✨﷽✨
🔴🔴شبهه:
#شیخ_را_گفتند:
دختران ما در امارات خريد و فروش میشوند!
فرمود: ملالی نیست
شيوخ آنجا برادران مايند و تجارت با آنان حلال!
گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسيده
شیخ فرمود: خیالی نیست
سن تكليف نه سال است!
گفتند: فقرا كليه هاشان تمام شد، قلبها را می فروشند!!
شیخ فرمود: اشکالی نیست
فقط ايمانشان را نفروشند!!!
مریدان گفتند:جوانان غرق اعتیاد و افیون شده اند!
فرمود:مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست !
گفتند:مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند اما همچنان مقروض و بدهکارند!
شیخ فرمود:هنوز از دوازده شب تا اذان صبح زمان کافی برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست!
گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند !
شیخ فرمود:مرحبا
بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود !
ناگاه مریدی عربده زد: وا مصیبتا
وا اسلاما در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی.!
شیخ خشمگين شد و کف بر دهان آورد و ناسزا گفت و هروله کنان براه افتاد و مریدان زنجیرها و قمه ها برداشتند و عربده کشان براى ارشاد براه افتادند.
🔵موضوع: #شیخ #فقر_بدبختی #دین
#حجاب #اعتیاد
🔵🔵پاسخ شبهه:
✅ #شیخ_نمای شما اهل کدام فرقه بوده نمیدانم اما شیخ ما خبر نابسمانی ها را که شنید ابرو در هم کشید و ردای عزم بر شانه انداخت و عمامه ی بصیرت به سر گذاشت و قلم به دست گرفت...✍
به خط کرد صاحب منصبان را:
1⃣مهم ترین مساله ی کشور ما تلاش برای برطرف کردن #فقر است کارهای دیگر را در اولویتهای بعدی قرار دهید(بیانات رهبر معظم انقلاب_1370/6/3)
2⃣مبارزه با #اعتیاد وظیفه ایست که توامان بر دوش مردم و مسئولین است(بیانات رهبر معظم انقلاب_1391/4/27)
3⃣قدرت نظام باید جلوِ سیرِ #فحشا و فساد را بگیرد. همه مسؤولان بخشهای مختلف کشور در این زمینه مسؤولند(بیانات رهبر معظم انقلاب_1380/5/11)
و.......
✅و ما با چنین پیام طعنه آلودی دفاع مقدس را به خاطر آوردیم...
💠نام روحانیان شهیدی چون محلاتی، میثمی، شیرازی، زمانی، رزاقی و... که با دزدان اعتقاد و ناموس جنگیدند!
✅یادمان آمد...
طلبه ی جوان شهید علی خلیلی که شاهرگش را برای دفاع از ناموس داد و روحانی دیگری که چشم خود را...و روحانیون شهید مدافع حرم(مالا میری و ناجی و...)که هستی شان را...
✅یادمان آمد...
برای مقابله با #اعتیاد هر سه روز, دو شهید می دهیم در مرز افغانستانی که پس از اشغال شدن توسط آمریکا مزرعه خشخاش در آن رشد زیادی کرد...
✅یادمان آمد...
کمک به کشورهای همسایه در اصل کمک به امنیت داخل کشور هست اگر امروز مقابل داعش در عراق ایستادگی نکنیم, باید چند ساعت دیگر در ایلام و کرمانشاه, جان سربازهایمان را بخط کنیم,آژیر ویرانگی را روشن, و ناموسمان را پنهان...(اگر فرصتی بود)
✅یادمان آمد...
اگر #زکات و #خمس پرداخت می شد, اگر همراه حرف,عمل بود فقیری در جامعه پیدا نمی شد...که اسلام دین دنیا و آخرت است...
✅یادمان آمد...
که شیخ ما در سخنانش سالانه کلمات مردم و ملت را (۷۱ بار)، کشور را(۵۰ بار)، کار و تولید را(۴۶بار)، اقتصاد را(۴۱بار)، فرهنگ را (۱۸بار)، ملی را(۱۵بار)، ایران را (۱۲بار) و اسلام را(۱۰بار)به کار برده...
پس◀️این چنین نیست که از بین هزاران مساله تنها #حجاب را مد نظر قرار داده باشد گرچه در موضوع حجاب نیز گوهرواره هایش راهگشای ماست.
