#30درس_زندگی
درس اول #صدا_زدن
هر يك از زن و شوهر بايد همسر خود را به نامى صدا كند كه او بيشتر دوست دارد و خوشترش مى آيد، چه اسم كوچك باشد و يا نام خانوادگى، يا القاب مذهبى و عناوين اجتماعى.
بهتر است پيش از آنكه زن و شوهر لقب و عنوانى پيدا كنند؛ يعنى سالهاى اول ازدواج كه هنوز دكتر و مهندس و حاجى نشده اند و يكديگر را به اسم كوچك يا نام فاميل مى خوانند، چاشنى محبتى بر آن بيفزايند و مثلا «حسين جان و مريم جان» بگويند يا «على آقا و زهرا خانم» صدا زنند.
صدا زدن به اسم تنها توهين آميز است و توهين آميزتر آنكه مردى مثلا نامش ابوالحسن يا ابوالقاسم باشد و همسرش او را به نيمه اول اسمش صدا زند.
ممكن است بگوييد كه اگر ميان زن و شوهر خلوص و صفا باشد، اين نامها توهين به حساب نمى آيد و مانعى ندارد.
ميگويم، درست است در آن صورت توهين نيست و مانعى ندارد، ولى مانند آقا جان و خانم جان، ايجاد محبت نمى كند، و چون اسلام به همه مسلمين مخصوصا به زن و شوهر درس محبت مى دهد، سفارش مى كند: مخاطب را به نامى بخوان و با كلمه اى صدا بزن كه او را خوشتر و دوست تر آيد.
شايد بعضى از مردان كه داراى عنوان حاجى و رئيس و دكتر و مانند آن هستند از همسرشان شنيدن اين عناوين را دوست نداشته باشند و كلمه «احمد جان» را مثلا از او بهتر بپسندند؛ در آنصورت همسر بايد همان كلمه يى را بگويد كه او بيشتر دوست دارد، همچنين نامها و عناوين از لحاظ زشتى و زيبايى و خوش آمدن و بد آمدن همسر، در خلوت يا پيش مردم فرق مى كند در شهر يا روستا فرق مى كند. در لغات و زبانهاى مختلف فرق مى كند.
جانم به فداى پيغمر اسلام صلوات الله عليه كه معيارى ثابت و غير قابل تغيير، براى ايجاد محبت بيان مى كند و مى فرمايد:
او را به نام و عنوانى بخوان كه خوشترش مى آيد. بعضى از مردان عناوين شعرى جالبى انتخاب كرده، همسر خود را به آن عنوان صدا ميزنند، مانند «امانت خدا» در آينده خواهيم گفت كه پيغمبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما فرموده اند كه زنان امانت خدا هستند نزد مردان. پيداست كه زن از شنيدن اين عنوان احساس افتخار مى كند و مرد هم به وظيفه سنگين خود كه نگهدارى امانت الهى است متوجه مى شود.
بعضى از مردان عارف و ظريف را ديدم كه همسر خود را به عنوان «ولى من، سرپرست من» صدا ميزند، يا زنى شوهرش را به عنوان «خداى من» مى ناميد. همه مى دانند و خود زن و شوهر هم مى دانند كه اين عناوين پوششى از مزاح و ظرافت، روى واقع و حقيقت دارد. با وجود اين شنونده احساس افتخار مى كند و ميان زن و شوهر گرمى و صفا و محبت و وفا ايجاد مى شود و از دستورات شرع مقدس دانسته ايم كه او مى خواهد همواره تنور عشق و محبت و صفا ميان زن و شوهر گرم باشد. البته مى بايست عارفان روشن دل، در برابر مقدس نمايان كج انديش، همسر خود را به اين عناوين صدا نزنند، آنها مى توانند - و اسلام هم مى خواهد كه - در خلوت همسر خود را به عنوان، «دلبر، عزيز، جان و روان» و ظريفتر و لطيفتر از اينها بخوانند و اگر شنونده خوشش آيد علاوه بر اينكه مانعى ندارد، پيغمبر اسلام هم بيشتر خوشش مى آيد.
خود آن حضرت يكى از همسرانش را كه جوانتر بود «حميرا» مى ناميد. حميرا را مى توان به گل سرخ يا «سرخك عزيزم» ترجمه نمود، اگر چه لطافتى را كه در كلمه «حميرا» هست با هيچ تعبيرى در فارسى نمى توان بيان كرد. (1)
دليل
1- ثلاث يصفين ود المر لاخيه المسلم: يلقاه بالبشر اذا لقيه و يوسع له فى المجلس و يدعوه باءحب الاسماء اليه.
سه چيز است كه دوستى مسلمان را با مسلمان ديگر، صافى و خالص كند:
1- هنگامى كه او را ملاقات مى كند، با خوشرويى با وى برخورد نمايد.
2- زمانى كه خواست كنار او بنشيند برايش جا باز كند.
3- به بهترين نامى كه دوست دارد، او را صدا زند. (2)
اين روايت مانند تمام روايات و احاديث ديگرى كه روابط اجتماعى مسلمين را بيان مى كند، هدفش يا يكى از اهدافش اين است كه ميان مسلمين، الفت و محبت ايجاد شود و بسيار روشن است كه ايجاد الفت ميان زن و شوهر لازم تر و ضرورى تر از ساير مسلمين است و عواقب وخيم تخلف از اين دستور براى زن و شوهر، شديدتر و دردناكتر از ديگران است.
دليل ديگر ما در اين مورد قضاوت روشن و صريح عقل است كه در زندگى مشترك همسران، محبت و صفا و صميميت و يكرنگى لازم است، و صدا زدن دوست را به نامى كه مطلوب و محبوب او است، ايجاد محبت مى كند و قضاوت عقل در مقام ارزش و اهميت، مقدم بر شرع است، زيرا ما شرع اسلام را به حكم عقل پذيرفته ايم. چون آنرا تامين كننده سعادت، دنيا و آخرت و پاسخ دهنده نيازهاى مادى و معنوى و جسمى و روحى خود يافته ايم و در مقام مقايسه با اديان ديگر، به قضاوت عقل سليم خويش اسلام را كاملتر و جامعتر يافته ايم، بنابراين، عقل و اسلام برادر يكديگرند و عقل برادر بزرگتر است.
هر حكمى كه عقل بدهد، اسلام آنرا تصويب كرده است و اسلام هم حكم و دستورى بر خلاف عقل ندارد. اگر به طور نادر، مخالفتى ميان حكم و عقل و دستور قاطع و معتبر شرع مشاهده شود، در آن صورت بايد نسبت به عقل قضاوتش ترديد كرد و تجديد نظر نمود، براى اينكه قطعا آن عقل، عقل سليم و مصفا نيست. بلكه عقلى است، تيره، ناسالم و در پرده. (3)
خوشبختانه، مطالبى كه در اين كتاب مى خوانيد، با قطع نظر از آيات قرآن و احاديثى كه به عنوان دليل آورده مى شود، همگى موافق عقل و خرد همگان است. چه مسلمين و چه غير مسلمين، و در سراسر اين كتاب، حكم و دستورى مخالف عقل مشاهده نمى شود.
