نکاتی در مورد تاریخ زندگی حضرت خدیجه
قسمت اول
۱ - نام پدرش خویلد بن اسد از خاندان قریش ،( اسد الغابه ج۶ ص ۷۸ ) مادرش فاطمه بنت زایده ( الاستیعاب ج۴ص۱۷ ) بود ،
۲ - متولد پانزده سال قبل از عام الفیل ( الطبقات الکبری ج۸ ص۱۳ )
۳- او قبل از اسلام ثروتمند بود و تجارت میکرد
(البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۳)
۴- او زنی شریف و با درایت بود که خداوند متعال خیر و برکت برای او در نظر گرفته بود و دارای شرافتی عظیم و ثروتی زیاد بود
(عیون الاثر ج۱ص۶۳ )
۵ - در روایتی از پیامبر رحمت صلیالله علیه و آله و سلم حضرت خدیجه کبری و فاطمه زهرا و مریم و آسیه (سلام الله علیهم) سرور زنان جهان معرفی شدهاند،(البدایه و النهایه ج۲ص۱۲۹)
او را از بهترین زنان معرفی فرموده است،(امتاع الاسماع ج۱۵ص۶۰)
۶- در منابع اسلامی القابی مثل طاهره، زکیه، مرضیه، صدیقه، سیده نساء قریش، (البدایه و النهایه ج۳ص۱۵ ) و با کنیه ام المومنین یاد شده است (انوارالساطعه ص۲۴)،
۷ - حضرت خدیجه بهترین و صادق ترین وزیر و مشاور ، و مایه آرامش پیامبر رحمت صلیالله علیه و آله و سلم بود،(البدایه و النهایه ج۲ص۶۱)
۸- خدیجه بعد از آنکه با ویژگی های پیامبر رحمت ،(صلیالله علیه و آله و سلم ) بویژه امانت داری او آشنا شد و او را امین مال خود در سفر تجاری شام قرار داد، و غلامش میسره ویژگیهای او را بیان کرد، پیشنهاد ازدواج با او را مطرح کرد، (البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۲)
صداقت و امانت داری و حسن خلق و درست کاری در این پیشنهاد فوق العاده موثر بود (عیون الاثر ج۱ص۶۳ ، اسد الغابه ج۱ص۲۳)
@mooezee
قسمت دوم
حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)؛
۹- سن او را هنگام ازدواج از ۲۵ سال تا ۴۶ گفته اند وگرچه بسیاری ۴۰ سال گفته اند (الطبقات الکبری ج۸ ص۱۷۴ اسد الغابه ج۱ص۲۳، انساب الاشراف ج۱ص۹۸ ) ،
ولی تعدادی از محققان ۲۵سال را ترجیح داده اند (دلایل النبوه ج۲ص۷۱ ، البدایه و النهایه ج۲ص۲۹۴، انساب الاشراف ج۱ص۹۸)
و نظر استاد بزرگوار ما ، محقق معاصر مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی نیز بر ۲۵سال بود ،
(الصحیح من السیره ج۲ص۱۱۴)
۱۰ - بعضی از منابع تاریخی اهل سنت از دو شخص به نامهای «ابوهاله هند بن نباش» ( انساب الاشراف ج۱ص۴۰۶ )
و «عتیق بن عابد»
(المحبر ص۴۵۲)
با عنوان همسران قبلی خدیجه یاد کردهاند،
ولی در مقابل برخی عالمان شیعه این را قبول ندارند،
و ابن شهرآشوب از قول سید مرتضی در شافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی، به دوشیزه بودن او هنگام ازدواج با پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) اشاره کرده است.
