eitaa logo
مربی موفق_کودک شاد
267 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
238 فایل
💫 ﷽ 💫 🎁فرزندان سالم و خلاق، آینده سازان ایران هستند👌 اینجا با: 👈 #نکات_تربیتی 👈 #بازی_هدفمند 👈 #قصه 👈 #اوریگامی 👈 #کاردستی 👈‌ #نقاشی 👈 #ورزش_ریتمیک .... در خدمت شما هستیم @Admin_morabi :ارتباط💌 @SHIRANNN
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 💔سفیر غریب ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻امام حسین علیه السلام با خانواده اش به حج رفته بود؛ یزیدشاهِ ظالم می‌خواست به زور از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد و به همه بگوید که نوه ی رسول الله من را قبول دارد و بهتر بودن من را پذیرفته است؛ و همه ی کارهای بدش را اینطوری پنهان کند تا کسی اعتراض نکند. اما امام حسین علیه السلام قبول نمی کرد که یک آدم ستمگر و بی دین که بدترین کارها را انجام می دهد، پادشاه مسلمانان باشد و به همه زور بگوید و ستم کند. وقتی امام حسین و خانواده اش در مکه و انجام حج بودند، نماینده ی یزید شاه به آنجا رفت. اما امام حسین که نمی‌خواست حرمت خانه ی خدا شکسته شود، مجبور شد حجش را نیمه تمام بگذارد و از مکه خارج شود. هزاران نفر از مردم شهر کوفه به امام حسین علیه نامه نوشته بودند و از او دعوت کرده بودند به کوفه برود. امام حسین پسر عمویش حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا ببیند واقعا مردم کوفه او را می خواهند یا نه؟ حضرت مسلم به کوفه رفت و مردم کوفه به خوبی از او استقبال کردند و به او اطمینان دادند که همه امام حسین علیه السلام را می خواهند. پس حضرت مسلم با خوشحالی برای امام حسین نامه نوشت تا آنها به کوفه بیایند. اما یزید شاه ستمگر که موضوع را متوجه شده بود، یکی از بدترین مأمورانش، ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا حضرت مسلم را دستگیر کند. ابن زیاد مردم کوفه را با پول و طلا خرید و آنها حضرت مسلم را تنها گذاشتند. حضرت مسلم در کوفه غریب بود و دیگر هیچکس او را به مهمانی دعوت نمی کرد؛ پول و طلا مردم کوفه را فریب داده بود. و عاقبت هم مرد نادانی به خاطر پول و طلا، محل پنهان شدن او را به مأموران ابن زیاد نشان داد. حضرت مسلم مردی قوی بود و مأموران ابن زیاد نمی توانستند حریف او شوند و رئیس آنها به حضرت مسلم قول داد، اگر تسلیم شود، برایش امان نامه می‌گیرد تا پیش امام حسین برگردد. اما ابن زیاد که مردی بسیار ستمگر و بدجنس بود، حضرت مسلم را به شهادت رساند. حضرت مسلم قبل از شهادت رو به مکه می‌گفت:« 💔حسین نیا به کوفه، کوفه وفا ندارد 💔کوفی بی مروت، شرم و حیا ندارد...» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤
🖤 💔آزادگی حرّ؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻کاروان کوچک امام حسین که وارد عراق شدند، محلی را برای استراحت انتخاب کردند و آنجا چادر زدند؛ حرّ بن یزید ریاحی، مردی نظامی بود و ابن زیاد ستمگر به او مأموریت داده بود تا خود را به امام برساند و او را دستگیر کند و پیش او ببرد؛ حر همراه با لشکر هزار نفره اش به محل استراحت امام حسین رسید؛ ظهر بود و گرمای هوا انسان و حیوان را اذیت می‌کرد. با اینکه لشکر حر دور چادرهای امام حسین و همراهانش حلقه زده بودند، امام حسین با آنها با محبت رفتار کردند و به یارانشان فرمودند:«به این بندگان خدا و اسب هایشان آب خنک بدهید تا حالشان جا بیاید.» بعد امام به حر فرمودند:«ما به دعوت مردم