✨﷽✨
🌷🍃 #ازدواج_و_آرامش 🍃🌷
👌 قرآن میفرماید که #ازدواج، یکی از آیاتِ بزرگِ الهی است..
👈 و بعد هم از بین تمام فوائد ازدواج، فقط یک مورد رو ذکر میکند، که معلوم میشود مهمترین فائدهی ازدواج است.
☜ #آرامش... 😊
وَ مِنْ آیٰاتِهِ، أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا، وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً
💢 از #آیات و نشانههای خدا این است که، از جنس خودتان، همسرانی برای شما آفرید، تا در کنار آنها #آرامش پیدا کنید.
💢 و میان شما و همسرانتان علاقهی شدید و رحمت قرار داد.
🌴 #سوره_روم، آیه ۲۱ 🌴
⚡️ بنابراین، زن و شوهر باید مایهی #آرامش همدیگر باشند، نه مایهی تشنّج و اضطراب همدیگر..
⚠ قابل توجّه زوجهایی که مُدام جنگ اعصاب دارند تو خونه...
❌ هدف از ازدواج، فقط ارضای غریزهی جنسی نیست،
✅ بلکه هدفِ اصلی، رسیدن به یک آرامش جسمی و روانی است.
«لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا»
👈 به دست آوردن سکینه و آرامش
خُب..
حالا هر ازدواجی، هدیه میخواد...
معمولاً رسمه که به عروس و داماد هدیه میدهند. ..☜🎁
❣️⇟ دنبالهی آیه میفرماید که هدیهی خدا به عروس و داماد این است...
🎯 #مودّت_و_رحمت 🎯
🔔↶ این قسمتِ آیه نشان میدهد که، رابطهی زن و مرد در خانه، باید بر اساس مودّت و رحمت باشه.
مودّت👈 یعنی به هم علاقهی شدید داشته باشند، و عاشق همدیگر باشند...
رحمت👈 یعنی به یکدیگر رحم کنند، و دلسوز هم باشند..
👌 آن وقت اگر این مودّت و رحمت در زندگی حاکم بشود، اون آرامشی که اوّل صحبتش بود، در زندگیِ مشترک، خودش رو نشان میدهد، و دائمی میشود ...
😊 یه زندگی پُر از آرامش..
😊 به همین سادگی..
🔑🗝 پس این دو جملهی کلیدی همیشه یادمون باشه:
1⃣ ازدواج، برای رسیدن به آرامش است.
2⃣ نشانهی ازدواجِ موّفق، محبّت شدید و رحمت، در بین همسران است.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
🔥 #میدونی_چرا_خدا_شیطانو_از_درگاهش_طرد_کرد؟
⚡️چون شیطان به ما آدما سجده نکرد...⚡️
♨️اما ببین ما چقدر بیوفا شدیم که به خدا سجده نمیکنیم…😞
🀄️ #شیطان به ما سجده نکرد و شیطان شد...
💢ما که به خدا سجده نمیکنیم و نماز نمیخونیم چی هستیم؟☹️😭
⛔️یعنی خدا اینقد ارزش نداره که بخاطر اینهمه نعمت ازش شکر گذاری کنیم⁉️😠😞
🔹شیطان که رانده شد، بجزیک خطا نکرد
🔹خودرا به سجده به آدم رضا نکرد
🔹 #شیطان_هزار_بار_بِه_از_بی_نماز...
🔹او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد...😞
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#به_بهانه_نزدیکی_به_ماه_محرم
عذابی که از قبرستان برداشته شد
در مفاتیح الجنان بعد از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمهالله علیه حکایتی را نقل می کند :
مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :
در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.
در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوذدند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری،بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.
از او پرسیدم:آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟
با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!
از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟
استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید،انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است.
[ منبع: مفاتیح الجنان؛ بعد از زیارت عاشورا و قبل از زیارت عاشورای غیر معروفه]
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
با سلام خدمت همه بزرگواران
بایت تاخیر در ارسال پیامها از عزیزان پوزش میطلبم
حقیر در حال دسته بندی مطالب محرم هستیم
ان شاءالله از فردا #فیش_منبر محرم در کانال قرار داده میشه تا عزیزان فرصت کافی برای انتخاب مطلب مورد نظر خود را داشته باشند
از صبر و شکیبایی شما سپاسگذاریم
عزیزان هم میتوانند مطالب منبر خود را برای حقیر بفرستند تا با نام خودتان در کانال درج و دوستان دیگر از آن بهره مند گردند.
👇👇پل ارتباطی ما👇👇
@Abbaspour1368
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#عاشورا_و_بيداري_اسلامي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين نحمده و نستعينه نستغفره و نتوكل اليه و نصلي و نسلم علي حبيه و نجيبه و صفيه و حافظ سره و مبلّغ رسالاته محمد صلي الله عليه و آله الطيبين الطاهرين المعصومين الهداۀ المهديين المعصومين المنتجبين.
