eitaa logo
خطابه
207 دنبال‌کننده
3 عکس
4 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه‌ای که به لوستر‌های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه‌هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى‌کنار ضریح مطهّرحضرت‌امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى‌دارد : شما این لوسترهاى‌قیمتى و قندیل‌هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید ، در حالى که‌من براى اداره امور معیشتم در‌تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) رادرخواب مى‌بیند که آن حضرت به او مى‌فرماید : اگر مى‌خواهى‌در نجف‌مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى‌خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب‌،دوباره به حرم مطهّر مشرف مى‌شود و عرضه مى‌دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى‌دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى‌فرماید : "سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى‌توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى‌توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان مهاراجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: *(به آسمان رود و کار آفتاب کند)* پس از بیدار شدن و شب را به‌صبح رساندن‌، کتاب‌ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى‌رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى‌کنند تا خود را به هندوستان مى‌رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن مهاراجه را مى‌گیرد ، مردم از این‌که طلبه‌اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى‌کنند !!  وقتى به در خانه آن راجه مى‌رسد در مى‌زند، چون در را باز مى کنند ، مى‌بیند شخصى از پله‌هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى‌شود مى‌گوید: *(به آسمان رود و کار آفتاب کند)* فوراً راجه پیش‌خدمت هایش را صدا مى‌زند و مى‌گوید :"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى‌اش وى را به حمام ببرید، و او را با لباس‌هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید " مراسم به صورتى نیکو انجام مى‌گیرد ، و طلبه در آن‌عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى‌شود.  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت درجاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب‌خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم‌که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به‌سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس‌از احترام‌به‌مهمانان در جاى ویژه خود نشست. نگاه رو به‌اهل مجلس‌کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به‌این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من واردشده‌مصالحه کردم، و همه مى‌دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى اوعقد مى‌بندم، و شما‌اى عالمان دین، هم‌اکنون صیغه عقد را جارى کنید. چون صیغه جارى‌شد، طلبه که‌در دریایى‌از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى‌زد، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا باخود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب‌بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به‌عقد اودر آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ مهاراجه گفت : من گفته بودم : "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند" طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. مهاراجه سجده شکر کرد و خواند : *به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند* *به آسمان رود و کار آفتاب کند* در آستانه میلاد حضرت علی علیه السلام هستیم به جمال نورانی آن حضرت صلوات منبع : کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