(مناقب ابن شهر آشوب ج۱ص۱۵۹ )
استاد بزرگوار ما مرحوم جعفر مرتضی محقق معاصر شیعه بر این باور است که با توجه به تعصبات قبیلهای در حجاز، ازدواج خدیجه که از بزرگان قریش بود، با دو اعرابی از قبایل تمیم و مخزوم، پذیرفتنی نیست
(الصحیح من السیره ج۲ص۱۲۳)
۱۱- او فداکارانه در خدمت پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) بود به طور مثال با آن ثروت و عظمت ، هنگام اعتکاف پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) در غار حرا از مکه غذا برای او میبرد ، فاصله ای کنونی شش کیلومتر است،
(عرشیان دکتر شهیدی ص۶۲)
و فاصله پایین کوه تا غار حرا را نیز با آن سختی که دارد می پیمود
۱۲- او را اولین ایمان آورده از زنها و بعضی ادعای اجماع کردند که او را اولین ایمان آورنده معرفی کرده اند (کامل ابن اثیر ج۲ص۵۷ )
۱۳- پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت علاقه خود به حضرت علی (علیه السلام) آگاه کرده بودند ، از این رو خدیجه برای خانه ابوطالب،ما یحتاج زندگی می فرستاد، چنانچه گفته میشد، علی(علیه السلام) نور چشم خدیجه (سلام الله علیها) است (بحار ج۱ص۲۵۵)
۱۴- او و امام علی (علیه السلام) اولین نماز گزاران پشت سر پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) میباشند،
( اسد الغابه ج۶ ص ۷۸، الاستیعاب ج۳ص۱۰۸۰)
۱۵- همه ثروت خود را
حتی بدون اینکه برای خودش یک کفن تهیه کند،
در اختیار پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) قرار داد
و او این اموال را در راه کمک به بدهکاران، یتیمان، و بینوایان و آزادی اسیران استفاده می فرمودند
ودر مورد اموال او فرمودند « هیچ مالی مثل ثروت خدیجه به من سود نبخشید »
( بحار ج۱۹ ص۶۳)
و در ماجرای محاصره شعب ابی طالب برادر زاده او گندم و جو و خرما را با شتر و با زحمت و خطر زیاد به مسلمانان میرساند،
۱۶- پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم) سال رحلت او و حضرت ابوطالب را عام الحزن(امتاع الاسماع ج۱ص۴۵ ) یعنی سال غم و اندوه نامیدند،
@mooezee
قسمت سوم
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها؛
در مورد عظمت او روایات فراوانی است که برای نمونه به چند روایت اشاره میشود،
۱۷ - پیامبر رحمت(صلیالله علیه و آله و سلم) در مورد او فرمودند:
ما أبدلنی الله خیرا منها، صدقتنی إذ کذبنی الناس،
و واستنی بمالها اذ حرمنی الناس،
و رزقنی الله الولد منها ولم یرزقنی من غیرها.
ترجمه: خدا زنی بهتر از خدیجه به من نداد. هنگامی که مردم تکذیبم میکردند، او مرا تصدیق کرد،
و هنگامی که مردم مرا تحریم کردند، با ثروتش کمکم کرد،
و خدا از او فرزندانی به من داد در حالی که از دیگر زنانم به من فرزندی نداد.
(الافصاح شیخ مفید، بحار ج۱۶ص۸)
۱۸- جبرییل به پیامبر رحمت (صلیالله علیه و آله و سلم )گفت وقتی که خدیجه کبری نزد تو آمد از سوی پروردگارش و من به او سلام برسان و به او بشارت بدهید
« ببیت فی الجنه من قصب لا صخب»
به خانه ای از یک قطعه زبرجد در بهشت که در آن رنج و نا آرامی نیست مژده بده (اسد الغابه ج۵ص۴۳۸)
۱۹ - بانویی که پیامبر اکرم (صلّىاللّهعلیهوآله) درباره اش فرمود: «افضل زنان بهشت است» .
۲۰- خداوند از طریق جبرئیل و پیامبر رحمت (صلّىاللّهعلیهوآله) به او سلام مى رساند .
امام باقر (علیه السلام ) فرمود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد، و گفت :
از طرف خدا و من به خدیجه (سلام الله علیها) سلام برسان ،
و نقل کرد که: چون رسول خدا(صلیالله علیه و آله و سلم) پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد:
همانا خدا سلام است و سلام (و سلامتی) از اوست،
و سلام به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد.
( بحار ج۱۸ ص ۳۸۶ح ۹۰)
۲۱ - پیامبر رحمت (صلّىاللّهعلیهوآله) بعد از وفات خدیجه،
گاه و بیگاه گوسفندى ذبح و گوشت آن را میان دوستان خدیجه تقسیم مى فرمود و بدین وسیله نام و یاد او را گرامى مى داشت .