اما بعد فقد قال الحسين عليه السلام لأخيه محمد بن حنفيه: «بسم اللّه الرحمن الرحيم هذا ما أوصي به الحسين بن عليّ بن أبي طالب إلي أخيه محمد المعروف بابن الحنفيّة، أنّ الحسين يشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شريك له، و أنّ محمدا عبده و رسوله، جاء بالحقّ من عند الحقّ، و أنّ الجنّة و النار حقّ، و أنّ الساعة آتية لا ريب فيها، و أنّ اللّه يبعث من في القبور، و أنّي لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنّما خرجت لطلب الاصلاح في أمّة جدّي صلّي اللّه عليه و آله، اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر، و أسير بسيرة جدّي محمد صلّي اللّه عليه و آله و أبي عليّ بن أبي طالب عليه السلام، فمن قبلني بقبول الحقّ فاللّه أولي بالحقّ، و من ردّ عليّ هذا أصبر حتي يقضي اللّه بيني و بين القوم بالحقّ [و يحكم بيني و بينهم] و هو خير الحاكمين، و هذه وصيّتي يا أخي إليك، و ما توفيقي إلّا باللّه، عليه توكّلت و إليه انيب».[1]
مقدمه
خدا را شكرگزاريم كه بار ديگر توفيق زيارت عزيزان و بزرگواران نصيبم شد و توانستم از نزديك خدمت شما دوستداران مكتب اهلبيت عصمت و طهارت برسم. همان گونه كه مستحضريد، جلسه امروز ما كه با همكاري شما عزيزان برگزار شده است، در ارتباط با نقش ارزشمند نهضت عاشورا در شكل دهي و توسعه فراگير بيداري امت واحده اسلامي خواهد بود كه اميدوارم به لطف خداي متعال و همكاري همه جانبه حاضرين در اين محفل مقدس به نتيجه مطلوبي برسيم.
قبل از اينكه وارد بحث اصلي شوم، لازم مي دانم ابتدا فرمايشات سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله عليه السلام را كه در قالب وصيت نامه به برادرش محمد حنفيه نوشته، ترجمه كنم و بعد از آن ببينيم چگونه وضعيت جامعه آن روز اسلامي چگونه بود و چه شرايطي موجب شده بود كه امت اسلامي غرق در خواب كامل شده بود تا اينكه حضرت احساس تكليف كرد و خواست با آغاز نهضت و همين طور در طول مسيري كه از مدينه تا مكه و از آنجا تا كربلا در پيش گرفت، زمينه بيداري اسلامي را از خواب غفلت فراهم كند.
ترجمه وصيت نامه امام حسين عليه السلام به محمد حنفيه
در آغاز نامه حضرت فرمود: به نام خداي بخشنده و مهربان. اين وصيتي است از حسين بن علي بن ابي طالب به برادرش محمد معروف به ابن حنفيه. حقيقتاً حسين بن علي شهادت مي دهد كه خدا يكي و جز او خداي نيست و شريكي هم ندارد، و اينكه محمد صلّي الله عليه و آله و سلّم بنده او و فرستاده از جانب او است كه به حق و از سوي حق فرستاده شده و شهادت مي دهم كه بهشت و جنهم به عنوان پاداش اعمال بندگان حق است، و روز قيامت؛ يعني روزي كه بدون ترديد به حساب اعمال بندگان رسيدگي عادلانه مي شود حق است، و شهادت مي دهم كه خداوند در روز قيامت تمامي مردگان را كه در خواب راحت قبر قرار دارند دو باره برمي انگيزد. برادرم محمد حنفيه، بدان سفري كه در پيش دارم، هرگز به قصد ايجاد شرارت و طغيانگري نيست، و نمي خواهم فسادي در روي زمين برپا كنم و هيچ قصدي خداي نخواسته براي ظلم به كسي ندارم؛ بلكه تنها هدف اساسي من در اين سفر اين است كه مي خواهم امت تكه تكه شده جدم را از نو بسازم و شكافهاي ايجاد شده در پيكره واحد آن را دوباره بازسازي كنم. در اين سفر مي روم تا عنصر فراموش شده جدم و قرآن را كه همان امر به معروف و نهي از منكر باشد يك بار ديگر احيا كنم و مي خواهم به روش هميشگي جدم رفتار كنم و روش پدرم اميرالمؤمنين علي عليه السلام را در پيش بگيرم. كساني هم كه با حقانيتي كه دارم به درخواستم پاسخ مثبت دهند، خداوند بزرگ و متعال سزاوارتر به حق است اما آناني كه از ياري ام سرباز بزنند، راه صبر را در پيش مي گيرم تا خداوند كه بهترين داوران است بين من و اين قوم براساس و محور حق حكم نمايد. اين است وصيت من به برادرم و توفيقي جز خدا نيست، بر او توكل مي كنم و به سوي او باز مي گردم.
پيامبران الهي و مواجه با روحيات مرده و فطرت هاي خفته
مراجعه به تاريخ شكل گيري زندگي اجتماعي بشر بيانگر اين حقيقت و واقعيت است كه در همه ادوار تاريخ، اقوام و قبيله هاي گوناگون اجتماعي همواره دچار افسردگي روحي و در نهايت به مردگي مبتلا مي شدند. روحيات خفته و فطرت هاي پاكي كه در اثر غفلتها و آلودگي هاي ناشي از هوا و هوس، دستخوش بيماري مي گشتند، معمولاً افراد و در بسياري موارد حتي تمامي جوامع و اقوام گوناگون را به مرگ روحي دچار مي كرد.
به همين جهت، خداي متعال براي بيداري كامل بشر از خواب غفلت، احياي دوباره زندگي سالم و صالح، افرادي را به عنوان پيامبر و هدايتگر به ميان مردم مي فرستاد و به آنان دستور مي داد تا گفتار و رفتار خود، زمينه بازگشت دوباره به راه درست و دوري از گناه، ظلم، فسادهاي گسترده كه اغلب در ميان جوامع رايج مي گشت را فراهم آورند.
