eitaa logo
مربی یار
5.6هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ باز دلِ تنگــ💗ــم هوای صحبت دارد با تو که راه حق را پیمودی و از ما خاکیان جدا و به افلاکیان پیوستی🕊 ! من و تو در با هم شریکیم تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را😔 تو پلاکت را گم کردی و من همه چیزم را😔 تو پلاکت را گم کردی و من خدا را😔 به راستی چقدر زیبا اطهر سلام الله علیها را درک کردی که از خدا خواستی گمنام بمانی ، تا ایشان به جای مادرت بر مزارت پای گذارد چه سعادتی نصیبت شد. کاش بودی...😢 نه!⭕️ همان بهتر که نیستی😔 همان بهتر که نیستی و این همه را به نظاره نمی نشینی ! اینجا  معنا ندارد خیلی از دختران زمینی در ظاهر از زهرای مرضیه سلام الله عليها می گوییند اما در ... خیلی از مردان ما از غیرت عباس علیه السلام می گویند ولی چیزی از نمی دانند... آری! ما را گم کرده ایم ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم پس ای !🌷 برایمان حمدی بخوان که تو زنده ای و ما مُرده... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✨ محمد بن يحيى گفت: روزى (عليه السلام) از نزد ماءمون بيرون آمدند و سوار بر اسبى بودند، من و ابونواس نزد آن حضرت رفتيم و سلام كرديم. ابونواس گفت: ((آقا)) اشعارى براى شما سروده ام و دوست دارم براى شما بخوانم. حضرت فرمودند: بخوان. او اشعارش را خواند. حضرت فرمودند: اشعارى درباره ما سروده اى كه قبلا كسى به اين خوبى شعرى نسروده است. حضرت آنگاه به غلام خود فرمودند: آيا پولى نزد تو باقى مانده است؟ غلام گفت: سيصد دينار باقى مانده است. حضرت فرمودند همه را به ابو نواس ((شاعر)) بده و حضرت فرمودند: اى غلام! شايد اين پول كم باشد، اين اسب را هم به او بده. منبع: محجه البيضاء، ج 4، ص 282. شنيدهاى تاريخ، ص 193. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ ✨ شخصى از مردم خراسان به (عليه السلام) گفت: من رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را در عالم خواب مشاهده كردم. آن حضرت به من فرمودند: چگونه هستيد زمانى كه پاره تن من در سرزمين شما ((خراسان)) به خاك سپرده شود و امانت من و گوشت بدن من در آنجا به خاك سپرده شود! حضرت رضا (عليه السلام) فرمودند: من كه پاره تن پيامبر و امانت و گوشت او هستم در خراسان دفن مى شوم. حضرت فرمودند: بدانيد هر كس كه با معرفت به حق، به زيارتم بيايد، من و پدرانم در روز قيامت شفيع او خواهيم بود. و كسى كه ما شفيع او باشيم نجات پيدا مى كند. اگر چه گناهان بسيار داشته باشد. حضرت فرمودند: از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) توسط پدرانم نقل شده كه هر كس مرا در عالم خواب ببيند واقعا مرا ديده است، چون شيطان نمى تواند به قيامت و شكل من و به جانشينان من در آيد و پيامبرى 70 جز دارد كه يكى از آنها روياى صادقه و درست است. منبع: جلاء العيون: ص 930، محجه البيضاء: ج 4، ص 283. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب آیین محبت.pdf
462K
#کتاب_آیین_محبت 📌 #امام_رضا 📌 #متن_روضه_و_سخنرانی 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
کتاب چهل درس زندگی از نگاه امام رضا.pdf
594.1K
#کتاب_40درس_زندگی_از_نگاه_امام_رضا 📌 #امام_رضا 📌 #متن_روضه_و_سخنرانی 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
هشت داستان مصور دربارۀ امام رضا.pdf
12.32M
#کتاب_هشت_داستان_مصور_امام_رضا 📌 #امام_رضا 📌 #متن_روضه_و_سخنرانی 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