عــطیــه رو می‌شـناسـین؟ جالبه بدونید اسم عطیه رو حضرت علی(ع) انتخاب کرد. عطیه‌ عوفی یکی از دوستداران حضرت علی، دانشمند، مفسر و اسلام‌شناس عصر خودش بود جوری که حتی اهل سنت هم او رو مورد اعتماد میدونستن و تاییدش میکردن. اون تفسیر قران رو در پنج جلد نوشته و از شاگردان ابن عباس بود. خطبه فدک رو برای پسر امام حسن نقل کرده و در زیارت اربعین با جابر‌ عبدالله انصاری بود و اولین زائر اربعین محسوب میشه. زمانی که حَجاج ابن یوسف به فرمانروایی رسید، دستور داد عطیه رو دستگیر کنن و به نزدش بیارن. حجاج رو به عطیه کرد و گفت: میدونی در زمان حکومت من، بردن اسم علی(ع) جرمه؟ گفت: میدونم. میدونی در زمان من کسی پسربچه دنیا بیاره و اسم بچه‌‌شو علی یا از مشتقات علی بذاره جرمه؟ گفت: میدونم. میدونستی کسی اگه حتی تو چاردیواری خونه‌ش فضائل علی رو برای خانواده‌ش بگه، من اون خونه رو بر سرش خراب میکنم؟ گفت: میدونم. حجاج با چکمه لگد زد تو صورت عطیه و گفت پس تو غلط میکنی تو این فضا، فضایل علی رو میگی... صورت عطیه پرخون شد و دماغش شکست. حجاج گفت الان میدم صورت و سرتو بتراشن و گردنتو بزنن. عطیه هیچی نگفت... یه کم که حجاج آروم‌تر شد، گفت: اما اگه یه کاری بکنی از خونت می‌گذرم. عطیه گفت چه کاری؟ حجاج گفت: روز جمعه، تو شلوغی مسجد، قبل از خطبه‌های نمازجمعه، بری بالای منبر جلوی همه مردم علی رو لعن کنی. عطیه گفت باشه این کارو انجام میدم. حجاج گفت واقعا؟ عطیه گفت: بله بالاخره حفظ جون واجبه. حَجاج دستور داد جارچی‌ها جار بزنن همه جمعه بیان نمازجمعه، که عطیه میخواد علی رو لعن کن تاریخ نوشته: اون روز خونه‌ها خالی از سکنه شده بود و همه اومده بودن نمازجمعه. وقتی عطیه از پله‌های منبر میرفت بالا، مردم جیغ میزدن. گریه میکردن که عطیه نکن این کارو. ما حاضریم به جای تو جون بدیم، تیکه تیکه بشیم ولی تــو این کارو نکنی. عطیه گفت واستین تماشا کنین. رفت بالای منبر... بعد از حمد و ثنای خدا، فریاد زد و گفت: پیغمبر فرمود خودم در عرش از خدا شنیدم گفت: عــلیٌ خــیر بــشر... علی بهترین بشره، هرکس ابا کنه کافره... و هیچ کس در این جمع مصداق این روایت نیس جز این ملعون، حجاج‌ابن‌یوسف... این کافره... با این سخن عطیه، همه تکبیر گفتند و ذکر علی گرفتند اما... حجاج دستور داد عطیه رو از منبر کشیدن پایین. موهای سر و محاسنش رو تراشیدن، زبون عطیه رو از پشت سر بیرون کشیدن... سرش رو بریدن و کنار منبر آویزون کردن... تا یه ماه جارچی‌ها جار میزدن، این پاداش کسیه که در زمان حجاج، بگه: عــلی خیر بشر... اینجوری پای علی وایستادن... الان ما راحت به عنوان شیعه زندگی میکنیم. الان راحت فضائل علی(ع) رو میگیم... ولے ڪتڪاشو اونا خوردن... اینجاس که عمیقا از ته دلمون میگیم: الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع) بگو به عشق حیدر فقط حیدر امیرالمومنین است به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
در الفبا از الف تا حرف یا یعنی علی نقطه آغاز قرآن زیر با یعنی علی آفرینش را علی آغاز و پایان است و بس ابتدا یعنی علی و انتها یعنی علی نوح کشتیبان نمی شد ، نوح کشتی ساز بود کشتی از طوفان گذشت و ناخدا یعنی علی بی علی آتش جهنم با علی آتش بهشت با خلیل الله کرد آتش وفا یعنی علی دستگیر هر اولوالعزم است موسی هم اگر اژدهای معجز آورد از عصا یعنی علی اینکه می گوییم : پیغمبر ، شباهنگام بود در حرا گرم تکلم با خدا یعنی علی گفت : اقرا باسم ربک ، در جواب جبرئیل اینکه گفت احمد علی جان پیش آ ، یعنی علی نفس پیغمبر علی و نفس حیدر مصطفی مرتضی یعنی محمد مصطفی یعنی علی پنج تن زیر کسا جمعند یعنی فاطمه فاطمه در راه حیدر شد فدا یعنی علی هرچه را حیدر بخواهد می پسندد فاطمه هل أتی زهراست آری هل أتی یعنی علی حق علی احمد علی حیدر علی زهرا علی کُلُهُم نورند از این رو‌ مجتبی یعنی علی با شکستن می شود تکثیر هر آئینه ، پس ای برادر ترجمان کربلا یعنی علی به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