هدف اصلي همه پيامبران الهي همين بود كه مردم را به سوي خدا فرا بخوانند و آنان را از مسير گمشده كه در پيش گرفته اند و همچنان به سوي نابودي در حركتند، نجات بدهند. به عبارتي ديگر، تنها هدف الهي پيام آوران الهي همين بيداري بشر از خواب غفلت بود. پيگير اين هدف مقدس توسط تمامي پيام آوران بيدارگر الهي هر چند با روش هاي مختلف به جديت دنبال مي شد. درست است كه امت هاي پيشين اغلب نه تنها به پيروي پيامبران و اطاعت از فرمان هاي بيدارگر آنان وقعي نگذاشتند؛ بلكه در بسياري موارد حتي دست به قتل و كشتن آنان نيز زده اند.
در اين ميان وجود نازنين آخرين پيام آور بيدار الهي، حضرت محمد مصطفي صلّي الله عليه و آله و سلّم بيشترين تلاش و زحمت را به عهده گرفت و با بيان وحياني اش تلاش كرد جامعه خفته آن روز جاهلي عرب را از خواب شرك آلود غفلت بيدار كند؛ چرا كه به تعبير مرحوم شهيد مطهري[2] «از نظر قرآن، روح اصالت دارد و ماده هيچ گونه تقدمي بر روح ندارد؛ نيازهاي معنوي و كششهاي معنوي در وجود انسان اصالت دارد و وابسته به نيازهاي مادي نيست؛ انديشه در برابر كار نيز اصيل است؛ شخصيت فطري رواني انسان بر شخصيت اجتماعي او تقدم دارد.
قرآن به حكم اينكه به اصالت فطرت قائل است و در درون هر انساني، حتي انسانهاي مسخ شده اي مانند فرعون، يك انسان بالفطره كه در بند كشيده شده سراغ دارد، براي مسخ شده ترين انسانها امكان جنبش در جهت حق و حقيقت، و لو امكان ضعيف، قائل است. از اين رو پيامبران خدا مأمورند كه در درجه اول به پند و اندرز ستمگران بپردازند كه شايد انسان فطريِ در بند كشيده شده در درون خود آنها را آزاد سازند و شخصيت فطري آنها را عليه شخصيت پليد اجتماعي آنها برانگيزند و ميدانيم كه در موارد فراواني اين موفقيت دست داده شده است كه نامش «توبه» است.»
موسي در اولين مرحله رسالتش مأموريت مي يابد كه به سراغ فرعون برود و به تذكر و بيداري فطرت او بپردازد و اگر مفيد واقع نشد با او بستيزد. از نظر موسي فرعون انساني را در درون خود اسير كرده و به بند كشيده و انسانهايي را در بيرون.
موسي در در درجه اول مي رود اسير دروني فرعون را عليه فرعون بشوراند و در حقيقت مي رود فرعون فطري را كه يك انسان و لااقل نيمه باقيمانده يك انسان است عليه فرعون اجتماعي (يعني فرعون ساخته شده در اجتماع) برانگيزاند «اذْهَبْ إِلي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي. فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلي أَنْ تَزَكَّي. وَ أَهْدِيَكَ إِلي رَبِّكَ فَتَخْشي»؛[3] خدا به موسي گفت: به سوي فرعون برو كه طغيان كرده است. و به او بگو: آيا دوست داري كه پاكيزه شوي؟. آيا مايلي تو را به سوي پروردگارم هدايت كنم پس بترس از خدا.
قرآن براي هدايت، ارشاد، تذكر، موعظه، برهان، استدلال منطقي (به تعبير خود قرآن حكمت) ارزش و نيرو قائل است. از نظر قرآن اين امور مي توانند انسان را دگرگون سازند و مسير زندگي او را تغيير دهند، شخصيتش را عوض كنند و انقلاب معنوي در او ايجاد نمايند. قرآن نقش ايدئولوژي و انديشه را محدود نمي داند، برخلاف ماركسيسم و ماترياليسم كه نقش راهنمايي و هدايت را محدود به تبديل طبقه في نفسه به طبقه لنفسه مي داند، يعني به وارد كردن تضادهاي طبقاتي در خودآگاهي، همين و بس.
ثانياً، اينكه گفته شد كه مخاطب قرآن «ناس» است و «ناس» مساوي است با توده محروم، پس مخاطب اسلام طبقه محروم است و ايدئولوژي اسلام ايدئولوژي طبقه محروم است و اسلام پيروان خود را و سربازان خود را منحصراً از توده محروم مي گيرد نيز غلط است. البته مخاطب اسلام «ناس» است ولي «ناس» يعني انسانها، يعني عموم مردم. هيچ كتاب لغتي و هيچ عرف عرب زباني «ناس» را به معني توده محروم نگرفته و مفهوم طبقه در آن نگنجانيده است.
به هر حال، حركت موسوي به سوي فرعون و درخواستي كه از او داشت، صرفاً در جهت بيدار سازي روحيات و فطرت خفته فرعون بود كه در اثر طغيان گري ها و اطاعت از هوا و هوس قدرت طلبي و منش استكباري او به وجود آمده بود.
خواب غفلت يا بيماري امت اسلامي در زمان امام حسين عليه السلام
همچنان كه ديگر امت هاي پيشين؛ اعم از افراد عادي و افراد سر شناسي كه بر اريكه قدرت تكيه مي زدند دچار مردگي روحي و يا لا اقل غفلت خواب آلود شده بودند، امت اسلامي پس از رحلت پيامبر بزرگوار اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم خصوصاً در زمان حيات نوراني وجود مقدس امام حسين عليه السلام نيز به بيماري فطري و يا غفلت خواب آلود روحي دچار شده بود كه نياز مبرم به بيداري كامل داشت.