اين مطلب را هم بدانيد كه اگر عقل سليم موضوعى را پسنديده تشخيص داد و آنرا مطلوب و محبوب به حساب آورد و مردم هم به آن عمل كردند و از شريعت اسلام، منع و انكارى نسبت به آن نرسيده بود، آن موضوع مورد موافقت شارع هم هست و مثل گفته پيغمبر و امام صادق (عليه السلام ) مى توان به آن عمل نمود. يعنى منع نكردن شارع اسلام از كارى كه عقلا آنرا انجام ميدهند، دليل تصويب شارع است و دليل امضاى او است نسبت به صحت و درستى آن.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس دوم #سلام_کردن
سلام كردن مسلمانى به يكديگر، ايجاد انس و الفت ميكند، كينه ها و كدورتها را مى زدايد، اخم پيشانى ها را باز مى كند، بنابراين، زن و شوهرى كه نياز به انس و الفت و صفا و صميميت بيشترى دارند، اين دستور را بايد بيشتر رعايت كنند. شوهر كه از در منزل وارد مى شود، بايد به همسرش سلام كند و هر گاه كه از خواب بر مى خيزند، زن به شوهرش سلام كند و بهتر آنكه در سلام كردن، هر يك بر ديگرى سبقت گيرد.
سلام بايد با صداى بلند و واضح باشد، نه آهسته و نهان. زن و شوهر نبايد اين موضوع را كه اسلام به آن اهميت زياد داده است، كوچك شمرند و كم اهميت گيرند و بگويند: سلام كردن براى بيگانگان است، نه زن و شوهر كه با هم يگانه و نزديكند.
واعظى مى گفت: دوستى داشتم ثروتمند و مرفه. روزى به من گفت: نمى دانم چه سرى در كار است، كه زندگى من و همسر و فرزندانم با وجود آماده بودن همه گونه وسائل زندگى، روح و نشاط ندارد، در صورتى كه زندگى شما و امثال شما كه يك دهم در آمد و توسعه و رفاه ما را نداريد، پر از شور و عشق و شادى و نشاط است شما از ما بيشتر مى خنديد و گونه هاى شما سرختر است و فرزندان شما با نشاطتر و زنده دل ترند.
به او گفتم شما با همسرت سلام و خداحافظى مى كنى ؟ گفت نه، گفتم حال چند وقتى اين موضوع مهم اسلامى را آزمايش كن. در آنجا سرى تكان داد، به علامت اينكه مثلا من از مرض سل و سرطان مى گويم و او قرص آسپرين تجويز ميكند، ولى چندى بعد تشكر كنان نزد من آمد و گفت: به راستى نصيحت تو معجزه كرد. يك سلام كردن كوچك و ناقابل، در خانواده ما روح و نشاط آورد، وقتى سلام نمى كردم، من در گوشه يى مى نشستم و همسرم دنبال كارهاى خانه مى رفت، ولى از وقتى سلام مى كنم، همسرم مجبور است جوابى بدهد. همين سلام و جواب آسان و بى مايه، اخم و گرفته رويى ما را به نشاط و گشاده رويى تبديل كرد و دهان بسته ما را باز كرد. بعد از سلام و جواب، قهرا سخنى از اين در و آن در گفته شد، غصه ها و ناراحتيهاى بازار و خانه فراموش گشت، خلاصه زندگى افسرده و مرده ما را با يك دستور كوچك رونق و حيات تازه اى بخشيدى و عشق و شور و شعف به خانه ما آوردى.
اين را هم بدانيد كه سلام كردن مستحب و جواب آن واجب است، پس اگر همسرى سلام كند و همسر وى جوابش ندهد، علاوه بر عواقب وخيم زندگى خانوادگى يعنى اختلاف و كينه و نزاع و جدايى، خداوند عادل در روز قيامت، كسى را كه جواب سلام نداده است، عذاب مى كند.
اميدوارم در ميان خوانندگان اين كتاب، زن و شوهرى نباشند كه به خاطر كدورت و اختلاف، به يكديگر سلام نكنند يا اگر يكى سلام مى كند، ديگرى جواب ندهد يا جواب سردى دهد، ولى اگر خداى نكرده چنين افرادى باشند، بايد بدانند كه شيطان بر آنها سوار شده و مغلوب هواى نفس خود گرديده اند.
در درسهاى آينده خواهيم گفت: طبق دستور اسلام زن و شوهرى كه با يكديگر اختلاف پيدا كرده اند، اولا بايد خودشان بدون دخالت ديگران آن اختلاف را حل كنند ثانيا به حكمين مراجعه كنند و اگر اصلاح آنها مفيد نيفتاد، براى آخرين بار، صورت يكديگر را ببوسند و از هم جدا شوند.
بنابراين به زن و شوهر، هر كدام شجاعت اخلاقى و صراحت لهجه بيشترى داشته و مى تواند بر شيطان و هواى نفس خود غالب شود، توصيه مى كنيم: به همسر خود - اگر چه با او كدورت دارد - سلام كند و سپس بگويد: سلام مرا دليل ضعف و تسليم من ندان. راجع به كدورت و اختلافى كه با تو دارم، در دادگاه شكايت خواهم كرد، يا در قيامت، در محكمه عدل الهى خواهم گفت، ولى سلام مى كنم، براى اينكه مى خواهم، اطاعت شيطان را نكنم، مغلوب هواى نفس نشوم و دستور اسلام را اجرا كرده باشم.
دليل
2- و اذا حييتم بتحيه فحيوا باءحسن منها اءوردوها، ان الله كان على كل شى ء حسيبا.
هر گاه كسى شما را سلام و ستايشى كرد، آن سلام و ستايش را به بهتر از آن يا مانند آن پاسخ دهيد، كه خدا حسابگر هر چيز است. (4)
3- تحيتهم فيها سلام
اهل بهشت يكديگر را با سلام كردن خوش آمد گويند. (5)
4- فاذا دخلتم بيوتا فسلموا على انفسكم تحيه من عندالله مباركه طيبه كذلك يبين الله لكم الايات لعكم تعقلون.
هر گاه به خانه يى وارد شويد (كه كسى در آنجا نباشد) به خودتان سلام كنيد كه سلام خوش آمدى است مبارك و پاك از جانب خدا، خداوند اين گونه آيات خود را براى شما روشن بيان مى كند، باشد كه در آنها تعقل كنيد. (6)
عن اءبيجعفر عليه السلام قال: اذا دخل الرجل منكم بيته فان كان فيه احد يسلم و ان لم يكن فيه احد فليقل: السلام علينا من عند ربنا، يقول الله: تحيه من عند الله مباركه طيبه.
در تفسير آيه شريفه ) امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هر گاه مردى به خانه خود وارد شود و كسى در آنجا باشد، به (او يا به ) آنها سلام كند و اگر كسى نباشد، بايد بگويد «السلام علينا من عند ربنا» يعنى سلام بر ما از جانب پروردگار ما، كه اين سلام تحيتى است مبارك و پاك از جانب خدا (7)
6- قال رسول الله (ص ) اءن اعجز الناس من عجز من الدعاء و ان ابخل الناس من بخل بالسلام.
