May 11
May 11
👈 برخی جلسات درس ایشان
▪️بیش از ۱۳۰ جلسه تفسیر قرآن کریم
▪️۱۸۰ جلسه شرح کتاب توحید شیخ صدوق
▪️بیش از ۳۳۰ جلسه شرح کتاب مثنوی مولانا
▪️۹۵ جلسه سخنرانی پیرامون اصل معاد
▪️۴۰ جلسه شرح خطبه متقین مولا امیرالمومنین ع
▪️۱۱۵ جلسه شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری
▪️بیش از ۶۰ جلسه شرح کتاب منطق الطیر عطار
▪️۷۵ جلسه شرح احادیث معراج
▪️بیش از ۱۳۰ جلسه شرح فصوص الحکم
▪️حدود ۸۰ جلسه فقه استدلالی
▪️حدود ۳۰ جلسه تفسیر اشعار دیوان حافظ شیرازی
▪️۲۰ جلسه شرح رساله سیر و سلوک بحر العلوم
▪️۳۵ جلسه شرح کتاب جامع الاسرار مرحوم سید حیدر آملی
▪️۹۰ جلسه سخنرانی پیرامون مباحث طلب توبه مراقبه
▪️بیش از ۳۵ جلسه پیرامون مباحث توکل و خوف
▪️حدود ۲۵ جلسه شرح رسال نور وحدت از خواجه عبد الله معروف به خواجه حوراء
▪️۲۰ جلسه پیرامون اسرار نماز
▪️حدود ۳۰ جلسه پیرامون اسرار حج
▪️۳۰ جلسه پیرامون اسماء الحسنی
▪️۵۵ جلسه پیرامون مقامات انسان
▪️۳۰ جلسه پیرامون موانع عبادت
▪️بیش از ۲۵ جلسه پیرامون خلقت آدم
▪️بیش از ۲۰ جلسه پیرامون موضوع قلب
▪️۳۰ جلسه با موضوع محبت
▪️حدود ۲۰ جلسه پیرامون اسرار روزه
▪️حدود ۱۰ جلسه شرح حدیث حقیقت از مولای متقیان حضرت علی ع
▪️۱۰ جلسه پیرامون اسرار کربلا
▪️۱۰ جلسه درباره مقام نورانیت امام
▪️بیش از ۱۰ جلسه شرح مقامات حضرت زهرا س
▪️۱۰ جلسه مباحث پیرامون علم حقیقی
▪️حدود ۲۰ جلسه شرح اشعار کتاب زبده الاسرار صفی علیشاه
▪️بیش از ۷۵ جلسه آموزش صرف و نحو عربی
👈 برخی از آثار مکتوب ایشان
▪️حکمت حیّ (شرح عروج قلب و جوهر سیال وجود انسان در مراتب جواهر ثابتهی وجود انسان)
▪️حکمت قرآنی (در بیان اسرار وجودی حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام)
▪️حکمت فرقانی (در بیان اسرار وجودی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام)
▪️حکمت لقمانی (در بیان انواع حکمت و شرح فرق تفسیر و تأویل)
▪️حکمت افلاطونی (موضوع این کتاب هنوز نامعلوم است)
▪️حکمت خسروانی (در بیان شرح دو کلمه ی لاإله الا الله و لااله الا هو)
▪️حکمت سلیمانی بیان سرّ کأنّه هو
▪️شرح اسرار وجودی حضرت زهرا (س)
▪️اسرار حج
▪️عبادات روحانی
▪️تفسیر آیه (لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون)
▪️توحید ربوبیت (استخراج براهین ارائه شده در قرآن پیرامون ربوبیت و ارجاع ربوبیت به خالقیت)
▪️یک دوره مفصل بررسی مسائل عرفانی از قبیل: علم از نظر عرفان_ عقل از نظر عرفان_ بررسی قانون علیّت از نظر عرفان و ارجاع علیّت به سنت_ عشق از نظر عرفان_ فرق بین زهد و عرفان و مقایسه ای بین عرفان زاهدانهی غزالی و عرفان عاشقانهی مولوی_ جبر و تفویض از نظر عرفان و اثبات امر بین الامرین
▪️شرح حال علمای سبزوار
▪️شرح مختصری از زندگانی اولیاء سلسله جلیله مرتضویه شوشتریه
👈 برخی از اساتید و مدارج علمی و عرفانی
▪️در علم فقه در محضر فقهای زمان، همچون شیخ جواد تبریزی
▪️در علم فلسفه و عرفان نزد فیلسوفان و حکیمان برجسته ی زمان علامه حسن زاده آملی و علامه جوادی آملی
▪️عرفان عملی را نزد شیخ علی پهلوانی آموخت
▪️و نیز علم ارثماطیقی ( علم اوفاق، اعداد، حروف، علم جفر )
👈 مختصری از زندگی نامه این استاد بزرگ را در فایل pdf فوق مطالعه بفرمائید ...