دستگاه حاكمه جور؛ يعني بقاياي نهاد شرك در وجود خانواده بني اميه كه مثال بارز آن يزيد فرزند معاويه پس از مرگ پدر متجلي به حكومت غاصبانه رسيد بود، به شدت عليه احكام اسلامي و نابودي ارزشهاي ديني جامعه مسلمين تلاش مي كرد. ضديت او با اسلام و كم رنگ كردن دستورات دين و قرآن به حدي بود كه ابتدا خود به عنوان حاكم بر جامعه به اصطلاح اسلامي، دست به ارتكاب هر جنايت مي زد. از شرابخواري علني گرفته تا قمار بازي و سگ بازي و ديگر اعمال خلاف دين و شريعت اسلامي هرگز ابايي نداشت. حاكمي كه بر مسند حكومت اسلامي نشسته بود، از يك سو تظاهر به اسلام مي كرد ولي از سوي ديگر مشغول توطئه عليه خانواده پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم كه نماد واقعي تفسير دين و احكام نوراني قرآن و مرجع حل مسائل شرعي مردم در ميان جامعه اسلامي به شمار مي آمدند بود. فرايند اين نقشه شوم اسلام زدايي از جامعه اسلامي هر چند در دوران سياه معاويه نيز وجود داشت، اما پس از مرگ او و زماني كه يزيد فرزند نامشروعش خلافت را به دست گرفت، به اوج خود رسيده بود. بيت المال مسلمين نه تنها كفاف دخل و خرج كاخ نشينان دمشق را نمي كرد؛ كه علاوه بر آن تا آنجا كه مي توانستند به بهانه هاي مختلف از مردم پول مي گرفتند. اما نكته جالب اينكه مورد مصرف اين درآمدهاي كلان اقتصادي به جاي توسعه در امور مردم و حل گره هاي مشكل فراروي جامعه اسلامي، تنها خرج در جهت تبليغ عليه دين و به خصوص اهل بيت پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم بود. گماشتن افراد ظالم همسو با حاكميت مانند عبيدالله بن زياد در بصره و در نهايت شهر شيعه نشين كوفه كه قبلاً مركز حكومت اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود و امثال آن، همگي مؤيد انگيزه قاطع يزيد و كارگردانان حكومت خاندان اموي در دين زدايي از جامعه اسلامي مي باشد.
مراجعه به تاريخ نشان مي دهد كه با به قدرت رسيدن يزيد حتي وصيت پدرش معاويه مبني بر برخورد هوشمندانه با شخص امام حسين عليه السلام و سه نفر از افراد سرشناس ديگر به عنوان نقشه راه شوم اخذ بيعت نديده گرفته شد و يزيد به آن عمل نكرد؛ بلكه به جاي آن، به والي وقت مدينه نوشت از حسين بن علي عليه السلام برايم بيعت بگير و اگر بيعت نكرد، او را به قتل برسان. علت اصلي در اخذ شتابزده اين گونه تصميم تنها اين مي توانست باشد كه يزيد احساس مي كند با وجود امام حسين عليه السلام، قطعاً سياست دين زدايي او شكست خواهد خورد و نمي تواند فرايند روح مردگي و بيماري فطري را در سطح جامعه اسلامي تكميل كند.
امام وقتي مشاهده مي كند از يك سو اساس اسلام در خطر افتاده و از سوي ديگر، جامعه اسلامي بخشي يا مي ترسند و قدرت انتقاد و حركت عليه ستم سازي هاي يزيد و سرسپردگان حكومتي او را ندارند و يا اگر افراد اندكي هم در اين ميان يافت مي شوند، لااقل از هوشياري لازم برخوردار نيستند و نمي توانند با تحليل درست از قضايا و حوادث مربوط به مسايل روز، ديگران را سر و سامان بدهند تا حركت عمومي عليه جنايت هاي سازمان يافته يزيد و خاندان بني اميه شكل بگيرد. اين در حالي است كه به طور كلي، سراسر جامعه اسلامي دچار بيماري مفرط روحي و افسردگي فطري و رواني شده اند و در يك خواب سنگين همه جانبه فرو رفته اند. خوابي كه همگان را از درك دردهاي موجود عاجز كرده. خوابي كه قدرت تحليل را از مردم و حتي نخبگان گرفته. البته در اين ميان اختناق موجود نيز بي تأثير نيست.
طبيعي است كه در چنين شرايطي، امام حسين عليه السلام بايد طبق وظيفه ذاتي كه مانند پيام آوران الهي در جهت هدايت و راهنمايي بشر دارد حركت كند تا جامعه اسلامي از خواب غفلتي كه دچار آن شده اند، بيدار شود. شرايط آن روز مدينه در واقع يك شرايط كاملاً خفقان بود. حاكم مدينه تمامي حركات امام و ديگر افراد سر شناس را تحت نظر داشت.