کوفه، به عراق آمده‌ایم.» حر جواب داد:«من از دعوتی که می گویید، بی خبرم! و مأمورم شما را پیش ابن زیاد ببرم.» امام حسین فرمودند:«اگر مردم کوفه از دعوتشان پشیمان شده‌اند، ما به مکه برمی‌گردیم.» اما حر قبول نکرد و گفت:«نمی‌شود. جای دیگری را انتخاب کنید و راه بیفتید تا من از ابن زیاد اجازه بگیرم.» امام حسین مجبور به قبول کردن شد و کاروان امام با همراهی لشکر حر، به سمت مکانی نامعلوم به راه افتادند؛ تا اینکه در نزدیکی کربلا نامه ی این زیاد به حر رسید. ابن زیاد دستور داده بود، حر به امام حسین سخت بگیرد و آنها را در بیابانی خشک و داغ نگه دارد تا امام بیعت با یزید بی دین را قبول کند. حر از همه ی این کارهایی که مجبور بود به دستور ابن زیاد انجام بدهد، ناراحت بود و دلش نمی خواست امام حسین و خانواده‌اش را اذیت کند؛ چون او می دانست امام حسین نوه ی پیامبر و فرزند حضرت زهرا است. اما ابن زیاد ستمگر حر را مجبور کرد، اجازه ندهد آب به کاروان امام حسین برسد؛ تا اینگونه امام حسین تسلیم بشود. حر خودش را بین بهشت و جهنم می‌دید؛ او می دید که امام حسین چقدر مهربان است، می دید در کاروان امام حسین زنها و بچه های کوچکی هستند که گناهی ندارند، او دیگر می‌دانست که حق با امام حسین است و یزید و ابن زیاد ظالم و ستمگر و بی دین و بدجنس هستند. حر تصمیمش را گرفت؛ او پول و فرمانده ی لشکر بودن و همه ی امتیازهای دنیایی اش را دور انداخت و به سمت امام حسین رفت؛ شمشیر و سپرش را به زمین زد و سرش را پایین انداخت و گفت:«ای نوه ی رسول خدا؛ من را ببخش. من در حق شما بد کردم، اما پشیمانم.» امام حسین با مهربانی حر را بغل کردند و فرمودند:«تو آزاده هستی، مثل اسمت. خدا به تو خیر بدهد.» حر در آغوش امام حسین به بهشت رسید. ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─ @morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫کاردستی ساخت خیمه، پرچم، نخل به مناسبت ماه محرم🖤 👈آدرس ما در پیام رسان ایتا 👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1339359428C0e61d7a74b ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─ @morabe_koodak ─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤ماه محرم به ما گُفته امامْ صادق (ع) عزیزم تو شادی های ما خَندون باشید وَ در غَم های ما مثلِ مُحرم شما هم مثلِ ما مَحزون باشید مُحرم فُرصتِ خود سازیِ ماست واسه این از خدا ممنون باشید سُرود و جشن و شادیْ باشه بعداً به دور از گفتهٔ شیطون باشید تو هر مسجد ، تو هر دسته ، تو روضه به یادِ کربلا گِریون باشید به یادِ حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) به یادِ مادری دِلخون باشید به یادِ تازیانه ، ضَربِ سیلی به یادِ چِهره ای گُلگون باشید با خِدمت توی هر موکِب یا هِیأت شما هم مَردِ این مِیدون باشید ریا میشه کسی ما رو ببینه مِثه محسن تو کار پِنهون باشید قشنگ نیست که واسه توزیع نَذری شما هم جُزءِ راهْ بَندون باشید نَبَندید راهِ مَردم رو تو کوچه یه موقع آخِرت مَدیون باشید نمازِ صُبحِتون میشه قَضا پس نَباید تا سَحَر بیرون باشید بِبَندید با حسین (ع) تا روزِ مَحشَر یِکی عَهد و بَر این پِیمون باشید که مثل حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) شما هم واسه او مجنون باشید به لُطفِ حَق که در جمعِ شهیدان شما هم در بهشت مِهمون باشید 🥀به یاد شهید عزیز و گرانقدر «محسن حُجَجی» شاعر : علیرضا قاسمی
ماعزاداࢪ امام حسینیم🌱