پيغمبر (ص ) فرمود: ناتوانترين مردم، كسى است كه از دعا كردن ناتوان باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه از سلام كردن دريغ ورزد. (8)
7- عن ابى جعفر عليه السلام: قال ان الله يحب اطعام الطعام وافشاء السلام
امام باقر (ع ) فرمود: خداوند دوست دارد اطعام طعام (مهمانى كردن و غذا دادن ) و افشاء سلام (بر همه مسلمين سلام كردن ) را (9)
8- قال رسول الله (ص )...افشاء السلام ان لا يبخل بالسلام على احد من المسلمين.
پيغمبر (ص ) فرمود: افشاء سلام اين است كه مسلمان از سلام كردن بر هيچ مسلمانى بخل نورزد. (10)
9- و عنه عليه السلام: قال يسلم الرجل اذا دخل على اهله و اذا دخل يضرب بنعليه و يتنحنح يصنع ذلك حتى يؤ ذنهم انه قد جاء، حتى لا يرى شيئا يكرهه.
امام صادق (ع ) فرمود: وقتى شوهر به خانه وارد مى شود بايد به خانواده اش سلام كند، قبلا كفشش را به زمين بزند و سرفه كند تا خانواده را از آمدن خود خبر دهد، مبادا چيزى بيند كه او را ناخوش آيد. (11)
اين هم دستور ديگرى است براى شوهر كه نبايد سرزده و آهسته و بدون خبر مانند جاسوسان، وارد خانه بشود، بلكه بايد در پشت در سرفه كند و پايش را بر زمين زند تا زن و فرزندش از آمدن او آگاه شوند، هر چند خانه، خانه خود اوست، ولى زن و فرزند كه بنده و كنيز او نيستند. آنها هم شخصيت دارند. شايد همسر يا فرزند بخواهد در غيبت او صداى ناهنجارى داشته باشد كه در حضور او خجالت بكشد و شنيدن آن صدا براى خود او هم كسر شان و كسر شخصيت باشد. جانم به فداى اسلام كه چه نكته بين و موشكاف است. چه دلسوز و مهربان است.
10- عن على (عليه السلام ) قال السلام سبعون حسنه، تسعه و ستون للمبتدى و واحده للراد.
على (عليه السلام ) فرمود: سلام كردن هفتاد حسنه دارد كه شصت و نه تاى آن براى سلام كننده و يكى براى جواب دهنده است. (12)
11- قال رسول الله (ص ) خمس لا ادعهن حتى الممات: الاكل على الحضيض مع العبيد و ركوبى الحمار موكفا و حلبى العنزبيدى و لبس الصوف و التسليم على الصبيان لتكون سنه من بعدى.
پيغمبر (ص ) فرمود، پنج چيز را تا زمان مرگ ترك نمى كنم: 1- در جاى پست با بردگان غذا خوردن 2- بر الاغ بى پالان سوار شدن 3- بز را با دست خود دوشيدن 4- لباس خشن پوشيدن 5- سلام كردن بر كودكان، تا پس از من سنت شود (و مسلمين و به ويژه رهبرانشان اين اعمال را انجام دهند) (13)
روانشناسان بصير و با انصافى كه درباره شخصيت دادن به كودك دستورها مى دهند، كتابها مى نويسند و فوايد و مزايايى براى آن نقل مى كنند، آيا دستورى ساده تر، شخصيت دهنده تر، ريشه دارتر از سلام كردن رهبر به كودك براى شخصيت دادن به او پيدا كرده اند؟
و همچنين جمله اى كه امام چهارم، زين العابدين (عليه السلام )به كودكان مى گفت، كه «مرحبا به كودكان امروز و بزرگان آينده ما )).
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس سوم #پیشباز_و_بدرقه_رفتن
زن بايد گاهى كه كار لازمى ندارد، هنگام بيرون رفتن شوهر از خانه، او را بدرقه كند، چند قدمى پشت سرش برود، مرد خداحافظى كند و خانم شوهر خود را به خدايش بسپارد، و نيز هنگام وارد شدن مرد به خانه، گاهى بايد زن به استقبال شوهر رود و پس از مراسم سلام و جواب، اگر آقا چيزى براى خانه خريده و زير بغل دارد، خانم مهربانش از او بگيرد و تشكر كند. شايد تعجب كنيد اگر بگويم: اينها دستور اسلام است، حديث پيغمبر (ص ) است، ولى تعجب نكنيد كه اسلام همه اينها را گفته است و كوچكتر از اينها هم گفته است، اگر نمى گفت دين ناقصى بود فقط مسلمين بايد دنبالش بروند، سوال كنند، مطالعه كنند، لااقل همين كتاب كوچك را تا به آخر بخوانند سپس عمل كنند و با عمل خود غير مسلمين را تشويق به اسلام نمايند، نه آنكه ديگران در عمل كردن به اين دستورات متقن آسمانى از آنها جلو بيفتند و آنان را خشن، زمخت و خشك معرفى كنند و عصبانى و بى عاطفه بدانند.
بانوى محترم ! به استقبال و بدرقه شوهر رفتن، براى هيچ كس سودى ندارد، جز براى خودت، كه پيغمبر مهربان و دلسوزت به تو دستور مى دهد و تو را در اين كار، عامل الهى مى خواند، يعنى كسى كه براى خدا كار مى كند، و نيز تو را اهل بهشت مى داند. علاوه بر اينكه اين عمل، محبت و صفا و صميميت تو را با شوهرت مستحكم تر مى كند. شوهرت اگر چه نادان و بى سواد باشد، ولى انسان است و انسان بنده احسان است. يكبار نه بار ديگر تلافى مى كند، محبت مى كند، او هم خوش زبان مى شود، لغزشها را ناديده مى گيرد و عينك خوش بينى به چشم مى زند. گاهى اتفاق مى افتد كه چند قدم پشت سر كسى رفتن و با او خداحافظى كردن، او را كه كافر است متمايل به اسلام مى كند، چنانكه ضمن دليل بيان مى شود.
دليل
12- جاء رجل الى رسول الله (ص ) فقال: ان لى زوجه اذا دخلت تلقتنى و اذا خرجت شيعتنى و اذا راءتنى مهموما قالت لى: ما يهمك ؟ ان كنت تهتم لرزقك فقد تكفل لك به غيرك و ان كنت تهتم لامر آخرت فزادك الله هما. فقال رسول الله (ص ): ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهيد.