به هر حال، امام با روشن بيني خاصي كه داشت، اصول سياست بيدارگرانه خودر ا در قالب وصيت نامه اعلام كرد. مهم ترين اصلي كه امام روي آن تكيه داشت، اصل شناخته شده امر به معروف و نهي از منكر بود. امام بر اساس وصيت نامه اي كه به برادرش محمد حنفيه نوشت، اعلام كرد، در قاموس حركت بيدارگرانه من، نه شورش و رفتارهاي طغيانگرانه جاي دارد، و نه ترويج فساد در روي زمين مورد توجه است، و نه به كسي اجازه مي دهم ظلمي صورت بگيرد. تنها كاري كه من انجام خواهم داد، بيدار كردن مردم مرده اي است كه مدتها است در خواب غفلت فرو رفته اند. مي خواهم به وظيفه ديني و الهي ام عمل كنم. ميخواهم در برابر ظلم هايي كه به دين و پيروان واقعي آن ميشود بايستم. مي خواهم مانند جد بزرگوارم با استفاده از سلاح منطق و گفتگوهاي روشنگرانه، مردم را نسبت به اتفاق خطرناكي كه در اطراف آنان مي گذرد بيدار كنم. روش من همان روش جدم در برخورد با مسائل روز و نجات مسلمانها از بيماري واگيرداري است كه امروز دچار آن شده اند.
بنابراين، عمده روشي كه من در پيش گرفتم، اين است كه با آحاد مردم و حتي كساني كه ممكن است فريب دستگاه هيئت حاكمه را خورده باشند و در مناصب حكومتي به انجام وظايف اشتغال داشته باشند و حتي آناني كه ممكن است به عنوان فرماندهان نظامي، اردوي لشكري دشمن را مديريت كنند، چيزي جز روشنگري و نصيحت خيرخواهانه نخواهد بود؛ البته تا آنجا كه مايه يأسم نشود. اما همگان بايد بدانند كه اين روش با زورگويان و كساني كه گوش آنان بدهكار هيچ گفتگوي منطقي و مسالمت آميز نيست، تفاوت اساسي دارد. در فرهنگ بيدارگرانه امام حسين عليه السلام پذيرش ظلم و رفتن زير بار آن هرگز جايي ندارد. همگان بايد بدانند كه با قدرتمندان زورگو هر چند ابتدا حجت الهي را تمام مي كنم ولي، دست سازش به آنان نخواهم داد. چرا كه معتقدم در چنين شرايطي، مردن به مراتب شرافتمندانه تر است از اينكه در كنار ظالم باشم و با چشم خودم ببينم به احكام الهي سخريه مي گيرند و به شهروندان جامعه اسلامي ظلم مي كنند.
از اين كه فرصت زيادي نيست، لازم مي دانم بيان حوادث تاريخي مربوط به اين حركت الهي را و چگونه از مدينه حركت كرد و در مسير راه چه اتفاقي افتاد خودداري كنم؛ لذا فقط به ذكر و توضيح همين وصيت نامه الهي آن حضرت بسنده شود. خوب، امام حسين عليه السلام با همين انگيزه مسير كربلا را در پيش گرفت. البته در اين ميان افراد زيادي بودند كه به حضرت پيشنهاد مي كردند از در صلح با يزيد وارد شود، ولي همان طوري كه در منابع تاريخي آمده، حضرت هيچ يك از اين پيشنهاد را نپذيرفت و در نهايت مسير خود را كه دفاع از ارزشهاي اسلامي و سنت جد بزرگواش صلّي الله عليه و آله و سلّم بود، انتخاب كرد و با پايه گذاري نهضت عاشورا، هم امت آن روز اسلامي را بيدار كرد و هم بيداري كامل و همه جانبه به جامعه اسلامي بعد از حيات خودش و بلكه فراتر از آن بيداري جامعه انساني را بنيان نهاد.
اساسيترين مراحل شكل گيري بيداري اسلامي
به خوبي پيدا است كه حركت الهي و نهضت بيدارگرانه امام حسين عليه السلام از مدينه و لحظه حركت به سمت مكه و اقامت در حرم امن الهي زمينه شكل گيري بيداري اسلامي هر چند به صورت نا محسوسي را به وجود آورد؛ لكن آنچه در اين مقوله به شكل بارز و اساسي در بستر تحولات تاريخي نمود پيدا مي كند و مي تواند به عنوان اساسي ترين مرحله در جهت شكل گيري بيداري اسلامي مطرح باشد و از نقطه نظر زماني از اهميت ويژه اي برخوردار است، حوادث غمبار روز عاشورا و نوع واكنش امام حسين عليه السلام و اطرافيان ايشان از يك سو، اما برخوردهاي خشن و غير انساني دشمن چه در ارتكاب قتلهايي كه انجام دادند و چه پس از پايان خون ريزي هاي وحشيانه از سوي ديگر است كه هم بازتاب فراوان در بازخواني تاريخ گذاشت و هم توانست ماهيت واقعي دستگاه حاكمه را براي افكار عمومي جامعه آن روز و ديگر جوامعي پس از آن روشن كند كه خود به خود نقش اساسي در شكل گيري بيداري همه جانبه امت اسلامي به شمار مي رود. به همين جهت لازم مي دانم به اختصار به بخشي از اين مراحل و عوامل مؤثر در آن، اشاره كنم.
