباسیان در بین مردم و افتخار نمودن به جدّشان عباس بن عبدالمطلب بعنوان عموی پیامبر، مزاری بر قبر جدشان عباس ساخت و در بستر حرم گنبدی بر پا کرد که شامل چهار قبر مجاورش که منتسب به پیامبر بودند و نمیشد مقام و منزلتشان را نادیده گرفت نیز میشد؛ یکی قبر فاطمه بنت أسد مادر امیرالمؤمنین و همسر ابوطالب که پیامبر در خانهی او بزرگ شده بود، و سه قبر دیگر که از اهل بیت پیامبر بودند: امام حسن مجتبی، امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام).
و بعد که امام صادق (علیه السلام) در سال ١٤٨ق توسط خلیفه دوم عباسی منصور دوانیقی به شهادت رسید مانع از این نشدند که پیکر ایشان در کنار پیکر پدرانش خاکسپاری شود.
و بدین ترتیب آن گنبد و بارگاه مشتمل شد بر این چهار امام معصوم و مادرشان فاطمه بنت أسد، و عمویشان عباس بن عبدالمطلب.
مأمون عباسی نیز پس از مرگ پدرش هارون الرشید برایش گنبد ساخت.
این مراقد و گنبدها نه از سوی أئمه اهل بیت (علیهم السلام) و نه از سوی هیچ یک از فقهای اهل سنت از جمله چهار امام معروفشان ابوحنیفه(١٥٠ق)، مالکی(١٧٩ق)، شافعی(٢٠٤ق) و حنبلی(٢٤١ق) بعنوان بدعت و مظاهر شرک خوانده نشد و هیچکدام هیچ اعتراضی نداشتند.
نخستین کسی که مدعی شد ساختن مسجد و زیارتگاه بر قبور، از مظاهر شرک است و بدعت است و حرام، ابن تیمیه (٧٢٨ق) است و پس از او شاگردش ابن قیّم جوزیة (٧٥١ق) و سپس محمد بن عبدالوهاب (١٢٠٦ق).
حال آنکه اینها و پیروانشان در احکام شرعی تابع فقه حنبلیاند و بعنوان احیاگران مذهب حنبلی شناخته میشوند نه آنکه خود مدعی فقه جدیدی باشند.
جالب اینجاست که این افراد با ادعای اجتهاد در محدوده فقه حنبلی، مخالفان برداشت خود را مُشرک و اهل بدعت میخوانند در صورتی که نه تنها اثبات بلکه حتی نتوانستهاند ادعا کنند که خود احمد بن حنبل چنین اظهار نظری داشته و در سیره عملی یا در یکی از کتابهایش بنای مرقد و مزار را بدعت شمرده باشد.
و گفتنی است که قبر خود احمد بن حنبل، واقع در بغداد، مزار و حتی گنبد دارد و علمای حنبلی در شبهای جمعه به زیارت قبر او میرفتند. و در کتب تراجم اهل سنت که زندگی احمد بن حنبل در آن تشریح شده است آمده که علمای پس از حنبل به کثرت به زیارت او میرفتند.
پیداست که وهابیهایی که بارگاه مقدس اهل بیت (علیهم السلام) را از مدینه گرفته تا سامراء هدف قرار دادهاند هنوز دستشان به قبر امامشان حنبل نرسیده تا آن را نيز بعنوان بدعت در دين ويران کنند.
منبع: به نقل از کانال استاد محمّدهادی یوسفی غروی
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
راه جلوگيري از افکار شهوانی
هر کسی به طور طبیعی و غریزی، تمایلات جنسی دارد و خواه ناخواه گاهی افکارش به این سمت کشیده می شود؛ آنچه مهم است برخورد با این مسئله و در کنترل داشتن آن است. کنترل ذهن، تا حد زیادی به کنترل دیگر حواس انسان وابسته است. یکی از دلائل اینکه فرموده اند چشم و گوشتان را از نامحرم و مسائل شهوانی دور بدارید، همین است.
بنابراین اصلِ اینکه گاهی دچار چنین افکاری می شوید، طبیعی ست؛ منتها مراقب باشید که اولا خودتان به آن دامن نزده و تلاش کنید تا با راهکارهایی که در ادامه عرض خواهد شد، مسیر ذهنتان را تغییر دهید. ثانیا برای پیشگیری و کمتر شدنِ چنین افکاری، تمام تلاشتان را بکنید که واردات و صادرات ذهنتان که همان حواس ظاهری ست را کنترل کرده و از امورِ شهوانی حرام دور نگاه دارید.
برخی راهکارهای کنترل افکار شهوانی:
در اولین قدم اضطراب و نگرانی را حتی الامکان از خودتان دور کنید. فکر گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده، عقوبتی ندارد؛ هرچند فکر کردن به گناه موجب سنگینی روح و ای بسا سلب توفیق انسان شود. دلیل آن هم غیر ارادی بودن آن است. هیچکس نمي تواند كاري كند كه حتي فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومين و كساني كه به مقام مخلَصين رسيده اند. بنابراین مضطرب نشده و احساس گناه را کنار بگذارید.