مردى خدمت رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: همسرى دارم كه هر گاه وارد خانه مى شوم به استقبالم مى آيد و چون خارج مى شوم بدرقه ام مى كند و زمانى كه مرا اندوهگين مى بيند، مى گويد: اگر براى روزى (مخارج زندگى ) غصه مى خورى. بدانكه ديگرى (خداوند متعال ) آنرا به عهده گرفته است و اگر براى آخرت غصه مى خورى، خدا اندوهت را زياد كند (بيشتر به فكر آخرت باش )
رسول خدا (ص ) فرمود: خداوند در روى زمين عاملان و كارگزارانى دارد و اين زن يكى از عاملان خدا است. او نصف پاداش شهيد را دارد. (14)
13- ان اميرالمومنين (ع ) صاحب رجلا ذميا فقال له الذمى اءين تريد يا عبدالله ؟ فقال اريد الكوفه، فلما عدل الطريق بالذمى عدل معه اميرالمومنين (ع )... و كذلك اءمرنا نبينا
امير المومنين (ع ) در راهى با مردى ذمى (نصرانى ) همراه گشت. مرد ذمى گفت: قصد كجا را دارى اى بنده خدا؟ فرمود: قصد كوفه دارم، چون مردم ذمى سر دو راهى رسيد و به راه خود رفت. اميرالمومنين (ع ) همراه او گشت. مرد ذمى گفت: مگر تو قصد كوفه نداشتى ؟ فرمود: چرا. گفت: از راه كوفه گذشتى. فرمود: ميدانم گفت، اگر مى دانى پس چرا همراه من مى آيى ؟ فرمود: از كمال همراهى و رفاقت اين است كه وقتى انسان از همراهش جدا مى شود، اندكى پشت سر او برود. پيغمبر ما به ما چنين دستور داده است. ذمى گفت پيغمبر شما چنين گفته است ؟ فرمود آرى. ذمى گفت به خاطر همين كردار شريف او بود كه مردم پيروش گشتند. من تو را گواه مى گيرم كه دين تو را پذيرفتم. سپس با اميرالمومنين (ع ) برگشت و چون او را شناخت مسلمان شد. (15)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس چهارم #خداحافظی
خداحافظى هم مانند سلام كردن، ايجاد محبت و الفت مى كند. بذر دوستى و مودت مى كارد. شوهران نبايد از اين امر به ظاهر كوچك و در واقع بزرگ و ارزشمند غفلت كنند. زنان طبق عواطف و احساسات لطيفترى كه دارند اگر گاهى از خانه بيرون روند و شوهر در خانه باشد، خداحافظى مى كنند، شوهران هم بايد هميشه وقتى از منزل خارج مى شوند، اين كلمه كوچك «خداحافظ شما» را كه در باطن بسى پر محتوا و محبت انگيز است فراموش نكنند.
شوهر با گفتن اين جمله كوتاه، چشم هسمرش را روشن و دلش را گرم نگه مى دارد. زن هم كارهاى خانه را با دلگرمى و شوق و رضايت انجام مى دهد، خانه را تميزتر و غذا را لذيذتر مى سازد، و از همه مهمتر نشاط و سرورى است كه در اثر خداحافظى شوهر، نصيب زن مى شود. اين خداحافظى، بدن زن را سالم و روحش را شادمان و احساساتش را بيدار نگه مى دارد. براى اين نعمت ها ارزشى نمى توان پيدا كرد. شادى روح و شوق و شعف و انبساط وجه بالاترين نعمتهاى الهى است كه در اينجا شوهر با گفتن يك جمله كوتاه به همسرش هديه مى كند.
دليل
علاوه بر آنكه هيچ گونه دليلى پيدا نمى شود كه آيات و احاديثى كه روابط اجتماعى مسلمين را بيان مى كند، منحصر به غير زن و شوهر باشد، دليل عقل مى گويد: چون زن و شوهر نياز به محبت و الفت بيشترى دارند، اين آيات و اخبار درباره آنها روشنتر و واضحتر است، و زنان و شوهران در عمل كردن به اين روايات از ديگران سزاوارتر مى باشند، لذا در سراسر اين كتاب گاهى از اين گونه آيات و روايات عمومى استفاده مى شود. اينك در رابطه با ادله خداحافظى:
14- اميرالمومنين (عليه السلام ) در حال احتضار و قبل از شهادتش، نصايحى سودمند به خانواده و جميع اصحابش مى كند و در آخر مى فرمايد:
14- وداعى لكم وداع امرى مرصد للتلاقى.
با شما خداحافظى مى كنم، مانند كسى كه منتظر ديدار است (در قيامت (16) )
15- در روايات و اخبار بسيارى وارد است كه اصحاب ائمه عليهم اسلام خدمت ايشان مى رسيدند و چون مسائل خود را مى پرسيدند و مى خواستند بروند، با آنها خداحافظى مى كردند، از آن جمله:
15- الف: عن الريان بن الصلت، قال: لما اءردت الخروج الى العراق عزمت على توديع الرضا (عليه السلام )...
ريان بن صلت گويد: هنگامى كه عازم عراق شدم، تصميم گرفتم كه با امام رضا (عليه السلام ) خداحافظى كنم. .. (17)
ب - فلما قمت لاخرج و اءردت اءن اودعه. ..
هشام عباسى گويد: چون خواستم از نزد حضرت رضا (عليه السلام ) برخيزم و با او خداحافظى كنم (18)
16- سرور آزادگان جهان، حضرت سيدالشهدا، حسين بن على عليهما السلام، كه پدر و مادرم به قربانش باد چون در روز عاشورا، اصحاب و اعوانش شهيد شدند و به نفس شريف عازم ميدان گشت، سوى اهل بيت خويش آمد و بنا به نقل مجلسى رضوان الله عليه كه در كتابى ديده چنين آمده است.
16- ان الحسين لما نظر الى اثنين و سبعين رجلا من اءهل بيته صرعى، التفت الى الخيمه و نادى يا سكينه يا فاطمه، يا زينب، يا ام كلثوم، عليكن منى السلام. ..
هنگامى كه حضرت حسين (عليه السلام )، هفتاد و دو تن از اهل بيتش را ديد، كه روى زمين افتاده اند، متوجه خيمه زنان شد و با صداى بلند فرمود: اى زينب و اى ام كلثوم سلام آخرم بر شما باد... (19)
آنچه در اين چهار مورد به عنوان دليل شرعى براى خداحافظى بيان كرديم، مواردى است كه از ميان اخبار و روايات بسيار، در ياد نگارنده بوده است، و اگر همه آن موارد استقصا شود و به ده ها روايت و حديث بالغ گردد، باز هم مواردى را نشان مى دهد كه انگيزه خاصى، براى راوى پيدا شده است كه موضوع خداحافظى را بيان كند، و گرنه يقين بدانيد كه پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و ائمه اطهار، هر گاه كه از منزل بيرون مى رفته اند يا اراده مسافرتى داشته اند، با همسر و فرزندان خود خداحافظى مى كرده اند.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس پنجم #نگهداری_اموال_منزل
همانطور كه وجود زن، امانت خداست در دست مرد، اموال مرد هم امانت او است در دست زن. پيداست كه خود زن هم از آن اموال استفاده مى كند، بلكه زن بيشتر از مرد، استفاده مى كند، از آن جهت كه او بيشتر در خانه است، بنابراين در حفظ و نگهدارى آنها كوشش خواهد كرد، ليكن در رواياتى كه نقل خواهيم نمود، آمده است كه از سعادت مرد مسلمان اينست كه همسرى داشته باشد كه در غيبت او اموالش را نگه دارد.
شايد اين تذكر براى اين است كه زن غالبا مغلوب احساسات و عواطف قرار مى گيرد و گدايان حرفه ئى و جادوگران حقه باز و دعانويسان دروغگو، مى توانند به بهانه ايجاد محبت ميان زن و شوهر و بهانه هاى ديگر عواطف زنان را تحريك كنند و قسمتى از پول يا مال شوهر را از آنها بگيرند، از اين جهت در شرع اسلام اين تذكر داده شده است، تا زنان مواظب اين شيادان باشند و در نگهدارى اموال شوهر، كوشش و مراقبت بيشترى كنند.