سخنراني روشنگرانه امام حسين عليه السلام در برابر دشمن
اجازه بدهيد اولين مرحله اصلي كه بيداري اسلامي در آن شكل گرفت را محضر عزيزان تقديم كنم. به گواهي تاريخ اولين لحظه اي كه نقش مهمي در شكل گيري يك بيداري همه جانبه داشت و حتي توانست در درون ساختار نظامي دشمن نفوذ كند و برخي از فريب خوردگان را بيداري بخشد، سخنراني روشنگرانه بود كه امام حسين عليه السلام در روز عاشورا در برابر اردوي تا به دندان مسلح دشمن انجام داد. به صورت خلاصه عرض كنم، حضرت وقتي بر شتر خود سوار شد و با صدايي هر چه رساتر كه بيشترشان مي شنيدند فرياد كرد: اي مردم عراق گفتارم را بشنويد و در كشتنم شتاب نورزيد تا شما را به آنچه بر من واجب است موعظه كنم و عذر خود را در آمدن به عراق بازگويم. آن گاه اگر عذر مرا پذيرفتيد و سخنم را باور كرديد و از راه عدل و انصاف با من رفتار نموديد، راه خوشبختي خود را هموار ساخته ايد و شما را بر من راهي نباشد، و اگر هم عذر مرا نپذيرفتيد و از راه عدل و انصاف منحرف شديد، كشتن من پس از اين باشد ... اين مردم مرا بشناسيد و به بينيد كه من كه هستم؟ ... اي شبث بن ربعي و اي حجار بن أبحر و اي قيس بن اشعث ... مگر شما خود به من نامه ننوشته ايد كه ميوه ها رسيده است و زمين ها سبز و خرم شده ...[4]
در اين سخنراني امام هم جايگاه و موقعيت خود نسبت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را به كساني كه از اطراف و اكناف براي كشتنش به كربلا آمده بودند و فكر مي كردند با دشمن خدا مي جنگند معرفي كرد و بدين وسيله وجدان هاي خفته را بيدار كرد. تا آنجا كه خيلي ها به گريه افتادند هر چند به دلايلي كه جاي بررسي بيشتر دارد، نتوانستند از اردوگاه دشمن خارج بشوند و به صف امام بپيوندند.
در اين تاريخ نام افراد فرهيخته مانند حر بن يزيد رياحي را كه نماد بيداري اسلامي است به روشني ثبت كرده. اين فرمانده مقتدر در آخرين لحظه به پست و مقامش پشت پا زد و نداي وجدان بيدارش را شنيد و در يك چشم به هم زدن سنگر خود را عوض كرد. از صف دشمن و نظاميان كوفه و شام خارج شد و آمد جلوي خيمه گاه امام حسين عليه السلام چقدر عارفانه و از روي عشق اظهار ندامت كرد. كسي كه قبلاً خودش راه را بر امام بسته بود، حالا بيدار شده و در ركاب مولا از دين خدا دفاع مي كند و مردانه مي جنگد.
هرزگي و برخوردهاي خشن دشمن با جنازه هاي شهيدان و اسيران جنگي
دومين هسته اساسي و اصلي كه مي توان گفت در شكل گيري بيداري اسلامي مؤثر است، برخوردهاي غير انساني و اقدامات وحشيانه اي است كه نظاميان و افراد مسلح حاضر در اردوي يزيديان به فرماندهي عمر بن سعد، شمر بن ذي الجوشن و امثال آن با جنازه هاي شهيدان رهروي نهضت عاشوراي امام حسين عليه السلام انجام دادند.
به تعبير محقق فرهيخته و تاريخ شناس واقع نگر، دانشمند فقيد دكتر ابراهيم آيتي،[5] فصلي كه خود دشمن در به وجود آوردن آن اصرار ورزيد و ندانسته موجبات رسوايي خود را فراهم كرد و در نتيجه به وسيله اسيران اهل بيت عليهم السلام از طرفي و كشتگان اباعبدا الله عليه السلام از طرفي ديگر به حقيقت و ارزش اين قيام به دنيا معرفي گرديد تا اينكه زمينه شد براي بيداري در بدنه امت اسلامي. دشمنان امام تا توانستند پس از شهادت شهيدان و تمام شدن كار، هرزگي كردند و بدن هاي شهدا را لخت كردند لباس ها را به غارت بردند، به خيمه ها ريختند و اثاث اهل بيت عليهم السلام را غارت كردند، خميه ها را آتش زدند، خواستند بيمار را در بستر بيماري بكشند، بدن ها را زير سم اسب ها انداختند و لگدكوب كردند، سرها را بر نيزه ها بر افراشتند، با اسيران داغديده تندي و درشتي كردند، بر لب ها و دندان هاي امام خود چوب زدند.
شيخ مفيد و طبري نوشته[6] كه هر چه لباس بر تن امام مانده بود، همه را پس از شهادت به غارت بردند، پيراهن امام را اسحاق بن حيوه از تن وي در آورد، زير جامه امام را بحر بن كعب تميمي برد، عمامه امام را أخنس بن مرثد برد، شمشير امام را مردي از بني دارم گرفت ... سپس به خيمه ها ريختند و هر چه اثاث و جامه و شتر بود همه را بردند و حتي هرزگي را به جايي رساندند كه چادر از سر زنان مي كشيدند ... همه اين واقعيت هاي تلخ را سخنرانان و خطيبان اسراء به مردم و افكار عمومي بازگو كردند.
انتشار اين گونه اخبار هم در محافل آن روز و هم ثبت آن در لابلاي تاريخ و بازنگاري و همين طور بازگويي آن كه هر لحظه و هر زمان زبان به زبان مي گشت تا آنجا پيش رفت كه نقل هر خانه و كوچه و پس كوچه ها گرديد و توانست پرده از چهره واقعي خاندان اموي بر دارند و مسلمان هاي خفته و غرق در خواب اصحاب كهفي را براي هميشه بيدار كرد.