فعالیت های فیزیکی و تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. وقتی افکار مزاحم به ذهنتان هجوم آورد، تلاش کنید که موقعیت خودتان را تغییر داده و به یک کار فیزیکی شدید یا یک مسئله ذهنی مثل محاسبات ریاضی، حد جدول، تمرکز کردن بر یک برنامه تلوزیونی و امثال اینها مشغول شوید. به این ترتیب ذهن با یک مسئله جایگزین مشغول شده و افکار مزاحم را فراموش خواهد کرد.
ورزش مستمر و روزانه باعث بهبود عملکرد ذهن می شود. پزشکان تاکید دارند پیادهروی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظهای دارد. این متخصصان میگویند 40 دقیقه پیادهروی آرام به مدت سه نوبت در هفته میتواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد.
تحریک کننده های خود را بشناسید. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگیِ مداوم و نداشتن تفریح سالم، سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت شده و فرد به این صورت تحریک می شود.
کمک گرفتن از اعتقادات مذهبی هم بسیار موثر است. وقتی افکار مزاحم به شما هجوم می آورند، دو رکعت نماز بخوانید و از اهل بیت علیهم السلام بخواهید که به شما در کنترل افکارتان کمک کنند. امکان ندارد که کسی در راه رضای خداوند و برای انجام فرمان الهی تلاش کرده و از واسطه های فیض الهی هم مدد بطلبد، ولی کمکی دریافت نکند.
قرآن می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى كند و گامهايتان را استوار مى دارد.(1)
کنترل ذهن یکی از مراحل سخت خودسازی ست و پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده اند: أفضل الأعمال أحمزها؛ با فضیلت ترین كارها سخت ترين آنهاست.(2)
امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده اند: خدا رحمت کند انسانی را که همیشه پروردگارش را در نظر داشته باشد. از گناه کناره گیرد و با خواهش دل بجنگد؛ و آرزوی دنیایی خود را تکذیب کند. آن انسانی که نفس سرکش خود را با تقوا و پرهیزکاری مهار کند و با لگام ترس از پروردگار بر دهانش دهنه زند و مهارش را به سوی طاعت و فرمان برداری خدا کشاند و از نافرمانی و معصیت بازش دارد.(3)
پی نوشت:
1. سوره محمد، 7.
2. بحار، ج 67، ص237.
3. کافی، ج8، ص 172
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
*گناه جاریه چیست*
*گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه میشود*
*گناهی که با فروارد و اشتـراکگذاری شمـا منتشـر میشود و این انتشار وتکثیر ادامه پیدامیکند تا همه گیر شود وبالاخره درقیامت و در صحــرای محشر با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمیکردی*
*آیا اینها گناهان من است ؟خدایا من که اصلاً این اشخاص را نمیشناسم*
چرا من مسئول گناهان این مردم هستم و چرا در این گناهان شریکم
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس تحریک کنند، حدیث دروغ، ترانههای مبتذل و تهمت به یک شخصیت مومن وسیاسی و ... دعوت به کارهای منکر و... یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
بهمین سادگی میتوان حهنمی شوی یا بهشتی
🕳️ پستهای سیاسی دروغ و آنچه به صحت آن مطمئن نیستی و برای خوشایند و خنده دیگران ارسال میکنی
کسی که فحشا را منتشر میکند حتی اگر خودش آن را مرتکب نشود گناهانش نزد الله بزرگتـــر از گناهِ کسی است که آن را انجام میدهد اما ترویجش نمیدهد.
زیرا اولی گناه گمراه کردن یک امت را به دوش میکشد و دومی تنها کفاره گناهِ خودش را متحمل میشود.
*وای بحال کسی که بمیرد اما گناهانش بعد از مرگش جریان داشته باشد.*
پس مراقب باشیم
*مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد...*
*وپـاک کن آنچه را که روز حساب بر علیه تو شهادت میدهد.*
*اما برعکس اگر ما چیز های خوب مثلا آیات قران واحادیث وسخنان معصومین و اهل بیت(ع) راقربه الی الله و رضای خدا منتشر کنیم*
*وتا زمانی که مطالب منتشرشده دینی و مذهبی که توسط ما پخش شده وجود داشته باشد و دیگران از آن استفاده کنند برای ما تبدیل به ثواب وحسنات میشود*
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee*
با توجه به اینکه کعبه خانه خدا است، چرا میگویند حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است؟
پاسخ: اگرچه کعبه نمادی برای عبادت است و از همینرو به بیت الله شناخته میشود؛ اما افرادی که در درجههای بالای ایمان باشند و خدا در دلهایشان جا داشته باشد به یقین ارزش آنها از مقداری سنگ و گل بالاتر است.
به عنوان نمونه، حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) که خانهی خدا را تجدید بنا نمودند، دو پیامبر بزرگ خدا میباشند که به طور قطع ارزشمندتر از آن مصالح ساختمانی هستند که در ساخت کعبه به کار رفته است. البته این بدان معنا نیست که کعبه حرمتی ندارد و میتوان به آن بیاحترامی نمود؛ بلکه بدان معنا است که در مقام مقایسه، حرمت مؤمن در مقامی بالاتر از حرمت کعبه قرار میگیرد، و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، ناظر به همین واقعیت هستند:
ابن عباس میگوید: رسول خدا(ص) به کعبه نگریست و فرمود: آفرین بر تو، خانهای که چقدر بزرگی و احترامت چقدر زیاد است. سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است؛ زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزی در تو حرام است)، ولی مؤمن از سه جهت احترام دارد: خون وی محترم است، مالش حرمت دارد و بدگمانی نسبت به او حرام است.