هم چنين زنان در حفظ و نگهدارى اموال از دستبرد سارقين و شكستن و ريختن و اسراف كردن كوتاهى نكنند و مسامحه روا ندارند، اگر احيانا زنى اشتباه كرد و مالى را تلف نمود، شوهر آقامنش و عالى طبع، هيچگاه به زن پرخاش نمى كند و نق نمى زند بلكه سخنى مى گويد كه از خجالت زن بكاهد، زيرا مى داند كه او عمدا چنين كارى را نكرده است.
اگر يكبار به واسطه تلخى ضرر، به همسرش سخن تلخى گفت، بعدا پشيمان مى شود و عذرخواهى مى كند، و اگر هم شوهر نادانى كرد و دوباره پرخاش نمود، خانم عاقل، تحمل مى كند و با كنترل اعصاب جواب عاقلانه مى دهد و مى گويد: من كه عمدا چنين كارى را نكرده ام، از دستم افتاد و شكست، خودم هم غصه خوردم و مانند اين كلمات را مى گويد، نه آنكه خداى نخواسته، زن هم مقابله به مثل كند: پرخاش كند، كلمات تند و درشت گويد تا درگيرى و نزاعى برپا شود.
دليل
17- عن اءبى الحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام ) قال: ما اءفاد عبد فائده خيرا من زوجه صالحه اذا راها سرته و اذا غاب عنها حفظت فى نفسها و ماله.
على بن موسى الرضا (عليه السلام ) فرمود: هيچكس فايده ئى به دست نياورده است كه بهتر باشد از همسر شايسته ئى كه چون به او بنگرد، شاد گردد و چون از نزد او غايب شود، عفت خويش و مال او را نگهدار باشد.
مرحوم شيخ حر عاملى، به همين مضمون چهار روايت ديگر، در همين باب، از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل مى كند.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس ششم #انتخاب_غذا
اگر زن و شوهر در تعيين غذايى كه مى خواهند بخورند، اختلاف سليقه پيدا كردند و هر كدام غذاى مخصوصى را پيشنهاد نمودند، طبق قانون اجتماعى، حق اولويت براى مرد است ؛ زير تحمل مخارج و تهيه لوازم و مواد اوليه بر عهده اوست، ولى دين اسلام، در اين مورد، جانب زن را رعايت كرده و به شوهر دستور مى دهد: همان غذايى را بخورد كه همسرش مايل است (در صورتى كه يكى از آنها براى حفظ سلامت خويش رژيم غذايى مخصوصى نداشته باشد)
مردى كه چنين كند، از نظر اسلام مومن است، و مردى كه غذاى مطابق ميل خود را بر زنش تحميل كند منافق است. چه زيباست كه چون صبح، شوهر از خانه بيرون مى رود، زن سوال كند: براى ظهر چه غذايى درست كنم ؟ و شوهر بگويد هر غذايى را كه خودتان ميل داريد و درست كرديد، من هم مى خورم، من مسلمانم، طبق دستور امامم رفتار مى كنم. من كه منافق نيستم، (معناى منافق و مناسبت آن را با مورد بحث، ضمن دليل بيان خواهيم كرد)
دليل
18- المومن ياءكل بشهوه عياله (اءهله ) و المنافق ياءكل اءهله بشهوته.
مومن مطابق ميل عيالش (خانواده اش ) غذا مى خورد، و منافق، خانواده اش مطابق ميل او غذا مى خورند. (20)
هر مسلمانى، عقد ازدواجش مطابق مقررات اسلام است، مرد مسلمانى كه با همسرى مسلمان، ازدواج نموده، قبول كرده است كه مطابق دستور اسلام، با زنش رفتار كند و زن را امانت خدا بداند؛ بعلاوه چون بانو ضعيفتر از مرد است، شوهر بايد همواره جانب او را رعايت كند، اسلام هم همين گونه دستور داده است ؛ بنابراين مردى كه غذاى خواست خود را بر همسرش تحميل كند، در واقع نفاق ورزيده است و عملش با زبان و نيتش كه مى گويد من مسلمانم مخالف گشته است.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس هفتم #سخن_محبت_آمیز
گفتگو و سوال و جواب زن و شوهر بايد مودبانه و محبت آميز باشد، نه خصمانه و نفرت انگيز. يك مطلب مخصوص را مى توان طورى ادا كرد كه شنونده را خوش آيد و پاسخ نيكو دهد و همان مطلب را مى توان به نحوى ادا كرد كه شنونده يا جواب ندهد يا جواب زشت و تند بدهد - در اينجا مثال «بنشينيد، بفرماييد و بتمرگيد» را فراموش نفرماييد.
خانم محترمه، ليوانى براى خانه لازم دارد، او مى تواند به شوهرش بگويد:
1- اگر به بازار بلور فروشها رفتيد، ليوانى بخريد.
2- ليوان نداريم، عيب ندارد، توى چيز ديگرى آب مى خوريم.
3- چرا براى خانه ليوان نمى خرى.
4- مرد بايد عاقل باشد، وقتى ديد ليوان نداريم خودش بخرد.
براى خريد يك ليوان، ده ها جمله زشت تر و مودبانه تر از اين مى توان به زبان آورد. ولى توصيه اسلام اين است كه بانوى محترم بايد جمله ئى را كه از همه زيباتر و مودبانه تر است، انتخاب كند و به شوهرش بگويد، تا جوابى همانگونه زيبا و مودبانه بشنود.
همچنين شوهر براى دوختن دكمه لباسش بگويد: مريم جان يا مريم خانم، نخ و سوزن را لطف كنيد تا دكمه ام را بدوزم، در آنصورت بانوى محترمه خواهد گفت: عزيزم لطف كنيد، من بدوزم، ولى اگر شوهر بگويد: زن مگر كورى ؟ دكمه افتاده لباس مرا نمى بينى ؟ زن هم خواهد گفت: مگر قانون اسلام را نخوانده ئى و نميدانى كه زن وظيفه ندارد دكمه بدوزد؟
و نيز در تقاضاى ليوان اگر چند روز گذشت و شوهر ليوان نخريد، بانوى مسلمان مى گويد: مثل اينكه اين روزها گرفتارى شما زياد است و يا هنوز از بازار بلور فروشها گذر نكرده ايد و جملاتى از اين زيباتر كه شما خواننده محترم بهتر از نويسنده مى دانيد، نه آنكه بگويد: چند بار بايد بگويم ليوان، تو كه مرا خسته كردى، چرا وظيفه شناس نيستى و امثال اين كلمات كه زن مسلمان متعهد هيچگاه بر زبان نمى راند.
گاهى ضمن صحبت، زن يا شوهر كلمه ئى از دهنش مى پرد و به همسرش مى گويد كه اثر بدش تا سالهاى متمادى در ذهن او باقى مى ماند؛ مثل اينكه زنى به شوهرش بگويد: اگر مى دانستم سوادت كم است، همسر تو نمى شدم، يا مردى به زنش بگويد: اگر مى دانستم پستانت كوچك است، با تو ازدواج نمى كردم.