تفسير نهضت توسط اسيران و سخنراني ها روشنگرانه آنان در مسير كوفه تا مركز حكومت شام
علاوه بر مواردي كه خدمتتان عرض شد، سومين مرحله و آخرين عامل اساسي كه توانست فرايند شكل گيري بيداري اسلامي را تكميل كند، سخنراني هايي بود كه اسيران كربلا و بازماندگان خاندان امامت و ولايت از كربلا گرفته تا كوفه و در نهايت شهر شوم شام انجام مي دادند. اسراي كربلا از هر فرصتي كه به دست مي آوردند به معرفي خود مي پرداختند. در خطبه هايي كه توسط امام سجاد عليه السلام و همين طور بانوي قهرمان كربلا حضرت زينب كبري عليها السلام انجام مي شد، هم نهضت امام حسين عليه السلام به مردم معرفي مي شد و هم جنايت هايي كه در كربلا به نام دين و دفاع از خلافت اسلامي نسبت به خاندان پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم به عنوان خارجي روا داشته بودند به اطلاع مردم مي رسيد.
سخنراني امام سجاد عليه السلام در كوفه
نخستين فرصتي كه به دست اهل بيت عليهم السلام آمد توانستند داد سخن بدهند روز دوازدهم محرم بود كه آنها را وارد شهر كردند، ديدن شهر كوفه براي اهل بيت عليهم السلام بسيار غم انگيز بود چرا كه بيشتر مدت خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين شهر گذشته بود ... اما امروز فرزند وي را كشته اند و فرزندان ديگر او را اسير كرده اند، اما سخنوران اهل بيت عليهم السلام چنانكه گويي از مدينه و حجاز به كوفه و عراق آمده اند تا سخن بگويند و براي همين است كه مردم در كوچه و بازار گرد هم آمده اند. خطبه ها و سخنان اين گويندگان شجاع در سينه هاي مردم جا گرفت و دلها را تكان داد، تشخيص مردم را عوض كرد، اشك ها را جاري ساخت و مردم را به اشتباه بزرگشان توجه داد، احساسات مردم را بر انگيخت، مردم را به ارزش اين قيام متوجه ساخت، مجال تحريف اين حادثه را از دست دشمن گرفت.[7]
اولين سخنران اهل بيت عليهم السلام و اسيران قهرمان نهضت كربلا در كوفه امام سجاد عليه السلام بود كه در جمع عظيم مردم كوفه به سخنراني افشاگرانه پرداخت.
امام چهارم با مردم كوفه سخن گفت و در مقابل آنان خطبه خواند و پس از آنكه با اشاره اي مردم را خاموش كرد و آرام ساخت، فرمود: «اي مردم هر كس مرا مي شناسد كه شناخته است و هر كس مرا نمي شناسد اكنون نام و نشان خود را براي وي مي گويم، منم پسر آن كسي كه با وي بي حرمتي كرده اند و آنچه داشت ربودند و مال او را به غارت بردند و زنان و فرزندان او را اسير كردند»[8] و «منم پسر همان كسي كه او را در كنار رودخانه فرات سر بريدند بدون آن كه او خوني ريخته باشد يا حقي به گردن او باشد ... منم پسر همان كسي كه او را به قتل صبر كشتند و پس از آنكه ديگر نيروي جنگ و مقاومت نداشت و ناتوان افتاده بود بر سر او ريختند و او را به شهادت رساندند و همين افتخار ما را بس است»[9] امام چهارم با ايراد اين گونه سخنراني هاي بيدارگر مردم را ناچار ساخت كه در جريان شهادت امام قرار گيرند و جوانب آن را بيشتر بررسي كنند. لذا به تدريج موج عظيمي شكل گرفت كه ناچار اسرا را براي دور كردن مردم از آنان به سمت شام حركت دادند.
سخنراني بيدارگر زينب قهرمان در مركزيت حكومت در شام
يزيد فكر مي كرد با انتقال اسيران از كوفه به شام، مي تواند هم روي جنايت هاي خود پرده بكشد و اجازه ندهد مردم از ابعاد جنايت هاي او در كربلا با خبر شوند، و هم با اين كار به نحوي پيروزي خود و شكست امام حسين عليه السلام را به رخ شاميان بكشد كه در نهايت با سخنراني قهرمانانه زينب كبري عليها السلام نه تنها اين نقشه شوم خنثي شد؛ بلكه مردم شام نيز به ماهيت ظلم هاي يزيد و همفكران فاسدش پي بردند. هنگامي كه زينب كبري عليها السلام در مجلس يزيد به سخنراني پرداخت آن چنان با شجاعت و متانت سخن گفت كه هرگز كسي احساس نكرد، اين زن مصيبت ديده و يا جنازه هفتاد و پنج شهيد از جمله برادر بزرگوارش امام حسين عليه السلام پيش چشمش سر بريده شدند. در شرايطي كه باده گساران كاخ سبز دمشق دم از پيروزي مي زدند، زينب سلام الله عليها در حالي كه سر مبارك برادرش داخل طشت زر پيش روي يزيد بود و گاه با چوب به لب ودندان مباركش اشاره مي كرد فرمود: «يزيد فكر مي كني با كشتن برادرم آسيبي به ما زدي؟ نه والله شهادت افتخار ماست. ما در خانواده اي بزرگ شديم همه هستي خود را در راه خدا و دفاع از دين جدم فدا مي كنيم. مردم بدانيد من زينب دختر پيغمبر شمايم. يزيد فرزند پيغمبر شما را به ناحق كشت، فرزندان او را اسير كرد.... سخنان زينب عليها السلام چنان دلها را متوجه خود كرد كه تمامي حاضران به گريه افتادند تا آنجا كه يزيد ترسيد ممكن است انقلابي به وقوع بپيوندد و اساس حكومتش را به نابودي بكشاند.