فضیلت ماه رجب در کلام امیرالمومنین(ع) حضرت امیرالمؤمنین«ع» می‌فرمایند: هركس يك‌روز از روزهاى نخست يا ميانه يا آخر رجب را روزه بگيرد، خداوند گناهان گذشته و آينده اش را می آمرزد، و هركس سه روز در دهه اول و سه روز در دهه دوم و سه روز در دهه سوم رجب روزه بدارد، گناهان گذشته و آينده اش آمرزيده می شود. و هركس يك شب از شب‌هاى رجب را به عبادت زنده بدارد، خدايش از آتش آزاد می فرمايد و شفاعت او را در مورد هفتاد هزار خطا كار می پذيرد، و هركس در ماه رجب براى خشنودى خداوند صدقه اى بپردازد، خداوند روز قيامت در بهشت با پاداش هايى او را گرامى می دارد كه هيچ چشمی چنان پاداش‌هایی نديده و هيچ گوشی چنان پاداش‌هایی نشنيده و بر هيچ دلى خطور نكرده است. متن روایت: «مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ رَجَبٍ فِي أَوَّلِهِ أَوْ وَسَطِهِ أَوْ فِي آخِرِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ رَجَبٍ فِي أَوَّلِهِ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي وَسَطِهِ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي آخِرِهِ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَنْ أَحْيَا لَيْلَةً مِنْ لَيَالِي رَجَبٍ أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنَ الْمُذْنِبِينَ وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فِي رَجَبٍ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي الْجَنَّةِ مِنَ الثَّوَابِ بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر». روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج2 ، ص401. به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
میلاد با سعادت امیر المؤمین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بر فرزند عزیزش امام زمان سلام الله علیه ، محبین و شیعیان مبارک و فرخنده باد 🌺
مادر علي(ع) در كعبه شب جمعه سيزدهم رجب بانوي بزرگوار ابوطالب(ع) احساس درد كرد ولي با قرائت نامي مخصوص آرامش پيدا كرد. هنگامي كه جناب ابوطالب(ع) خواست زناني از قريش را براي كمك فاطمه بنت اسد(ع) بياورد، از گوشه خانه ندايي رسيد: اي ابوطالب، صبر كن چرا كه دست نجس نبايد ولي خدا را لمس كند. صبح هنگام فاطمه بنت اسد(ع) ندايي شنيد: اي فاطمه به خانه ما بيا. ابوطالب(ع) و پيامبر(ص) آن حضرت را به مسجدالحرام آوردند. عباس بن عبدالمطلب كه به همراه جماعتي در مسجد نشسته بودند، ديدند كه فاطمه(ع) وارد مسجدالحرام شد و در مقابل كعبه ايستاد و نگاهي به سوي آسمان نمود و چنين فرمود: پروردگارا، من به تو و به پيامبران و كتابهايي كه از جانب تو آمده اند ايمان دارم. من كلام جدم ابراهيم خليل را تصديق مي كنم و او بوده كه اين خانه را بنا كرده است. تو را قسم مي دهم و از تو مي خواهم به حق كسي كه اين خانه را بنا كرد و به حق فرزندي كه در شكم من است و با من سخن مي گويد و با گفتارش با من انس مي گيرد، و من يقين دارم كه يكي از آيات و نشانه هاي توست، كه اين ولادت را بر من آسان فرمايي. ناگهان حاضرين در مسجدالحرام ديدند كه ديوار پشت آن سمتي كه در كعبه است شكافته شد و فاطمه بنت اسد(ع) داخل شد. هر چه كردند قفل در كعبه را باز كنند ممكن نشد و دانستند كه حكمت خداوند در كار است. فاطمه بنت اسد(ع) مي فرمايد: هنگامي كه داخل كعبه شدم ديدم حوا، ساره، آسيه، مادر موسي بن عمران و مريم مادر عيسي آمدند. آنان به من سلام كردند: السلام عليك يا وليةالله، و در مقابلم نشستند. آنچه در ولادت خاتم الأنبياء(ص) انجام دادند در ولادت علي بن ابي طالب(ع) نيز انجام دادند، چه اينكه فاطمه بنت اسد(ع) در هنگام ولادت پيامبر(ص) حضور داشت و به ابوطالب(ع) ماجرا را خبر داد. حضرت