اينها بايد بدانند كه با گفتن اين كلمات سالهاى متمادى همسر خود را ناراحت كرده اند، بلكه افسرده و دلسرد از زندگى نموده اند.
آن زن خيال كرده است كه با گفتن آن جمله، دانش دوستى خود را به شوهرش فهمانيده است يا آن مرد گمان كرده است، كه ذوق سرشار خود را به همسرش نشان داده است، ولى هر دو در اشتباهند. نخستين اثرى كه اين گونه جملات، در روح همسر باقى مى گذارد، كدورت و انزجار است، تنفر و دلسردى است رفتن صفا و صميميت است. گوينده اين كلمات بعدا خود را ملامت مى كند و مى گويد: اين چه غلطى بود كه كردم و نسنجيده و فكر نكرده سخنى گفتم، كاش زبانم لال مى شد و اين جمله را نمى گفتم. البته ما به شنوندگان اين سخنان هم توصيه مى كنيم كه بلند همت باشند و سعه صدر داشته باشند و اين كلمات را در فكر خود نگه ندارند. نشنيده انگارند و به كار خود مشغول باشند.
زن و شوهر بايد در برابر كلمات تند و خشنى كه از همسر خود مى شنوند متانت و سعه صدر نشان دهند و صحنه نزاع را به مجلس مزاح تبديل كنند. مثلا اگر زن عصبانى شود و بگويد: «من از كار زياد اين خانه خسته شدم، زانوهايم رمق ندارد، چادرم را بر مى دارم و مى روم به خانه پدرم» شوهر بگويد «شما زنان به قدرى قدرت داريد كه پهلوانان و قهرمانان جهان از مكيدن پستانتان نيرو گرفته اند!! تو مى خواهى از خانه خودت بروى به خانه پدر زن من ؟!» و امثال اين كلمات و اگر شوهر عصبانى شود و بگويد «من از دست تو خانم مى خوام سرم را به ديوار بزنم و يقه ام را پاره كنم» خانم جواب دهد اما سرت را به سر سخت من بزن كه شوهرم را عصبانى مى كنم و اما يقه، اول برو يك پيراهن كهنه و دور افتاده بپوش تا زحمت دوختنش به گردن من نيفتد» خلاصه طرف مقابل بايد با حوصله و متين باشد تا بتواند همسر عصبانى خود را كه بر خر شيطان سوار شده است، پياده كند و او را خلع سلاح نمايد، از همان الفاظ درشت او جملاتى ملايم و محبت آميز بسازد و تحويل دهد تا ميدان رزم به حجله بزم تبديل شود و شخص عصبانى شده نتواند به خشونت خود ادامه دهد. (21)
مهمتر از كلمات و واژه ها، در ايجاد محبت يا نفرت، آهنگ صدا و حركات دست و چشم و لب و ابرو، هنگام سخن گفتن است. آهنگ نرم و ملايم ايجاد محبت مى كند، چنانكه صداى كلفت و خشن، ملال و نفرت مى آورد، لب خندان و چهره شكفته و باز، شنونده را جلب مى كند، چنانكه ترشرويى و اخم، هنگام سخن گويى، مخاطب را دلسرد و افسرده مى كند، زن و شوهر بايد در مكالمات روزمره خود مراعات اين نكات را بنمايند. و نيز گفتن كلمه (چشم ) در برابر تقاضاى همسر، در ايجاد محبت، معجزه مى كند. شما كه تكبر داريد و مى ترسيد از گفتن اين كلمه، از شخصيتتان بكاهد، آنرا به عنوان طنز بگوييد.
19-اءجملوا فى الخطاب تسمعوا جميل الجواب.
زيبا سخن گوييد تا پاسخ زيبا بشنويد. (22)
20- اياك و مستهجن الكلام فانه يوغر القلب.
از گفتن سخن زشت بپرهيز كه دل را پر از خشم و كينه كند. (23)
21- بعيدا فحشه، لينا قوله.
(مومن ) از فحش بدور است و گفتارش نرم و ملايم است. (24)
22- عود لسانك لين الكلام و بذل السلام، يكثر محبوك و يقل مبغضوك.
زبانت را به سخن ملايم و سلام كردن عادت بده تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند. (25)
23- عن الصادق عن آبائه عليهم السلام، قال: حسن البشر للناس نصف العقل
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نيكرويى نمودن با مردم نصف عقل است. (26)
كسى كه با مردم خوشرويى داشته باشد. مردم با او رفت و آمد دارند، راهنمائيش مى كنند، پرسشش را پاسخ مى گويند. در نتيجه معلوماتش زياد مى شود و اين همان نصف عقل است كه شخص گشاده رو، از راه اكتساب و تجربه بدست مى آورد و نصف ديگرش ذاتى و خدادادى است. يا اكتساب از راهى ديگر است.
24- و قال (عليه السلام )... و تبسمك فى وجهه حسنه.
و فرمود: برخورد كردن با لب خندان، با برادر مسلمانت ثواب يك حسنه دارد. (27)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس هشتم #احکام_اولیه_و_ثانویه_در_همسری
ديانت مقدس اسلام، در امر مربوط به خانه و كارهاى مختلف خانواده، احكامى اوليه و احكامى ثانويه دارد: احكام اوليه، آنهايى ست كه زن و شوهر بايد در مرحله نخست به آن عمل كنند، سپس اگر تخلف ورزيدند، نوبت به احكام ثانويه مى رسد، ولى بسيارى از مسلمين را مى بينيم كه حكم ثانويه را به جاى حكم اولى مى گيرند و در مقابل عمل، دچار محذور و سرگردانى مى شوند. (28)
آنها مى گويند: دستور اسلام اين است كه زن در خانه شوهر وظيفه ندارد، هيچگونه كارى انجام دهد: نه بر او واجب است غذائى بپزد، نه ظرفى بشويد، نه دكمه يى بدوزد و نه نظافتى بكند، حتى براى شير دادن كودكش هم مى تواند، تقاضاى دايه يا اجرت نمايد و شوهر هم مى تواند به زن بگويد: راضى نيستم بدون اجازه من، پايت را از خانه بيرون گذارى، اگر چه پدرت بميرد يا مادرت فلج شود، يا بيشتر از دو دست لباس تابستانى و زمستانى وظيفه ندارم برايت بخرم سپس مى بينيد اگر اين دستور اسلام در خانواده ها عملى شود، زن در ميان خانه اسيرى در قفس مى گردد و مرد رئيسى بدون خوراك و پوشاك و خانه مزبله يى غير قابل زيست.
درست است: حكم اسلام همين است ؛ ولى اين حكم در مرحله دوم است و به اصطلاح حكمى است ثانوى و در مورد تخطى زوجين از حكم اول در زمان درگيرى و نزاع است.
حكم اول اسلام كه براى همگان است و حكمى است اصلى و قاطع و طبق عدالت و فطرت، اين است كه: خود زن و شوهر با آزادى و رضايت كامل، امور خانه را ميان خود تقسيم كنند و هر يك قسمتى را به عهده بگيرد.