#زندگینامه
🆔 @moraveje_tohid
هوالحلیم
ایمان های خیالی
... مدتی این مثنوی تأخیر شد
هر چند وقت یکبار یک طوفانی از ناحیه اسماء جلال وزیدن میگیرد تا عدّه ای را همراه خودش ببرد. این طوفان ها یک دفعه و دو دفعه نیست ، بلکه مرتّب ، پشت سر هم میاید تا آن کسانی بمانند که ایمانشان ریشه در قلب دارد ( ایمان بعضی ها مانند درخت چنار میماند و ریشه در اعماق زمین "یعنی قلبشان" دارد ، بعضی ها هم ایمانشان مثل بوته کدو و یا گل نیلوفر میماند ، لذا یک درخت چنار چندصد سال طول میکشد تا بیست ، سی متر بالا میرود ، امّا یک گل نیلوفر و یا بوته کدو در عرض بیست روز... ) بعضی ها ایمانشان اینطور است .
نشنیدهای که زیر چناری کدو بنی
بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟
پرسید از آن چنار که «تو چند سالهای؟»
گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»
خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست»
او را چنار گفت که «امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست
در وقت وزیدن طوفانهای جلال هست که معلوم میشود ، چه کسانی ایمانشان در خیالشان بوده و چه کسانی ایمانشان در اعماق قلبشان بوده است.
امتحانات خدا برای همین هست ، بعضی ها به یک نسیم کنده میشوند و میروند و بعضی ها هم در طوفان ها میروند ، تا زمانی که برای خداوند معلوم بشود که چه کسی ایمانش حقیقت در عمق وجودش دارد ، اینها میمانند و بقیه هم مرخص ...
این هفت ، هشت سالی که خدمت دوستان بودیم از این بادها خیلی وزیده است و خیلی ها را با خودش برده است .
فرق را ملاحظه بفرمائید که زندگی در ظاهر شریعت و باطن شریعت چقدر با هم فرق میکنند . انسان در ظاهر شریعت هفتاد ، هشتاد سال پیش میرود و نمازش را میخواند و روزه اش را میگیرد ولی همین که انسان بخواهد پا در باطن شریعت بگذارد این مسائل برایش پیش میاید ، مشکلاتی که ایمان را از بین میبرند .
حداقل انسان در ظاهر شریعت انسان ایمانش را از دست نمیدهد ، همان ایمان سطحی را با خودش دارد ، امّا در باطن شریعت که پا میگذارد این نوع مسائل پیش میاید که ایمانها بر باد میرود. درست است که در ظاهر میرود و نماز میخواند ولی در باطن ایمان ندارد ، قلب خالی از ایمان هست .
چون باطن صراط حُب هست ، راه عشق هست و همیشه عشق با توحید همراه است ، عشق وحدت طلب است . یک معشوق نمی تواند ببیند که عاشقش به کس دیگری هم نظر دارد و لذا همیشه معشوق میگوید یا موحد باش و یا دنبال کس دیگر برو ...
ظاهر شریعت چون صراط عشق نیست ، خدا با آدم کاری ندارد ، میگوید برو عشق شغلت و مقامت و... داشته باش ( آنهایی که در ظاهر شریعت هستند ، عشق خدا را که ندارند ، خداوند میگوید عشق من را نداری ، برو و عشق هر که و هر چه را میخواهی داشته باش ، در قیامت هم به بهشت میبرمت. امّا در باطن شریعت وقتی انسان ادعای عشق خدا را میکند و میگوید خدایا دوستت دارم ، باید پای ادعایش بایستد ... )
عشق شیریست قوی پنجه و می گوید فاش
هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ما
استقامت در راه مهم است ، خیلی ها میگویند که میخواهیم وارد سیر حبی بشویم و با مرکب عشق حرکت بکنیم و جلو برویم ، اما استقامتش مهم است که خیلی ها ندارند (چون ایمانشان ریشه در عمق وجودشان " ریشه در قلب" ندارد ) ...
برگرفته از جلسه هجدهم منطق_الطیر
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی
... به عبارت دیگر
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
حقیقت قرآنی است که در قلب حضرت زهرا وارد شده است و حضرت زهرا این را بازش میکند همانطور که این حقیقت واحد الله را باز و به اسماء متکثر تبدیل میکند و موجودات دنیا را پدید می آورد ، همچنین حقیقت واحد قرآنی را باز میکند و به سوره ها و آیات و الفاظ های متعدّد تقسیم میکند .
اینست آن سِرّی که در حضرت زهرا به ودیعه نهاده شده است ، آن سِر یا حقیقت واحد الله است و یا حقیقت واحد قرآن است ، فرقی نمیکند ...
برگرفته از جلسات مقامات_حضرت_زهرا
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
هوالحکیم
... اینها باید روزی آدم باشد ...
بعضی از دوستان میگفتند که مدرک و سند و آدرس ... اینها مدرک و سند ندارد ، اینها را در کتابی نمی یابید ، نوشته نشده است ، این مقاماتی که بنده به این نحو از مقامات حضرت زهرا عرض کردم در کتابی نوشته نشده است ...
اینها را هر چه که دوستان در این شب ها از ما گرفتند که خُب غنیمت هست ( الحمدالله ، خدا را شکر بکنند ) این مسائل به این صورت در جایی شکافته نمیشود .
در سال قبل و سال قبلش ، دوتا دهه محرم در مقامات امام حسین " علیه السلام " خدمت دوستان بحث کردیم ، در همین اسرار وجودی امام حسین " علیه السلام " ... بحث های غنیمتی بود ، امسال هم که در مورد حضرت زهرا ...
انشاالله اگر که عمری بود و مانعی نبود ، باز سال آینده هم این ۱۰ شب محرم که هر سال برنامه داریم ، بقیه مقامات حضرت زهرا " سلام الله علیها " را آنجا خدمتتان بحث میکنم .
ولی چطور شد که از دیشب این باب بسته شد و احساس کردم که مطلب دیگری نمی آید و هر چه ...
خدمتتان عرض کردم اینها اینطور نیست که در کتابی نوشته شده باشد و من از آنجا بخوانم و بیایم خدمتتان عرض کنم ، اینها باید خودش به ذهن من بیاید و از دیشب مثل اینکه خشک شد و هیچی نیامد ( مطلبی نمیاید ) ، مثل شب های قبل که احساس میکردم مثل بارانی که بارش دارد ( به شدت در قلبم میبارد ) ، خیر دیگر " از دیشب خشک شد " و هر چه فکر کردم دیگر مطلب نیامد ، با فکر هم درست نمیشود ( خودش باید بیاید ) و خدا میداند این شب ها که خدمتتان بودم مطالعه ای نداشتم ( هیچی نداشتم ) حتی شب ها وقتی که میخواستم بیایم ، نمی دانستم درباره چه میخواهم بحث کنم ( این حقیقتی هست که میخواهم خدمتتان عرض بکنم ) .
در مجموع در نظرم بود که مثلاً درباره مقام ایناس ، درباره طهارت و ... ولی جزئیاتش را اصلاً نمیدانستم و وقتی بر روی منبر مینشستم بحمدالله مطالب می آمد ...
ولی عرض کردم دیگر از دیشب احساس کردم که دیگر مطالب نیامد و حالا گفتیم که دیگر امشب یک جمع بندی بکنیم ... از دیشب هم حالم خوب نبود ( انگار میخواستند بگویند روزیتان بس هست ، همین مقداری که بود همین مقدار را اکتفا بکنید ) و همین مقدار را هم خیلی قدر بدانید .
اینها یک حقایقی هست که ( تعبیرم بد تعبیری هست ) ولی میگویم خدا نسبت به حقایق توحیدی و ولایت خیلی بخیل هست ( خیلی ) ، خداوند این روزی ها را خیلی کم قسمت کسی میکند .
خداوند روزی های مادی را خیلی زیاد میدهد ، بروید در مغازها و خانه ها ، ببینید چقدر خوار و بار ، برنج ، گوشت ، فرش ، روغن ، تلویزیون ... از اینطور روزی ها خداوند فراوان و فراوان به مردم میدهد ( خیلی ) ، اما حقایق توحیدی ، حقایق مربوط به اسرار ولایت ، اینها را خدا نمیدهد ( نسبت به اینها بخل عجیبی دارد ) ، یک ذرّه ای ، گاهی ... اینها را در جایی ، در موقعیتی که مناسب بشود ، یک تناسبی پیدا بشود ...
توفیقی شده هست ۴_۵ سالی هست که خدمت دوستانی هستیم و حقایق توحیدی را خدمتشان میگوئیم ( دوستانی که از اول بودند خیلی قدر بدانند ) ، اینها را خداوند بابش را برای همیشه باز نمیکند " مقطعی هست " ، یکوقت باز میکند و میبندد و وقتی بست دیگر حِرمان و محرومیتش نصیب انسان میشود و بعد در قیامت میگوید : سوره واقعه ، آیه ۶۷
بل نحن محرومون
از ۳۰۰ هزار جمعیت سبزوار ، خداوند شما را لایق دانست که به سفره اسرار ولایت حضرت زهرا " سلام الله علیها " آگاهی پیدا بکنید ، به ۵ سِر از اسرار وجودی حضرت اطلاع پیدا بکنید ( خیلی خدا را شکر کنید ، خیلی ) ، الان من یک چیزی میگویم ، شما هم ممکن هست درست متوجه قضیه نشوید ، ولی باشد تا به عالَم برزخ برویم ، بعد در آنجا متوجه خواهید شد که این مطالبی که این شب ها گفته شد ( حالا به هر اندازه ای که دوستان گرفتند ) ، حداقل به اندازه حضور در مجلس ( ولو اینکه اگر کسی هیچی متوجه نشده باشد ) ، عیبی ندارد ، بعد در آنجا میفهمید که این جلسات چه نورانیتی دارد ...
خدا مرحوم حاج ملاهادی را رحمت بکند ( ۱۵۰ سال ) از وفاتش میگذرد و در طول این ( ۱۵۰ سال ) ایشان که در سبزوار بودند ، بحمدالله از برکت انفاس قدسی آن بزرگوار این مطالب بوده .
سبزوار شهری بوده که از شهرهای دیگر بسیاری می آمدند و در اینجا مقیم میشدند و در درس های عرفانی و فلسفی ایشان شرکت میکردند ، ایشان این بحث ها را در سبزوار داشته اند ( خُب رفت ) ... ۱۵۰ سال هست که رفته است و ۱۵۰ سال هست که باب این بحث ها در این شهر بسته بوده، ( ۱۵۰ سال ) باب این اسرار حقایق توحیدی و اسرار ولایت در این شهر بسته بوده .
حالا چه شده است که خداوند دوباره عنایتی فرمود و باب این بحث ها در این شهر باز شد ( خیلی خدا را شکر بکنید ) دیگر بعد هم که بسته بشود ، دیگر معلوم نیست که خداوند باز تا کی یک چنین بابی را باز بکند .
این بحث ها نور هست ، خودم هم خیلی متوجه نیستم که چگونه هست ( چه شد ...
@moravej_tohid
ادامه مطلب👇
ادامه☝️
... خودم هم خیلی متوجه نیستم که چگونه هست ( چه شد ) که یکمرتبه باب این بحث ها در این شهر باز شد ، در میان همه شهرهای ایران در اینجا باز شد ( نمیدانم ) .
دوستان شاهد هستند بحث هایی را که در توحید خدمتتان زدیم ، بحث هایی را که در تفسیر قرآن خدمتتان زدیم ( اینها بحث هایی نیست که در هر جایی گفته بشود ) و باز هم میگویم حداقلش اینست که دو رکعت نماز شکر بخوانید که خداوند شما را توفیق داد که این ۵ سِر از اسرار دخت نبوت بر شما کشف بشود و این مقامات برایتان معلوم بشود و ما هم تا جایی که از دستمان بربیاد در طول سال در جلساتی که داریم خدمت شما بحث هایی را ارائه خواهیم کرد و اسرار زیاد هست ، خیلی اینها در قلب من تلمبار شده است ، منتها بیرون آمدنش نمیدانم چطوری هست ...
عرض کردم از دیروز مثل اینکه دیگر خشکید ، دیگر هر چه میکنم مطلبی عرض کنم ، خیر دیگر ، تمام شده است ( انگار گفتند روزی امسالتان بس هست دیگر ) .
حالا باشد تا خداوند اگر دوباره صلاح دید ...
این مریضی هم که از دیشب به ما دست داد ، دنباله همان مریضی بود که داشتیم ( یک عمل سختی داشتیم ) و آن باعث شد که ضعف شدیدی بر ما عارض شد ...
یک عملی بود که حسابی ما را ... شاید نزدیک یکماه بود درد خیلی شدیدی عارض ما بود و نزدیک ۱۷_۱۸ روز اصلاً غذا نخوردم ( فقط آبمیوه میخوردم ) و درد خیلی شدید بود ( خیلی ) ولی البته خیلی خدا را شکر میکنم ، نزدیک به ۵۰ سال از عمر ما میگذرد این درد لازم بود ( لازم بود یک لایروبی خوبی بکند ) ، گناهان جمع شده بود ، " غفلت ها جمع شده بود " ، تقریباً درد شدید یکماه اینها را شست و یک لایروبی ... ( به قدری خدا را شکر میکنم بر این یکماه دردی را که به ما داد ) خدا میداند ( نمی توانم حق مطلب را ادا بکنم ) خیلی بجا بود .
ناراحت بودم خدایا بعد از عمر ۵۰ سالی که به ما دادی و این همه گناه و معصیت و غفلت ، اینها را چکار بکنم ( اینها روی هم تلمبار شده است ) جهنمی را برای ما درست کرده است که اگر همین الان بمیرم ، این جهنم برایم کشف میشود و الحمدالله این درد شدیدی که در این یکماه داشتیم و مشکلات دیگری هم که دور و برش بود ، بحمدالله یک لایروبی کرد ( خیلی خوب بود ، خیلی خدا را شکر میکنم ) که این درد را به ما داد ( لازم بود ، به موقع بود ) .
درد ها و مصیبت ها و غم ها را که خداوند میدهد ، از اینها ناراحت نباشید ( این دردها را دوست بدارید ، از این دردها لذت ببرید ، کیف کنید ) و نخواهید که زود ... درست هست که انسان نسبت به درد یک مقداری مقاومت ندارد ( خوشش نمیاید ) ، اما به راستی اگر کسی آن چشم باطن بینش باز باشد ، میفهمد که این دردها در باطن با او چه میکند ، چقدر جهنم را خاموش میکند ( طبقات جهنمی که برای خودش درست کرده است ) اینها را خاموش میکند ، خیلی این دردها مفیدند " اینها هدیه خداوند هستند " و امام جواد " علیه السلام " فرمود که وقتی ما به قیامت میرویم و میبینیم که دردها و مصیبت هایی را که خداوند به ما داده است ، اینقدر اجر داریم که میگوئیم خدایا ما را برگردان و دوباره به ما درد بده ( از بس که این دردها برای ما سازنده و مفید هست ) ، جهنم هایی را که با دست خودمان درست کرده ایم ، اینها را خاموش میکند .
یک میگرن دارم که هر روز هست ، سر درد دارم ، گاهی وقت ها شدتش اینقدر میشود که بیهوش میشوم ( هر روز هم با ما هست ) ، با ما یار مهربانی هست ...
یکوقتی یکی از دوستان به من گفت که ... یک خدمتی به او کردیم ، بنده خدا خیلی منت این خدمت ما را دارد ، میگفت که بیا ببرمت فرانسه ، در آنجا از دوستانم اطباء خوبی هستند ، به خرج خودم میبرمت و مداوایت میکنم و ... ( البته سبزواری نبود ، از سبزواری اینطور چیزها ... از سبزوار نه ابوبکری به عمل میاید و نه سلمانی به عمل میاید " هیچکدامش " ) ، گفتم نمیایم .
با خودم گفتم ( به او نگفتم ) عمریست که دم از عشق خدا میزنی ، حالا نامردی و بی معرفتی هست که برای ...
مضافاَ به اینکه خیلی وقت ها نیمه های شب خواب میماندم ( یکمرتبه از شدت سردرد ) بیدار میشدم و میدیدم که وقتش هست برای عبادت خدا بیدار بشوم ... اگر این درد نمیبود خواب میماندم این درد بارها و بارها که میخواستم خواب بمانم ، این درد بیدارم کرده است ، خُب چنین رفیق خوبی را چرا از دستش بدهم .
بعد خداوند نمیگفت که اگر این درد نمیبود مثل حیوان تا صبح میخوابیدی ( حالا نهایتاً صبح بیدار میشدی و نماز صبحت را میخواندی ) و دیگر هیچی ... ( همین درد بیدارت کرد ) ، مخصوصاً اینکه وقتی انسان درد دارد دلش هم یک مقداری میشکند ...
این درد را چرا از دستش بدهم ، مضافاً به اینکه این درد جهنم هایی از آتش را برای ما خاموش میکند ، یعنی هر طور که آدم حساب میکند ، میبیند که خیر هست ( نفع هست ) ...
برگرفته از جلسه ۱۰
اسرار #مقامات_حضرت_زهرا
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی
هوالحکیم
نَفَسِ اولیاء
... خیلی به ظاهر نیست ، خیلی از مردم هستند " یکی زاهد است شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند ، یک دور قرآن میخواند " اینها ملاک نیست ، ملاک " اصل " همان هست ، روح در این عالم با کی همنجس هست 《 این مهم هست 》، نماز خواندن زیاد گولت نزند ، حج رفتن زیاد گولت نزند ، به اینها نیست .
مگر ما آدم هایی نداشتیم که اینها در عمرشان :
نقل میکنند ابو بصیر یکی از اصحاب امام صادق به مدینه خدمت امام آمده بود گفت : ( در کوفه زندگی میکرد ) آقا ما یک همسایه داریم ، او خیلی اهل لهو و لعب هست ، از صبح تا شب ، از شب تا صبح ، آدم های فاجر ، فاسق را در خانه اش جمع میکند و میزنند و میرقصد ( یک اوضاعی ) ما هم اذیت میشویم .
امام به او فرمود : برو بگو که جعفر بن محمد سلامت میرساند و میگوید اگر این کارهایت را ترک کردی جعفربن محمد بهشت را برایت تضمین میکند .
او به شهر خودش کوفه برگشت 《خیلی پیش همین همسایه اش میرفت و میگفت آقاجان این کارها را نکن ، او هم میگفت من نمی توانم ، من همینم که هستم 》
حتی همین سفری که این شخص میخواست از کوفه به مدینه برود ، به او گفت اصلاً پیش امامت برو و بگو یک همسایه ای دارم که اینطور و اینطور هست و وقتی هم که به او میگویم ، میگوید : نمیتوانم دست بردارم ، من همینم که هستم ( برای همین هم پیش امام شکایت کرد ، گفت یک همسایه دارم اینطور هست ) ...
