eitaa logo
مربیان موسسه علمدار
3.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.3هزار فایل
قم بلوار۱۵خرداد خیابان شهدای دروازه ری انتهای کوچه ۱۰ دست چپ پلاک ۲ کانون تربیتی علمدار @amooakhavan amooakhavan.ir @mahsolat morabbiyar.ir ای دی: @alamdar2911 پل ارتباطی: 09127482911
مشاهده در ایتا
دانلود
این تصویر هم حکایتی دارد @koochakaneh
حاج ابوذر روحی4_5872759309263180021.mp3
زمان: حجم: 14.24M
حاج ابوذر روحی 🖤🍃 یوم الانتقام غیرت ایرانی ما دیدن دارد نسل سلیمانی ما دیدن دارد در دل حیفا و تل آویو بزودی شور رجز خوانی ما دیدن دارد‌...
2096439041_377295057.pdf
حجم: 1.86M
سلام و نور این فایل پانزده صفحه ای، مجموعه ای از فعالیت های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستان، است که با موضوع فلسطین ، تهیه شده. این فایل را برای کودکان ایرانی، پرینت رنگی بگیرید و به بچه ها هدیه دهید و درکنارشان این فعالیت ها را انجام دهید و با آنها گفتگو کنید. به امید اینکه نسل جدید، کمی بیشتر درباره ی فلسطین بداند و بیاندیشد. @amooakhavan 📎 📎 📎 📎
4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنرمند عراقی «منتظر الحکیم» درد غزه را به شکلی متمایز به تصویر می کشد.
به نام خدای هستی بخش نمایشنامه عروسکی ( کبوتران غزه در راه موکبستان ) به سفارش مجموعه فرهنگی و مذهبی مهدا عروسک های نمایشی : سفیدپر خال خالی نوک حنایی نمایشنامه در حمایت کودکان غزه به سه زبان فارسی ، انگلیسی و عربی تولید شده است ؛؛ مربیان گرامی نشر حداکثری بدید و در حمایت از بچه های مظلوم فلسطینی شریک باشید 🌸(حنین و آلاء ) قسمت اول ( چشمان زیبای حنین) نویسنده : مصطفی بهلولی سفید پر : بچه ها من چقدر تو چادر بچه های غزه دوست پیدا کردم خال خالی : سفید پر مگه نشیدی مامانی گفته تنها نرید سمت چادرها خطرناکه! سفید پر : چه خطری این بچه ها خیلی مهربون و دوست داشتنی هستند خال خالی : چطور ؟! سفید پر : من و نوک حنایی چندبار که رفتیم کنار چادر بچه ها کلی باهاشون بازی کردیم خال خالی : نترسیدید ؟ سفید پر : ما شجاعت رو از بچه های غزه یادگرفتیم خال خالی : چطوری ؟! سفید پر : وقتی هواپیماهای جنگی دشمن از بالای سرشون رد میشه اصلا نمی ترسیدن و زیر لبشون همش ذکر میگفتن ، خیلی باحال بودن خال خالی : واقعا !! سفید پر : تازه تو چادرها هیچی نیست ولی از همون غذای کمشون به من و نوک حنایی هم میدادن 😔 خال خالی : یعنی چی مگه تو چادرها غذا پیدا نمیشه ؟! سفید پر : خیلی کم چون دشمن اسرائیلی نمیزاره بهشون غذا و دارو برسه خال خالی : ای کاش میتونستیم کمکشون کنیم سفید پر : منم دو شب هست که درست نخوابیدم همش دارم فکر می کنم خال خالی : به چی فکر می کردی سفید پر ؟! سفید پر : که چطوری به بچه های غزه کمک کنیم و تنهاشون نذاریم ( صدای پرواز پرنده ها به گوش می رسد و نوک حنایی وارد صحنه می شود ) خال خالی : نوک حنایی اومدی بلاخره نگرانت شدیم نوک حنایی سفید پر : آره قرار شد دیگه هر جا میریم باهم بریم ( نوک حنایی ناراحت می باشد و سرش را پایین انداخته ) خال خالی : چرا ناراحتی نوک حنایی ؟! سفید پر : ای بابا یک حرفی بزن! نوک حنایی : امروز رفتم کنار چادر حنین کوچولو خال خالی : خوب ! نوک حنایی : دلم براش تنگ شده بود ، میخواستم ببینمش سفید پر : خوب اینکه خوبه ناراحتی نداره دیدیش؟! نوک حنایی: آره دیدمش ولی .... خال خالی : ولی چی ؟! نوک حنایی : حنین چشمای سبز و قشنگی داشت شبیه چشمای خودم ، معصوم و دوست داشتنی سفید پر : من هم یکی دوبار کنار چادر حنین کوچولو بودم نوک حنایی راست میگه خیلی دختر مهربانی هستش نوک حنایی: هر چی به صورتش نگاه کردم دیگه نتونستم اون چشمای قشنگ و سبز رو پیدا کنم ، اونم منو نمی دید از صدام فهمید که منم سفیدپر : یعنی چی که چشماش رو پیدا نمی کردی؟! نوک حنایی : منو گرفت تو دستای قشنگش و بهم گفت ببخشید نوک حنایی من دیگه چشمام نمیبینه دو روز پیش تو حمله دشمن خواهر کوچولوم آلاء شهید شد و منم چشمام آسیب دید نوک حنایی : خیلی ناراحت شدم برای حنین و آلاء کوچولو خال خالی : آلاء مگه چندسالش بود نوک حنایی ؟! نوک حنایی : آلاء فقط سه ساله اش بود خال خالی سفید پر : آخی چقدر سنش کم بود لابد حنین خیلی خیلی غصه میخورد نوک حنایی : حنین بهم گفت آلاء هم رفت پیش پدر و برادرم تو بهشت اون دست کشید روی سرم و گفت نوک حنایی ای کاش کسی بود که صدای بچه های غزه رو به گوش دنیا می رسوند خال خالی : آخه چرا ما نمیتونیم کاری بکنیم برای بچه هایی مثل حنین و آلاء سفید پر : ولی ما می تونیم صداشون رو به گوش همه مردم دنیا برسونیم نوک حنایی : چطوری سفید پر ما که الان تو غزه ایم ؟! سفید پر : من زمانی که با عموهام کوچ کرده بودیم سمت ایران دوتا دوست پیدا کردم خال خالی : ایران رو من ندیدم ولی شنیدم خیلی کشور زیبایی هستش سفید پر : اسم دوستام مهدا و مهدیاره نوک حنایی : خوب اونا چه کمکی می تونن به ما بکنند ؟! سفید پر : بهتون میگم اول باید بریم و از مامان اجازه سفر بگیریم خال خالی : چی میگی کدوم سفر ؟! سفید پر : وقت رو نباید تلف کرد تا اون روز مهم خیلی وقت نمونده نوک حنایی : کدوم روز مهم ؟؟! سفید پر : مگه نگفتید همه دنیا باید با خبر بشه ؟! خال خالی : بله سفید پر : پس بدون معطلی پشت سر من پرواز کنید ( نوک حنایی و خال خالی پشت سر سفید پر از صحنه خارج شدن) این داستان ادامه دارد ...... نشر حداکثری ممنونم 🌹🌹 🌼@matnarosaki🌼