ابوطالب(ع) قبلا به او فرموده بود: 30 سال صبر كن تا خدا مولودي به تو عنايت كند مثل خاتم الأنبياء(ص) مگر در نبوت كه وصي و وزير او خواهد شد. روز ولادت اميرالمؤمنين(ع) روز جمعه علي بن ابي طالب(ع) مانند خورشيد بر روي سنگ سرخ در گوشه راست كعبه طلوع فرمود. همين كه قدم بر زمين كعبه نهاد، به سجده افتاد و دستها را سوي آسمان بلند نمود و فرمود: اشهد أن لا اله الا الله، و أن محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي محمد رسول الله، بمحمد يختم الله النبوة و بي يختم الوصية و أنا اميرالمؤمنين: شهادت مي دهم كه خدايي جز الله نيست و محمد(ص) پيامبر خداوند است و علي وصي محمد رسول الله(ص) است. به محمد نبوت ختم مي شود و به من وصايت كامل و تمام مي شود و منم اميرالمؤمنين. سپس فرمود: جاء الحق و زهق الباطل، حق آمد و باطل رفت. در اين هنگام كه وجود سرا پا جودش پاي بر اين عرصه خاكي نهاده بود، بتهايي كه در كعبه بود به صورت به زمين افتادند و آسمانها نوراني شد. شيطان فرياد برآورد: واي بر بتها و بت پرستان از اين فرزند به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
ساده ترین دستورالعمل برای انجام اعمال امّ داوود فهرست اعمال امّ داوود، بر اساس فرموده حضرت صادق علیه السلام اینچنین است: 1)در سه روز ایّام البیض یعنی سه روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب روزه بگیر. 2)در روز پانزدهم، هنگام ظهر غسل کن. 3)در هنگام ظهر 8 رکعت نماز نافله ظهر بخوان. 4)نماز ظهر را بخوان. 5)بعد از نماز ظهر، دو رکعت نماز بخوان، 6)بعد از آن دو رکعت نماز، 100 بار بگو: « يَا قَاضِيَ حَوَائِجِ الطَّالِبِينَ!» 7)سپس 8 رکعت نماز نافله عصر بخوان. 8)نماز عصر را بخوان. 9)نمازهایت را با لباس پاک بخوان، و سعی کن در جای خلوتی باشی که کسی بر تو وارد نشود و با تو صحبت نکند. 10)رو به قبله بنشین، 11)سوره حمد را 100 بار، سوره توحید را 100 بار، آیۀالکرسی را 10 بار بخوان. سپس سوره های انعام، بنی اسرائیل(یعنی سوره إسراء)، کهف، لقمان، یس، صافّات، حم سجده، حم عسق، حم دخان، فتح، واقعه، مُلک، ن و القلم، انشقاق(اذاالسماء انشقّت) و تمام سوره های بعد از آن را تا آخر قرآن قرائت کن. توجّه: آخرین بند از اعمال امّ داوود در روایات مختلف به سه شیوه دیگر نیز بیان شده است که ساده ترین آن بدین گونه است که به جای همه سوره ها، فقط 100 بار سوره توحید خوانده شود. مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال» می نویسد: این مورد شاید برای کسانی باشد که مشکلی داشته، یا مسافر بوده، و یا مشغول کارهای مهم دیگری هستند.(بحارالأنوار،ج98،ص399-400 به نقل از اقبال الاعمال) 12)در حالی که رو به قبله نشسته ای، دعای امّ داوود که در «مفاتیح الجنان» آمده است بخوان. 13)سپس سجده کن و دو طرف صورت خود را بر زمین بگذار، و بگو: «اللَّهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ، فَارْحَمْ ذُلِّي وَ فَاقَتِي وَ اجْتِهَادِي وَ تَضَرُّعِي وَ مَسْكَنَتِي وَ فَقْرِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ!» 14)بکوش که از چشمانت اشک بریزد، هرچند به اندازه سر مگس باشد، زیرا این اشک، نشانه اجابت است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: کسی که این دعا را می خواند، از دعایش فارغ نمی شود مگر آنکه خداوند او را می آمرزد. (اقبال الاعمال، ص162-168/ بحارالأنوار، ج98، ص398-404 به نقل از اقبال الاعمال) به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
۰ گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس پدرش امیر مومنان و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند. کتاب 200 داستان از فضایل ، مصائب و کرامات حضرت زینب(ع) شهادت بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری (س) تسلیت به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
