💠 فراموش کردن پرداخت فطریه
💬 سؤال:
فراموش كردم که زكات فطره را بپردازم، در حال حاضر چه وظیفه ای دارم؟
✅ جواب:
بنابر احتیاط واجب است که زکات فطره را با قصد قربت و بدون نيّت ادا يا قضا، از اموال تان جدا كرده و بپردازید.
📚 منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
#احکام
💦 یارانِ #امام_زمان عجل الله فرجه
🌹عزیزان خوش ذوق
برای خواندن نماز قضا ؛دفترچه🗒️ آماده کردی🤔
قرار شد خیلی آهسته و پیوسته نماز قضاهامون رو بخونیم
📋با برنامه ما همراه باشید
شنبه = قضای یک نماز صبح
یکشنبه =قضای یک نمازظهر
دوشنبه=قضای یک نمازعصر
سه شنبه=قضای یک نمازمغرب
چهارشنبه=قضای یک نمازعشاء🌺
پنج شنبه= جامانده در هفته یا نماز والدین یا نماز آیات
🍃🌷🍃
✅ طرح خواندن نماز قضا
بزرگواران چهار شنبه ها قراره یه
قضای نماز عشاء
به جا بیاریم .
باماهمراه باش خیلی وقت نمیبره😌
#نماز_قضا
موکب فاطمه الزهرا
@mookkeb
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
بزرگوارشروع کردی به خوندن نماز قضا هات؟ 🤔
فرصت ها خیلی زود میگذرند 🥺
اگر برنامه نداشته باشی یکدفعه میبینی که چقدر زود دیر شد😓
در طرح خواندن نماز قضا همراه ما باش و قدم به قدم پیش برو ☺️
🗓️طبق برنامه چهارشنبه ها قراره
🍃قضای یه نماز عشاء🍃
رو بخونیم.
یه جا برای خودت یادداشت کن 😊
#نماز_قضا
حضرت عبد العظیم 2.mp3
1.24M
🟢 از اول باید این حاجت را نزد حضرت عبدالعظیم علیه السلام میبردم...
📗برگرفته از جلسات شرح کتاب رحمت واسعه
موکب فاطمه الزهرا
@mookkeb
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
💌 توسل به حضرت عبدالعظیم(ع) و
پیدا کردن کار 😇
✍مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
به جوان بیکار گفتند:
شما برو شاه عبدالعظیم زیارت کن.
زیارت که کردی بگو آقا من بیکارم،
همین؛ هیچ چیز نمی خواهد بگویی.
🙍🏻♂خود آن جوان گفت:من برگشتم خانه،
صبح زود زنگ زدند گفتند: حسین بیکاری؟
🙍🏻♂گفتم: آره گفت: الان بیا فلان جا،
من رفتم، مرا گذاشت سر کار.می گفت:
کارش سبک است و ماهی فلان قدر به
من می دهد.
📘منبع: حاج آقا مجتبی ص ۲۱۴
موکب فاطمه الزهرا
@mookkeb
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
54.mp3
2.63M
🔴دو شاه کلید در زندگی
استادعالی
1⃣ نماز اول وقت
2⃣ توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
موکب فاطمه الزهرا
@mookkeb
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
دستِ «خالی» زیارت نرو!
🎙حجتالاسلام محمدی ری شهری رحمة الله علیه:
شاید حدود ۷۰ ۸۰ سال قبل، یکی از تجّار شهر تهران، ورشکست می شود. نذر می کند که چهل شبِ جمعه پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام برود.
میگفت: سی و نه شب آمدم؛ اما شب چهلم برف سنگینی آمد و نتوانستم به زیارت بروم... شب خوابیدم و در عالم خواب دیدم که پیاده در برف به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می روم. سر راه به قبرستان ابن بابویه رسیدم... جناب شیخ صدوق گفتند:
«به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می روی، هدیه ای هم می بری یا دست خالی می روی؟»
گفتم: من که چیزی ندارم! چه چیزی برای ایشان ببرم؟ شیخ فرمود:
«هر زمان خواستی به زیارت ایشان بروی، صد صلوات بفرست و به ایشان هدیه کن!».
از خواب پریدم به قدری این خواب برایم مهیّج و شیرین بود، که تصمیم گرفتم همان شب به زیارت بروم. آماده شدم و راه افتادم همان طور که در خواب دیده بودم ابتدا به زیارت ابنبابویه رفتم و بعد به طرف حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام حرکت کردم... در گوشه ای نشستم و بعد به حالت نشسته خوابم برد در خواب دیدم که حضرت عبدالعظیم اشاره ای کردند و بستهای را به دامنم انداختند. در این لحظه، یک دفعه به خودم آمدم، دیدم واقعاً یک بسته روی دامنم افتاده است، بسته را باز کردم و دیدم نُه قِران توی آن است، این نُه قِران را به کار بستم و الحمدالله کارم تو دوباره رونق گرفت».
📚نسیم های گره گُشا، ج ۱، نسیم ۴۰۴.
#عبدالعظیم_حسنی
موکب فاطمه الزهرا
@mookkeb
اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