#واحدکار_گیاهان
1- آشنایی با تغییرات آب و هوا در فصل بهار و سایر ویژگی های فصل بهار
2- تغییر حالت در درختان
3- آشنایی با جنگل و درختان و نقش آن در پاکیزگی هوا و کمک به سالم کردن هوا
4- آشنایی با مراحل رشد گیاهان و نیازهای اساسی گیاهان
5- شناخت نحوه ی کاشت دانه و احتیاجات گیاهان برای واحد کار گیاهان بچه ها دانه لوبیا بکارند تا با مراحل رشد گیاه بصورت تجربی آشنا شوند
6- آشنایی با قسمت های مختلف گیاه ( ریشه -ساقه- برگ - گل )
7-آشنایی با وظایف ریشه و ساقه درخت ( گرفتن آب و مواد غذایی از زمین و رساندن آن به برگها و میوه ها )
8- آشنایی با فواید گیاهان
9- آشنایی با نحوه مراقبت از درختان
10- آشنایی با وسایلی که از چوب درختان ساخته می شود.
11- آشنایی با گیاهان دارویی مثل گاوزبان ، نعناع و.....
12- آشنایی با ریشه های خوراکی گیاهان
13- آشنایی و شناخت گیاهان و میوه های بوته ای و درختی
14-آشنایی با میوه های مختلف و فواید آنها
15- آشنایی با میوه های بوته ای و درختی ( درختی: گیلاس ، آلبالو ، هلو وسیب ، بوته ای : هندوانه، طالبی ، کدو)
16-آشنایی با میوه های دانه دار: هندوانه ، هلو ، پرتقال ، انگور، میوه های بزرگ : هندوانه ، آناناس ، خربزه و.......
میوه های کوچک : توت ، آلبالو ، گیلاس ، آلو ، زردآلو
17- آشنایی با کار کشاورزی و شناخت وسایل کشاورزی
حوزه ی اجتماعی :
1- احترام به طبیعت و پاکیزه نگه داشتن آن
2- ایجاد روحیه ی نشاط و چابکی در کودکان
3- آشنایی با ارزش گیاهان و نحوه ی درست نگه داری کردن از گل و گیاه
4- آشنایی با اسراف نکردن میوه ها ( خوراکی های خود را نیم خورده بیرون نریزیم ، به اندازه مصرف پوست بکنیم و آنها را له نکنیم )
5- رعایت بهداشت محیط
http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
درختا خيلي خوشگلن
مثل ما دست و پا دارن
مثل تموم آدما
مامان دارن، بابا دارن
درختايي كه لاغرن
فكر مي كنم جوون باشن
شايد درختاي تپل
مادربزرگشون باشن
#واحدکار_گیاهان
#داستان
آشنایی با گیاه #کاکتوس
یک روز سولماز کوچولو و مادرش به بازار رفتند. سر راهشان یک گل فروشی بود. سولماز کوچولو جلوی گل فروشی ایستاد. دست مادر را کشید و گفت: «مامان ... مامان... از این گل های خاردار برایم می خری؟»
مادر به گل های پشت شیشه نگاه کرد و گفت: «اینها را می گویی؟ اینها کاکتوسند.»
بعد هم به داخل گل فروشی رفتند و یکی از آن گلدان های کوچولوی کاکتوس را
خریدند. مادر گفت: «هفته ای یکی دو بار بیشتر به آن آب نده. خراب می شود.»
آن وقت رفتند، خریدشان را کردند و به خانه برگشتند. سولماز کوچولو خوشحال بود. از گل کاکتوس خیلی خوشش آمده بود. او در خانه یک جوجه تیغی کوچولو هم داشت. جوجه تیغی سولماز را دید که گلدان کوچولوی کاکتوس را به خانه آورد و گوشه اتاقش توی یک نعلبکی گذاشت. بعد هم با یک استکان به آن آب داد. جوجه تیغی کوچولو با تعجب به گل کاکتوس نگاه می کرد. او نمی دانست که آن یک گل است. با خود گفت: «چه جوجه تیغی مسخره ای! چطوری آب می خورد!»دو روز گذشت. جوجه تیغی کوچولو گفت: «باید بروم نزدیک، شاید بتوانیم با هم دوست شویم. فکر می کنم خیلی خجالتی است!»
بعد هم یواش یواش به گل کاکتوس نزدیک شد. جلوی آن ایستاد و گفت: «سلام... من تیغی هستم. تو اسمت چیست؟»ولی هیچ جوابی نشنید.