کتاب کودکانه.pdf
7.45M
#کتاب_کودکانه_امام_رضا 📌 #امام_رضا 📌 #متن_روضه_و_سخنرانی 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا.pdf
6.58M
#کتاب_خاطراتی_از_عشق_شهدا_به_امام_رضا 📌 #امام_رضا 📌 #متن_روضه_و_سخنرانی 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_18586083.mp3
4.86M
✨حجت‌الاسلام ◽️ ؟◽️ ⏰ زمان: 8دقیقه 27 ثانیه 👇👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFBM4QagwwOlWDwpsA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔷پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. 🔷آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» ؛ ← آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟ 🔷 جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟» عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم: ❶ اول تارِکُ الصَّلوة:  👌آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است. ❷ دوم مانِعُ الزَّکاة:  👌کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند. ❸ سوم آکِلُ الرِّبا: 👌 کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد. ❹ چهارم شارِبِ الخَمر: 👌کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست. ❺ پنجم قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا: 👌مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند. 📚برگرفته از کتاب در محضر مجتهدی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ حاج ذبيح الله عراقى گفت: من به بيمارى سختى دچار شدم و پزشكان، در اراك و تهران مرا از بهبودى ماءيوس ساختند، به ناچار به مشهد مقدس مشرف و به خدمت حضرت شيخ حسن على اصفهانى اعلى الله مقامه الشريف شرفياب شدم و عرض كردم. هر مبلغ كه به عنوان حق العلاج و طبابت بخواهيد مى پردازم، مرا معالجه كنيد و از اين درد نجاتم دهيد. حاج شيخ از شنيدن اين سخن متغير شدند و فرمودند: به طبيب مراجعه كن، من كه طبيب نيستم و هر چه در اين كار اصرار ورزيدم، نپذيرفتند، تا بالاخره با نااميدى به (عليه السلام) متوسل شدم، يك شب در عالم رويا، حضرت امام هشتم (عليه السلام) را زيارت كردم و پس از عرض حاجت، امام هشتم (عليه السلام) فرمودند: به حاج شيخ مراجعه كن، عرضه داشتم: چند بار خدمتش رفتم و تقاضاى مراجعه كرده ام ولى ايشان مرا از خويش رانده است. امام (عليه السلام) فرمودند: بگو به اين نشانى كه طفل شيرخوار همسايه را كه مرده بود به زندگى باز گرداندى، مرا معالجه كن. با اين نشانى، مجددا به خدمت شيخ شرفياب شدم تا چشم ايشان به من افتاد با تندى فرمودند: نگفتم بايد به طبيب مراجعه كنى؟! عرض كردم: حضرت رضا (عليه السلام) با اين نشان مرا نزد شما فرستاده است، تا اين سخن را از من شنيدند، فرمودند: ساكت شو! تا من زنده ام اين مطلب را با كسى در ميان مگذار، آنگاه چند انجير و مقدارى معجون به من دادند كه با استفاده از آنها بيمارى من به طور كلى رفع شد و شفا يافتم. منبع: نشان از بى نشانها: ص 60. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ وقتى كه حاج شيخ محمد على قاضى قصيده اى براى توليت آستان مقدس رضوى سروده بود كه به اميد صله و پاداشى در حضور قرائت كند. شخصى به او تذكر مى دهد كه به جاى اين كار، براى (عليه السلام) قصيده اى ان شاء كن. بر اساس اين توصيه، از قرائت شعر توليت صرف نظر مى كند و قصيده اى در جلالت قدر و شاءن و عظمت امام هشتم (عليه السلام) مى سرايد و در حرم مطهر قرائت مى كند. شاعر مى گويد: پس از قرائت، كسى مبلغ ده تومان به من داد به امام (عليه السلام) عرضه داشتم: اين مبلغ كم است و دوباره اشعار را خواندم، باز شخصى پيدا شد و ده تومان ديگر به من داد و خلاصه در آن شب 6 بار قصيده را در محضر امام (عليه السلام) تكرار كردم و در هر بار كسى مى آمد و ده تومان مى داد. صبح روز بعد به خدمت حاج شيخ حسن على اصفهانى (رحمه الله عليه) شرفياب شدم. ايشان فرمودند: آقاى شيخ محمد على، ديشب با امام (عليه السلام) راز و نيازى داشتى شعر خواندى و شصت 60 تومان به تو دادند، اكنون آن پول را به من بده، من شصت تومان را به خدمتشان تقديم كردم و ايشان مبلغ يكصد و بيست تومان به من مرحمت كردند و فرمودند: فردا صبح به بازار مى روى و مركب تركمنى سرخ رنگى كه عرضه مى شود به مبلغ بيست تومان خريدارى مى كنى و با بيست تومان ديگر از آن پول، خرج سفر و سوغات خود را تاءمين مى كنى، چون به عراق رسيدى مركب خود را به مبلغ چهل تومان بفروش و به ضميمه هشتاد تومان باقى مانده گاو و گوسفند بخر و به دامدارى و زراعت بپرداز كه معيشت تو از اين راه حاصل خواهد شد و توفيق زيارت بيت الله الحرام، نصيب تو خواهد گرديد و از آن پس ديگران از وجوهات مذهبى ارتزاق مكن، ولى در عين حال ترويج دين و احكام الهى را را از ياد مبر. منبع: نشان از بى نشانها: ص 53 مرحوم شيخ حسن على اصفهانى. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ انوشيروان مجوسى اصفهانى در نزد خوارزمشاه مقام و منزلت بسيار داشت، او را به عنوان نماينده نزد سلطان سنجر فرستادند. انوشيروان گرفتار ((برص)) ((بيمارى پيس)) مرض بسيار شديدى بود و مى ترسيد اگر با آن وضع نزد سلطان برود از او متنفر شود، و لذا وقتى در راه به طوس رسيد شخصى به او گفت: اگر حضرت رضا (عليه السلام) را زيارت كنى و از او درخواست نمائى شفايت مى دهد. انوشيروان گفت: من كافر هستم و شايد خدام مانع ورود من به حرم شوند! به او گفتند: لباست را تغيير بده تا از حال تو مطلع نشوند، او چنين كرد و در حرم مطهر و در حرم مطهر رضا (عليه السلام) تضرع و زارى كرد و شفاى خود را تقاضا كرد. چون از حرم مطهر بيرون آمد اثرى از مرض در بدن خود نديد، لباسش را در آورد و بدن خود را نگاه كرد، اما اثرى از مرض نبود، غش كرد و بر زمين افتاد و چون به هوش آمد مسلمانان شد و براى قبر مطهر آن حضرت صندوقى از نقره فراهم آورد و مال بسيارى نثار حرم كرد. منبع: كتاب على فلسفى: ص 235. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ دو برادر بودند كه يكى از آنها محصل علوم دينى و طلبه بود و ديگرى از كارمند دولت. برادرى كه روحانى بود عازم زيارت (عليه السلام) شد و قبل از حركت به جهت خداحافظى با برادرش به منزل او رفت و چون برادرش خانه نبود با اهل و عيال او خداحافظى كرد و به سوى خراسان حركت كرد. وقتى كه برادرش به خانه آمد و از مسافرت برادر خود آگاه شد بر اسب خود سوار شد و شهر را ترك كرد تا برادرش را ببيند و با او خداحافظى كند، چون به او رسيد و با او خداحافظى كرد و خواست باز گردد، با خود گفت كه خوب است من هم با برادرم به زيارت امام رضا (عليه السلام) بروم! تصميم جدى گرفت و به همراه برادرش و ساير زوار عازم خراسان شد. از آنجا كه او كارمند دستگاه ظلم بود و به بدگوئى و ظلم به ديگران عادت داشت در اين سفر هم نتوانست دست از آن اذيت و آزارها بردارد و با دشنام و بدگوئى و ساير كارها به آزار مردم