eitaa logo
💠🦋 مربی خلاق 🦋💠
6.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
#مرجعی_نو با #ایده_های_جدید_و_خلاق برای مربیان معلمان والدین برگزاری دوره های تربیت مربی کودک و نوجوان اجرای برنامه برای کودک و نوجوان جلسات بینشی برای مربیان_والدین ارتباط با ما : @yas1386 مربی به توان خلاقیت 👌 با ما خلاق و ایده پرداز شوید 👌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت اول 🌷 🌸 نام ام البنین ، فاطمه کلابیه بود . 🌸 که پس از ازدواج با حضرت علی علیه السلام 🌸 به امُّ البنین ( یعنی مادر پسران ) معروف شد 🌸 پدر و مادرش ، از خاندان بنی کلاب ، 🌸 و از اجداد بزرگ حضرت محمد ، 🌸 صلی الله علیه و آله ، بودند . 🌸 حزام بن خالد ، پدر ام البنین است . 🌸 او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود . 🌸 که شجاعت از صفات ویژه اوست . 🌸 حزام ، در میان عرب ، به شرافت معروف بود 🌸 و در بخشش ، مهمان نوازى ، دلاورى ، 🌸 رادمردى و منطق قوی ، مشهور بود . 🌸 مادر بزرگوار نیز ، 🌸 ثمامه ( یا لیلی) ، دختر سهیل بن عامر بود . 🌸 که اجداد او نیز ، 🌸 اجداد رسول خدا و امیرالمومنین ، بودند . 🌸 ثمامه ، در تربیت فرزندانش کوشا بوده ، 🌸 و دارای بینش عمیقی بود . 🌸 به شدت عاشق اهل بیت بود . 🌸 و همیشه در کنار وظیفه مهم مادری ، 🌸 سعی می کرد تا با فرزندانش ، دوست باشد . 🌸 و مثل معلمی دلسوز ، 🌸 باورهای اعتقادی ، مسائل همسرداری ، 🌸 و آداب معاشرت با دیگران را ، 🌸 به آنان بیاموزد . 🌸 قبیله ام البنین ، 🌸 به دلیرى و بزرگی و دستگیرى و شرافت ، 🌸 معروف بودند . 🌸 و در شجاعت ، کرم ، اخلاق ، هنر ، 🌸 و وجاهت اجتماعی و بزرگواری ، 🌸 پس از قریش ، سرآمد قبایل عرب بودند . 🌸 آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده ، 🌸 و شرافت و آقایی ( و سیادت ) آنها ، 🌸 به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز ، 🌸 به آن اذعان داشته اند . 🌹 ادامه دارد ... با ما مربی و مادری خلاق باشید👌 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• حتماً برای دوستان خود بفرستید
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت دوم 🌷 🍂 حَزام بن خالد ، پدر ام البنین ، 🍂 به همراه جمعی از قبیله بنی کلاب ، 🍂 به سفر رفته بود . 🍂 در یکی از شب ها ، به خواب فرو رفت 🍂 و در عالم رؤیا دید 🍂 که در زمین سرسبزی نشسته بود 🍂 و ناگهان مروارید درخشان و زیبایی ، 🍂 بر دستان او نشست . 🍂 حَزام ، از زیبایی آن ، تعجب کرد . 🍂 سپس از دور مردی را دید 🍂 که از طرف بلندی ، به سوی او می آید . 🍂 آن مرد غریبه کنار حَزام ایستاد و سلام کرد 🍂 حزام نیز ، جواب سلام او را داد . 🍂 آن مرد به حَزام گفت : 🍂 این مروارید را به چه قیمت می فروشی ؟ 🍂 حَزام ، به آن دُرّ زیبایی که در دستانش بود ، 🍂 نگاهی کرد ‌و گفت : 🍂 من قیمت این دُرّ را نمی دانم 🍂 شما آن را به چه قیمت می خرید ؟ 🍂 مرد گفت : من نیز قیمت او را نمی دانم 🍂 ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان ، 🍂 به تو عطا کرده است . 🍂 و من در عوض آن برای تو ضامنم 🍂 تا چیزی بهتر و بالاتر از درهم و دینار ، 🍂 به تو عطا کنم . 🍂 حَزام  گفت : آن چیز چیست ؟ 🍂 مرد گفت : 🍂 تضمین می کنم که او ، 🍂 شرافت و سیادت ابدی دارد 🍂 و بهره و بزرگی از او ، نصیب تو می شود . 🍂 حزام  گفت : 🍂 آیا این را برایم ضمانت می کنی ؟ 🍂 و مرد پاسخ داد : آری . 🍂 ناگهان در بین گفتگویش با آن مرد غریبه ، 🍂 حَزام از خواب بیدار شد . 🍂 و رؤیای خود را برای دوستانش ، تعریف کرد 🍂 و خواستار تعبیر آن شد . 🍂 یکی از خاندان او گفت : 🍂 اگر رؤیای صادقه باشد 🍂 دختری روزی تو خواهد شد 🍂 که یکی از بزرگان ، او را عقد خواهد کرد 🍂 و به سبب این دختر ، 🍂 مجد و شرافت و آقایی ، 🍂 نصیب تو خواهد شد . 🌹 ادامه دارد ... با ما مربی و مادری خلاق باشید👌 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• حتماً برای دوستان خود بفرستید