✅یادمان آمد.....
یادمان نرود!
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
🔖قتل عام خانوادگی بخاطر اعتیاد
🔖عاقبت اعتیاد به مواد مخدر
🔷پسر جوان معتاد پدر و مادرش را در تهران خیابان دماوند با گلوله به قتل رساند و برادرش را زخمی کرد
بیان داستان از زبان پسر معتاد :
با پدرم درگیر شدم. او مرا خشمگین کرد و من هم دریک لحظه دست به این قتلها زدم.
🔻چرا با پدرت درگیر شدي؟
روز حادثه در پارکینگ مشغول مصرف مواد مخدر بودم که ناگهان پدرم متوجه شد. او با ضربه پا وسایل استعمال مواد مخدر مرا به هم ریخت. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و پدرم مرا کتک زد. بعد ازآن به سمت طبقه سوم رفت. من پشت سر پدرم وارد خانه شدم و آنجا دوباره با هم درگیر شدیم. در همان زمان دست به قتل زدم.
فقط بدلیل همین مسأله پدر و مادرت را کشتی؟
من در پارکینگ خانهمان یک پاتوق برای خودم درست کرده بودم ودر آنجا مواد میکشیدم. آن روز هم شیره کشیدم. یکی از دوستانم قرص قرمزرنگی به من داده بود. پیش از کشیدن تریاک آن قرص را خورده بودم. دوستم گفته بود میتوانم با این قرص مصرف شیره را کم کنم، اما بعد از خوردن قرص حالم بد شد که همان زمان پدرم از راه رسید.
🔻چطور آنها رابه قتل رساندی؟
پدرم با دیدن من شروع به سروصدا کرد و وسایلم را بیرون از خانه ریخت. صبح همان روز هم در اینستاگرام به من پیغام داده و گفته بود باید خانه را ترک کنم. همان لحظه هم بعد از درگیری با من، خواست باطری اتومبیل مزدایش را باز کنم و گفت: می خواهد باطری را تعویض کند که من اینکار را انجام دادم، اما بازهم حالم بد شد. برای عوض کردن لباس به خانه رفتم،
داخل خانه برای تعویض لباس به اتاق رفتم که پدرم بازهم به من فحاشی و توهین کرد. من هم اسلحه را برداشتم، روی سرم گذاشتم. تهدید کردم خودم را می کشم که پدرم گفت: جرأت نداری. همان زمان پدرم مشتی به صورتم زد و از بینیام خون آمد. من هم با اسلحه به سمتش تیراندازی کردم، البته نمیدانستم داخل اسلحه گلوله قرار دارد. همان زمان مادرم ماجرا را فهمید و داد و بیداد کرد که به سمت او هم تیراندازی کردم.
از پلهها پایین آمدم تا از خانه خارج شوم که در همان زمان برادرم با ماشین وارد پارکینگ شد. او داشت از پلهها بالا میآمد که به سمت وی نیز یک تیر هوایی زدم. برادرم داد و بیداد کرد و به داخل خانه رفت ودر را قفل کرد. او با دیدن پيکر پدر و مادرم شوکه شد و فریاد زد که من هم از پنجره بالای در وارد خانه شدم. برادرم آن لحظه چاقو را برداشت و من با وی گلاویز شدم تا اینکه به خودم آمدم.
🔻اسلحه را از کجا آوردی؟
دو ماه قبل از حادثه برای یکی از دوستانم معامله شیره تریاک انجام داده بودم که دوستم به من یک کلت کمری هدیه داد. من هم اسلحه رابه پدرم دادم و گفتم ازآن نگهداری کند. تا اینکه در زمان حادثه و درگیری با پدرم اسلحه را از لای پتو خارج کردم. نمی دانستم گلوله دارد، آن لحظه حالم اصلا خوب نبود و متوجه رفتارم نبودم. اگر پدرم آنقدر با من درگیر نمیشد دست به این جنایت نمیزدم.
📚منبع: روزنامه شهروند
#اعتیاد #معتاد #عبرت #عاقبت_بشری #تربیت #رفیق #دوست #رفیق_ناباب #تربیت_خانوادگی #پدر #مادر #قتل #قاتل #زندان #مواد_مخدر #غضب #عصبانیت #خشم #شیطان #هوای_نفس #عقل
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━