مرگ اطرافیان مون ، برامون گوش زد باید باشه که هی تو!!! به خودت بیا!!! تو ام یه روز مثل همین میفتی رو سنگِ سردِ غسالخونه!!! تو ام یه روز شکلات پیچت میکنن و میزارنت رو یه مشت خاک!!! و بعدش تو گوشِت تلقین میخونن... اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان.. بشنو، بفهم‌ ای فلانی پسر فلانی.. بشنو بفهم ای زینب دخترِ علی آیا بر آن پیمانی که با آن از ما جدا شدی هستی؟ پیمانی که عبارت بود از گواهی‌دادن بر اینکه معبودی جز خدا نیست... اینکه محمّد بنده و فرستاده خداست.. و اینکه علی امیر مؤمنان است... بشنو!!! بفهم... صورتت هم رو خاکِ زبرِ قبرستون گذاشته شده و دیگه نمیتونی سرتو جا به جا کنی تا پوستت اذیت نشه!.. :)) یکی یکی سنگ های لحد رو میزارن... و تمام..:) به خونه ی جدید و ابدیت خوش اومدی!!! حالا تویی و اعمالت!!! خودت میدونی چیکار کردی و اون دنیا چیکاره بودی:)) نیازی نیست شرح داده شه برات... رفیق بیا به خودمون بیایم... هنوز دیر نشده.. هنوز سنگای لحدمون رو نذاشتن..:)) بیا تا دیر نشده به خودمون بیایم.

ردم کنی تمومه کارم...💔

قابلیت اینو داره که تو تنهایی باش زار بزنید و هق هق کنید!!! روضه ی علمدار همیشه سنگینه...💔:) ! لطفا با حال مناسب گوش کنید !

یازهرا

شبِ وفاتِ مادرِ مادرمونه... چقدر حضرت خدیجه موقع مرگ سفارش حضرت زهرا رو کردن... بمیرم برا اون لحظه که مغیره یه طرف بود و قنفذ یه طرف...💔

کیست مثل خدیجه؟! أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَب؛ حديث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مثل خديجه پيدا نخواهد شد. خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود، و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود. خدا به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست بشارت دهم...

زحمتای مادرِ، مادرِ ما نتیجه داد... خرجِ حسینی شدنِ ما ها رو خدیجه داد..💔 #وفات_حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین_خدیجه_کبری_سلام_الله_علیها

اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي  گريه كنم براي جان دادنم اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي گريه كنم براي تاريكي قبرم، گريه كنم براي تنگي لحدم، اَبْكي لِسُؤالِ مُنْكَر وَنَكير اِياي گريه كنم براي سوال نكير و منكر از من، اَبْكي لِخُروُجي مِنْ قَبْري عُرْياناً ذَليلاً حامِلاً ثِقْلي عَلي ظَهْري گريه كنم براي بيرون آمدنم از قبر برهنه و خوار كه بار سنگينم را به پشتم بار كرده... |فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی|

🖤حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگی وصایایی به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود: 1ـ برای او دعای خیرکند. 2ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد. 3ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود. 4ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد حضرت خدیجه که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود. حضرت خدیجه (س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا (س) ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه نقش مادری ایفا کند. 🖤خوف خدیجه (س) از مرگ حضرت خدیجه سلام‌الله علیها بیست و چهار سال با پیامبر اکرم(ص) زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. با اینکه حضرت خدیجه(س) نهایت فداکاری را برای اسلام نمود، و به طور مکرر از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به او مژده ی بهشت داده شد، در عین حال خائف بود، و در آستانه ی مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ی کوچک و ناچیزی می‌دانست، و از درگاه خدا می‌خواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود، از پیامبر(ص) تقاضای دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت می‌خواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد و…. . در آن هنگام فاطمه سلام‌الله علیها حدود پنج سال داشت، گویا خدیجه(س) شرم داشت از پیامبر(ص) تقاضای دیگر کند، فاطمه(س) را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پیکرم را با یکی از روپوش‌های خود کفن نموده و بپوشاند.» فاطمه(س) واسطه شد و این تقاضای خدیجه(س) نیز روا شد. این تقاضای خدیجه(س) از اینرو بود تا آن لباس موجب نورهایی از رحمت الهی شود و او را در عالم برزخ و روز قیامت خشنود سازد. حضرت رسول(ص) که بر بالین این بانوی بزرگوار حاضر بود، ضمن گفت‌وگوی با وی فرمود: خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است. وقتی روح حضرت خدیجه(س) به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر(ص) سخت گریست. چون در «حَجُون» قبری برای خدیجه کبری(س) کندند، پیامبر (ص) خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش می‌بارید داخل قبر شد و خوابید، افزون‌تر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یادگار امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه(س) گِرد پدر می‌گشت، خود را به دامان ایشان می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد.. :) پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست. به این ترتیب فرشته الهی پایان رنج‌ها و محنت‌های حضرت خدیجه سلام‌الله علیها را اعلام کرد. وفات حضرت خدیجه(س) به فاصله اندکی از رحلت اندوه‌بار حضرت ابوطالب(ع) رخ داد، پیامبر اکرم (ص) آن سال را «عام الحزن» نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود. تا اینجا اومدی یه صلوات بفرس براشون!🌱 #ماه_رمضان #رحلت_حضرت_خدیجه #وفات_حضرت_خدیجه

تاحالا شده به گذشته نگاه کنی ببینی آدم بهتری بودی؟ بعد با بغض ی گوشه زل بزنی قلبت درد کنه!!

‏هر وقت حالت خوب نبود، حال یک نفر رو خوب کن امکان نداره دلیل حال خوب کسی بشی، و خدا به حال دلت نظر نکنه و حالت بهتر نشه.

تولدتون مبارک عزیزِدلِ زینب.. ۵۴ سالتون شد.. :) ۵۴ سال عمرِ مفید از خدا گرفتید و من به این فکر میکنم که وقتی منم ۵۴ سالم شد و برگشتم به مسیر زندگیم نگاه کردم اینقدر مثل شما زندگی و عمر موفق و پر برکتی داشتم؟! اینقدری که سرمو بتونم بگیرم بالا! خلاصه ش کنم... امسال هم به رسمِ ادب ازتون تشکر میکنم بابت ریز و درشتِ زندگیم... از انتخابِ اسمم گرفته تا اعتقاداتم.. همه شو مدیونِ تربیتِ خوب و عملکرد فوق العاده ی شما ام..:) ممنون که از بچگی نمک پرورده ی اهل بیتم کردید... ممنون که حب این خاندان رو تو دلم کاشتید و کمک کردین برای رشدش... ممنون که به عنوان یک حوزَوی و آخوند اینقدر عملکردتون عالی بوده و کوچکترین خَبطی ازتون ندیدم که شیفته ی این قشرم! ممنون که پیشمونین ، خوش اخلاقین، مهربونین، و در یک کلا فوق العاده این.. :)) خواستم بهتون بگم خیلی برام عزیزین و خیلی زیاد دوستتون دارم! ان‌شاءالله همیشه سایه تون مستدام باشه حضرتِ عشقِ دختر،"بابا"..❤️ #تولد‌تون‌مبارک به وقتِ ۱۴۰۲/۱/۱۲ ساعتِ ۲۲:۳۸ |با دو روز تاخیر بخاطر سوپرایز شدنتون|

آقای اباعبدالله ما دوست داریم..

لیلا تویی قربونت شم.. :))

بیدارید؟

دیشب حاج مهدی اول جلسه چند بیت شعر خوند.. عجیب شرح حال دل بود... بزارم بخونیم با هم...؟! مخصوصا اونایی که نبودن..