على و فاطمه عليهما السلام كه اين موضوع را مطرح كردند، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) حاضر بود و اين گونه تقسيم نمود كه كارهاى بيرون خانه به عهده على (عليه السلام ) و كارهاى درون خانه به عهده فاطمه (س ) باشد. هر دو راضى شدند و فاطمه (س ) فرمود: بسيار خوشحال شدم كه پدرم، كارهاى مربوط به مبارزه زندگى و درگيرى با مردان را از گردن من برداشت، ولى اسلام نظر به آنكه آزادى و رضايت زوجين را در مرحله اول دستورات خود قرار داده است، اين تقسيم را حتمى و الزامى نفرموده است. اگر زن و شوهرى بر عكس كنند و مرد متصدى كارهاى درون خانه شود و زن كارهاى بيرون خانه را با رعايت عفت بر عهده گيرد، از نظر اسلام مانعى ندارد و عقد مزاوجت آنها باطل نمى شود، همچنين نسبت به بيرون رفتن زن از خانه، هر گاه شوهرى عاقل باشد و زن خود را عفيف بيند و به او بگويد: در بيرون رفتن از خانه آزادى، از نظر اسلام مانعى ندارد؛ بلكه بايد چنين كند تا صفا و يكرنگى باقى بماند.
فرض كنيد چند نفر رفيق به مسافرت مى روند. آنها كارهاى چند روز مسافرت خود را به دو گونه مى توانند انجام دهند:
اول آنكه در كمال خلوص و صفا، هر كس هر كارى كه پيش آمد و معطل مانده بود، انجام دهد.
دوم اينكه از اول كارها را تقسيم كنند كه يكنفر مثلا بايد خريد كند، ديگرى غذا بپزد، سومى، ظرفها را بشويد و چهارمى مركب را آماده كند و براند. اسلام به زن و شوهر اختيار داده است كه نسبت به كارهاى خانه هر يك از اين دو طريق را كه بخواهند انتخاب كنند.
اسلام هيچگاه به شوهر نمى گويد: تو بايد زن خود را در خانه محبوس كنى و به او اجازه ندهى، از خانه بيرون رود.
حال اگر زن يا شوهرى از اين آزادى و حكم متين اسلام، سوء استفاده كند و مثلا شوهر بگويد راضى نيستم به عروسى خواهرت بروى با وجود اينكه هيچ اشكالى هم در بين نباشد در آنصورت مقررات اسلام در 1400 سال قبل، چاره اين اشكال را نموده و ضامن اجرائى محكم و قاطع و فورى برايش معين كرده است، يعنى به زن اجازه داده است كه بگويد: به عروسى خواهرم نمى روم، ولى از فردا نه وظيفه دارم غذا بپزم، نه جارو كنم، نه لباس بشويم، نه نظافت كنم و نه بچه ات را شير دهم. آنجاست كه مرد خام و مغرور سيلى مى خورد و فورا مى گويد: من شوخى كردم كه گفتم به عروسى نرو!
خلاصه آنچه فقهاء عظام در رساله ها مى نويسند كه شوهر به زن اجازه ندهد از خانه بيرون رود يا زن مى تواند، در خانه هيچ كارى انجام ندهد. قانون و دستورى است كه حق و اختيارى به زن و شوهر مى دهد و اين گونه قوانين براى زمان اختلاف و نزاع است، نه براى هميشه، مانند قوانين جزائى و كيفرى دادگسترى يا قوانين حدود و قصاص و ديات كه در رساله ها نوشته مى شود، همگى براى زمان تخلف و جنايت است، براى زمان درگيرى و نزاع است و براى چاره جويى و حل اختلاف است، نه به عنوان برنامه زندگى و وجوب شرعى، فقهاء مى گويند: «حق دارد، مى تواند» نه آنكه واجب است و حتما بايد چنين كند.
به نظر اينجانب بعضى از مردان كه به همسرشان اجازه نمى دهند، از خانه بيرون برود، به خاطر عقده حقارتى است كه در وجود ايشان است. آن گونه مردان در خانواده پست و كم سوادى بزرگ شده اند هيچگاه آقايى و بزرگوارى نديده اند، از اينرو به محض اينكه زن ضعيفى تحت اختيار آنها درآمد، مى خواهند بر او تحكم و زورگويى كنند؛ لذا گاهى باد به غبغب مى اندازند و مى گويند بدون اجازه من حق ندارى پايت را از در خانه بيرون گذارى، آنها حقارت خويش را با اين سخن نشان مى دهند.
مردانى ديگر، دل چركين و بدگمانند و خيال مى كنند، همه مردان هرزه و همه زنان سست و ضعيفند. و بزودى فريب مى خورند؛ ولى در بيرون رفتن از خانه در دو صورت تقصير با زن است.
اول: در جائى كه شهر شلوغ است. در محل رفت و آمد زن، جوان يا جوانان هرزه ئى هستند يا كوچه تاريك و خلوت است و زن جلف و سبك است وقار و سنگينى ندارد، در اينجا عقل هم مى گويد: مرد حق دارد، زن خود را از بيرون رفتن جلوگيرى كند يا خودش همراه او برود و خلاصه به نحوى او را كنترل كند.
دوم: زنى كه بعد از ازدواج مى خواهد مانند قبل از ازدواج آزاد باشد، هر روز به خانه پدر و مادر و فاميل خود برود، چنين زنى بايد بداند كه زمان كودكى گذشته و اكنون كدبانو شده است، او بايد بعد از اين مادر شود، او با همسرى قرارداد بسته است كه طبق مقررات اسلام زندگى كند، تمام مخارجش را شوهر تحمل كند و او هم وظائفى به عهده گرفته است كه يكى از آنها جلب رضايت شوهر در بيرون رفتن از خانه است. حفظ مال شوهر و حتى مال خودش در خانه محتاج به مراقبت و تحفظ است و نمى شود هر روز به بهانه ئى از خانه بيرون رفت.
در هر حال، تا زمانى كه زن بدون اجازه شوهر در خارج خانه است، حق نفقه ندارد.
دليل
25- عن اءبيعبدالله عن اءبيه - عليهماالسلام - قال: تقاضى على و فاطمه الى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - فى الخدمه، فقضى على فاطمه - (عليها السلام ) - بخدمتها ما دون الباب و قضى على على - (عليه السلام ) - بما خلفه، قال: فقالت فاطمه: فلا يعلم ما دخلنى من السرور الا الله باكفائى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - تحمل اءرقاب الرجال.
امام صادق از پدرش امام باقر عليهما السلام نقل مى فرمايد كه: على و فاطمه درباره خدمات خانه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) داورى خواستند، پيغمبر قضاوت فرمود كه خدمت درون خانه بر عهده فاطمه باشد و خدمت بيرون خانه بر عهده على. فاطمه گفت: جز خدا كسى نمى داند كه چه سرورى به من دست داد، اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست به گريبان شدن با مردان را از عهده من برداشت. (29)
26- و قال (عليه السلام ): ما من امراءه تسقى زوجها شربه من ماء الا كان خيرا من عباده سنه: سيام نهارها و قيام ليلها و يبنى الله لها بكل شربه تسقى زوجها مدينه فى الجنه و غفرلها ستين خطيئه.