@mooezee
تاریخ ساخت زیارتگاه بر قبر بزرگان دینی، و نظر پیشوایان اهل سنّت
اولین گنبدی که بر روی قبور أئمه بقیع ساخته شد توسط خلفای عباسی بود. در سال ١٣٢ق که مصادف بود با دوران امامت امام جعفر صادق (علیه السلام) دولت اموی سقوط کرد و اولین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح به هدف ایجاد جایگاه معنوی برای عباسیان در بین مردم و افتخار نمودن به جدّشان عباس بن عبدالمطلب بعنوان عموی پیامبر، مزاری بر قبر جدشان عباس ساخت و در بستر حرم گنبدی بر پا کرد که شامل چهار قبر مجاورش که منتسب به پیامبر بودند و نمیشد مقام و منزلتشان را نادیده گرفت نیز میشد؛ یکی قبر فاطمه بنت أسد مادر امیرالمؤمنین و همسر ابوطالب که پیامبر در خانهی او بزرگ شده بود، و سه قبر دیگر که از اهل بیت پیامبر بودند: امام حسن مجتبی، امام سجاد و امام باقر (علیهم السلام).
و بعد که امام صادق (علیه السلام) در سال ١٤٨ق توسط خلیفه دوم عباسی منصور دوانیقی به شهادت رسید مانع از این نشدند که پیکر ایشان در کنار پیکر پدرانش خاکسپاری شود.
و بدین ترتیب آن گنبد و بارگاه مشتمل شد بر این چهار امام معصوم و مادرشان فاطمه بنت أسد، و عمویشان عباس بن عبدالمطلب.
مأمون عباسی نیز پس از مرگ پدرش هارون الرشید برایش گنبد ساخت.
این مراقد و گنبدها نه از سوی أئمه اهل بیت (علیهم السلام) و نه از سوی هیچ یک از فقهای اهل سنت از جمله چهار امام معروفشان ابوحنیفه(١٥٠ق)، مالکی(١٧٩ق)، شافعی(٢٠٤ق) و حنبلی(٢٤١ق) بعنوان بدعت و مظاهر شرک خوانده نشد و هیچکدام هیچ اعتراضی نداشتند.
نخستین کسی که مدعی شد ساختن مسجد و زیارتگاه بر قبور، از مظاهر شرک است و بدعت است و حرام، ابن تیمیه (٧٢٨ق) است و پس از او شاگردش ابن قیّم جوزیة (٧٥١ق) و سپس محمد بن عبدالوهاب (١٢٠٦ق).
حال آنکه اینها و پیروانشان در احکام شرعی تابع فقه حنبلیاند و بعنوان احیاگران مذهب حنبلی شناخته میشوند نه آنکه خود مدعی فقه جدیدی باشند.
جالب اینجاست که این افراد با ادعای اجتهاد در محدوده فقه حنبلی، مخالفان برداشت خود را مُشرک و اهل بدعت میخوانند در صورتی که نه تنها اثبات بلکه حتی نتوانستهاند ادعا کنند که خود احمد بن حنبل چنین اظهار نظری داشته و در سیره عملی یا در یکی از کتابهایش بنای مرقد و مزار را بدعت شمرده باشد.
و گفتنی است که قبر خود احمد بن حنبل، واقع در بغداد، مزار و حتی گنبد دارد و علمای حنبلی در شبهای جمعه به زیارت قبر او میرفتند. و در کتب تراجم اهل سنت که زندگی احمد بن حنبل در آن تشریح شده است آمده که علمای پس از حنبل به کثرت به زیارت او میرفتند.
پیداست که وهابیهایی که بارگاه مقدس اهل بیت (علیهم السلام) را از مدینه گرفته تا سامراء هدف قرار دادهاند هنوز دستشان به قبر امامشان حنبل نرسیده تا آن را نيز بعنوان بدعت در دين ويران کنند.
منبع: به نقل از کانال استاد محمّدهادی یوسفی غروی
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
راه جلوگيري از افکار شهوانی
هر کسی به طور طبیعی و غریزی، تمایلات جنسی دارد و خواه ناخواه گاهی افکارش به این سمت کشیده می شود؛ آنچه مهم است برخورد با این مسئله و در کنترل داشتن آن است. کنترل ذهن، تا حد زیادی به کنترل دیگر حواس انسان وابسته است. یکی از دلائل اینکه فرموده اند چشم و گوشتان را از نامحرم و مسائل شهوانی دور بدارید، همین است.