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت سوم 🌷 🌸 حَزام ، چند هفته بعد از خوابی که دید 🌸 از سفر برگشت ، و ثمامة همسر باوفایش را ، 🌸 که حامله بود ، وضع حمل کرده دید 🌸 و دختری هم چون مروارید درخشان و زیبا 🌸 به دنیا آورده بود . 🌸 حزام ، پس از آگاه شدن از تولد دخترش ، 🌸 با خود گفت : واقعا خواب من تعبیر شد . 🌸 حَزام از تولد دخترش شاد و مسرور شد . 🌸 و نام او را " فاطمه " گذاشت . 🌸 فاطمه ، در دامان مادری مهربان و پاک ، 🌸 و زیر دست پدری شجاع و شریف ، 🌸 که هر دو دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند 🌸 رشد کرد و بزرگ شد . 🌸 ثمامه ، مادر ام البنین ، 🌸 بانویی ادیب و کامل و عاقل بود . 🌸 آداب عرب را به دخترش آموخت 🌸 و هر آنچه که مورد نیاز یک دختر است ، 🌸 به فاطمه یاد داد . 🌸 ثمامه ، همه مسائل خانه داری ، اَدای حقوق ، 🌸 همسرداری و غیره را ، به فاطمه آموزش داد .   🌸 فاطمه ، دختری پاکدل و باتقوا شد . 🌸 فضایل اخلاقی ، کمالات انسانی ، 🌸 نیروی ایمانی ، حیا و حجاب ، 🌸 ثبات و پایداری ، شکیبایی و بردباری ، 🌸 بصیرت و دانایی و نطق و سخندانی ، 🌸 او را به شایستگی ، بانوی بانوان کرده بود . 🌸 خاندان و قبیله پاک او نیز ، 🌸 چند ویژگی مهم دارند 🌸 که همه آنها در وجود نازنین فاطمه ، 🌸 به ظهور رسیده بودند : 🌸 مثل شجاعت و دلاوری ، 🌸 ادب و متانت و عزت نفس ، 🌸 هنر و ادبیات ، 🌸 حجاب و غیرت و حیا و عفت ، 🌸 ایثارگری و فداکادری ، 🌸 احترام به حقوق دیگران ، 🌸 عشق به ولایت و امامت ، 🌸 وفا و پایبندی به تعهدات و... 🌹 ادامه دارد ... با ما مربی و مادری خلاق باشید👌 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• حتماً برای دوستان خود بفرستید
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت چهارم 🌷 🌷 حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، 🌷 قبل از شهادتشان ، به امام علی وصیت کردند 🌷 که بعد از مرگم ، حتما ازدواج کن . 🌷 وقتی امام علی علیه السلام ، 🌷 به فکر گرفتن همسر دیگری بود ، 🌷 دائما حادثه عاشورا را ، در برابر خود میدید . 🌷 به خاطر همین به دنبال زنی بود 🌷 که مردان قبیله اش ، شجاع و دلاور باشند 🌷 تا پسرانی برایش به دنیا آورند ، 🌷 که در روز عاشورا ، 🌷 حامی و کمک یار امام حسین باشند . 🌷 عقیل بن ابی طالب ، یکی از کسانی بود 🌷 که در علم انساب ، معروف و حجت بود 🌷 و در مسجد حضرت رسول ، 🌷 روی حصیری می نشست 🌷 که هم بر آن نماز می خواند 🌷 و هم به سوالات قبائل عرب ، 🌷 در مورد علم انساب ، پاسخ می داد . 🌷 امام علی نیز وقتی قصد ازدواج کردند ، 🌷 به طرف برادر خویش ، عقیل رفتند 🌷 و از تصمیم خود فرمودند : 🌷 زنی را برای من اختیار کن 🌷 که از نسل دلیرمردان عرب باشد 🌷 تا با او ازدواج کنم 🌷 و او برایم پسری شجاع و سوارکار ، 🌷 به دنیا آورد . 🌷 عقیل نیز ، بانو ام البنین را ، 🌷 که از خاندان بنی کلاب بود ، 🌷 و در شجاعت و دلاوری ، بى‏ مانند بودند ، 🌷 براى امام علی انتخاب کرد . 🌷 ودر پاسخ برادر گفت : 🌷 با ام البنین کلابیه ازدواج کن . 🌷 زیرا در عرب ، 🌷 شجاع‌تر از پدران و خاندان وی نیست . 🌹 ادامه دارد ... با ما مربی و مادری خلاق باشید👌 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 •┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• حتماً برای دوستان خود بفرستید