پرداخت. مردم بيچاره نزد برادرش از او شكايت مى كردند و او هم برادر ظالم را مورد موعظه و نصيحت قرار مى داد، اما سودى نمى بخشيد و او همچنان به كار خود مشغول بود، و برادر روحانى اش پيوسته از مردم خجالت مى كشيد. بالاخره در بين راه آن برادر ظالم مريض شد و قبل از رسيدن به مشهد مقدس از دنيا رفت برادرش او را غسل داد و كفن كرد و بر روى اسبش ‍ گذاشت و به مشهد آورد و در حرم امام رضا (عليه السلام) طوافش داد و در جوار آن حضرت به خاكش سپرد. آن شب برادر روحانى در خواب ديد، گويا حرم امام رضا (عليه السلام) را زيارت كرده و از حرم خارج شده است، در جنب صحن مقدس باغ با صفائى ديد، گردشى در آن باغ كرد و از ديدن نهرهاى جارى و درختهاى ميوه و ساختمانهاى عالى و رفيع و خدمتگزاران بسيارى كه در آنجا بودند. برادر روحانى به حيرت افتاد، ناگهان شخصى بزرگوار و محترمى را ديد كه نشسته و دو طرف او را صفوفى از خدمت گزاران احاطه كرده اند. برادر در فكر فرو رفت كه اين كيست كه داراى چنين مقام هائى است! ناگاه ديد آن شخص برخواست و نزد او آمد و خود را بر پاهاى آن مومن روحانى افكند، چون خوب نگاه كرد ديد آن شخص همان برادرش مى باشد كه به تازگى از دنيا رفته است از او پرسيد: تو كه از ياران و كمك كنندگان به ظالمان بودى چگونه به اين مقام رسيدى؟ او گفت: تمام اين نعمت ها كه مشاهده كردى از بركات تو است، زيرا همين كه من به حال احتضار رسيدم، جان دادن برايم دشوار شد و به سختى مردم آنگاه تو مرا در تابوت گذاشتى و بر اسب بستى، در همان وقت دو نفر نزد من آمدند كه بسيار بد قيافه و خشن بودند و سلاح آتشين در دست داشتند، آنها پيوسته مرا شكنجه مى دادند و من هر چه تو و ساير زوار را صدا مى زدم و كسى را مى خواستم كمك كند سودى نداشت و من در عذاب و آتش بودم تا اينكه داخل شهر شديم. چون به صحن مقدس رسيديم آن دو نفر از من دو شدند و آن تابوت از آتش ‍ تهى شد ولى آن دو ماءمور عذاب، از دور مرا نگاه مى كردند، اما جراءت نزديك شدن نداشتند. عصر كه شد شما جنازه مرا براى طواف به حرم مطهر آورديد، چون مرا داخل حرم كرديد، ديدم حضرت رضا (عليه السلام) روى صندوق ((قبر)) مطهر است و شيخى نوارنى نزديك او ايستاده است، من بر آن حضرت سلام كردم، اما حضرت روى خود را از من برگردانيد، آن شيخ به من گفت: التماس كن، من التماس كردم و تقاضاى بخشش نمودم اما حضرت التفاتى به من نفرمود. چون در طواف دوم نزديك آن شيخ رسيدم به من گفت: التماس كن، من خواهش و زارى كردم، اما حضرت جواب نداد. در طواف سوم آن شخص گفت: التماس كن و حضرت را به حق جدش ((پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم))قسم بده تا تو را ببخشد وگرنه چون تو را بيرون ببرند معذب خواهى بود، همانگونه كه در بين راه عذاب شدى، من رو به حضرت كردم و گفتم: به حق جدت قسمت مى دهم كه مرا ببخشى، من از زوار شما هستم و طاقت عذاب را ندارم. در اين هنگام آن حضرت روى به آن شيخ كرده و فرمودند: با كارهايى كه مى كنند جايى براى شفاعت ما باقى نمى گذارد، آنگاه كاغذى با دست خودشان به من مرحمت فرمودند، و شما مرا از حرم بيرون آورديد. وقتى از حرم خارج شديد شخصى ندا كرد كه اين ميت آزاده شده حضرت رضا (عليه السلام) است، لذا مرا مستقيما به اين باغ آوردند و ديگر آن دو ماءمور عذاب را نديدم، و اگر تو مرا به اين مكان مطهر نمى آوردى من تا روز قيامت در عذاب بودم. منبع: داستانهايى از زندگى علماء: ص 56. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا