eitaa logo
مروج توحید
6.6هزار دنبال‌کننده
959 عکس
413 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالحکیم ☆جمال در پسِ جلال☆ ... در هر مرتبه ای که سالک میخواهد یک پله بالاتر برود ، اول با جلال از او پذیرایی میکنند ، یعنی این یک صاحبخانه ای هست که اول با عصبانیت و وحشت و اینها از آدم ... و بعد یک مهمان میگوید که عطایش را به لقایش بخشیدم ، نمیخواهم ... اما نمیدانند که اگر مقاومت بکنند ، در پس این جلال ، چه جمالی خواهد بود ، چه لطفی خواهد بود ، چه احسانی خواهد بود ، عمداً این صاحبخانه ابتدا با جلال از انسان پذیرایی میکند ... انسان در هر جایی یک مصیبتی بر او وارد شد ، بداند که او را به یک مقام بالاتر برده اند ، میخواهند ببینند که او چطور ... مثلاً با صبر و رضا و توکل و تسلیم و تفویض مقابله میکند و یا اینکه خیر ، با اعتراض و اینکه چرا اینطور شد و ..‌. یعنی اینها علامت هست ( این مصبیت ها علامت ترفیع درجه هست ) ... اگر در اینجا بگوید که راضی هستم ، هر چه خداوند بخواهد ( برایم فرقی نمیکند و ... ) ، بعد اینجاست که جمال چهره اش را باز میکند . ممکن هست که در اینجا خیلی برای انسان معلوم نشود ، اما در قیامت این مقام ها را ... یعنی مثل اینکه در یک آسانسور قرار گرفته ایم و این آسانسور هِی طبقه ها را بالا میرود و ما نمی دانیم طبقه چندم هست ، بعد حالا یا در این دنیا برای انسان منکشف میشود و یا اگر در این دنیا منکشف نشد ، در آخرت در این آسانسور باز میشود ، بعد انسان میبیند که : چقدر بالا آمده است ، بعضی ها متوقف بوده اند ، بعضی ها هم پایین حرکت کرده اند ... برگرفته از جلسه ۶۱ منطق_الطیر @moravej_tohid
4_5803044452381493700.mp3
8.02M
... اینها کریم هستند ، اینها در خانه شان را باز کرده اند و ندا در داده اند که مردم بیایید ... اما بحث اینست که چند نفر را عاشقانه خودش طلب کرده ، خودش دوست دارد که بیاید و اگر این عاشق به درگاه او نرود ، امام منتظرش هست که چرا نیامد ؟ چه شد که نیامد ؟ ... امام اینطور تو را بخواند . هر که به زیارت امام رضا میرود ، امام او را خوانده است ( ما عقیده داریم ، این اعتقاد ما هست که هر کس به زیارت امام رضا میرود ، امام رضا او را خوانده است ، دعوت کرده است ) اما یک کاری کن ، یکطور دیگر برایت دعوتنامه بفرستد ، گاهی وقت ها یک نفر یک عده ای را دعوت میکند ( مثلاً ساعت ۶ تا ۸ به صرف شام تشریف بیاورید ) ، اما بعضی ها را در گوششان هم میگوید که ساعت ۸ که مهمان ها رفتند تو بمان " مجلس خصوصی میشود " ، مجلس خاص میشود ( این را دیگر در گوشش میگوید ) ... ... یک کاری کن امام رضا ، این بزرگان ، یک دعوت خاص از تو بکنند ، خودت میفهمی ( اگر دعوت خاص شدی ، خودت میفهمی ) ... یک کم قلبت را باز کن ، خیلی از پیام های اینها ... ... یک کاری کن امام رضا دلش برایت تنگ بشود ... برگرفته از جلسه ۸۷ مثنوی @moravej_tohid
4_5800711920067545174.mp3
2.04M
در محضر رسول اکرم (ص): نَوْمُ العَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الجَاهِلِ 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسه بیست و یکم تفسیر منطق الطیر
4_5807646174831707966.mp3
2.48M
در محضر آب دریا مرده را بر سر نهد ور بود زنده ز دریا کی رهد چون بمردی تو ز اوصاف بشر بحر اسرارت نهد بر فرق سر 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسه بیست و یکم تفسیر منطق الطیر
4_5785405824855705716.mp3
12.38M
🎙 جلسه شصت و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5807509672181107259.mp3
28.79M
🎙 جلسه هشتاد و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5809656185166497706.mp3
1.29M
در محضر یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسه بیست و یکم تفسیر منطق الطیر
4_5810114105989662534.mp3
29.22M
🎙 جلسه نود و یکم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5785405824855705717.mp3
14.89M
🎙 جلسه شصت و سوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5789381525757757412.mp3
22.46M
🎙 جلسه یازدهم بقره ۴ و ۵: وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
هوالحکیم مقامات امام جواد علیه السلام ☆شرح اسم جواد ... منتها این یک جنبه اش که اینها را بنویسیم و یک جنبه دیگرش هم اینست که ببینیم که میسر میشود که چاپ بکنیم یا نه ( چون نوشته جات خیلی داریم ، منتها مثل صاحبشان بدبخت گوشه خانه دارند خاک میخورند ) . در مورد حضرت امام جواد " علیه السلام " ، بحثی که امشب میخواهیم خدمتتان ارائه بدهیم " اسم جواد " هست . اسم هایی که روی ائمه اطهار گذاشته میشود و یا بر روی انبیاء گذاشته میشود ، این اسم ها مثل اسم هایی که ماها بر روی یکدیگر میگذاریم نیست ، مثلاً حسن ، حسین ، علی و ... این اسم ها بر روی یکدیگر میگذاریم ، اینها اینطور نیست ، ماها فقط بر روی زیبایی توجه داریم که اسم برای ما زیبا باشد ... چه بسا که اسم شخص را جواد گذاشته ایم ، اما بخیل هست ( جواد ، یعنی بخشنده ) ، چه بسا خود آن شخص بخیل هست ، چه بسا اسم کسی را کاظم میگذارند ، اما او بداخلاق و عصبانی هست ( کاظم یعنی فرو خورنده خشم ) اسم با خود شخص و حالات و خصوصیاتش تناسب ندارد ، عرض کردم ما بیشتر به زیبایی اسم توجه میکنیم ، به مسما و خود آن شخص کاری نداریم . اما نام هایی را که برای ائمه اطهار و انبیاء اختیار شده " انتخاب شده " اینها از بطن وجودشان حکایت میکند " اینها از سِرِّ وجود اینها حکایت میکند " . در روایاتی در بهار علامه مجلسی نقل کرده است ، در کتاب تاریخ الزهرا در مورد حضرت فاطمه زهرا ، در آنجا نام هایی را که حضرت فاطمه زهرا دارد ، میفرماید که نام های مادر ما عندالله ( فاطمه ، زهرا ، محدثه ، هانیه ، راضیه ، مرضیه و امثال اینها ) هست . میفرماید نام های مادر ما عندالله هست ( اینش مهم هست ) ، در نزد خدا . ما در همین عالَم خودمان نام داریم و لقب داریم ، نام همین هست که بروی همدیگر میگذاریم ( حسن ، حسین ، علی ، تقی ، نقی ... ) ، یکسری لقب هم داریم ، لقب چیزی هست که کسی به او معروف میشود ( غیر از نام خانوادگی ) ، یک خصوصیتی که آدم ها به آن معروف میشوند ، مثلاً شما میبینید که حاتم به جود معروف شده است " به بخشش " ، یعنی اینقدر که جود و بخشش میکرد ، میگویمش جواد ، یعنی دارای جود " دارای بخشش " ، این لقب حاتم هست ، یعنی حاتم به این نام در بین مردم معروف شده است و یا مثلاً به رستم شجاع میگوئیم ، این لقب رستم هست ، یعنی این صفت خیلی در او بروز دارد " ظهور دارد " ، لذا ما رستم را به عنوان شجاع میشناسیم . لقب غیر از نام خانوادگی هست ، لقب آن خصوصیتی هست که یک شخص به آن خصوصیت در میان جامعه معروف میشود ( شناخته میشود ) . لذا مثلاً مردم یکی را بخیل میگویند ، یکی را ترسو میگویند ، یکی را شجاع میگویند ... چه بسا به آن معروف میشود ، باید حتماً دنبال اسمش بیاوری تا مردم بشناسندش . بنابراین ما در بین خودمان یک القابی داریم و هر کسی به یک صفتی شناخته میشود . اما ما عندالله هم یک القابی داریم ، یک نام هایی داریم ، یک لقب هایی داریم که در نزد خدا این لقب ها هست ، مثلاً فرض بفرمائید لقبی که پیامبر در نزد خداوند دارد مثلاً " رحمت للعالمین " هست ... پیامبر به این اسم در نزد خدا معروف هست و یا مثلاً شیطان در نزد خدا لقبش مضل هست ، یعنی گمراه کننده و یا فرعون در نزد خدا اسمش متکبر هست و یا مثلاً میفرماید که " و کان من الصالحین " ، یک پیغمبر را میاورد و میفرماید " و کان من الصالحین " ، یعنی او در نزد خدا به صالح معروف هست و یا مثلا " و کان من الصدقین " ، یعنی او در نزد خدا به صادق معروف هست و یا در مورد شیطان میفرماید " و کان من الکافرین " ، از کافرین بود ، یعنی شیطان در نزد خدا لقبش کافر هست . اینست که هر موجودی همانطور که در بین مردم یک لقبی دارد ، عندالله هم یک لقبی دارد . اینست که حضرت امام صادق " علیه السلام " میفرماید که نام های مادر ما عندالله اینست ( فاطمه ، صدیقه ، طاهره ، مرضیه و ... هست) ، عندالله بودنش را امام بر روی اینجهت میگوید ، نه عندالناس . پس بنابراین اینست که به نام هایی که بر روی این بزرگواران گذاشته میشود باید توجه کرد ، لذا علی " علیه السلام " که علی میگویند ، این را باید دقت بکنیم که در حدیث حدوث الاسماء که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است که مثلاً اسماء الله چطوری پدید میایند که در آنجا میفرمایند که اول مقام احدیت هست که خداوند در آنجا هیچ اسمی ندارد " هیچ رسمی ندارد " ، خداوند در مقام احدیت نه اسمی دارد ، نه وصفی دارد ، مطلق هست ، وجود مطلق هست ، وجود خالص هست ، صرف الوجود هست و ... این مرتبه احدیت یک ظهوری میکند و اسم الله از آن ظهور میکند ، الله که همان وجود الاهی هست در حالی که جامع همه اسماء هست ، بعد این الله دوتا تجلی میکند " تبارک " و " تعالی " ، دوتا اسم از الله منشق میشوند " اشتقاق پیدا میکنند " ، اسم تبارک و تعالی . تبارک منشاء میشود برای همه اسم های جمالی مثل ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ این مرتبه احدیت یک ظهوری میکند و اسم الله از آن ظهور میکند ، الله که همان وجود الاهی هست در حالی که جامع همه اسماء هست ، بعد این الله دوتا تجلی میکند " تبارک " و " تعالی " ، دوتا اسم از الله منشق میشوند " اشتقاق پیدا میکنند " ، اسم تبارک و تعالی . تبارک منشاء میشود برای همه اسم های جمالی مثل " رحمان و رحیم و ودود و لطیف و سلام و مؤمن و ... ) و تعالی منشاء میشود برای همه اسماء جلالی ، بنابراین تعالی یعنی آن ذاتی که دارای علو هست ، دارای قدرت هست ، دارای هیمنه هست " قهر هست " ، دارای یک حالت برتری و تفوق هست ، بر همه علو دارد ، همه موجودات را مقهور خودش میکند ، عزیز هست ، همه را در ید قدرت خودش دارد و همه ... همه گردن ها در مقابل او به زیر افکنده شده است ، همه وجوه " صورت ها " پیشانی ها در مقابل او بر خاک هست ، هیچ کس در مقابل خدا نمیتواند اظهار قدرت و ... علی از این تعالی نشأت گرفته هست ، یعنی علی مظهر آن علو خداست ، علی مظهر آن تعالای تعالی بودن خداست ، علی مظهر آن بُعدی از وجود خداست که همه موجودات را خاضع کرده است . بنابراین در قیامت همین هست که میفرماید که " وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّوم " ، همه خاضعند ، همه سرها به زیر افکنده شده است ، "  لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار " مُلک امروز مال کیست ؟ در قیامت وقتی برپا میشود ، مُلک مال کیست ؟ مُلک مال الله هست که واحد و قهار هست ، همه را مقهور خودش کرده است ، به طوری که " فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا " هیچکس جرأت نمیکند حرف بزند ، هر کس حرف میزند " زیر زبانی حرف میزند " نجوا ، آهسته با رفیقش حرف میزند ( مثلاً مثل یک آدم بزرگ که وقتی یک نفر مقابلش قرار میگیرد ) و با رفیقش میخواهد حرف بزند ، آهسته و درگوشی حرف میزند ، آن علوش ، آن هیمنه اش اجازه نمیدهد که بخواهد بلند حرف بزند . لذا علی وقتی به او میگویند ، علی یعنی مظهر علو خدا ، مظهر آن قهر خدا ، مظهر عزت خدا و علی کسی هست که علو خدا در او یک تجلی تام پیدا کرده و همه موجودات عالَم در مقابل آن روح علی خاضع هستند . البته شما نفرمائید که پس چرا خیلی ها در مقابل علی ایستادند ؟ بُعد باطنی اش هست ، بُعد قیامتی اش هست ، یعنی وقتی که صحنه قیامت بر پا بشود و باطن ها آشکار بشود ، خواهیم دید که همه در مقابل علی خاضع شده اند " همه در مقابلش خضوع کرده اند " جرأت نمیکنند که به صورت او نگاه بکنند ، یک هیمنه ای دارد ، یک علوی دارد ، یک قهری دارد که همه را مقهور خودش کرده است و همه در مقابل علی خاضع و خاشع هستند و جرأت حرف زدن در مقابلش را ندارند ، جرأت اینکه بلند حرف بزنند را ندارند . اینست که هر امامی اسمی که دارد این اسم از آن خصوصیت ذاتیش و از آن تجلی قوی اسمی از اسماء الله در او غلبه کرده و این اسم محصول آن هست . در مورد امام جواد " علیه السلام " در مورد اسم ایشان ، حالا اسرار دیگر وجودی ایشان بماند ، در مورد اسم ایشان که میگویند جواد ، جواد به معنای مطلق هست ، یعنی جود به اقسام مختلف خودش . اینکه به ایشان جواد گفته اند و عرض کردم که جواد به معنای مطلق ، این مطلق به معنای جود لاهوتی ، جود ملکوتی ، جود جبروتی ، جود ناسوتی ، همه اینها را امام جواد " علیه السلام " مظهرش هست ... خدمتتان توضیح میدهیم . در اصل معنای جود این را عرض کنم ، ما در فارسی بخشش میگوئیم ، اصل معنای جود یعنی چه ؟ اصل معنای بخشش یعنی چه ؟ در اصلاح میگویند که : إفادة ما ينبغي لا لعوض ولا لغرض یعنی جواد کسی هست که آنچه را که سزاوار هست افاده میکند ( میبخشد ) ، کسی چیزی نیاز دارد " کسی چیزی محتاج هست " میبخشد ، اما " لا لعوض ولا لغرض " ، به خاطر غرضی نمیبخشد ، به خاطر عوضی نمیبخشد ، نمیگوید این را میبخشم که تا در مقابلش چیزی دریافت کنم ( به هیچ وجه ) ، جواد حقیقی این هست ، جواد حقیقی اینست که چیزی را که یک موجود ناقص نیاز دارد به او میبخشد ، ولی هیچ عوض و غرضی ار او نمیطلبد ( این جواد به معنای حقیقی هست ) ، جواد غیر حقیقی کسی هست که میبخشد ولی طمع عوض دارد ، طمع غرض دارد ، که به طور کلی اغراض را به ۴ دسته تقسیم میکنند : غرض حسی ، غرض خیالی و وهمی ، غرض عقلی ، غرض الهی . معمولاً غرض از این ۴ حالت خارج نیست ، غرض یا حسی هست ، مثلاً مثل اینکه من به کسی پول قرض میدهم ( پول نیاز دارد ) به او پول قرض میدهم ولی برای اینکه هر وقت من نیاز داشتم باز او به من پول قرض بدهد ( اینجا غرض حسی هست ، غرض مادی هست ، غرض جسمانی هست ، غرض دنیایی هست ) من به او کمک میکنم که بعداً هم اگر من محتاج شدم ، او به من کمک کند ... یک غرض داریم ، غرض وهمی و خیالی ، غرض وهمی و خیالی اینست که من جود و بخشش میکنم برای اینکه تعریفم بکنند ، برای اینکه به من بگویند شخص بخشنده ای هست ، شخص جوادی هست ، این را غرض وهمی ... .@moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب ☝️ ... غرض وهمی و خیالی اینست که من جود و بخشش میکنم برای اینکه تعریفم بکنند ، برای اینکه به من بگویند شخص بخشنده ای هست ، شخص جوادی هست ، این را غرض وهمی میگویند ، وهمی هست دیگر ، باز آن غرض جسمانی خوب هست ، در غرض جسمانی من کمک میکنم ( قرض لازم دارد ، به او قرض میدهم ) منتها برای اینکه فردا خودم مجبور شدم ، او به من قرض بدهد ... اما غرض وهمی و خیالی دست آدم را خیلی نمیگیرد ، من جود و بخشش میکنم که مردم از من تعریف بکنند ( مرا مدح بکنند ، مرا ثنا بگویند ) یا جود و بخشش میکنم ، پولی را به کسی میبخشم ، که فردا او به من یک مقامی را بدهد ( مرا رئیسم بکند و یا پستی بدهد و ... ) این را غرض های وهمی میگویند ، چون خود مقام یک چیزی که نیست ، یک چیز حقیقی نیست ، شما میبینید که خیلی ها یک مقامی دارند ، رئیس هست ، فرماندار هست ، استاندار هست ... وقتی میاید مردم جلو پایش بلند میشوند ، احترامش میکنند ... اما همینکه از آن پست کنار میرود ، دیگر هیچ کس تحویلش نمیگیرد ، پس معلوم میشود این غرض حقیقی نیست ، غرض ذاتی نیست ... فرض کنید یک نفر را به خاطر علمش احترام میکنید ( علم یک چیز ذاتی هست ) ، یکوقت به خاطر تقوایش احترام میکنید ، یکوقت به خاطر اینکه آدمی بوده که یک عمر با خوشنامی زندگی کرده است ، بد به مردم نکرده است ، ظلم به مردم نکرده است و تا جایی که از دستش برمیامده رعایت حال مردم را کرده است ... اینها یک چیزهایی هست که ذاتی هستند ، یعنی علم در ذات شخص هست ، تقوا در ذات شخص هست ، نیکوکاری ، خوشنامی و اینها در ذات شخص هستند ... بعضی ها به خاطر غرض عقلی جود و بخشش میکنند ، غرض عقلی یعنی پاداش اخروی و رهایی از عذاب اخروی ( اینها اغراض وَهمی هست ) یعنی مثلاً انسان انفاق میکند ، صدقه میدهد ، قرض میدهد و انواع و اقسام جود و بخشش ها را میکند برای اینکه خداوند او را به بهشت ببرد و ... چون عقل هست دیگر ( عقل همیشه حساب میکند ، عقل یک موجود حسابگر هست ) عقل آن جوید کزان سودی برد عقل همیشه میخواهد انسان را به طرف جلب منفعت و دفع مضرت ببرد " کار عقل همین هست " ، عقل همیشه میخواهد ... اینست که عقل همیشه انسان را به طرف جلب منفعت و دفع ضرر میبرد ، البته بزرگترین منفعت ، منفعت بهشت هست و بزرگترین ضرر ، ضرر جهنم هست و ضرر جهنم با انفاق دفع میشود و منفعت بهشت با انفاق جلب میشود ، با جود و بخشش هست که انسان از جهنم دور میشود و به بهشت نزدیک میشود ، عقل میگوید پس جود و انفاق کن . عقل همیشه به دنبال منفعت هست ، حالا چه منفعت دنیایی و چه منفعت اخروی ( فرقی نمیکند ) یکوقتی هست که مثلاً میگوید برو در این جنس سرمایه گذاری کن ( سود زیادی به دستت میاید ) این جنس را نخر ، ضرر میکنی ، یکوقتی هست که اخروی هست ، میگوید انفاق کن تا به جهنم نروی ، جود و بخشش کن تا به بهشت بروی ( این را غرض های عقلانی میگویند ) . خیلی وقت ها هست که انسانها جود و بخشش میکنند ، انفاق میکنند ، صدقه میدهند ... برای اینکه به همین منفعت های عقلانی دست پیدا بکنند . بعضی وقت ها غرض ، غرض روحانی هست ، غرض الهی هست ، یعنی انسان میبخشد برای اینکه خدا راضی هست ( هیچی نمیخواهد ) ، نه غرض دنیایی میخواهد ، نه غرض وهمی و خیالی میخواهد و نه غرض عقلی " جهنم و بهشت " میخواهد ، میگوید هیچی نمیخواهم ، فقط رضای خدا را میخواهم ( همین ) . میگوید من جود و بخشش میکنم ، برای اینکه میدانم خدای من جود و بخشش را دوست دارد ( راضیست که من جود و بخشش کنم ) پس من میبخشم ( برای رضای خدا ) ، البته این عالترین غرض هست " عالیترین نیت هست " ، اما هر چه که باشد یک نوع خواست هست دیگر . به طور کلی جود و بخشش ما انسانها جود و بخشش تام نیست ( جود و بخشش حقیقی نیست ) ، عرض کردم ، جود حقیقی اینست که ببخشد ، برای هیچ غرضی . این را دقت بفرمائید که چه کسی میتواند جود حقیقی داشته باشد ؟ کسی میتواند جود حقیقی داشته باشد که هیچ نقصی نداشته باشد ، انسانی که نقص دارد میبخشد برای اینکه یک چیزی بدست بیاورد ، ما انسانها در مرتبه اول نمی خواهیم چیزی را از دست بدهیم ، چون انسان ذاتاً یک موجودی هست که میخواهد بر خودش اضافه کند ، میخواهد خودش را کامل بکند ، خودش را زیاد بکند ، اینست که اصل اول اینست که من پولم را به کسی ندهم ، نان به کسی ندهم ، خانه ام را به کسی ندهم ، لباسم را به کسی ندهم ... چون اگر بدهم نقص پیدا میشود . یک مغازه دار اصل اولش اینست که جنس مغازه اش را به هیچ کس ندهد ، چون اگر بدهد در مغازه اش نقص ایجاد میشود ، اما مردم میدهند ( پول میدهند به کسی ، نان میدهند ، قرض میدهند ، جنس مغازه اش را به مشتری میدهد ... ) چرا ؟ برای اینکه جایگزین بکند ، برای اینکه چیز بهتری را که ندارد به دست بیاورد ، حالا فرق نمیکند ، یکوقت کاسب جنس را به مشتری میدهد ، برای اینکه پولی را که ندارد به ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ چرا ؟ برای اینکه جایگزین بکند ، برای اینکه چیز بهتری را که ندارد به دست بیاورد ، حالا فرق نمیکند ، یکوقت کاسب جنس را به مشتری میدهد ، برای اینکه پولی را که ندارد به دست بیاورد ، یا مثلاً من چیزی را میبخشم به خاطر بهشتی که ندارم به دست بیاورم ، میبخشم به خاطر اینکه رضایت خدایی را که ندارم به دست بیاورم ... اصل اولیه اینست که انسان هیچ چیز نبخشد ، چون بخشیدن باعث نقصش میشود ، حالا که باعث نقصش میشود ، پس چرا مردم میبخشند ؟ میبخشند که چیز کاملتری به دست بیاورند ، چیزی را به دست بیاورند که هم جای آن جنس از دست رفته شان را بگیرد و هم کامل ترش بکند ... ( مثلاً من حاضرم ۱۰۰ تومان صدقه بدهم ، اما بهشت به دست بیاورم ) پس اولاً ۱۰۰ تومنم سرجایش هست و ثانیاً چیز بیشتری هم دارم ( با بخشیدن خودم را کامل تر میکنم ) لذا شما میبینید هیچ وقت کاسب جنسی را که به ۱۰۰۰ تومان خریده است به ۱۰۰۰ تومان نمیفروشد ... اینست که جود برای اینست که انسان به کامل تر دست پیدا بکند ، نه به برابر ، برابر که فایده ای ندارد ، من جنس ۱۰۰۰ تومانی را به ۱۰۰۰ تومان بفروشم که به دردم نمیخورد ... یکوقت هست که من جنس ۱۰۰۰ تومانی را به دنبال غرض حسی هستم به ۱۲۰۰ تومان میفروشم ، یکوقت به دنبال غرض عقلی هستم به ۸۰۰ تومان میفروشم ( ممکن هست ۱۰۰۰ تومان خریدم ولی به ۸۰۰ تومان بفروشم ) چرا ؟ چون میگویم خدا به ازای ۲۰۰ تومان بهشت به من میدهد ، بهشت یک چیز بیشتری هست . یکوقت هست جنس را ۱۰۰۰ تومان خریدم و به کسی مفت میدهم ، میگویم برای رضای خدا ، رضای خدا از این ۱۰۰۰ تومان بیشتر هست . اینست که انسانها وقتی میبخشند میخواهند یک چیز بیشتر بدست بیاورند ، بیشتر و بیشتر ( حالا یا پول بیشتر ، یا بهشت بیشنر ، یا رضای خدای بیشتر ... ) انسان میخواهد با بخشش خودش را کامل بکند ، زیاد بکند . ما انسانها همیشه بخشیدنمان برای غرض هست ، همیشه برای عوض هست ، چون ناقص هستیم ، میخواهیم خودمان را کامل بکنیم ، با بخشیدن کامل بکنیم ( این اصل اولیه ) . پس ما جواد حقیقی نیستیم ، جواد غیر حقیقی هستیم ، جواد حقیقی کسی هست که ببخشد برای هیچ غرضی ( هیچی ) . پس از اینجا این نتیجه میشود که جواد حقیقی کسی هست که کامل مطلق هست ، هیچی کم ندارد ، هیچی ، جواد حقیقی یک موجود صمدی هست ( الله الصمد ) ، یعنی همه کمالات را دارد ، همه کمالات را دارد و نه تنها که همه کمالات را دارد ، همه کمالات را بی نهایت دارد ، یعنی علم دارد بی نهایت ، قدرت دارد بی نهایت " قدرتش حد ندارد ، بگویی تا اینجا دارد ، از اینجا به بعد دیگر قدرت ندارد " ( خیر ) ، عزت دارد تا بی نهایت ، قهاریت دارد بی نهایت . جواد حقیقی موجودی ست که کامل هست و هیچ نقصی در او نیست ( این میشود موجود جواد حقیقی ) ، چنین موجودی در عالَم یک نفر بیشتر نیست ، آن هم ذات اقدس خداست که صمد هست ، کامل هست ، نقص ندارد ... پس وقتی که صمد هست ، کامل هست برای چه میبخشد ؟ برای اینکه خودش را کامل بکند ؟ چیزی را که ندارد به دست بیاورد ؟ کاسب وقتی جنس مغازه اش را میبخشد ، برای پولیست که ندارد ، وقتی که طرف میاید رشوه میدهد و پولش را میبخشد ، برای مقامی هست که ندارد ، آدم عاقل وقتی که میبخشد ، صدقه میدهد ، برای بهشتی هست که ندارد ، انسان روحانی وقتی که میبخشد برای رضای خدایست که ندارد اینست که هر وقت که ما بخواهیم بخشندگی بکنیم برای بدست آوردن چیزی هست که نداریم ( ناقصیم دیگر ) . پس بنابراین اگر یک موجودی بخشید ولی کم ندارد ، هیچی نقصی ندارد ، همه چیز را خودش دارد ، این موجود اگر ببخشد برای چیزی نمیبخشد ، میبخشد چون اصلاً بخشش ذاتش هست ، بخشش حکم ذاتش هست . شما خورشید را نگاه بکنید ، خورشید نور میبخشد ، اما نور بخشی ذاتش هست ، آن مقتضای ذاتش هست ، اصلاً نمی تواند نبخشد ، نمی تواند نور افشانی نکند ، بنابراین مثلاً خورشید یک جواد مطلق هست . خداوند اگر میبخشد ، به خاطر این نیست که چیزی ندارد و میخواهد به دست بیاورد ، برای اینست که اصلاً بخشش ذاتش هست ، نمی تواند که نبخشد ( وجود هِی از او فیاضیت میکند ) از او فیضان میکند ، از او فوران میکند ، این موجود نمی تواند یک آن بدون وجود بخشی باشد ، نمی تواند یک آن بدون افاضه وجود باشد . اینست که جواد حقیقی آن موجودی هست که ببخشد ولی برای غرض و عوضی نبخشد و این موجود چه موجودی میتواند باشد ؟ باید کامل باشد ، یک کامل علی الاطلاق بلشد ، یک کاملی باشد که هیچ نقصی نداشته باشد ، هیچ کمالی را کم نداشته باشد و هر کمالی را بی نهایت داشته باشد ( چنین موجودی ) این موجود میشود جواد حقیقی . حالا فقط همین یک موجود میتواند جواد حقیقی باشد ؟ خیر ، ما جواد حقیقی حقی داریم و جواد حقیقی ظلی داریم ( یعنی سایه ) ، موجود جواد حقیقی حقی داریم ( ذات خداست ) ، جواد حقیقی ظلی هم میتوانیم داشته باشیم ، یعنی... @moravej_tohid ادامه مطلب 👇
ادامه مطلب ☝️ ... حالا فقط همین یک موجود میتواند جواد حقیقی باشد ؟ خیر ، ما جواد حقیقی حقی داریم و جواد حقیقی ظلی داریم ( یعنی سایه ) ، موجود جواد حقیقی حقی داریم ( ذات خداست ) ، جواد حقیقی ظلی هم میتوانیم داشته باشیم ، یعنی میشود انسانی در سایه حرکت جوهری و کمال روحانی هِی برود بالا ، برود بالا ، برود بالا ... با اصل اسم الجواد که از اسماء الله هست و عین ذات خداست ، با او اتصال مطلق برقرار کند ( با آن اسم اتحاد مطلق برقرار بکند ) . البته ماها هم مظهر اسم جواد هستیم ، حاتم طائی هم مظهر اسم جواد هست ، ما هم جود بخشش میکنیم ، اما ما مظهر آن اسم جواد هستیم در این مراتب نازل ، یعنی اسم الجواد تنزل کرده است و آمده است ، آمده ست و ... یعنی ماها سایه های آن مراتب نازل اسم الجواد هستیم ، اما اگر کسی توانست از همینجا بالا برود ، عروج بکند ، با همین اصل اسم الجواد ، با آن سلطان اسم . سلطان اسم آن مرتبه ای از اسم هست که عین ذات خداست ، اگر کسی توانست به آنجا برسد ، روحش بالا برود و اوج بگیرد ( در یک معراج ) برود و با آن اصل اسم الجواد ، سلطان اسم الجواد که عینیت دارد با ذات خدا ، با آن مرتبه بتواند اتحاد و وحدت پیدا بکند ، این موجود هم جواد حقیقی میشود ، منتها جواد حقیقی ظلی ، یعنی سایه اوست ، نه خود او . چون جواد حقیقی حقی ، فقط یک موجود هست ، آن هم خداست . اینکه ما به امام علیه السلام جواد میگوئیم ، به معنای مطلق ... چنین موجودی در نزد خدا جواد نامیده میشود . اینکه عرض کردم اسم شیطان در پیش خدا چیست ؟ مضل هست ، چرا ؟ چون شیطان در عروج خودش به سوی کمال و بالا ، اینقدر بالا رفته است که با اصل اسم المضل که در ذات خداست و عین ذات خداست اتحاد برقرار کرده است . لذا خداوند نام مضل را به شیطان داده است . سوره یس ، آیه ۶۲ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا گمرا کرد " اَضلَّ " ، یعنی خدا به شیطان میگوید : مضل ، اسم شیطان در نزد او مضل هست ، فرعون در نزد او متکبر هست ... چون فرعون روحش آنقدر قدرت پیدا کرده است در اسم " المتکبر " که از اسماء الله هست ، اینقدر بالا رفته است که با اصل اسم " المتکبر " اتحاد وجودی پیدا کرده است ، لذا اسم فرعون در نزد خدا متکبر هست ، اسم پیغمبر در نزد خدا " رحمة للعالمین " هست ، اینقدر روح این انسان بالا رفته است که با اصل اسم رحمان و رحیم و با صفتی که عین ذات خداست اتحاد وجودی پیدا کرده است ، لذا اسم پیغمبر در نزد خدا " رحمة للعالمین هست ، همچنین اگر یک موجودی بتواند ، یک انسانی بتواند عروج بکند و برود ، با اصل اسم " الجواد " و آن سلطان این اسم که عین ذات خداست وحدت پیدا کند ، این انسان در نزد خدا اسمش " جواد " هست و این انسان ، یک انسان بیشتر در عالم نبود ، آنهم امام جواد " علیه السلام " هست . بنابراین امام جواد " علیه السلام " همان اسم " الجواد " خداست ، این را دقت بفرمائید ، خداوند اسماء زیاد دارد ، خداوند رحمان ، رحیم ، حَی ، غفور ... هست ، همچنین خداوند اسمی دارد به نام " جواد " ، یکی از اسماء خداست ، یکی از کمالات خداست ، یکی از صفات خداست . الان چطور هست الان شما ، ممکن هست یک آدمی کاتب باشد ، نقاش باشد ، نویسنده باشد ، خطاط باشد ... ( این کمالاتش هست دیگر ) ، خدا هم کمالاتی دارد ، کمالات خدا را اسماء خدا میگوییم ، یکی از اسماء خدا اسم " الجواد " هست ، این اسم در این عالم یک مظهر تام ( البته مظهر زیاد دارد ) آدم های جواد زیاد هستند ، آدم های بخشنده زیاد هستند ، اما یک مظهر تام و مطلق دارد که عین آن " الجوادی " هست که در ذات خداست ، او یک موجود بیشتر در عالم نیست ، آنهم امام نهم ماست ( امام جواد " علیه السلام " ) . پس بنابراین امام جواد اسمی از اسماء الله هست ، اصلاً اسم خدا هست ، این را میخواهم دقت بکنی ، اصلاً اسم الله هست ، همه ماها اسم خدا هستیم ، منتها مراتب دارد ، مثلاً یک پزشک ، او هم بیماریها را درمان میکند ، حضرت عیسی هم بیماریها را درمان میکرد ، اما این کجا و آن کجا ( بین این دوتا خیلی فرق هست ) . یک پزشک وقتی که میخواهد درمان بکند باید با ابزار این کار را بکند ، با دارو و یا مثلاً ابزار جراحی این کار را بکند ، حضرت عیسی با اراده این کار را میکرد ، همین که اراده میکرد این بیمار شفا پیدا بکند ... ببینید چقدر فرق هست ، چرا ؟ چون عیسی در اسم شافی قوی تر هست از این دکتر . یک معلم هم معلم هست ، جبرئیل هم معلم هست " عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى " ، جبرئل قرآن را به پیغمبر تعلیم کرد ، یک معلم قرآن هم معلم هست ، اما این کجا و آن کجا ( جبرئیل هم معلم قرآن هست ، یک معلم قرآن هم در بین ما معلم قرآن هست ) اما این کجا و آن کجا ... این معلم اول باید بیاید آموزش بدهد ، حروف الفبا را یاد بدهد ، اِعراب گذاری را یاد بدهد ، کلمه به کلمه به دانش آموزش یاد بدهد ... بعد ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... این معلم اول باید بیاید آموزش بدهد ، حروف الفبا را یاد بدهد ، اِعراب گذاری را یاد بدهد ، کلمه به کلمه به دانش آموز یاد بدهد ... بعد قرآن را ... اما جبرئیل به یک الهام ، به یک عنایت قرآن را به قلب پیامبر وارد کرد ، آنهم تازه چطور ؟ چه فرقی میکند ؟ این الفاظ را به دانش آموزش یاد میدهد ... او حقیقت و همه ۷ بطن قرآن را در قلب پیغمبر وارد میکند ، چرا ؟ چون جبرئیل مرتبه قویتر اسم " معلم " یا اسم " علیم " هست . اینست که اسماء الله همه شان مظاهر دارند ، اما اسماء مراتبشان با همدیگر فرق میکند ، هر اسمی ، اسم علیم مظاهر دارد ، مظهر قویتر دارد ، جبرئیل هست ، آن مظهر قویتشر اسم علیمی هست که عین ذات خداست ، آدم های جواد و بخشنده هم زیاد هستند که میبخشند ، اما چیزی که هست یک موجود هست در عالَم ( یک موجود در عالَم هست ) که با آن اصل اسم اتحاد دارد ( با اصل اسم اتحاد دارد ) یک موجود هست ، مراتب نازلش خیر ، در مراتب نازل اِسم خیلی از ماها هستیم که جود و بخشش داریم ، اما یک نفر که مظهر تام آن اسم باشد ، یعنی آن اسم را بی نهایت داشته باشد ( بی نهایت ، بی نهایت ) او یک نفر هست و مظهر تام اسم " الجواد " امام جواد " علیه السلام " هست . حالا یک نکته ای هست که شاید شما بگوئید که حالا امام جواد چه بخشندگی کرد ؟ امام جواد یک کودکی بود و عمر زیادی هم نکرد و همچنین هم خیلی جود و بخشش نکرد ، مثلاً بگویی هر روز صد تا ، هزار تا گدا در خانه اش بودند و بخشندگی میکرد ، خیر ، در اینجا مسئله جود و بخشش را ... ما جود حسی داریم و جود اشراقی داریم ، اینها با هم فرق میکنند ، جود حسی یعنی همین که من به کسی نان بدهم ، به کسی پول بدهم ، به کسی لباس بدهم ، به کسی خانه بدهم ( مردم بخشندگی هایشان اینطور هست دیگر ) ، منتها بخشندگی هایشان خیلی کم هست ( یک نانی ، یک آبی و امثال اینها ) ، یک وقت هست جود ، جود اشراقی هست ، جود ، جود وجود هست ، یعنی به این معنا که این واسطه فیض هست که وجود را از خدا میگیرد و بین موجودات پخش میکند ، جود میکند . جود خدا چیست ؟ خدا جواد هست یا خیر ؟ به موجودات چه میبخشد ؟ نان و آب و ... میبخشد ؟ کسی که به در خانه خدا نرفته است بگوید خدایا نان بده ... خداوند وجود میبخشد ( وجود ) یعنی اصل حیات را به موجودات میبخشد ، یعنی این امام جواد هست که مرتب وجود را واسطه فیض هست و این وجود را از خدا میگیرد ... ( چون اسم خدا هست دیگر ، اصلاً امام جواد اسم خداست ، قویترین مرتبه " اسم الجواد " ، سلطان " اسم الجواد " ) ، از خدا چه میگیرد و چه میبخشد ؟ وجود را از خدا میگیرد و به موجودات اشراق میکند ، یعنی همه ماها که مرتب وجود داریم وجود میگیریم ( این را دقت داشته باشید ) هر زمان نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا این درازی مدت از تیزی صنع می‌نماید سرعت‌انگیزی صنع آن به آن دارد وجود افاضه میشود ، آن منبری که من آمدم بر رویش نشستم ، آن منبر نیست ، این یک چیز دیگر هست ، میلیون ها بار عوض شد ( عوض شد ) ، منتها چیزی که هست ، شما یک رودخانه را در نظر بگیرید ، عکس ماه بر رویش افتاده است ، این رودخانه دارد میرود ، الان عکس ماه بر روی این رودخانه افتاده است " بازتاب میکند به چشم من " لحظه ای آن آب رفت ، آب جدید آمد ( این عکس جدید هست ) ، باز آن آب رفت ، آب جدید آمد ( این عکس جدید هست ) یک عکس واحد نیست که بر روی این رودخانه به طور مداوم افتاده است ( خیر ) ، عکس های متعدد هست ، مرتب هِی آب میرود و هِی عکس جدید و هِی عکس جدید ، عالَم اینطور هست ، منتها چیزی که هست وجود میاید ( دقت کنید ) الان نور خورشید میتابد " نور این چراغ " به این کف میتابد ، این کف " روی فرش نورانی میشود " وقتی که میتابد ، بعد این نور بازتاب میکند و میرود و بعد نور جدید ، ما خیال میکنیم از اول تا آخر یک نور بر روی این فرش هست ، خیر ، انوار مرتب هِی از چراغ میایند میخورند به این زمین و بازتاب میکنند ( میایند میخورند و بازتاب میکنند ) نورها ، شاید میلیاردها میلیارد نور از چراغ آمد و به این فرش خورد ، این نوری که الان هست ، آن نوری نیست که وقتی به اینجا آمدیم ( بر روی فرش پهن هست ) . وجود مرتب دارد از خدا میاید ، میاید به اینجا میخورد ، میشود منبر و برگشت میکند ، یک وجود جدید به اینجا میاید ، منتها چیزی که هست ما خیال میکنیم ( نه اینکه این وجود ها مثل هم هستند و فاصله ای بینشان نیست ) ما خیال میکنیم که این منبر ، همان منبر یک ثانیه پیش هست ، آن نیست ، عوض شده است ، همه ماهایی که اینجا نشسته ایم ، همه ما عوض شده ایم ، همه ما در تعویض هستیم ، در تغییر هستیم ، در تبدّل هستیم ، آن فیض وجود میاید و به اینجا میخورد و این منبر را تشکیل میدهد ( شکل میدهد ) به صورت این منبر ظهور میکند ، برمیگردد ، دوباره وجود دیگری میاید مثل همان ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... آن فیض وجود میاید و به اینجا میخورد و این منبر را تشکیل میدهد ( شکل میدهد ) به صورت این منبر ظهور میکند ، برمیگردد ، دوباره وجود دیگری میاید مثل همان وجود قبلی ( مثل وجود قبلی ) باز دوباره این منبر ، شکل منبر را میگیرد ، باز برمیگردد . بنابراین من ، شما ، این منبر ، همه چی ، هِی مرتب ، این وجودات هستند که هِی میایند و برمیگردند و باز وجود جدید . سوره ق ، آیه ۱۵ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيد انسانها از خلقت های جدید در اشتباه هستند ، خیال میکنند این منبر همان منبر کهنه هست ، همان قبلیه هست ( مثلاً میگوید ۱۰۰ سال قدمتش هست ) مثلاً این منبر را ۱۰۰ سال پیش درست کردند ، خیر آن نیست ، این منبر همین الان آمده است ، نو هست . هر زمان نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا ما خیال میکنیم دنیا باقی هست ، خیال میکنیم دنیا کهنه هست ، خیلی قدیمی هست . گفتم این گوی مدور که زمین خوانی چیست گفت سنگیست کهن خورده بر او تیپایی او خیال میکند که سنگ کهن هست که یک تیپا به آن زده اند و آن هم همینطور در آسمان سرگردان برای خودش میگردد ، خیر اینطور نیست ، هر لحظه نو میشود ، زمین هر لحظه نو میشود ، منتها چیزی که هست چرا ما خیال میکنیم این منبر همانی هست که قبلاً بود ؟ به ۲ دلیل ، یکی اینکه وجودی که در اینجا آمده است و رفت و وجود دوم که آمده مثل وجود اولی هست ، این یکی و یکی هم اینکه فاصله ندارد ، چسبیده هست بهم ، یعنی وجود اول تا رفت ، بلافصله وجود دومی میاید ، اینطور نیست که وجود اولی که رفت ، بعد از ده ثانیه وجود دومی بیاید ، وجود دومی که رفت ، بعد از ده ثانیه وجود سومی بیاید ، یعنی ببینم که فاصله افتاد ( یعنی این منبر نیست ، بعد از ده ثانیه موجود شد ) باز نیست شد و باز بعد از ده ثانیه ... خیر ، تند تند ، پشت سر هم ، مثل نوری که تند تند از چراغ به فرش میخورد و ما خیال میکنیم که یک نور ثابت هست . بنابراین دقت کن ، نگو من ( من ) ، منی در کار نیست ، یعنی یک وجودی آمد برای من ، همین که بگویم من رفت و یک وجود دیگر آمد ، همین که باز میخواهم بگویم من باز او هم رفت و یک وجود دیگر آمد ... من اویی که بر روی منبر آمدم او نیستم ، عوض شد ، میلیون ها بار ، میلیاردها بار عوض شد ، هِی وجود من آمد به اینجا و رفت به عالَم ملکوت و در قیامت به او میرسم و میبینمش ، اگر سیاه بوده و به آنجا رفته و اگر سفید و نورانی بوده و به آنجا رفته ، این وجودات برمیگردد ، مرتب دارد بازگشت میکند ( انعکاس میکند ) برمیگردد . خداوند دارد اینطور فیاضیت میکند ، اینطور جود میکند ( جود وجود ) وجود میبخشد ، این وجود بخشی از مجرای وجودی امام جواد ... یعنی در میان ائمه ما امام جواد " علیه السلام " هست که وجود را از خدا میگیرد و مرتب به موجودات جود وجود میکند ، افاضه وجود میکند ، یعنی امام " علیه السلام " چقدر باید بر عالَم ( نه عالَم ماده ) ، این فقط در عالَم ماده ... حالا عالَم کجاست ؟ چقدر هست ؟ منظومه شمسی ست ، کهکشانها ، میلیارد میلیارد سال نوری ، چقدر ؟ نمیدانیم ، فاصله همین عالَم ماده را نمی دانیم چقدر هست ، بلکه چه بسا که بنا بر قول تحقیق عالَم ماده بی نهایت هست ( عالَم ماده باید بی نهایت باشد ) ، محدود نیست که بخواهیم بگوئیم همینقدر هست ، همین کهکشان هست ، همین ستاره ... بی نهایت باید باشد ، چون عالَم ماده ضِل و صورت عالَم ملکوت هست و عالَم ملکوت بی نهایت هست ، پس این عالَم ماده باید بی نهایت باشد ، یعنی شما از همینجا که راه بیفتی تا بی نهایت ، نه صد میلیارد هزار سال ، نه صد میلیارد هزار هزار سال ، خیر ، یعنی تا بی نهایت بروی ، همچنان به ستارگان و کهکشان و فضا و ... داری برخورد میکنی ، تمام اینها " آن به آن " دارد به اینها وجود میرسد ( ببینید قدرت چقدر هست ) ، ( احاطه وجودی امام جواد را ببینید چقدر هست ) ، تازه این عالَم ماده هست ، برو به عالَم ملکوت ، جهنم و بهشت ، جهنم و بهشت وسعتش چقدر هست ؟ سوره آل عمران ، آیه ۳۳ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ ... بهشت یک آدم به اندازه همه این عالَم ماده هست ، بهشت جنابعالی به اندازه همه این عالَم ماده هست ، بهشت آن یکی به اندازه همه ... چه وسعتی بهشت دارد !!! همه اینها مدبرش امام جواد هست ، روح امام جواد هست ، جهنم و بهشت ، برو عالَم ملائکه . تازه حکما یک حرفی دارند ، میگویند عالَم ماده در مقابل عالَم ملکوت " کحلقه فی فلات " یک حلقه انگشتر که در یک بیابان ، یک حلقه انگشتر در کویر لوت اندازه اش چقدر هست ؟! میگوید عالَم ماده در مقابل عالَم ملکوت اینقدر هست ، حالا عظمت را ... اصلاً نمی توانیم تصور بکنیم ( نمی توانیم ) عالَم ملکوت چقدر هست ؟ عالَم ملائکه چقدر هست ؟ عالَم عقول چقدر هست ؟ عالَم ملائکه مهیمین چقدر هست ؟ همه آنها دارد وجود بهشان میرسد ( از عنایات ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... اصلاً نمی توانیم تصور بکنیم ( نمی توانیم ) عالَم ملکوت چقدر هست ؟ عالَم ملائکه چقدر هست ؟ عالَم عقول چقدر هست ؟ عالَم ملائکه مهیمین چقدر هست ؟ همه آنها دارد وجود بهشان میرسد ( از عنایات امام جواد ) ، یعنی وجود امام جواد یک وجودیست که از همان عالی ترین مرتبه عالَم ملکوت ، عالَم عقل ، عالَم عقول قاهره ، انوار اسپهبدیه ، عالَم نفوس ، عالَم مثال ، عالَم جهنم ، عالَم بهشت ، عالَم دنیا ، عالَم کهکشان ها ... همه و همه را دارد " آن به آن " افاضه وجود میکند و اینها را تدبیر میکند و اداره شان میکند ، نگوئیم که امام جواد یک بچه ای بود و ... ( این عظمت وجودی این انسان هست ) ، قابل تصور نیست ، قابل درک نیست برای ما که مثلاً یک کودک در آن سن به امامت میرسد و اسمش هم میشود " الجواد " ، " انت الجواد " و چنین قوت و قدرتی که روحش همه عالَم آفرینش را دربر گرفته ... روحش همه ملائکه را دربر گرفته ، همه ملائکه ، همه جهنم و بهشت ، همه عالَم دنیا ، همه کهکشان ها ، همه موجودات این کهکشان ... همه شئون وجودی امام جواد " علیه السلام " هستند و " آن به آن " دارد اینها را اداره شان میکند ... چطوری الان شما دارید اعضای بدنتان را اداره میکنید ، چطوری دارید قوه بینایی ، قوه شنوایی ، عقلت ، خیالت ، وهمت ، جسمت ... همه و همه را دارید مرتب بهشان وجود میدهید ، از روحت دارد وجود به همه اینها میاد ، جسم سالم هست ، کار میکند ، زنده هست ... قوه خیالت تصویرگری میکند ، قوه عقلت تعقل میکند ، قوه بینیایت میبیند ، قوه شنوایت ... این مملکت وجودت مرتب از ناحیه روحت دارد هِی وجود افاضه میشود و تدبیر میکنید مملکت بدنتان را ، همه موجودات عالَم از عوالم ملائکه ، جهنم و بهشت و عالَم ماده ، همه و همه ، شئون وجودی امام جواد " علیه السلام " هستند و او دارد مرتب از آن ناحیه ، از آن حقیقت و جوهر روحش که " اسم الجواد " هست که عین ذات خداست ، از او دارد بر اینها فیضان وجود میکند ، وجود به همه اینها جود میکند و این عظمت وجودی این انسان هست که خداوند این انسان را برگزیده است برای جواد بودن ، برای افاضات اشراقی خودش ، برای اشراق وجود ، برای افاضه وجود و ... اگر توانستی درک این مقام را بکنی و بعد رفتی در مقابل قبرش ایستادی ، بعد یک طور دیگر در مقابلش خاضع میشوی ، خودت را در مقابل روح او ... منتها این چیزی هست که به ادراک شهودی نیاز دارد ، یعنی بتوانی حقیقت و جوهر روح جواد الائمه را ببینی ( بتوانی ببینی ، بتوانی شهود کنی ) و بعد خودت را یک ذره ناچیز و ناچیز از روح این انسان ببینی و آنجاست که خضوع واقعی دست میدهد و خشوع واقعی دست میدهد و آنجاست که معرفت به نورانیت به امامت پیدا میکنی ، یک معرفت درست . حالا معرفت به نورانیت خیلی نصیب ما نمیشود ، ولی حداقل یک کاری کن معرفت به عقلانیت را بدست بیاوری ، معرفت به عقلانیت همین بود که عرض کردم . معرفت عقلی هم خوب معرفتی هست ، بعد دیگر ... شما میبینید کتاب هایی که مینویسند در مورد زندگی امام ... مثلاً کمال امام جواد را به این میشمارند که در مجلس مأمون در مقابل " یحیی بن اکثم " ، سوال هایی که کرد ، ایشان جواب داد ، همه هم تحسین کردند که عجب جوابهایی ، بله درست هست ، بحثی نیست ، اینها فضل هست ، کمال هست ، اما همه اش این نیست ، اینکه توانست در مجلس مأمون توانست " یحیی بن اکثم " را توانست مجابش کند ، مثلاً توانست آن علمای اهل سنت که میامدند و امام با آنها مباحثه میکرد ، همه آنها را مجاب میکرد ... اما اصل آنجاست ، این حقیقت اسم جواد که اسم الله هست و این افاضات اشراقی که از روح آن حضرت دارد " آن به آن " صادر میشود ، این یک خصوصیت از خصوصیات امام جواد " علیه السلام " که اسمش بود که اسمش عندالله جواد هست ... حالا اگر خداوند توفیقی داد اینها را توانستیم در جلساتی بگوئیم و بنویسیم فبها و خدا را شکر میکنیم و اگر هم نشد که همینها را ... که گفت : آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید از دریای وجود اینها اسرار را بیرون بکشید ، این حقایق بیرون کشیده بشود ، اینکه فاطمه رَحِم عالَم هست ، یعنی چه ؟ اینکه فاطمه کوثر هست ... اینها پارسال کمی خدمتتان عرض کردم ، امسال هم باز محرم بیاید دنباله مقامات حضرت فاطمه زهرا مطالبی را خدمت شما عرض خواهیم کرد ، این اسرار را از دریاهای وجود اینها بیرون بکشید ، همین معرفت عقلی هم خوب هست آقا ( خوب هست ) ، معرفت عقلی هم اگر به یقین برسی کار شهود را میکند ، این را دقت کن ، اگر معرفت عقلی بتواند به یقین برساندت ، کار شهود را میکند ، یعنی همین حرف هایی را که در مورد امام جواد " علیه السلام " زدم و سِرِّ اسم جواد را که خدمتتان عرض کردم ، این که فرمود : «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً حضرت امیر فرمود ، اگر پرده ها برداشته بشوند بر یقین من ... @moravej_tohid ادامه مطلب👇