جوجه تیغی کوچولو باز هم با کاکتوس حرف زد؛ ولی هر چه می گفت، بی فایده بود. جوابی در کار نبود. بالاخره جوجه تیغی عصبانی شد، جلو رفت، دستش را به کاکتوس زد و گفت: «با تو هستم... چرا
جواب نمی دهی؟»
ولی ناگهان فریادش بلند شد؛ چرا که تیغ های نوک تیز کاکتوس توی پنجه های کوچولویش فرو رفته بود.
جوجه تیغی کوچولو آخ و واخ کنان گفت: «تو دیگر چه جور جوجه تیغی ای هستی؟ چقدر بد جنسی!»
سولماز از دور دید که جوجه تیغی کوچولو دستش را به کاکتوس زد و دردش گرفت. تیغی کوچولو با کاکتوس قهر کرده بود و خودش را مثل یک توپ، گرد کرده بود.
سولماز جلو رفت و گفت: «ناراحت نشو جوجه تیغی کوچولو... قهر نکن... این یک گل است. اسمش هم کاکتوس است. فقط گلی است که مثل تو تیغ دارد. تو با یک گل قهر می کنی ؟»
جوجه تیغی کوچولو دوباره مثل اول شد. سولماز خندید و جوجه تیغی کوچولو با خود گفت: «هر گلی می خواهد باشد. هر جوری هم که می خواهد، آب بخورد؛ ولی من دیگر فقط از دور نگاهش می کنم.»و راهش را کشید و رفت.
#واحدکار_گیاهان
من یک گلم ، من یه گلم
ببین چه ناز و خوشگلم
اول که گل نبودم
فقط یه دانه بودم
یه کودک مهربون
منو گذاشت تو گلدون
بارون اومد ، آبم داد
خورشید اومد ، نورم داد
بزرگ شدم ، قد کشیدم
آبی آسمونو دیدم
اگر تو منو دیدی
یک وقت منو نچینی
به من بگید چه ماهی
چشم نخوری الهی
#واحدکار_گیاهان
🍎🍎🍎🍎
من یک گلم ، من یه گلم
ببین چه ناز و خوشگلم
اول که گل نبودم
فقط یه دانه بودم
یه کودک مهربون
منو گذاشت تو گلدون
بارون اومد ، آبم داد
خورشید اومد ، نورم داد
بزرگ شدم ، قد کشیدم
آبی آسمونو دیدم
اگر تو منو دیدی
یک وقت منو نچینی
به من بگید چه ماهی
چشم نخوری الهی
#واحدکار_گیاهان
من یک گلم ، من یه گلم
ببین چه ناز و خوشگلم
اول که گل نبودم
فقط یه دانه بودم
یه کودک مهربون
منو گذاشت تو گلدون
بارون اومد ، آبم داد
خورشید اومد ، نورم داد
بزرگ شدم ، قد کشیدم
آبی آسمونو دیدم
اگر تو منو دیدی
یک وقت منو نچینی
به من بگید چه ماهی
چشم نخوری الهی
#واحدکار_گیاهان
@morabikodak5159
یک نهال سبز را
کاشتم در قلب خاک
ریختم در پای او
قطره های آب پاک
بوسه زد بر روی او
آفتاب تابناک
شد نهالم شاد شاد
از نوازشهای باد
سالیانی چون گذشت
شد نهالم یک درخت
یک درخت سایه دار
سربلند واستوار
#واحدکار_گیاهان
@morabikodak5159
من یک گلم ، من یه گلم
نگام کن (۲)
ببین چه ناز و خوشگلم
اول که گل نبودم
فقط یه دانه بودم
یه کودک مهربون
منو گذاشت تو گلدون
بارون اومد ، آبم داد
خورشید اومد ، نورم داد
بزرگ شدم ، قد کشیدم
آبی آسمونو دیدم
اگر تو منو دیدی
یک وقت منو نچینی
به من بگید چه ماهی
چشم نخوری الهی
#واحدکار_گیاهان
گیاهان
@morabikodak5159
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنفس گیاهان در روز شب
تصفیه هوا
#واحدکار_گیاهان
@morabikodak5159
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#واحدکار_گیاهان
#آشنایی_با_ساقه
تولید محتوای آموزشی براساس واحدکار گیاهان
مهلا فضلی
شهرستان بهشهر
@morabikodak5159
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#واحدکار_گیاهان
#آشنایی_با_ریشه
تولید محتوای آموزشی براساس واحدکار گیاهان
مهلا فضلی
شهرستان بهشهر
@morabikodak5159