بنابراین اصلِ اینکه گاهی دچار چنین افکاری می شوید، طبیعی ست؛ منتها مراقب باشید که اولا خودتان به آن دامن نزده و تلاش کنید تا با راهکارهایی که در ادامه عرض خواهد شد، مسیر ذهنتان را تغییر دهید. ثانیا برای پیشگیری و کمتر شدنِ چنین افکاری، تمام تلاشتان را بکنید که واردات و صادرات ذهنتان که همان حواس ظاهری ست را کنترل کرده و از امورِ شهوانی حرام دور نگاه دارید.
برخی راهکارهای کنترل افکار شهوانی:
در اولین قدم اضطراب و نگرانی را حتی الامکان از خودتان دور کنید. فکر گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده، عقوبتی ندارد؛ هرچند فکر کردن به گناه موجب سنگینی روح و ای بسا سلب توفیق انسان شود. دلیل آن هم غیر ارادی بودن آن است. هیچکس نمي تواند كاري كند كه حتي فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومين و كساني كه به مقام مخلَصين رسيده اند. بنابراین مضطرب نشده و احساس گناه را کنار بگذارید.
فعالیت های فیزیکی و تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. وقتی افکار مزاحم به ذهنتان هجوم آورد، تلاش کنید که موقعیت خودتان را تغییر داده و به یک کار فیزیکی شدید یا یک مسئله ذهنی مثل محاسبات ریاضی، حد جدول، تمرکز کردن بر یک برنامه تلوزیونی و امثال اینها مشغول شوید. به این ترتیب ذهن با یک مسئله جایگزین مشغول شده و افکار مزاحم را فراموش خواهد کرد.
ورزش مستمر و روزانه باعث بهبود عملکرد ذهن می شود. پزشکان تاکید دارند پیادهروی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظهای دارد. این متخصصان میگویند 40 دقیقه پیادهروی آرام به مدت سه نوبت در هفته میتواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد.
تحریک کننده های خود را بشناسید. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگیِ مداوم و نداشتن تفریح سالم، سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت شده و فرد به این صورت تحریک می شود.
کمک گرفتن از اعتقادات مذهبی هم بسیار موثر است. وقتی افکار مزاحم به شما هجوم می آورند، دو رکعت نماز بخوانید و از اهل بیت علیهم السلام بخواهید که به شما در کنترل افکارتان کمک کنند. امکان ندارد که کسی در راه رضای خداوند و برای انجام فرمان الهی تلاش کرده و از واسطه های فیض الهی هم مدد بطلبد، ولی کمکی دریافت نکند.
قرآن می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى كند و گامهايتان را استوار مى دارد.(1)
کنترل ذهن یکی از مراحل سخت خودسازی ست و پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده اند: أفضل الأعمال أحمزها؛ با فضیلت ترین كارها سخت ترين آنهاست.(2)
امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده اند: خدا رحمت کند انسانی را که همیشه پروردگارش را در نظر داشته باشد. از گناه کناره گیرد و با خواهش دل بجنگد؛ و آرزوی دنیایی خود را تکذیب کند. آن انسانی که نفس سرکش خود را با تقوا و پرهیزکاری مهار کند و با لگام ترس از پروردگار بر دهانش دهنه زند و مهارش را به سوی طاعت و فرمان برداری خدا کشاند و از نافرمانی و معصیت بازش دارد.(3)
پی نوشت:
1. سوره محمد، 7.
2. بحار، ج 67، ص237.
3. کافی، ج8، ص 172
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
*گناه جاریه چیست*
*گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه میشود*
*گناهی که با فروارد و اشتـراکگذاری شمـا منتشـر میشود و این انتشار وتکثیر ادامه پیدامیکند تا همه گیر شود وبالاخره درقیامت و در صحــرای محشر با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمیکردی*
*آیا اینها گناهان من است ؟خدایا من که اصلاً این اشخاص را نمیشناسم*
چرا من مسئول گناهان این مردم هستم و چرا در این گناهان شریکم
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس تحریک کنند، حدیث دروغ، ترانههای مبتذل و تهمت به یک شخصیت مومن وسیاسی و ... دعوت به کارهای منکر و... یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
بهمین سادگی میتوان حهنمی شوی یا بهشتی
🕳️ پستهای سیاسی دروغ و آنچه به صحت آن مطمئن نیستی و برای خوشایند و خنده دیگران ارسال میکنی
کسی که فحشا را منتشر میکند حتی اگر خودش آن را مرتکب نشود گناهانش نزد الله بزرگتـــر از گناهِ کسی است که آن را انجام میدهد اما ترویجش نمیدهد.