شبیه این سخن از جابر بن عبدالله انصاری هم نقل شده است.
امام باقر(ع) در مقابل کعبه فرمود: سپاس خدا را که تو را ارجمند و شریف و بزرگوار ساخت و پناهگاه مردم نمود و وسیلهی امنیت قرار داد. به خدا قسم که حرمت مؤمن از حرمت تو بالاتر است».
امام صادق(ع) فرمود: «حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است».
امام هادی(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) اطراف خانه خدا طواف میکرد، حجر الاسود را میبوسید، با آنکه حرمت پیامبر و مؤمن از حرمت خانه خدا بالاتر است...».
عباد بصری به امام صادق(ع) گفت: سخنی به نقل از شما شنیدهام که میخواهم از درستی آن آگاه شوم؟ امام(ع) فرمود: کدام سخن؟! عباد گفت: شما فرمودید که مقام مؤمن از این بنیان باارزشتر است؟! امام(ع) فرمود: بله! حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است، اگر مؤمن به این کوهها بگوید تا نزد وی بیایند، کوهها خواهند آمد.
اگرچه برخی از این احادیث بدون سند ذکر شده و پارهای از آنها نیز ضعیف شمرده شدهاند؛اما با توجه به فراوانی روایاتی که در این زمینه و در منابع معتبر وجود دارند و اینکه منافاتی با عقاید شیعه ندارد، میتوان آنها را پذیرفت. و همانگونه که در ابتدا گفته شد، بسیار منطقی است که بگوییم مقام ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) که سازندگان کعبه بودند از مقام خود کعبه ارزشمندتر است.
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
تشرف علی ابن مهزیار به خدمت امام زمان (عج)
من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاریهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. سالهای آغاز غیبت حضرت ولیعصر(عج) برای محبان و دوستداران آن حضرت بسیار سخت و مشکل میگذشت؛ آنها نمیتوانستند باور کنند که امامشان زنده باشند ولی غائب و دور از دسترس مردم. اما هر چه زمان بیشتر گذشت، مؤمنانِ به وجود مقدس آن حضرت، کم کم به دوری و غیبت امام عادت کردند، به گونهای که گویا غیبت ظاهری آن حضرت از بین مردم باعث شده که آن حضرت از فکر مردم غائب شوند و کمتر کسی به یاد آن حضرت باشد.
همچون مادری که فرزند عزیزش مفقود شده، تا مدتی بیتابی میکند، باورش نمیشود و مرتب به مکانهای مختلفی که احتمال میدهد میرود، تا وقتی که کم کم به دوری فرزندش عادت کرده، و از پیدا کردن مأیوس او میشود، آرامش پیدا میکند، و اندک اندک به حدّی میرسد که گویا او را فراموش کرده است. در زمانی که امام زمان(عج) غائب شدند، گرچه شیعیان در همه مسائل زندگی موظف به رجوع به مجتهد جامعالشرائط بودند، لکن بعضی در پی دیدار با آن حضرت تلاش و جدیت فراوان داشتند و برخی هم موفق به دیدار میشدند. از جمله این افراد، علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی است که قبر شریفش در اهواز زیارتگاه عموم مردم است، و دارای بقعه و بارگاه است.
داستان تشرف او را شیخ طوسی در کتاب الغیبة و شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ـ باب 43 ـ و مرحوم محدث کبیر علامه سید هاشم بحرانی در کتاب تبصرة الولیّ فی من رأی القائم المهدی(عج) در سه موضع از کتاب دیدار( 35 و 38 و 46) و نیز دلبری در کتاب دلائل الامامة (ص 298) با سندهای اسناد مختلف ذکر کردهاند. بنده سعی میکنم با رعایت اختصار، از بین مطالب گفته شده، آنچه را بیشتر برای ما مفید است نقل کنم. و ظاهراً نقلهای متعدد همه حاکی از یک ملاقات است که یار ادیان به گونههای مختلف نقل کردهاند و یا خود علی بن مهزیار برای افراد مختلف، گوشههایی از این ملاقات و کیفیت دیدار را گفته است.
علی بن مهزیار نقل میکند: من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاریهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم.
شبی در عالم خواب شنیدم کسی میگوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی.
آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیدهام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر میکردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم.
پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم. در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم.
آنگاه به سمت عسفان و از آنجا به مکه رفتم و چند روزی در آنجا ماندم و به طواف خانة خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشة مسجدالحرام تنها مینشستم و فکر میکردم. گاهی با خودم میگفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیدهام.
شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه میرود و در اطراف خانه خدا طواف میکند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را میشناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شبها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند مینالید و اشکش پیوسته جاری بود.
آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را میشناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و