وقتی از سفر آمد ، آن شخص به دیدنش آمد و به او گفت فلانی پیش امام رفتی ( با حالت تمسخر ) ، او هم گفت رفتم ، گفت چه گفت : گفت دست از این کارهایت بردار من بهشت را برایت تضمین میکنم .
یک حالتی در او پیدا شد و به خانه اش رفت .
ابوبصیر دید او چند روزی هست از خانه اش بیرون نمیاید " سر و صدایی هم نمیاید " ، لذا رفت به در خانه اش و در زد ، دید بنده خدا " مریض ، مریض " در خانه افتاده است و هیچکس هم نیست .
گفت چرا اینطور هستی ، گفت از روزی که این حرف را زده ای من اینطور شده ام و گفت همه اموالم را دادم ( نه اینکه از بنی امیه بود ، اموالش اموال حرام بود ) ، هر چه مال از دستگاه بنی امیه جمع کرده بودم همه را یا به صاحبانش دادم و یا به فقرا بخشیدم .
هیچی نداشت ، حتی لباس هم نداشت ( ظاهراً پشت در گفته بود من لباس ندارم ، و او رفته بود از خودش لباس آورده بود و به او داده بود و در را باز کرده بود ) ، بنده خدا مریض افتاده بود .
البته مریضی اش معلوم بود چه مریضی هست ( حرف یک ولی خدا با این آدم چه کرد ) چه کرده با بسیاری از انسانها در طول تاریخ ( اینها عجیبند ) .
هین که اسرافیل وقتند اولیاء
مرده را زیشان حیات ست و نما
ای کاش گاهی وقت ها انسان از ته دل آروز بکنند نَفَس یک ولی به من بخورد " خیلی عجیب هست " ، یعنی بخوانید داستان کسانی که اینها در درگاه اولیاء منقلب شده اند و برگشته اند ، آدم های فاسق ، فاجر برگشته اند .
خیلی وقت ها از ته دل آرزو میکنم نَفَس یک ولی به من بخورد ( اصلاً به من فحش بدهد ) ، یک فحش بدِ آب دار بدهد ، اشکالی ندارد ، نَفَسش به من خورده است ... فحش اولیاء ...
...اینست که میگویم واقعاً انسان بخت یاری باشد که یک ولی خدا پیدا بشود که فحش هم بدهد " فحشش هم غنیمت هست " ...
واقعاً عرض میکنم گاهی وقت ها از ته دل آرزو میکنم نَفَس یک ولی " در یک اتاقی که یک ولی خدا نفس میکشد ، من هم نفس بکشم " ، بالاخره نفسش میپیچد ...
اگر چنین چیزی گیرتان آمد قدر بدانید و این هم همینطور نام او بر زبان امام صادق رفت دیگر ( نام این همسایه بر زبانش رفت ) و این بود که مریضش کرد و در بستر انداخت .
چند روزی زنده بود و در دم آخر که دیگر داشت جان میداد ( حالا چه گذشته است ، آدم بخت یار اینست ، یک عمر در فسق و فجور و لعو و لعب واینها ) آخر کار نَفَس یک ولی او را میگیرد و اینطورش میکند " حالا دیگر در آن چند روز که مریض بوده و در خلوت خانه بر این بنده خدا چه گذشته است ، نمیدانیم " ، شاید به اندازه اینکه یک عارف ۵۰ سال شب ها در خلوت خودش ریاضت میکشد ، عبادت میکند ، راز و نیاز میکند ، این بنده خدا در همان چند روز همه همان ها به سرش میاید . همان که میگوید :
درد عشقی کشیده ام که مپرس
حالا حافظ اگر در طول ۵۰ سال میگوید که
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش باز
سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من چه لب میگزی
لب لعلی گزیده ام که مپرس
خلاصه همه اینها به سر این بنده خدا در آن چند روز آمد و آخر هم این عشق چنان او را آبش کرد و آبش کرد که آن دم آخر ابوبصیر بر بالینش نشسته بود ، این بنده خدا گفت ابوبصیر مولای تو به وعده اش وفا کرد ...
برگرفته از جلسات مثنوی
#علامه_مروجی_سبزواری
@moravej_tohid
#متن_پیاده_شده_از_فایل_صوتی