زیرا اولی گناه گمراه کردن یک امت را به دوش میکشد و دومی تنها کفاره گناهِ خودش را متحمل میشود.
*وای بحال کسی که بمیرد اما گناهانش بعد از مرگش جریان داشته باشد.*
پس مراقب باشیم
*مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد...*
*وپـاک کن آنچه را که روز حساب بر علیه تو شهادت میدهد.*
*اما برعکس اگر ما چیز های خوب مثلا آیات قران واحادیث وسخنان معصومین و اهل بیت(ع) راقربه الی الله و رضای خدا منتشر کنیم*
*وتا زمانی که مطالب منتشرشده دینی و مذهبی که توسط ما پخش شده وجود داشته باشد و دیگران از آن استفاده کنند برای ما تبدیل به ثواب وحسنات میشود*
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee*
با توجه به اینکه کعبه خانه خدا است، چرا میگویند حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است؟
پاسخ: اگرچه کعبه نمادی برای عبادت است و از همینرو به بیت الله شناخته میشود؛ اما افرادی که در درجههای بالای ایمان باشند و خدا در دلهایشان جا داشته باشد به یقین ارزش آنها از مقداری سنگ و گل بالاتر است.
به عنوان نمونه، حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) که خانهی خدا را تجدید بنا نمودند، دو پیامبر بزرگ خدا میباشند که به طور قطع ارزشمندتر از آن مصالح ساختمانی هستند که در ساخت کعبه به کار رفته است. البته این بدان معنا نیست که کعبه حرمتی ندارد و میتوان به آن بیاحترامی نمود؛ بلکه بدان معنا است که در مقام مقایسه، حرمت مؤمن در مقامی بالاتر از حرمت کعبه قرار میگیرد، و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، ناظر به همین واقعیت هستند:
ابن عباس میگوید: رسول خدا(ص) به کعبه نگریست و فرمود: آفرین بر تو، خانهای که چقدر بزرگی و احترامت چقدر زیاد است. سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است؛ زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزی در تو حرام است)، ولی مؤمن از سه جهت احترام دارد: خون وی محترم است، مالش حرمت دارد و بدگمانی نسبت به او حرام است.
شبیه این سخن از جابر بن عبدالله انصاری هم نقل شده است.
امام باقر(ع) در مقابل کعبه فرمود: سپاس خدا را که تو را ارجمند و شریف و بزرگوار ساخت و پناهگاه مردم نمود و وسیلهی امنیت قرار داد. به خدا قسم که حرمت مؤمن از حرمت تو بالاتر است».
امام صادق(ع) فرمود: «حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است».
امام هادی(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) اطراف خانه خدا طواف میکرد، حجر الاسود را میبوسید، با آنکه حرمت پیامبر و مؤمن از حرمت خانه خدا بالاتر است...».
عباد بصری به امام صادق(ع) گفت: سخنی به نقل از شما شنیدهام که میخواهم از درستی آن آگاه شوم؟ امام(ع) فرمود: کدام سخن؟! عباد گفت: شما فرمودید که مقام مؤمن از این بنیان باارزشتر است؟! امام(ع) فرمود: بله! حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است، اگر مؤمن به این کوهها بگوید تا نزد وی بیایند، کوهها خواهند آمد.
اگرچه برخی از این احادیث بدون سند ذکر شده و پارهای از آنها نیز ضعیف شمرده شدهاند؛اما با توجه به فراوانی روایاتی که در این زمینه و در منابع معتبر وجود دارند و اینکه منافاتی با عقاید شیعه ندارد، میتوان آنها را پذیرفت. و همانگونه که در ابتدا گفته شد، بسیار منطقی است که بگوییم مقام ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) که سازندگان کعبه بودند از مقام خود کعبه ارزشمندتر است.