خلاصه كنم، پس از حادثه غمبار اما روشنگر عاشورا، سخنراني اسيران در بند اما قهرمان و آزاده اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام زمينه بيداري فراگير جامعه اسلامي را فراهم كرد. پيشروي اين طوفان در حدي سريع بود كه طي سه سال تمامي مرزهاي جغرافيايي آن روز كشورهاي اسلامي در نورديد. قيام مختار و توابين در كوفه و خيزش عمومي مردم عليه دستگاه فاسد و جنايتكار اموي نمونه بارز اين بيداري است. بيداري كه ديگر در هيچ ايستگاهي توقف كرد و تا امروز در سراسر جهان اسلام ادامه دارد. هر جا ظلمي وجود داشته باشد، نماد باطل مشاهده شود، خيزش عمومي و بيداري اسلامي هست. فرقي نمي كند در كجا و عليه چه كسي!!
نتيجه بحث
اجازه بدهيد به دليل كمي وقت، مباحثم را جمع بندي كنم. نهضت عاشورا نقش اساسي در بيداري امت اسلامي داشته و دارد. از آنجا كه تمامي جوامع بشري در مقطعي از تاريخ، در خواب غفلت فرو مي رفتند، پيام آوران الهي وظيفه بيداري آنان را به عهده داشتند. حركت انقلابي حضرت موسي عليه السلام عليه دستگاه طاغوتي فرعون و در نهايت تلاش هاي همه جانبه پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم و ديگر پيامبران الهي همه در اين راستا قابل تحليل و ارزيابي هستند. مراجعه به وصيت نامه امام حسين عليه السلام به برادرش محمد معروف به حنفيه نيز گواهي اين مدعاست. حركت خزنده معاويه و پس از او فرزندش يزيد، موجب تسلط خواب فراگير در افكار جامعه اسلامي شد و امام حسين عليه السلام را به دفاع از اساس ديني در معرض خطر واداشت. سخنراني امام در روز عاشورا، ظلم هاي سپاهيان دشمن در برخورد با جنازه هاي شهدا و نيز ايراد خطبه هاي بيدارگر امام سجاد عليه السلام در كوفه و حضرت زينب عليها السلام در شام همگي باعث شكل گيري بيداري امت اسلامي تا امروز گرديدند كه نمونه هاي بارز آن در قيام مختار و توابين عليه امويان طي فاصله كوتاه پس از حادثه عاشورا وجود دارد.
*****
روضه و ذكر مصيبت
عزيزان من دلهايتان را بفرستيد كربلا، لحظه اي كه امام حسين عليه السلام در برابر دشمن تنها ماند، همه عزيزان و دوستانش را در راه خدا تقديم كرد. كسي ديگري جز خودش باقي نمانده بود. حضرت آمد خيمه گاه همه اهل و عيالش را جمع كرد به خواهرش زينب عليها السلام سپرد فرمود: خواهرم زينب تا اينجا من رهبري اين نهضت را به عهده داشتم، اما از اين لحظه تو بايد خودت را براي شرايط سخت آماده كني. خواهرم همه سختيها متوجه تو است. زنان و كودكانم را به تو مي سپارم. خواهرم خودت را براي مجلس عبيدالله آماده كن. خودت را براي مجلس شام آماده كن. امام حسين عليه السلام همه وصيتهايش را انجام داد و با اهل و عيالش خداحافظي كرد. هنوز چند قدمي از خيمه گاه دور نشده بود كه ناگاه صداي خواهرش زينب عليها السلام را شنيد:
مهلا مهلا يابن الزهرا عليها السلام
برادرم صبر كن با تو كار دارم. امام حسين عليه السلام توقف كرد خواهرش آمد. بفرما خواهرم! زينب عليها السلام عرض كرد برادرم وقتي از خيمه دور شدي به ياد وصيت مادرم زهرا عليها السلام افتادم. آخرين لحظه عمر مادرم وصيت كرده بود، زينبم دخترم روز عاشورا در كربلا من نيستم به جاي من زير گلوي برادرت حسين عليه السلام را بوسه بزن. آمدم به وصيت مادر عمل كنم. خواهش مي كنم از اسب بيا پايين. آقا آمد روي زمين، خواهرش زينب عليها السلام زير گلوي برادر را بوسه زد. اما چند لحظه گذشت بار ديگر زينب مجلله آمد قتلگاه ديد برادرش سر در بدن ندارد. الهي بميرم برايت ابي عبدالله. اين بار زينب عليها السلام لبهايش را گذاشت روي رگ هاي بريده امام حسين عليه السلام.
الا لعنۀ الله علي القوم الظالمين
*****
[1] حسيني موسوي، محمد بن أبي طالب، تسلية المُجالس و زينة المَجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، 2جلد، مؤسسة المعارف الإسلامية - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1418 ق.
[2] مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج2، صص 423- 426
[3] النازعات/17-19.
[4] آيتي، محمد ابراهيم؛ (1388) بررسي تاريخ عاشورا، [بي جا]: مؤسسه انتشاراتي امام عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف، چاپ پنجم
[5] آيتي، دكتر ابراهيم، بررسي تاريخ عاشورا، تهران مؤسسه انتشاراتي امام عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف، چاپ چهارم، 1385، ص153.
[6] آيتي، همان، ص160.
[7] همان، ص155.
[8] همان، ص159
[9] همان ص163 و 164.
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