*بسم الله الرحمن الرحیم* زینب، آری زینب، یک اسم از چهار حرف، اما همه فضایل انسانیت و همه ارزش‌هایی که خدا در سوره احزاب آیه ۳۵ برای مرد و زن شمرده است. الگوی ایمان و علم و معرفت، اسوه صبر و صداقت و استقامت، نمونه شجاعت، و بانویی که در بلاغت و فصاحت زبان پدر را در دهان داشت، و همه مکارم اخلاق مادر در وجودش جمع بود و نه فقط زنان مسلمان؛ بلکه امّت اسلام از زن و مرد به چنین بانویی افتخار دارد. سیره او، حجاب و عصمت و عفّت او، عبادت او و عظمت و بزرگی و فخامت او همه افتخارانگیز است؛ معالی مقامات و مواضع او و حمایت از دین و نفی حکومت مستکبران تاریخ که سران استکبار زمان را چنان منکوب و محکوم کرد که تا ابد، بنی امیه در زباله‌دان‌های تاریخ منفور جهان شد. الحق او از اسلام، از مجد و مفاخر بنی هاشم، از شخصیت جدّ بزرگوارش رسول الله صلّی‌الله علیه و آله و از قرآن مجید پاسداری کرد و اسلام و قرآن و دین توحید همه مدیون او هستند. تصور اینکه اگر او نبود تاریخ چگونه ورق می‌خورد بسیار وحشت‌انگیز است. در دنیای کنونی، مردان و بانوان، همه به فراگرفتن درس در مکتب بزرگ حضرت زینب کبری علیهاالسّلام، این بانوی عظیم الشأن و مواضع هیبت‌انگیز و دفاع شجاعانه او از اسلام و قرآن، و ابطال باطل و ظلم و الحاد و استبداد و استضعاف، و احقاق حق و پیام‌های حیات و سیره آن حضرت نیازمندند. امید است که امروز، زنان مسلمان، الگوی زندگی خود را آن حضرت قرار دهند و در تمام وظایف دینی و شرعی خود از آن بانوی بزرگ اسلام درس گرفته و به ‌چنین اسوه‌ای به جهانیان افتخار کنند و نام و یاد و پیام‌های ولایی و معنوی حضرت زینب علیهاالسّلام را همیشه زنده نگهدارند. در پایان چند بیتی را به محضر آن حضرت تقدیم می‌دارم: آفتاب آسمان مجد و رحمت زینب است حامی توحید و قرآن و ولایت زینب است درّ دریای فضیلت، عنصر شرم و عفاف قهرمان عرصه صبر و شهامت زینب است در دمشق و کوفه با آن خطبه‌های آتشین آن که سوزانید بنیاد شقاوت زینب است آن که زد بر ریشه بیداد و طغیان یزید و آن که احیا کرد آیین عدالت زینب است معدن ایمان و تصمیم و ثبات و اقتدار مشعل انوار تابان هدایت زینب است در قیام کربلا گردید همکار حسین در ره شام بولا، کوه جلالت زینب است و آن که در امواج دریای خروشان بلا امتحان‌ها داد با عزم و شجاعت زینب است همچو باب و مام و جدّ خویش در روز جزا آن که دارد از خدا اذن شفاعت زینب است به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها از آن شخصیت‌های استثنایی و بی‌نظیری هستند که در امتحان سخت عاشورا، تا وسط بلا آمدند و تا آخر هم ایستادند و بار اسارتش هم کشیدند و ذره‌ای نسبت به سیدالشهداء نه کوتاهی کردند، نه تردید و شک کردند؛ بلکه اهل یقین و تصدیق و همراهی بودند. «وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها آن کسی است که در بلای عظیم عاشورا، که بلایی از این بزرگ‌تر در عالم نداشتیم، به حسب روایات، یکی از ارکان است؛ کنار سیدالشهداء آمده و تا آخرین لحظه هم ایستاده، در تمام صحنه‌ها کنار حضرت بوده. لحظه‌ای هم تردید نکرده و هیچ چیز نتوانست ایشان را از سیدالشهدا جدا کند. وقتی حضرت می‌خواستند به کوفه بیایند، بعضی می‌گفتند یابن رسول الله، نروید! و اگر می‌روید اهل بیت را با خودتان نبرید! زینب کبری فرمود چه می‌گویید؟! می‌خواهید من را از سیدالشهداء جدا کنید، ما مسیرمان جداشدنی نیست! هیچ چیزی آنها را جدا نکرد، تا وسط بلا آمدند و تا آخر هم ایستادند و بار اسارتش هم کشیدند و ذره‌ای نسبت به سیدالشهداء نه کوتاهی کردند، نه تردید کردند، نه شک کردند؛ اهل یقین و تصدیق و همراهی بودند. این همان مقام فوق‌العاده است. وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها از آن شخصیت‌های استثنایی و بی‌نظیری است که در این امتحان سخت حضرت او را کنار خودشان آوردند؛ در سخت‌ترین صحنه‌ها فرستادنشان و او سربلند بیرون آمده. هیچ کجا کمترین ضعفی، کمترین فطوری، کمترین تردیدی و سستی‌ای در انجام وظیفه نسبت به سیدالشهداء در وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها نمی‌بینید. این زینب کبری است که این کاروان اسرا را بُرده و برگردانده، ولی حتی نگذاشته یک ترک اولیٰ از این کاروان سر بزند؛ این‌جور مراقب بوده، این‌جور حمایت کرده و کنار سیدالشهداء بوده است به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