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
تشرف علی ابن مهزیار به خدمت امام زمان (عج)
من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاریهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. سالهای آغاز غیبت حضرت ولیعصر(عج) برای محبان و دوستداران آن حضرت بسیار سخت و مشکل میگذشت؛ آنها نمیتوانستند باور کنند که امامشان زنده باشند ولی غائب و دور از دسترس مردم. اما هر چه زمان بیشتر گذشت، مؤمنانِ به وجود مقدس آن حضرت، کم کم به دوری و غیبت امام عادت کردند، به گونهای که گویا غیبت ظاهری آن حضرت از بین مردم باعث شده که آن حضرت از فکر مردم غائب شوند و کمتر کسی به یاد آن حضرت باشد.
همچون مادری که فرزند عزیزش مفقود شده، تا مدتی بیتابی میکند، باورش نمیشود و مرتب به مکانهای مختلفی که احتمال میدهد میرود، تا وقتی که کم کم به دوری فرزندش عادت کرده، و از پیدا کردن مأیوس او میشود، آرامش پیدا میکند، و اندک اندک به حدّی میرسد که گویا او را فراموش کرده است. در زمانی که امام زمان(عج) غائب شدند، گرچه شیعیان در همه مسائل زندگی موظف به رجوع به مجتهد جامعالشرائط بودند، لکن بعضی در پی دیدار با آن حضرت تلاش و جدیت فراوان داشتند و برخی هم موفق به دیدار میشدند. از جمله این افراد، علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی است که قبر شریفش در اهواز زیارتگاه عموم مردم است، و دارای بقعه و بارگاه است.
داستان تشرف او را شیخ طوسی در کتاب الغیبة و شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ـ باب 43 ـ و مرحوم محدث کبیر علامه سید هاشم بحرانی در کتاب تبصرة الولیّ فی من رأی القائم المهدی(عج) در سه موضع از کتاب دیدار( 35 و 38 و 46) و نیز دلبری در کتاب دلائل الامامة (ص 298) با سندهای اسناد مختلف ذکر کردهاند. بنده سعی میکنم با رعایت اختصار، از بین مطالب گفته شده، آنچه را بیشتر برای ما مفید است نقل کنم. و ظاهراً نقلهای متعدد همه حاکی از یک ملاقات است که یار ادیان به گونههای مختلف نقل کردهاند و یا خود علی بن مهزیار برای افراد مختلف، گوشههایی از این ملاقات و کیفیت دیدار را گفته است.
علی بن مهزیار نقل میکند: من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاریهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم.
شبی در عالم خواب شنیدم کسی میگوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی.
آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیدهام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر میکردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم.
پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم. در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم.
آنگاه به سمت عسفان و از آنجا به مکه رفتم و چند روزی در آنجا ماندم و به طواف خانة خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشة مسجدالحرام تنها مینشستم و فکر میکردم. گاهی با خودم میگفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیدهام.
شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه میرود و در اطراف خانه خدا طواف میکند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را میشناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شبها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند مینالید و اشکش پیوسته جاری بود.
آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را میشناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و
ر بقیع بیاورند. به دو شاخة خشکیده امر میکنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیلة آن دو آزمایش میشوند، امّا سختتر از آزمایش اول. منادی از آسمان صدا میزند! ای آسمان! نابود کن. و ای زمین! بگیر. در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمیماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد.
عرض کردم: مولای من! بعد از آن چه میشود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، بعد این آیه را تلاوت فرمود:
ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر نفیراً
پس (از چندی) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاری دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر کردیم.
علی بن مهزیار گوید: چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش میکردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم.
امام(ع) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم، و همیشه به یاد آن حضرت و محبتهای ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم.
زار زار گریست، به طوریکه لباسهایش از سیلاب اشک تر شد.
آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن میدهد، خداوند به تو اذن میدهد. به محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید.
من با خوشحالی فوق العادهای به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاری پیش آمده. که باید چند روزی به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا میزند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود.
پرسید آیا چیزی میبینی؟ گفتم: آری تل ریگی میبینم که خیمهای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد.
سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شود که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع میگردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدینجا راه نمییابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمیرود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد.
وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به سویش رفته و خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. دیدم حضرت(ع) بر جایی نشستهاند، قدشان مانند چوبة درخت بان بود و پارچهای بر روی لباس پوشیده که قسمتی از آن را روی دوش مبارک انداختهاند. اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان سرخ نبود. قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاک سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود. بلکه متوسط القامة، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روی عنبر کوبیده شده بود. وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم.
فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
گفتم: توبه، توبه، عذر میخواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.
سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار میکنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود میشدند به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.
سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟
فرمودند: پسر مهزیار، پدرم ـ ابومحمد(ع) ـ از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوههای سخت و بیابانهای هموار نمانم. به خدا قسم، مولای شما امام حسن عسکری(ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر میبرم تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.
عرض کردم: آقا چه وقت قیام میفرمایید؟ فرمودند: موقعی که راه حج را بر روی شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند.
عرض کردم: یابن رسولالله این کجا خواهد بود؟
فرمودند: در فلان سال، دابةالارض، در بین صفا و مروه قیام کند در حالیکه عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی شرّ سوق دهد... به سوی کوفه میآیم و مسجد آن را ویران میکنم و طبق ساختمان اول، آن را بنا میکنم و ساختمانهایی را که ستمگران ساختهاند خراب مینمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام میدهم و به مدینه میروم، حجره اطاق خاص حضرت رسول(ص) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون میآورم و دستور میدهم آنها را با بدنهای تازه به کنا
شناخت شناسنامه ای امام صادق علیه السلام
نام: حضرت جعفر علیه السلام
نام پدر: امام محمد باقر سلام الله علیه
نام مادر: ام فروه (دختر قاسم بن محمد)
نام همسر: حمیده
کنیه: ابا عبد الله
شهرت: رئیس مذهب جعفری
القاب: صادق، صابر، فاضل، طاهر...
مقام امامت: ششمین امام
مقام عصمت: هشتمین معصوم
روز و ماه تولد: ۱۷ ربیع الاول
سال تولد: ۸۳ هجری قمری
محل تولد: مدینه منوره
فرزندان: ۶ پسر (امام کاظم علیه السلام) و یک دختر
آغاز سال امامت: ۱۱۴ هجری قمری
آغاز سن امامت: ۳۱ سالگی
مدت امامت: ۳۴ سال
روز و ماه شهادت: ۲۵ شوال
سال شهادت: ۱۴۸ هجری قمری
محل شهادت: مدینه منوره
سبب شهادت: سمّ
قاتل: منصور دوانیقی خلیفه ستمگر عباسی
حرم مطهر: جنّت البقیع (بقیع بی بقعه) در مدینه
مدت عمر: ۶۵ سال (مسن تر از همه معصومین؛ شیخ الائمه)
خلفاء غاصب معاصر: ۱۰ خلیفه (یزید بن عبدالملک تا مروان حمار آخرین خلیفه اموی، سفاح و منصور دوانیقی خلفای عباسی)
مهمترین حادثه معاصر: انتقال حکومت از امویان به عباسیان با جنگ و خونریزی
مقام علمی: تربیت ۴۰۰۰ شاگرد (از جمله ابوحنیفه و مالک، دو تن از امامان اهل سنت)
احادیث مشهور: حدیث حج، حدیث توحید مفضل و حدیث عنوان بصری
ویژگی ها و اقدامات برجسته:
1. کثرت فعالیتهای علمی، فقهی و حدیثی،
2. دارای نقل بیشترین روایت،
3. مناظرات با علمای دیگر،
4. پیگیری سیاست فرهنگی در جهت تقویت مکتب شیعه،
5. تشکیل سازمان نمایندگان و ارتباط متقابل با شیعیان،
6. ادامه مبارزه سیاسی با ظالمان
7. نشان دادن قبر مخفی امیرالمؤمنین علیه السلام به یاران پس از صد سال!