ادامه مطلب☝️ ... این که فرمود : «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً حضرت امیر فرمود ، اگر پرده ها برداشته بشوند بر یقین من اضافه نمیشود ، این کی هست ؟ این زمانی هست که انسان یک معرفت عقلی قوی داشته باشد در مقام یقین ، مثلاً شما فرض بفرمائید که این دیوار اینجا کشیده شده و یا این پرده در وسط مسجد افکنده شده ، خُب اگر کسی با محاسبات عقلی یقین بداند که در پشت این پرده ، مثلاً بانوان نشسته اند و مثلاً تعدادشان ۲۰ نفر هست و افرادی که در آنجا هستند چند نفرشان سنشان ۲۰ سال و ۳۰ سال و ۴۰ سال و ..‌ اینها را کاملاً با یک محاسباتی به دست بیاورد ، بعد اگر پرده را بردارند بر یقین ما اضافه نمیشود ، به آن رسیده ایم " ولو اینکه شهود نکرده ایم " ، پشت پرده را ندیده ایم ، اما همین که با یک محاسباتی به آن رسیده ایم ، اینجا " «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً " یعنی اگر پرده برداشته بشود ، بر یقین ما اضافه نمیشود ، چون کاملاً همان چیزی که در پشت پرده هست را توانسته ایم با محاسبات عقلی بدست بیاوریم . اینست که اگر ما نتوانستیم به ادراک شهودی که عالیترین ادراک هست نسبت به روح امام جواد برسیم ، حداقل به یک ادراک عقلانی برسیم . لذا الان شما در مورد اسم جواد به این معرفت نائل شده اید ، یعنی شما میتوانید بگوئید : " «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً " ، یعنی اگر من در آخرت رفتم و با عظمت روحانی امام جواد روبرو شدم تعجبی نمیکنم ، چون اینها را در دنیا دانستم ، یاد گرفتم و به یقین رسیدم ... چون نسبت به اسم جواد به مقام " «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً " رسیدم ، این را شکر کنید ، خیلی مقام هست ، یکوقت هست به آدم میگویند کوه اورست ، خیال میکند که یک تپه ای هست که در تپه های سبزوار هست ، یکوقت هست که به آنجا میرود و با آن عظمت روبرو میشود و دحشت میگیرتش و میخواهد سکته کند و ... همینست که عالَم قیامت ، عالَم مرگ نیست ، اگر نه خیلی ها میمیرند از اینکه با اسم القهار مواجه میشوند ، با روح امام جواد ( چه بوده ) همین که من خیال میکردم یک بچه ای که مثلاً داماد مأمون شده در مباحثه با " یحیی بن اکثم " توانسته ... همین را خیال میکردم ، الان که میبینم این که هست ؟ چه هست ؟ چه عظمتی هست !!! و خیلی ها افسوس میخورند در آنجا که ای کاش ما این حقایق را از آنجا با خودمان میاوردیم به اینجا . آنجا دیگر سهمی نداری ، یعنی اگر به این معرفت نسبت به امام جواد در اینجا نرسی و به آنجا بروی و این عظمت را ببینی ، دیگر سهمی نداری ، ولو به شهود هم رسیدی ، ولی دیگر سهمی نداری ، به دردت نمیخورد ، مگر معرفت را از اینجا با خودت ببری به آنجا ... آنجا وقتی که رسیدی به آنجا ... این را خدا را شکر کن که نسبت به اسم جواد ، حالا مقامات دیگرش بماند ، نسبت به اسم جواد به مقام " «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً " رسیدی ، یعنی به آنجا بروی و آن عظمت را ببینی که همه عالَم آفرینش مراتب وجودی این امام هستند ، دیگر تعجبی نمیکنی ، میگوئی من اینها را میدانستم ، علمش را با خودم آورده ام ... قدر بدانید ، این حقایق را که در مورد اسرار وجودی ائمه خدمتتان عرض میکنیم ، در مورد اسرار توحید بحث میکنیم ، انشالله به قیامت رفتید و حقایق معاد را دیدید که این بحث های ما در دوشنبه شب ها در مورد معاد هست ، انشالله در مورد این مسائل به همین مقام " «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً " برسید جلسه شرح اسم @moravej_tohid
4_5785405824855705718.mp3
14.25M
🎙 جلسه شصت و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5897797418115664358.mp3
25.9M
🎙 جلسه هفتاد و یکم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5818928688846080230.mp3
2.73M
... این خودکشی مبارک را انسان انجام بدهد ، وقتی اینکار را کرد و حالا خودش را به عنوان روح شناخت و نه به عنوان یک نَفْس حیوانی که حوائج دنیایی دارم ، خیر ، به عنوان روح شناخت ، اینجا آن جذب را در خودش احساس میکند ، اینجاست که به قول مولانا که گفت : زین سفر زین پس همه جذب خداست از اینجا به بعد دیگر انسان خود به خود در تحت جذب حرکت میکند ، دیگر به ریاضت خیلی نیازی نیست ، به مجاهدت نیازی نیست ، مجاهدت و ریاضت تا وقتی هست که انسان میخواهد نَفْس را بکشد . این نَفْس ، نَفْس حیوانی هست ، این از آب و نان و خواب و خور و دنیا پرورده میشود ، این را اگر میخواهی بُکشی باید خواب را از او بگیری ، خوردن را از او بگیری ، لذت های دنیا را از او بگیری ، تا اینکه کم کم و کم کم ، ضعیف بشود و بمیرد . این وقتی که مُرد ، انسان از یک خود روحانی و نورانی سَردَر میاورد و به یک تولد دوباره ای دست پیدا میکند " تولد روحانی " . آن تولد اولش ، تولد از مادر بود ، جسم زاده شد ، در این تولد دومی روح زاده میشود ، روح از بطن وجود دنیایی زاده میشود ، ویران میشود و روح زائیده ... برگرفته از جلسه ۴ زبدةالاسرار @moravej_tohid
4_6010247113693201970.mp3
6.58M
🎙 جلسه هشتاد و هشتم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
4_5820999451493271473.mp3
4.87M
..‌. یک سفری دیگر ( یک سیری دیگر ) ، یک سیر روحانی از نازلترین مراتب هستی از دل طبیعت به سوی عالیترین مراتب هستی که ذات پاک خداست ... فقط گفت دستت را به دست من بده ، یک شهامتی بکن ، یک چیز از تو میخواهم و آن اینکه جرأت بکنی و خودت را از ناقه جسم پایین بیندازی ، از ناقه نَفْس حیوانی خودت را پایین بیندازی ، همین جرأت را بکن ، همین شهامت را بکن ، بقیه اش دیگر کار تو نیست " این سفر زین پس همه جذب خداست " ، از این به بعد دیگر خدا خودش میکِشد ، یک مدت زحمت بکش ، یک مدت فقط راه بیا ، خودت را تا اینجا بیاور... ... این شهوات دنیا ، این لذت از جنس مخالف ، آن لذت از طلا ، آن لذت از نقره ، آن لذت از مرکب ، همه اینها را از خودت دور... ... تا میگویی عشق ، میگویند عشق همین هست ( عشق زن و مرد به یکدیگر ) ... به جهات شهوانی ... آنها همین را میفهمند ، چیز دیگر نمیفهمند... ... آن رسول خدا بود که آمد از عشق برای ما چیز دیگری را بیان کرد ، عشق دیگری هم هست ، از سفر ، یک سفر دیگری هم معرفی کرد... ... همه حقیقت انسان به عشق هست " همه اش " ، هیچ چیز دیگر نیست... برگرفته از جلسه ۸۹ مثنوی @moravej_tohid