و آنحضرت فرمود: هر زنى كه به شوهرش شربت آبى دهد، براى او بهتر است از اينكه يكسال عبادت كند و نيز خداوند در برابر هر شربت آبى كه به شوهرش مى دهد، شهرى در بهشت برايش بنا مى كند و شصت گناه او را مى آمرزد. (30)
از اين روايت و روايات ديگرى كه به اين مضمون رسيده و در كتاب وسائل نقل شده است، دانسته مى شود كه كمك كردن به شوهر بر زن واجب نيست، بلكه مستحبى است كه خداوند مهربان، آن همه ثواب به زن مى دهد.
27- ايما اءمراه خرجت من بيتها بغير اذن زوجها فلا نفقه لها.
هر زنى كه بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود، حق نفقه ندارد. (31)
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#30درس_زندگی
درس نهم #عفت_و_عشوه
مقررات اسلام با فطرت پاك انسان، هماهنگى كامل دارد؛ زيرا طراح هر دو يكى است و هر دو به يك چشمه باز مى گردد. وجود انسان را با فطرت پاكش خداوند متعال آفريده و مقررات تابناك اسلام را هم همان خداوند طراحى كرده و به وسيله فرستاده امينش براى بشر ارسال داشته است.
دين اسلام، بلكه هر دين آسمانى، به پنج موضوع اجتماعى اهميت زيادى داده و حفظ و نگهدارى آنها را از واجبات شمرده و براى نا فرمايان و مخالفت كنندگان آن، مجازات هاى سخت و شديدى مانند دست بريدن و شلاق زدن، گردن زدن و سنگسار كردن، معين كرده است. آن پنج چيز عبارتست از:
1- حفظ دين و عقيده 2- حفظ عقل 3- حفظ جان 4- حفظ نسب و حلال زادگى 5- حفظ مال.
بحث ما در اين درس درباره حفظ نسب و حلال زادگى است.
از نظر مقررات اسلام، صحت روابط زناشويى و حلال زادگى اولاد، تا آنجا اهميت دارد كه براى زنا و لواط و قيادت و انحرافهاى جنسى ديگر، مجازاتهاى شديدى معين كرده است كه در كتب فقها به تفصيل بيان شده است.
اين اسلام است و آن هم مكاتب ديگر كه تمام انحرافات جنسى، حتى برهنه بودن زن و مرد، استمناء، همجنس بازى تبادل همسران و ازدواج مردان را با يكديگر تجويز مى كنند ولى دين مقدس اسلام، علاوه بر اينكه زنا و لواط را از گناهان كبيره مى شمارد، به عنوان پيشگيرى و حفظ صحت نسب، مقدمات آنها را هم حرام دانسته است. حجاب را براى زن واجب دانسته و چشم چرانى را بر مردان حرام كرده است. بودن زن و مرد نامحرم را در جايى خلوت ناروا دانسته و از سخن گفت زن با آهنگ مهيج و وسوسه انگيز منع فرموده است و به زنان دستور مى دهد: كمتر از خانه بيرون بروند و راه رفتن مهيج نداشته باشند. از كنار ديوار راه بروند نه از وسط كوچه تا در اولين نگاه جلب نظر نكنند.
عارفان آزاد انديش، در برابر اين احكام، سر تعظيم فرود مى آوردند و از خداوند رحمان تشكر مى كنند كه براى حلال زادگى و صحت انساب، زنا را حرام فرمود و براى پيشگيرى از زنا، از مقدمات و انگيزه هايش هم پيشگيرى نمود، تا باز ايستادن از آن آسان باشد. اگر خداوند متعال، از مقدمات هوس انگيز زنا جلوگيرى نمى فرمود و فقط خود زنا را حرام مى كرد، تكليف به مالايطاق كرده بود، مانند كسى كه نزديك شدن كبريت به بنزين را تجويز كند، ولى از شعله ور شدن آتش منع نمايد.
قرآن مجيد، عفت چشم و پاكدامنى را به مرد و زن، با يك تعبير و در دو آيه پشت سر هم توصيه مى كند، ولى در آيه نسبت به زن، سفارش و تاكيد بيشترى دارد اين تاكيد براى اين است كه:
اولا در اين مقام زن فاعل است و مرد مفعول، زن مى كشد و مرد كشيده مى شود، يك سر ريسمان بدست زن است و سر ديگر به گردن مرد.
خلاصه بى حجابى و عشوه گرى زن است كه باعث شعله ور شدن آتش غريزه مى شود نه حركات غير عادى مرد. از اين رو قرآن مجيد، به زن كه عامل و علت اين مفسده مى شود، تاكيد بيشترى مى كند كه دام مفسده انيگزت را مينداز، و به مرد هم هشدار مى دهد كه مواظب باش تا در اين دام نيفتى.
ثانيا: تاكيد اسلام، در امر حجاب، نسبت به زن براى اين است كه اگر در اثر بى مبالاتى زن، مردى به دام افتاد و زنائى رخ داد، عواقب وخيم اين عمل زشت، متوجه زن مى شود نه مرد، ازاله بكارت و باردارى و كورتاژ يا وضع حمل نامشروع و بى آبروئى تا آخر عمر همگى متوجه زن است نه مرد. از اين رو خداوند مهربان، زن را متوجه مى كند كه دامى را كه براى ربودن مرد مى اندازد، بالاخره به گردن خودش مى افتد خالق مهربان انسان، همه اين حسابها را كرده است كه به زن دستور مى دهد، حيا و عفت و حجاب خويش را مراعات كند و براى او پوششى بيشتر از پوشش مرد و رفتارى سنگين تر و با وقارتر از رفتار مرد توصيه مى كند.
امام صادق (عليه السلام )، مى فرمايد: بهترين زنان زنى است كه چون با شوهرش خلوت كند لباس حيا از تن بكند و چون جامه بپوشد و از خانه بيرون رود، لباسى از حياء و عفت بر تن كند كه مانند سپر و زرهى براى او باشد، يعنى در كوچه و خيابان، چنان با وقار و سنگين راه برود كه تيرهاى نظر جوانان هرزه اجازه ورود به شخصيت او را نداشته باشند. زن مسلمان از حضرت زهرا و زينب كبرى صلوات الله عليهما پيروى مى كند.
آنكه را پيشواى دين زهراست پيروى از زنان غرب خطاست
نسزد از تو اى زن روشن پيروى از زنان تر دامن
آنكه خود هست در كمند فساد كى تواند تو را كند آزاد
(شفق )
تا اينجا آنچه گفتيم مربوط به جمله دوم روايت است كه زن بايد هنگامى كه از خانه خارج مى شود، با حيا و سنگين و باوقار باشد و اما جمله اول روايت هم متضمن معنايى لطيف و داراى لفظى بليغ است.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: زن خوب آن است كه در حال خلوت با شوهرش حيا را كنار گذارد و حالتى مخالف و متناقض با حالت لباس پوشيدن داشته باشد، يعنى در حال خلوت با شوهر، هر گونه ظرافتكارى و طنازى و عشوه گرى، براى زن جايز، بلكه ارجح است.