چه کسی جان حضرت عزرائیل را میگیرد؟ طبق روایت معتبری که از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است به هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدمد، وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور می‌دمد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین برمی خیزد، آن صدا به اندازه‌ای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و میمیرند. سپس عالم را سکوتی هولناک فرا میگیرد.. در ادامه همین روایت امام چهارم می‌فرماید: سپس خداوند به عزرائیل می‌فرماید: ای عزرائیل چه کسانی باقی مانده‌اند؟ فرشته‌ی مرگ می‌گوید: «أنت الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمی‌میری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من. خداوند به عزرائیل دستور می‌دهد که روح آن سه فرشته‌ی مقرّب درگاهش را قبض کند. سپس خداوند به او می‌گوید: چه کسی زنده مانده است؟ عزرائیل جواب می‌دهد: بنده‌ی ضعیف و مسکین تو عزرائیل در این هنگام از طرف خدا خطاب می‌رسد: بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم. در این هنگام خداوند خطاب می‌کند: ای دنیا کجایند پادشاهان و فرزندانشان؟ کجایند ستمگران و فرزندانشان؟ کجایند ثروت اندوزانی که حقوق واجب خود را ادا نکردند؟ امروز پادشاهی عالم از آن کیست؟ هیچ کس پاسخ نمی‌گوید. آنگاه خداوند خود می‌فرماید: (لله الواحد القهار) پادشاهی از آن خداوند یگانه و قهار است. منبع ارشاد القلوب إلی الصواب، نوشته دیلمی، ج1، ص54 به کانال ما بپیوندید👇👇 @mooezee
حضرت_موسی_در_دل_سنگ_چه_دید؟ روزی ملک الموت پیش حضرت موسی (ع) آمد، همین که چشم موسی به او افتاد پرسید: برای چه آمده ای؟ منظورت دیدار من است یا قبض روح من؟ گفت: برای قبض روح آمده ام. موسی مهلت خواست تا مادر و خانواده ی خود را ببیند و با آنها وداع کند. ملک الموت گفت: نمی توانم اجازه بدهم. گفت: آن قدر مهلت بده تا سجدهای بکنم. پس او را مهلت داد و موسی به سجده رفت و گفت: خدایا! ملک الموت را امر کن مهلت دهد تا با مادر و خانواده‌ام وداع کنم. خداوند به عزرائیل امر کرد: قبض روح موسی علی را به تأخیر انداز تا مادر و خانواده اش را ببیند. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: مادر جان! مرا حلال کن، سفری در پیش دارم. پرسید: چه سفری در پیش داری؟ جواب داد: سفر آخرت. مادرش گریست و با او وداع کرد. پس از آن نزد زن و فرزند خود رفت و با همه ی آنها وداع کرد. بچه ی کوچکی داشت که بسیار مورد علاقه اش بود، پیراهن حضرت موسی را گرفت و زار زار گریه کرد، حضرت موسی نتوانست خودداری کند و گریست. خطاب رسید: موسی! اکنون که نزد ما می‌آبی چرا این قدر گریه میکنی؟ عرض کرد: پروردگارا! برای بچه هایم گریه میکنم چون آنها را بسیار دوست دارم. خطاب رسید: موسی! با عصای خود به دریا بزن. حضرت موسی (ع) عصایش را به دریا زد، شکافته شد و سنگ سفیدی نمایان گشت. کرم ضعیفی را در دل سنگ مشاهده کرد که برگ سبزی به دهان داشت و مشغول خوردن بود. خداوند خطاب کرد: ای موسی! من این کرم را در دل این سنگ فراموش نکرده‌ام آیا اطفال تو را فراموش میکنم؟ آسوده خاطر باش، من آنها را نیکو محافظت خواهم کرد. موسی (ع) به ملک الموت گفت: مأموریت خود را انجام بده. آن گاه او را قبض روح کرد. پند تاریخ ۱۸۱/۵ -۱۸۲: به نقل از: شجره ی طوبی / ۲۷۹.ج