در نزدیکی منزلگاه شِراف امام فرمود آبها را ذخیره کنید تشنگانی در راهند!
در منزلگاه شِراف بودند که سپاه حربن یزید ریاحی را در حال تاختن به سوی خویش یافتند امام به همراه کاروان به سمت ذوحَسَم پناه بردند اما سپاه حر دست بردار نبود از پی کاروان امام می آمدند تا خسته و تشنه به نزد کاروان امام رسیدند
امام دستور دادند حیواناتشان را نیز سیراب کنند
سپس امام به نماز ظهر ایستادند و به حر فرمودند تو با سپاهت نماز میخوانی
دل حر را برده بود با نگاهش و با اختیاری که به او سپرده بود برای اقامه نماز
حر شرم داشت از اقامه نمازی که امامش جز حسین علیه السلام باشد پس به امام اقتدا کرد
امام پس از نماز عصر خطبه خواندند و از نامه های بیشمار کوفیان خبر دادند
حر عرض کرد من از وجود نامه ها بی اطلاعم و قصد جنگ نیز با شما ندارم من دستور دارم با شما باشم تا تحت الحفظ به نزد عبیدالله بروید
امام فرمود این کار از مرگ به تو نزدیکتر است و سپس دستور بازگشت به کاروان را دادند
اما
حر مانع شد
امام فرمود مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی!؟
اینجا بود که حر در پیشگاه الهی محک خورد و جسارت نکرد
همینجا بود که به ناگاه وجودش کربلایی شد راهی پیشنهاد داد
عرض کرد مسیر دیگری را انتخاب کنید تا من به عبیدالله نامه نوشته و کسب تکلیف کنم
امام راه نینوا را به اجبار در پیش گرفت
و
کربلایی شد....
@moridanoshohada
✬~✿❁࿐❈~✿❁
هدایت شده از دارالقران حسینیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️می بوسمش...
و بر چشم میگذارم!
پای تو که به میان می آید؛
مشکی، عاشق ترین رنگِ زمین می شود!
به اذن خدا
و همه اهل آسمان
عاشق ترین جامه ام را می بوسم و...
#حی_علی_العزا_فی_ماتم_الحسین(ع)
**
@moridanoshohada
**
در نزدیکی منزلگاه شِراف امام فرمود آبها را ذخیره کنید تشنگانی در راهند!
در منزلگاه شِراف بودند که سپاه حربن یزید ریاحی را در حال تاختن به سوی خویش یافتند امام به همراه کاروان به سمت ذوحَسَم پناه بردند اما سپاه حر دست بردار نبود از پی کاروان امام می آمدند تا خسته و تشنه به نزد کاروان امام رسیدند
امام دستور دادند حیواناتشان را نیز سیراب کنند
سپس امام به نماز ظهر ایستادند و به حر فرمودند تو با سپاهت نماز میخوانی
دل حر را برده بود با نگاهش و با اختیاری که به او سپرده بود برای اقامه نماز
حر شرم داشت از اقامه نمازی که امامش جز حسین علیه السلام باشد پس به امام اقتدا کرد
امام پس از نماز عصر خطبه خواندند و از نامه های بیشمار کوفیان خبر دادند
حر عرض کرد من از وجود نامه ها بی اطلاعم و قصد جنگ نیز با شما ندارم من دستور دارم با شما باشم تا تحت الحفظ به نزد عبیدالله بروید
امام فرمود این کار از مرگ به تو نزدیکتر است و سپس دستور بازگشت به کاروان را دادند
اما
حر مانع شد
امام فرمود مادرت به عزایت بنشیند چه میخواهی!؟
اینجا بود که حر در پیشگاه الهی محک خورد و جسارت نکرد
همینجا بود که به ناگاه وجودش کربلایی شد راهی پیشنهاد داد
عرض کرد مسیر دیگری را انتخاب کنید تا من به عبیدالله نامه نوشته و کسب تکلیف کنم
امام راه نینوا را به اجبار در پیش گرفت
و
کربلایی شد....
✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐
@moridanoshohada
در منزلگاه قصر بنی مقاتل. حضرت امام حسین علیه السلام پیکی را به سوی عبیدالله بن حر جعفی فرستاد تا او را به خیمه امام دعوت کند
عبیدالله بن حر جعفی امتناع کرد و نرفت لابد او را همسری همچون همسر زهیر نبود تا به سوی خوشبختی هدایتش کند!
امام شخصا به دیدار عبیدالله جعفی آمدند و از او خواستند که به ایشان بپیوندد
اما
عبیدالله در پاسخ امام عرض کرد:
به خدا سوگند. میدانم هر کس تو را همراهی کند در رستاخیز سعادتمند خواهد بود ولی امید ندارم که بتوانم برای تو کاری کنم. در کوفه هم یاوری برای تو نمیشناسم. تو را به خدا سوگند میدهم مرا به این کار وادار مکن که هنوز تن به مرگ درندادهام. اما این اسب من که نامش ملحقه است از تو باشد...
امام فرمودند:
اکنون که خودت از یاری دادن ما خودداری میکنی به اسب تو هم نیازی نداریم. پس اگر ما را یاری نمیکنی. بپرهیز از اینکه جزو کسانی باشی که با ما میجنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند هلاک میشود
بدبخت عبیدالله بن حر جعفی با لگد اسبش به در بخت بهشتی خویش کوبید و جهنم دنیا را برگزید
بیچاره عبیدالله جعفی هایی که میان برزخ دنیا و آخرت ؛ بدترین انتخاب را جهنم دنیا را نصیب خود میکنند
یعنی اسبش را از خودش سعادتمندتر میدید که برای یاری امام پیشکش کرد اما خودش را....
خودش را پس کشید!!!!
حضرت صاحب دلم! قرنهاست ؛ بار امانت الهی بر گرده های توست اما کجاست بلوغ خواهش دوستدارانت که هر جمعه به زبان تو را میخوانند و به دل هزاران خدعه در راهت می افکنند
خدعه در راه امامت بستن ؛ فقط بستن راه او نیست . فقط سر بریدن او نیست فقط به اسارت بردن سلسله ولایت نیست
خدعه در راه امامت؛ همین سرپیچی های ریز و درشت ماست. همین طغیان. همین عافیت طلبی دینداران است
👈کدامیک از ما عبیدالله بن حر جعفی نیستیم که در قصر بنی مقاتل به امام حسین اسب و شمشیرش را پیشکش کرد تا خودش از مَهلکه بگریزد؟!
@moridanoshohada
✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐
حی علی العزا. که قیامی به پا کنیم
تا حقِ روضه های عزا را ادا کنیم
زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم
گفتم "بِکُم يُنَزِّلُ غَيْث" و دلم شکست
تقدير کن به اشک دلم اين نزول را
#صلی_الله_عليک_يااباعبدالله
#فطرس_كجاست_حق_پرش_را_ادا_كند
@moridanoshohada
*;☆☆☆☆☆;*
امام فرمود شبانه از قصر بنی مقاتل حرکت میکنیم
در راه امام حسین را خواب کوتاهی برد وقتی بیدار شدند آیه استرجاع و حمد خواندند.
@moridanoshohada
انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین
علی اکبر علیه السلام علت را جویا شدند
حضرت فرمودند در خواب دیدم پیکی میگفت این کاروان در حال حرکت است و مرگ از پیش ایشان در حال حرکت است
علی اکبر عرض کرد : اَوَ لَسنا مع الحق؟
آیا ما برحق نیستیم؟!
امام فرمود به خدا سوگند که بر حقیم
علی اکبر پاسخ داد: فَاذا لا نُبالی
پس ما را از مرگ باکی نیست
امام در حق فرزندشان دعا کردند و بهترین نصیب را خواستند
داشتن فرزندی چون علی اکبر افتخاری بزرگ است و امام ما امشب از وجود پسر مملو از شیرینی عسل شدند گوارا و شفابخش
از بنی هاشمیون علی اکبر علیه السلام اولین شهید بود....