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
اِنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النّجاة
{ فضیلت زیارت عاشورا }
1-سندوفضیلت زیارت عاشورا:زيارت عاشورااگرچه به حسب ظاهرازامام باقروامام صادق(ع)نقل شده.زيراصفوان كه ازياران امام باقروامام صادق(ع)است مى گويد.من درروزعاشورادرخدمت امام باقر(ع)بودم كه اين زيارت راقرائت فرمودند:همچنين مى گويد.امام صادق(ع)پس اززيارت اميرالمؤمنين(ع)به طرف كربلااشاره كردندواين زيارت راقرائت كردند.امّادرواقع اين زيارت ازناحيه خودخداوندمتعال نازل شده وازاحاديث قدّسى است؛چون شيخ عباس قمى درمفاتيح الجنان ازامام صادق(ع)نقل مى كند كه،آن حضرت ازپدربزرگوارش وايشان ازاجدادطاهرينش وآنان ازپيامبراكرم وآن حضرت ازجبرئيل وجبرئيل ازخداوندمتعال نقل مى كنندكه حضرت احديّت به ذات مقدّس خودقسم خورده كه هركس امام حسين(ع)رابااين زيارت،ازدوريانزديك زيارت كند،زيارت اورامى پذيرم وخواهش وحاجت اورابرآورده مى كنم وفوزبه بهشت وآزادى ازجهنّم رابه اوعطامى كنم وشفاعت اورادرحق هركس كه بخواهدقبول مى نمايم.*سپس امام صادق(ع)به صفوان مى گويدهرگاه حاجتى پيداكردى اين زيارت رابخوان كه برآورده خواهدشد.*همچنين دربحاالانوارازعلقمة بن محمّدحضرمى ازامام باقر(ع)حديثى رانقل كرده كه مضمونش چنين است كه حضرت فرمود:هركس امام حسين(ع)رابااين زيارت(زيارت عاشورا)زيارت كندخداوندمتعال صدهزارهزاردرجه به اوبدهدومثل كسى باشدكه باامام حسين(ع)شهيدشده باشدوازآن روزى كه امام حسين(ع)شهيدشده وهرپيغمبرورسولى وهركس كه آن حضرت رازيارت كرده خداوندثواب همه آنهارادرنامه اعمال اوبنويسد.*همانگونه كه دربحث خداشناسى،اوّل بايدانسان ظرف وجودى اش راازهمه آلودگى هاپاك كندوباگفتن(لا اله)نفى الوهيت ازهمه خدايان دروغين وطواقيت بنمايدآنگاه باگفتن(الا اللّه)تسليم درمقابل حضرت احديت شود.*درزيارت عاشورانيزهمين مسأله حاكم است وبه قول عرفاوحكما،اوّل بايدتخليه صورت گيردسپس تحليه انجام شود،يعنى براى اينكه انسان ملبّس به لباس مقدّس تولاّوتبرّاشودوشيعه وپيروبودن خودرابه اثبات برسانداوّل بايدازدشمنان حضرات معصومين تبرّى بجويدوظرف وجودى اش راپاك سازدتاخودش راآماده كندبراى تقديم سلام به حضورمقدّس امام حسين واولادواصحاب آن حضرت.روى اين حساب است كه درزيارت عاشورادستورداده شده كه اوّل بايددشمنان وظالمان وستمگران به خاندان عصمت وطهارت رالعن ونفرين كردبعدخدمت امام حسين(ع)سلام داد،امّابراى اينكه انسان كاملاًدشمنى خودرانسبت به دشمنان اهل بيت وامام حسين(ع)ودوستى خودرانسبت به خاندان پيامبراكرم مخصوصاًحضرت اباعبداللّه الحسين برساندبايداوّل صدمرتبه لعن ونفرين كندبعدصدمرتبه سلام ودرودوتحيّت،كه منقول است خيلى ازبزرگان ومراجع وعرفا،زيارت عاشوراراباصدبارلعن وسلام مى خواندند.*ازجمله نقل شده كه امام خمينى(ره)چنين زيارت مى كردند.*همچنين حضرت آية اللّه العظمى بهجت مى گويد:شيخ انصارى زيارت عاشوراباصدلعن وسلام مى خواندند.*بنابراين،زيارت عاشورامحكى است كه شيعيان ودوستان اهل بيت رابه منصّه ظهوروبروزمى رساندوبه همين جهت است كه دشمنان خاندان نبوّت ورسالت،مخصوصاًوهّابيها،دركربلاونجف وعتبات عاليات ومكّه ومدينه ازبه همراه بردن وخواندن مفاتيح مخالفت مى كن ند كه عمده مخالفتشان به خاطرزيارت عاشورااست.بحاالانوار:ج98ص290
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee