#داستان_تدبری
سوره #حمد
یه شب، وقتی بابا به خونه اومد، برای فاطمه و محمد هدیه خریده بود. فاطمه و محمد، خیلی خوشحال شدن و از بابا تشكر كردن
مامان كه ایستاده بود و بچهها رو نگاه میكرد گفت: آفرین به بچههای خوبم كه میدونن هر وقت كسی بهشون خوبی میكنه باید ازش تشكركنن. وقتی ما از پدر و مادر یا از دیگران تشكر میكنیم مثل اینه که از خدا تشكر میکنیم.
محمد پرسید: ما كی و برای چه چیزایی باید از خدا تشكركنیم؟
مامان جواب داد: ما همیشه و برای همه نعمت ها، از خدا تشكر میكنیم . مثلا برای سالم بودن ، مسلمان بودن ، برای سیر بودن ، برای این كه بهمون غذا داده ، میوه داده ، برای ابر ، آب شیرین ، بارون ، یا حتی عطسه كردن هم باید شكرخدا رو كنیم. بچهها، اینو هم بدونین، خدا بندهای رو كه از اون تشكر میكنه خیلی دوست داره و نعمت هاش رو، روز به روز زیادتر میكنه.
فاطمه گفت: مامان، میشه آداب شكرگزاری رو برامون بگین.
مامان با مهربونی لبخندی زد و گفت: بله كه میشه. ما میتونیم، توی قلبمون از خدا تشكركنیم ، میتونیم با زبونمون شكر خدا رو بگیم، مثلا هر روز صبح 4 بار و هر شب 4 بار از خدا تشكركنیم یا همیشه الحمدالله بگیم .
یا میتونیم با كارامون از خدا تشكركنیم. مثلا دو ركعت نماز شكربخونیم یا به سجده بریم و شكرخدا كنیم . یا حتی وقتی، از نعمت ها و هدیههایی كه به ما داده درست استفاده كنیم و با اونا كارای بد نكنیم حسابی ازش تشكركردیم .
بچهها، كه از یادگرفتن آداب شكرگزاری خوشحال بودن، از مامان هم، تشكركردن و به اتاق رفتن تا ببینن بابا چه هدیهای براشون خریده.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
کانال مربی طرح امین👇
@Moraby_TarheAmin
@Moraby_TarheAmin
@Moraby_TarheAmin
#داستان_تدبری
#سوره؟
شما میتونید بگید برای چه سوره ای یا چه ایه ای؟
🌸🌸🌸
سر ظهر بود و توی باغ وحش، حیوانات در حال استراحت بودند و آروم با هم حرف می زدند. فیل گفت این قفس خالی برای کیه؟ گوزن گفت حتما برای یک حیوون خیلی بزرگه چون قفسش از قفس من بزرگتره.خرس گفت هر کی باشه من ازش بزرگترم اینو یادتون بمونه. شیر غرشی کرد و گفت: چقدر حرف می زنید ساکت باشید بگذارید یک ساعت بخوابم از صبح، تماشاچیا خیلی خسته ام کردند
ناگهان در باغ وحش باز شد و آدمها با یه حیوون جدید اومدن اونا یه زرافه با خودشون آورده بودن زرافه وارد قفس خالی شد نگاهی به خرس و شیر و گوزن و فیل انداخت. فیل از دیدن زرافه خوشحال شد چون زرافه حیوان بی آزاری بود. خرس از دیدن زرافه خوشحال شد چون می دونست که زور خودش از زرافه بیشتره.
شیر از دیدن زرافه خوشحال شد چون می دونست زرافه با گردن بلندش توجه تماشاچیا رو بیشتر به خودش جلب می کنه و اون بیشتر می تونه استراحت کنه.اما گوزن از زرافه خوشش نیومد. اون با خودش فکر کرد زرافه ممکنه با بقیه انقدر دوست بشه که دیگه کسی به اون توجه نکنه.
گوزن، مدتی با زرافه بد رفتاری کرد. اما گاهی وقتها مجبور می شد با زرافه حرف بزنه. گاهی وقتها از غذای زرافه می خورد و گاهی وقتها تو قفس زرافه می رفت و با او بازی می کرد.
گوزن بعد از یکی دو هفته فهمید با زرافه دوست شده اون بعدها متوجه شد اگر حسادت نداشته باشه، با هر کسی می تونه دوست بشه حتی اگه از اون قشنگتر و بزرگتر باشن.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
کانال مربی طرح امین👇
@Moraby_TarheAmin
@Moraby_TarheAmin
@Moraby_TarheAmin