بخواهم و بخوانم این روزها
" فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِياَّئِكُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ"
------*☆••-------
@moridanoshohada
#سلام_اربابــم✨
از دور سلامم بہ تو اے #غریب_مادر
اے پیڪر صد پاره شده زخمے خنجر
جانم بہ فداےتو و یاران شهیدٺ🕊
لبیک #حسینبنعلے کشتہیبےسر💔
#السلامعلیکیااباعبدالله✋
╭─┅═♥️❤️❤️═┅╮
@moridanoshohada
╰─┅═❤️❤️♥️═┅╯
محمد رضا حدادپور جهرمی:
▪️▪️انَّ لِقَتلِ الحسین حَرارَةً فی قُلوبِ المومنین لا تَبرُدُ ابًدا ▪️▪️
خاطره اولین روضه اربابم
بچه بودم که مادرم روزی
جامه نیلیم بتن پوشاند
بغلم کرد وبرد در روضه
اشک افشاند وشربتم نوشاند
شربت روضه راکه نوشیدم
کرد گل بر لبم سلام حسین
باتمام وجود حس کردم
دل وجانم شداست رام حسین
گفتنی نیست شرح آن لحظه
که دل بیقرارمن تب داشت
من حسین یاحسین می گفتم
مادرم ذکر شکر بر لب داشت
خوش در آن لحظه های رؤیائی
در دلم قند آب می کردند
دیدم آنجا فرشته های بهشت
پخش جام گلاب می کردند
بوی اسفند وعود وبوی گلاب
منتشر بود در فضا آن روز
قصه کوتاه مجلس روضه
شده بود عین کربلا آن روز
یک نفر بین جمعیت برخاست
گفت بر ختم انبیا صلوات
باز تکرار کردبار سوم گفت
به شهیدان سر جدا صلوات
بعد از آن سیدی به منبر رفت
سخن از عشق گفت وآتش عشق
گفت عشق حسین در دلها
هست مثل شراب بیغش عشق
می شود مست عشق ثار الله
هرکه ازاین شراب سازد نوش
آتش عشق تاسحر گه حشر
دردل او نمی شود خاموش
شرح قتل حسین از آن روز
در دل من شرار غم افروخت
عشق پرشور سیدالشهدا
تا قیامت وجود من راسوخت
بعد ازآن بحث داغ وذکر حدیث
با دل خویش همزبانی کرد
تا که گفت السلام یامولا
اشک بارید ونوحه خوانی کرد
فصل فصل غروب غیرت بود
به خیام حرم جسارت شد
نیزه داران هجوم آوردند
هرچه در خیمه بود غارت شد
تاسرنیزه شد سر شهدا
آتش خیمه ها زبانه کشید
کودکان می گریختن اما
شمر بی شرم تازیانه کشید
لعنت حق به آنکه تنگ غروب
آتش ظلم وکینه را افروخت
دختری از امام عاشورا
خیمه دامنش در آتش سوخت
وای وای از غروب عاشورا
وای وای از سر به نیزه بلند
وای وای از اسیری طفلان
دشمن و شادمانی ولبخند
روضه خوان کردغش سرمنبر
چشم من گشت غرق در گوهر
بغض راه گلوی من بسته
چه بگویم نگفتنم بهتر
من وجودم هنوز همچون شمع
از غم و درد وداغ می سوزد
چیزی از جنس عشق در دل من
همچنان چلچراغ می سوزد
رحمت حق به مادرم که زمهر
پای من را به روضه ها واکرد
آنقدر یاحسین گفت تاکه مرا
نوحه خوان حسین زهرا کرد
#لالههای_آسمونے
🔰فقط یک آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک #آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به #گلوم»
#تعجب کردیم
بعد گفت:
«یک صحنه از #عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که #مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردنش خورده بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش #خون می آمد.
می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر #شهادت.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
╭─┅═❤️♥️❤️═┅╮
@moridanoshohada
╰─┅═❤️♥️❤️═┅╯
.•﷽•.
صد حٻـف نشـد بمـاند و رشـد ڪند
مـےمانـد اگـر، زٻنب ڪبرے مـےشـد؛
#بابایـےٺرٻن_دخٺـر_دنٻـا
🏴♥️🌿🕯
╔═🍃🏴🍃════╗
@moridanoshohada
╚════🍃🏴🍃═╝